به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالا اینها با هم قاطی شده و معلوم نیست که به خاطر مشکلاتی که توی ایشون میبینی دلسرد هستی یا مشکلات خودت.
    به دليل هر دو مورد .


    تا وقتی یک آدم خبره به تاپیکت سر میزنه و راهنمایی میکنه از اونجا شروع کنی.
    من مطالبي كه نوپو عزیز معرفی کرده بود رو دارم میخونم و هم چنین مطالب کارآگاه رفتار جرات مندانه و بقیه مقالات سایت رو دارم دنبال میکنم.
    هنوز که مدیران به موضوع من رسیدگی نکردن همچنان منتظر نظرشون هستم..
    ویرایش توسط پرستو 24 : یکشنبه 11 خرداد 93 در ساعت 20:24

  2. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مسئله اول من آدم خیلی رک و راستی ام و تو همه ابعاد زندگی و روابطم به صداقت و سادگی تمایل دارم همین صفاتم گاهی به ضررم هم تموم میشه.برعکس من ایشون خیلی پخته تر و خوش سرزبونن و حواسشون به همه چیز هست و اهل خوش و بش و تعارفات هستن. من نمیدونم ما میتونیم باهم کنار بیاییم یا نه ...
    پرستو جان،

    من خیلی مشکل شما را نمی فهمم.
    با این مقدمه شروع کردید که ایشون خوش سر و زبون هست و راحت با دیگران اخت می شه و شما اینطور نیستید.بعد نتونستم بفهمم چطور شد که ربطش دادین به این که شما باید شش ماه ارتباط نداشته باشید تا روی این ضعف خودتون کار کنید.



    مسئله دوم ایشون خیلی بااحساس تر و عاشق تر و خونگرم تر از من هستن و به قول خودش از دوری و انتظار خسته شدن . آمادگی فردی لازم برای ازدواج رو دارن فقط مونده تهیه مخارج عروسی و شرایط مسکن مون که هنوز جور نشده چون به توافق نرسیدیم کجا زندگی کنیم. ایشون همراه خانواده تو ایران زندگی میکنن و من همراه خانوادم خارج کشور هستیم. ایشون فرزند ارشدن و میخوان پیش خانوادشون باشن و مخالف زندگی مداوم در خارج کشورند و زندگی در خارج فقط به دلیل تحصیلی و موقتا قبول دارن و نمی خوان زیر چتر خانواده من به جایی برسند یا خارج برن. منم فرزند دومم و بعد عروسی فرزند اول خانواده الان شرایط خانواده ام طوری هست که فعلا حداقل تا یکسال آینده نیاز دارن من نزدیکشون باشم. و از طرف دیگه من به پیشرفت فکر میکنم و با زندگی در خارج کشور مشکلی ندارم و فکر میکنم ایمان آدم دست خودش هست هرچند قبول دارم تربیت بچه تو یه محیط باز به مراتب سخت تره موقع عقد قبول داشتم که بعد ازدواج تو یه خونه مستقل اما تو یه شهر با خانواده شون زندگی کنم ولی الان قبول این موضوع برام سختر شده و ترک کردن خانوادم و مکان و روش زندگی ای که بهش عادت کردم خیلی برام سخت میاد .........
    موقع عقد پذیرفتین بیایین ایران. حالا می گین من چند سال زمان می خوام.
    قبول کنید که بعد از عقد چند سال صبر کردن نه درست هست و نه راحت. اگر با این شرط عقد کردید بهتره بهش عمل کنی.
    این که همسرت اینقدر عزت نفس و غرور داره که نمی خواد وابسته به خانواده شما باشه، باید برات افتخار باشه. نه این که بگی چرا نمی خواد با کمک خانواده ام بیاد اینجا.
    راستش حس می کنم داری بهانه می آری. مثلا می گی خانواده ام به من نیاز دارند!! مطمئنی این حرف والدینت هست؟ اگه به شما نیاز داشتن، چرا شوهرت دادن؟



    الان شجاعت این که ازش بگذرم و همه چیز رو فراموش کنم ندارم آخه با اینکه خانواده اش به اقتصادی فکر کردن معروفن ولی خودش تا جاییکه من ازش خواستم سعی کرده کم نزاره ولی خب باید قبول کنم حداقل فعلا نمیشه انطوری که من دوست دارم واسم خرج کنه چیزی که منو اذیت میکنه دیدن رفتار خانواده شوهر خواهرم بعد ازدواجش و وضع بقبه دخترای فامیل و دوستام هست سعی میکنم زندگی ام رو مقایسه نکنم اما گاهی دست خودت نیست می بینی بقیه رو میبینی و تو هم دلت میخواد زندگیت اینطوری باشه. این که همه با کسی ازدواج کردن که وضع مالی اش بهتر از خودشونه اونوقت من این همه سختی رو به جون خریدم که چی بشه.
    از نظر امکانات رفاه نسبی داریم و وضعیت مالی مون بین فامیل خودمون سر ایم. از اول اینطور نبودیم . کودکی من تو سختی ها گذشت. شغل مادرم خانه دار پدرم آزاد
    دو تا نقل قول خودت را دوباره بخون.
    قرار نیست زندگی شما و همسرت تا همیشه اینطور بمونه. الان هم که شرایطش بد نیست و کارمنده. شما هم با دونستن شرایطش قبول کردی.
    الان وقت فکر کردن به این موضوع نیست. اگه فردا یکی زندگیش از شما بهتر باشه، باز میخوای به جدایی فکر کنی؟


    خانواده من خیلی دل خوشی از خانواده ایشون نداره یه دلیل اش آشنایی کمتر و تناسب نداشتن کلی دو خانواده است مخصوصا برادرم که چند سالی از من کوچکتره رسما با ازدواج من مخالفه و میگه تو لیاقتت بیشتر از اینهاست. خیلی حرفهاش اعصابم رو بهم میریزه.یکی نیست بهش بگه آخه بچه تو به ازدواج من چیکار داری؟ من فعلا بین برادرم و نامزدم لای منگنه ام و نمیدونم کدوم طرفو بگیره که اون یکی باهام درگیر نشه؟
    خانواده شما و شما اگر تا این حد مخالف و مردد بودین، چرا عقد کردید؟ ایشون را که اتفاقی ندیدین. پیشنهادش را هم که ده سال پیش مطرح کرده و پاش وایساده.
    یه اتفاق ناگهانی که نبوده.
    شما اصلا نباید به برادرت اجازه بدی تو زندگی شخصی شما و همسرت دخالت کنه و همچین حرفی بزنه. مگه ایشون دوست پسر شماست که می گه لیاقتت بیشتر از اینه؟ اون آقا همسر شماست. اگر با برادرت قاطع و مجکم صحبت کنی، دیگه به خودش اجازه نمی دی این حرفها را بزنه. البته زمانی می تونی این کار را بکنی که خودت به یقین برسی. متاسفانه وقتی خودت تردید داری، دیگران هم راحت تو زندگیت دخالت می کنند و نظر می دن.

    به نظر می رسه به طور کلی پشیمون شدی و تمایلت به جدایی، بیشتر از تمایلت به ادامه دادن هست.
    بشین مزایا و معایب هر دو طرف قضیه را برای خودت بنویس و تصمیم نهاییت را بگیر.
    با این شک و دودلی و بدقولی و بعضا توهین هایی که به همسرت می شه و کم و بیش به گوشش می رسه (لباقتت بهتر بود، شوهر خواهرم وضعش بهتره و ... )
    ایشون هم ازت سرد می شه و دیگه راه برگشتی نمی مونه. پس زودتر تصمیم بگیر.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 11 خرداد 93 در ساعت 20:47

  3. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 13 خرداد 93), ammin (دوشنبه 12 خرداد 93), reihane_b (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 12 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), بالهای صداقت (یکشنبه 11 خرداد 93), صبا_2009 (یکشنبه 11 خرداد 93)

  4. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    پرستو به تالار همدردی خوش آمدید
    زندگی خوبی دارید ، چرا دنبال مشکل سازی می گردید؟ نکنه مشکلات بقیه رو خوندید و خواستید همه چیز رو تحت کنترل خودتون در بیارید تا مبادا مشکلی پیش بیاد؟!

    منافاتی نداره شما در کنار همسرت باشی ، و یا با ایشون در ارتباط باشی ، و روی خودت و شخصیتت کارکنی
    اینکه به همسرت گفتی شش ماه اصلا با هم در ارتباط نباشیم ، تا من روی خودم کار کنم ، مثل این می مونه که بخواهی شنا یاد بگیری ، ولی نری توی آب بلکه بخواهی توی خشکی شش ماه تمرین شنا بکنی!!!!

    - - - Updated - - -

    مشکلی که در انسان شروع می شود به وسیله یک تقویت هایی رشد می کند. مثلا با خیالبافی ها، انرژی گذاشتن، وقت گذاشتن،فیلم دیدن، سایت دیدن، پیگیری و سایر نیازمندیهای مرتبط، باعث می شود که روز به روز ضعف انسان شدت یابد. یک قانون ساده روانشناسی به اسم «خاموشی»، به ما می گوید که با قطع این موارد تقویت کننده ، رفتار نامطلوب خاموش می شود.

  5. 7 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 12 خرداد 93), kamran2007 (یکشنبه 11 خرداد 93), reihane_b (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 12 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), شیدا. (دوشنبه 12 خرداد 93), صبا_2009 (یکشنبه 11 خرداد 93)

  6. #14
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پرستو جان ببین شما در این چند سال فقط یک بار ایران آمده ای. من فکر نمی کنم با یک بار آمدن بتوانی درک درستی از شرایط فعلی داشته باشی. بهتره قبل از هر تصمیمی مدتی به ایران بیایی. شرایط را از نزدیک ببینی. همچنین باید با نامزد خودت ارتباط نزدیک تری داشته باشید وگرنه نمی توانید به نتیجه درستی برسید. ارتباط از راه دور هیچ فایده ای ندارد. به نظر من مدتی اینجا بیایید و با نامزد خود چهره به چهره حرف بزنید و شرایط شهری را که قرار است زندگی کنید ببینید. بیا اینجا و از نزدیک ببین رفاه نسبی ُ، تکنولوژی و امکانات تحصیلی که خواهان آن هستی وجود دارد یا نه.

  7. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 12 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان ، بالهای صداقت عزیز و نوپو مهربان یک دنیــــــــــــــــا ممنونم از صحبت های خوبتون
    باورکنید پستهاتون خیلی برام ارزشمنده و نظراتتون کارگشاست..



    قرار نیست زندگی شما و همسرت تا همیشه اینطور بمونه. الان هم که شرایطش بد نیست و کارمنده. شما هم با دونستن شرایطش قبول کردی.
    الان وقت فکر کردن به این موضوع نیست. اگه فردا یکی زندگیش از شما بهتر باشه، باز میخوای به جدایی فکر کنی؟ ....خانواده شما و شما اگر تا این حد مخالف و مردد بودین، چرا عقد کردید؟ ....
    درسته... راستش اصل مسئله ظاهر ایشون هست که از همون اول زیاد جذاب نبود برام اما شخصیت خوب اش و ایستادگی و بقیه خصوصیاتش باعث شد جواب مثبت بدم. .یه چیز دیگه ام که قبل عقد مطرح نبود ولی الان هست و ناراحتم میکنه حرف بقیه در مورد بدشانس بودن خانواده ایشون هست.. ولی چون خودم به این چیزا اعتقاد ندارم سعی میکنم بهش فکر نکنم پس اینجا بیانش نمی کنم. و کسی هم اگه جلوی من درین مورد چیزی گفته جوابش رو دادم که این افکار خرافی دیگه قدیمی و باطل شده چون همه چیز فقط به دست خداست و تلاش و عملکر خودمون .

    همسرم از نظر بقیه زیبا است ولی به دل من اونطور که باید ننشسته. ولی این مسئله ظاهر انگار ول کنم نیست هرازگاهی اذیتم میکنه خصوصا وقتی عکس از نو از خودش میفرستم و به خودش خیلی نمیرسه. اینجور موقع ها که مردد میشم به خودم میگم ظاهر مهم نیست و باطن مهم تره ولی باز بعد مدتی تکرار میشههم برای خودم داره فرسایشی میشه هم برای ایشون.

    من تصورم این بوده که به مرور زمان مسئله حل بشه برام که هنوز نشده و میترسم از اینکه بعد عروسی هم نتونم با این مسئله کنار بیاماز طرفی خیلی دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد وقتی گذشت و تلاش هاش رو می بینم و در مقابل تردید هر از گاهی خودم رو .


    راه حل شاید چیزی باشه که نوپو گفته:
    هتره قبل از هر تصمیمی مدتی به ایران بیایی. شرایط را از نزدیک ببینی. همچنین باید با نامزد خودت ارتباط نزدیک تری داشته باشید وگرنه نمی توانید به نتیجه درستی برسید. ارتباط از راه دور هیچ فایده ای ندارد. به نظر من مدتی اینجا بیایید و با نامزد خود چهره به چهره حرف بزنید و شرایط شهری را که قرار است زندگی کنید ببینید. بیا اینجا و از نزدیک ببین رفاه نسبی ُ، تکنولوژی و امکانات تحصیلی که خواهان آن هستی وجود دارد یا نه.
    ولی چیکار کنم که فعلا برام مقدور نیست . بازهم تلاشم رو میکنم امیدوارم بتونم این امکان را برای خودمون فراهم کنیم که چند وقت همدیگه رو از نزدیک ببینیم.


    مشکلی که در انسان شروع می شود به وسیله یک تقویت هایی رشد می کند. مثلا با خیالبافی ها، انرژی گذاشتن، وقت گذاشتن،فیلم دیدن، سایت دیدن، پیگیری و سایر نیازمندیهای مرتبط، باعث می شود که روز به روز ضعف انسان شدت یابد. یک قانون ساده روانشناسی به اسم
    «خاموشی»
    ، به ما می گوید که با قطع این موارد تقویت کننده ، رفتار نامطلوب خاموش می شود.


    خیلی با این موضوع موافقم ...
    به همین دلیل یه سری روابط غیر ضروری ام رو که فکر میکردم تقویت کننده بودن این نارضایتم بودن رو قطع یا محدود کردم

    منافاتی نداره شما در کنار همسرت باشی ، و یا با ایشون در ارتباط باشی ، و روی خودت و شخصیتت کارکنی
    اینکه به همسرت گفتی شش ماه اصلا با هم در ارتباط نباشیم ، تا من روی خودم کار کنم ، مثل این می مونه که بخواهی شنا یاد بگیری ، ولی نری توی آب بلکه بخواهی توی خشکی شش ماه تمرین شنا بکنی!!!!
    حق با شماست... باتوجه به پست اول شیدا ی عزیز و اینکه منم دووم نمی اوردم خوشبختانه یا متاسفانه دوباره ارتباط رو از سر گرفتیم..

    بااینکه بهش گفتم میخوام باشم و بمونم ولی هنوز اون ترس و تردید در ته دل من جا خوش کرده . از خودم بدم میاد که هرچند غیر عمدی اما به نوعی دارم با احساسات خودم و ایشون اینطوری بازی میکنم.



  9. کاربر روبرو از پست مفید پرستو 24 تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 12 خرداد 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من با تایید عقلم ازدواج کردم و از انتخابم راضی ام و میخوام ادامه بدم و زندگی ام رو بسازم ..
    فقط موندم بااین تردید ته دلمه چه کنم.. دلم میخواد این شک رو در خودم بکشم و ازبین ببرم ولی تا حالا که نتونستم...

    خدایا خودت کمکم کن و بهم قدرت بده...

  11. 2 کاربر از پست مفید پرستو 24 تشکرکرده اند .

    واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), شیدا. (دوشنبه 12 خرداد 93)

  12. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پرستو جان،

    هر بار داری یه مشکلی مطرح می کنی.
    تقریبا هیچکدوم از دوتا پستت شبیه هم نیست. پست اول گفتی من "پرستو" مهارتم کمه و این که نمی خوام بیام ایران.
    پست دوم گفتی از نظر مالی و اقتصادی مشکل داری باهاش و با همسر اطرافیانت مقایسه اش می کنی.
    چند تا پست بعدتر گفتی خانواده ام زیاد ازش خوششون نمی آد و حتی برادرم می گه باید جدا بشی
    پست آخر گفتی قیافه اش را دوست نداری!

    پرستو،
    به مشاور حضوری دسترسی داری؟
    حضوری برو مشاوره و سعی کن درست تصمیم بگیری.
    خیلی راحت و سریع بین مثبت و منفی تغییر جهت می دی.

    اصلا برای انتخابتون مشاوره رفتید؟ با همدیگه؟

    خواستگاری و نامزدی و عقد شما چطوری بوده؟ شما که دو کشور جدا هستید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 12 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), مامان فربد (سه شنبه 13 خرداد 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی راحت و سریع بین مثبت و منفی تغییر جهت می دی.
    اینو نفهمیدم.
    مثلا کجاها بین مثبت و منفی تغییر جهت دادم؟


    خواستگاری و نامزدی و عقد شما چطوری بوده؟ شما که دو کشور جدا هستید.
    با خانواده تلفنی مطرح کردند بعدشم برای یه مدت کوتاه دوتا خانواده ها همدیگر رو دیدند و قرار شد عقد کنیم که تو همون چند هفته انجام شد.


    پرستو،
    به مشاور حضوری دسترسی داری؟
    حضوری برو مشاوره و سعی کن درست تصمیم بگیری.
    اصلا برای انتخابتون مشاوره رفتید؟ با همدیگه؟

    نه متاسفانه تو اون مدت کوتاه نشد بریم مشاوره باهم.
    و الانم به مشاوره حضوری دسترسی ندارم


    هر بار داری یه مشکلی مطرح می کنی. ..
    قبول دارم که مشکلاتم رو نتونستم به صورت مختصر و جمع بندی شده توی یه پست اینجا مطرح کنم.
    ولی همه ی این مسائلی که گفتم تو رابطه ما دخیل هستند و وجود دارند.
    و منم با توجه به جواب دوستان احساس کردم موارد دیگه ای که تو پست اولم نگفتم رو لازم ذکر کنم تا قضاوت بهتری بشه

  15. #19
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرستو 24 نمایش پست ها
    اینو نفهمیدم.
    مثلا کجاها بین مثبت و منفی تغییر جهت دادم؟
    منظورم این بود که یه بار سریع و صریح می گی نمی خوامش و نمی تونم بیام ایران و تو شهر اونا زندگی کنم.
    تو پست بعدی، کامل نظرت عوض می شه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پرستو 24 نمایش پست ها
    نه متاسفانه تو اون مدت کوتاه نشد بریم مشاوره باهم.
    و الانم به مشاوره حضوری دسترسی ندارم
    به نظرم بهتره یک مشاور آنلاین پیدا کنی و مشاوره بگیری.
    فرد خاصی را نمی شناسم، اما می دونم هستند مشاورینی که از طریق اسکایپ و ... از ایران مشاوره می دن.
    می تونی با آدرسهایی که توی سایت هست تماس بگیری، شاید کسی را معرفی کنند.
    مشاوره برای ازدواج لازم بوده که متاسفانه انجام ندادین. الان هم اگر انجام بدی بد نیست.
    کمکت می کنه خودت و همسرت را بهتر بشناسی و رابطه و مشکلات احتمالی بینتون را بهتر مدیریت کنی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پرستو 24 نمایش پست ها
    قبول دارم که مشکلاتم رو نتونستم به صورت مختصر و جمع بندی شده توی یه پست اینجا مطرح کنم.
    ولی همه ی این مسائلی که گفتم تو رابطه ما دخیل هستند و وجود دارند.
    و منم با توجه به جواب دوستان احساس کردم موارد دیگه ای که تو پست اولم نگفتم رو لازم ذکر کنم تا قضاوت بهتری بشه
    منظورم این نبود که مشکلاتت را واضح یا منسجم بیان نکردی.
    منظورم این بود که توی ذهن خودت هم همین پراکندگی وجود داره.
    با اصل موضوع مشکل داری، اما هر بار یه بهانه می آری.

    فکر می کنم خودت خیلی خوب مشکل اصلیت را بیان کردی و براش عنوان گذاشتی
    بدون آمادگی وارد زندگی متاهلی شدی. نامزدی، مشاوره، فکر و بررسی .... اینها را خیلی مختصر یا زیرسبیلی رد کردی و یهو عقد کردی.


    در مورد اون قسمت که برادر کوچکترت راجع به همسرت نظر می ده و می گه لایق تو نیست،
    فکر کن تاپیک رفتار جراتمندانه را بخونی بد نیست. لازم هست یاد بگیری چطور به برادرت و دیگران اجازه ندی تو زندگیت دخالت کنند.

    همسرت در ایران می تونه بره پیش مشاور و بعد هماهنگ کنه،
    جلسه آنلاین داشته باشین. این را هم می تونی امتحان کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 13 خرداد 93 در ساعت 21:30

  16. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 13 خرداد 93), reihane_b (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (سه شنبه 13 خرداد 93)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام پرستو جان
    یه جورایی صحبتات رو درک میکنم و احساس کردم وضعیت مشابهی داریم مخصوصا با این صحبتت! تازه همسن هم هستیم!
    ااینکه بهش گفتم میخوام باشم و بمونم ولی هنوز اون ترس و تردید در ته دل من جا خوش کرده . از خودم بدم میاد که هرچند غیر عمدی اما به نوعی دارم با احساسات خودم و ایشون اینطوری بازی میکنم.
    و مورد ظاهر که گفتی :
    همسرم از نظر بقیه زیبا است ولی به دل من اونطور که باید ننشسته. ولی این مسئله ظاهر انگار ول کنم نیست هرازگاهی اذیتم میکنه خصوصا وقتی عکس از نو از خودش میفرستم و به خودش خیلی نمیرسه. اینجور موقع ها که مردد میشم به خودم میگم ظاهر مهم نیست و باطن مهم تره ولی باز بعد مدتی تکرار میشههم برای خودم داره فرسایشی میشه هم برای ایشون.
    اتفاقا نامزد منم همه میگن خوش تیپ و زیباست ولی خب قد بلند نیست و گاهی من روی این مورد زوم میکنم) مخصوصا وقتی از خودش عکس میفرسته واسم معمولا احساسم خوب نیست(مخصوصا وقتایی که من عکس عجله ای ازش میخوام و وقت نمیکنه به خودش برسه!)
    اما بعدها متوجه این موضوع شدم که توی عکساش من ازش خیلی خوشم نمیاد! ولی وقتی کنارم باشه همچین احساسی ندارم.
    ببین نامزد شما هم وقتی پیشت هست احساست بهتر نیست؟ خیلی وقتا عکس به دل نمی شینه ولی وقتی ظاهر با رفتار و صحبت همراه میشه خیلی دلنشین میشه.
    حضوری خیلی مهمتر از عکس هست. به اون بیشتر بها بده

  18. 3 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 13 خرداد 93), پرستو 24 (چهارشنبه 14 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.