اختلاف شدید سطح تحصیلات و طلاق گرفتن از نامزد سابقش

[نگار28]

سلام دوستان
من دختری 28 سال هستم، جنوبی ام و کارشناسی ارشد دارم و مدرس دانشگاه پیام نور هستم، نزدیک یه هفته است که شخصی به خواستگاریم اومده، و کلا منو از لحاظ روحی داغون کرده به گونه ای که خواب ندارم و ترس عجیبی از آینده وجودمو فراگرفته
این شخص برخلاف معیارهای من شغل آزاد داره ولی از لحاظ در آمدی خیلی خوبه، خونه و ماشین مستقل دارد و همچنین مغازه ای که اجاره داده و خودش از طریق سفرهای خارجی و اجناسی که میاره و بصورت عمده به فروش میرسونه امرار معاش میکنه، از لحاظ سنی هم 6 سال فاصله سنی داریم، و تحصیلات هم که روز اول به من گفت دیپلم دارم و از مهر میرم دانشگاه بخاطر تو و البته خودمم از قبل تحصیل رو دوست داشتم و میخواستم کسی منو تشویق کنه و حمایتم کنه تا ادامه بدم، و یه مشکل دیگه هم که داره اینه که دو سال پیش به مدت یه سال با یه دختره عقد بوده و عاشقشم بوده که بخاطر یه سری مشکلاتی از هم جدا شدن که میگه حق با اون بوده و میتونه منو ببره با دختره بحرفم و اینکه دلیل و مدرک داره برای جداییش، که منم با اینکه برام سخت بود ولی این قضیه رو هضم کردم و گفتم باشه مشکلی نداره فکر میکنم مثل خیلیا که دوست دختر داشتن شما هم اونجور بودین که برا شما هم با توجه به عرف شرع بوده ارتباطتون، و دیروز ازم خواست که منو ببینه و حضوری باهام صحبت کنه، منم با مادرم رفتم جایی که قرار گذاشته بود و دو نفری با هم صحبت کردیم که من دوباره از نحوه کارش پرسید مو شغلش که گفت راستشو بخوای من دیپلم ناقص هستم و یه سال بهم فرصت بده تا دیپلم بگیرم و بعد برم دانشگاه، و از طرف دیگه به دلم ننشسته از لحاظ چهره و بهش هم گفتم و بنده خدا از روزی که بهش گفتم میگه همش جلوی آیینه وایسادم و خودمو نگاه میکنم، نمیتونم بگم پسر زشتیه ولی خب به قول معروف هر دل نگاری میپسندد، البته همه بهم میگن بعد یه مدت برات بهترین چهره دنیا میشه ولی میترسم پشیمون بشم، البته رنگ پوستش سفیده و چشماش سبزه و قد بلند و خوش قیافه و خوش تیپ، ولی یه اخم خاصی توی چهرشه که میگه اونم چون داداشش فوت کرده و اینا کلا شکسته شده و هم ضربه عاطفی که بخاطر طلاقش خورده، از نظر اخلاقیات و ایمان و اینکه اهل سیگار هم نیست خیلی قبولش دارم و از لحاظ مالی هم که میگه برات هیچی کم نمیذارم و سعی میکنم خوشبختت کنم
ولی آخه من همیشه پول و مادیات جز آخرین معیارام بودن و سطح تحصیلات و چهره و اینکه طرف به دلم بشینه خیلی برام مهم بوده
نمیدونم چه تصمیمی باید بگیرم از طرفی هم داره وابستم میشه و علاقه رو از توی رفتاراش میخونم، برای همین نمیتونم بگم تا بیشتر همو بشناسیم چون میترسم بعدا ضربه بخوره از لحاظ عاطفی هر چند من خودمم زود وابسته میشم و این ترس رو برای خودمم دارم
خواهش میکنم راهنماییم کنید

[khaleghezey]

درود بانو

به همدردی خوش اومدی

از نوشته هاتون معلومه که کلا سردرگم هستید و آرامش لازم را ندارید.لطفا اول آرامش خودتان را حفظ کنید ایشون تازه اومدن خواستگاری و دو جلسه باهم حرف زدید هنوز خیلی راه مونده به اینکه شما بخوایید جواب مثبت بدید یا جواب منفی.

شما اول لطف کنید معیارهای خودتا را بنویسید.و جلوی هرکدا حداقل یک یا دوخط توضیحاتش را
اخلاق و خصوصیات ایشون را بنویسید تا اینجایی که متوجه شدید

حالا می ماند دوتا موضوع:
1.اینکه وضعش خوبه و سفرهای خارجی میره خیلی عالیه ولی یادت باشه وضع مالی خوب خوش قیافه بودن زیبا بودن مدرک تحصیلی بالا یا جایگاه اجتماعی بالا داشتن ویترین زندگی آدم هاست یکوقت گول ویترین را نخورید باید دید آیا واقعا ایشون اخلاق و رفتارهای خوبی هم دارند.به صرف اینکه وضع مالیش خوبه و اینکه سفرهای خارجی متعدد میرن و درآمد بالایی دارن قرار نیست جواب بله بشنون

2. داشتن قیافه خیلی مهمه و اینکه باید دوطرف به دل همدیگه بشینن همونطور که خودتا هم اشاره کردید واقعا لازمه برای تشکیل زندگی مشترک ولی زیبایی تنها به صورت نیست بلکه قد و هیکل متناسب خوب برخوردار باشه خوش خنده بودن و یکسری مطالب دیگر.

لطفا معیارهای مورد نظر خودتان رو بصورت کامل همراه با توضیحات بنویسید.اطلاعاتتون در مورد ایشون را بنویسید.من تا اینجایی که متوجه شدم تحصیلات بسیار زیاد برای شما مهمه.
خواهشا ر مورد ازدواج قبلیشون حتی اینکه فقط دوران عقد بوده کامل تحقیق کنید

[نگار28]

معیارهای من:
1 ایمان
2 اخلاق
3 سطح تحصیلات
4 چهره زیبا و حتی معمولی
6 خانواده متدین و با اصل ونسب
7 درک و شعور بالای و روابط اجتماعی خوب
8 خونه
9 ماشین
و ...

ببینید دوست من، من همیشه دوست داشتم همسر آیندم شغل دولتی داشته باشه و مثلا عاشقم شده باشه و از این حرفا، ولی حالا این با شغل آزاد اومد جلو منم گفتم باشه مشکلی نداره، بعد گفت تحصیلاتش دیپلمه گفتم من دوست دارم حداقل کارشناسی داشته باشی گفت باشه من ادامه میدم، گفتم خب اینم مشکلی نیست من سطح توقعمو میارم پایین و نمیگم شما حتما دکتر مهندس باش و نمیگم که مثلا من خیلی بالاتر از توام و تو بی سوادی و سواد درک و شعور میاره، من فقط بخاط خودت میگم و اینکه نخوایم از اطرافیان حرف و حدیث بشنویم، و اینکه من خیلی خواستگار با سطح تحصیلات مختلف رد کردم دوست ندارم که بخوام جلوی اونا سرافکنده باشم، که اونم استقبال کرد و گفت حتما درس میخونم، بعد دیگه رفتیم جلوتر گفت که من یه سال و نیم فرصت میخوام که دیپلم بگیرم، که دیگه بهم ریختم، آخه اینم زمان کمی نیست، گفتم چرا از اول نگفتی بهم گفت چون ازت خوشم اومده میخوام به هر طریقی شده بدستت بیارم، و در مورد اخلاق هم که مثلا میگه من اهل دوست و رفیق نیستم و آدم باید شب پیش زن و بچه اش باشه و اگه خواست بره مسافرت با خانوم خودش بره، اهل دود و دم نیست، خانواده متدین و مذهبی داره و اونجور که پرسیدیم از فامیلای خیلی دور خودمون میشن، و چون ما جنوبی هستیم هنوز مثل بعضی شهرها رسم رسوم جهیزیه بردن دختر توی شهرمون همه گیر نشده و پسر تهیه میکنه و دختر هم دست خالی نمیره خونه بخت ولی خب دیگه نه جهیزیه کامل، این میگه من نمیخوام تو هیچی بیاری و خودم همه رو بهترین وسایل از کشورهای خارجی میگیرم، با کار کردنم یه کم مشکل داشت و گفت من نیاز ندارم تو هم بری سر کار که گفتم من خودم کار کردن و تدریس رو دوست دارم که تا یه حدی کنار اومده، و قضیه طلاقش هم برام واقعا هم سخته و هم زشته توی فامیل، چون من نه دختر زشتیم و نه اینکه تا حالا با یه پسری چیزی بودم و یا موقعیت بدی دارم، ولی میترسم که فردا روز یکی پیدا بشه چیزایی رو که این داره از لحاظ اخلاقی اون نداشته باشه و چیزاییرو که این نداره اون داشته باشه و کلا میترسم پشیمون بشم، آخه من خواستگارم کم نداشتم و لی خانوادم و خودم به بهانه های مختلف رد کردیم ولی شانس این بابام نرم شده و میگه خانواده خوبین و من راضیم حالا تصمیم اخر با خودتونه، البته من روم نشده به بابام بگم که اون دوباره گفته دیپلم هم نداره، و اینکه اون سفیده و چشم رنگی و بوره ولی من سبزه ام و کوتاه تر از اونم و اون قد بلند و خوش تیپه ولی به دلم ننشسته :(
دیگه نمیدونم چی رو باید توضیح بدم، فقط تورو خدا کمکم کنید از سردرگمی در بیام و بتونم یه تصمیم درست بگیرم

[taraneh89]

سلام

یه مشکل دیگه هم که داره اینه که دو سال پیش به مدت یه سال با یه دختره عقد بوده و عاشقشم بوده که بخاطر یه سری مشکلاتی از هم جدا شدن که میگه حق با اون بوده و میتونه منو ببره با دختره بحرفم و اینکه دلیل و مدرک داره برای جداییش، که منم با اینکه برام سخت بود ولی این قضیه رو هضم کردم و گفتم باشه مشکلی نداره فکر میکنم مثل خیلیا که دوست دختر داشتن شما هم اونجور بودین که برا شما هم با توجه به عرف شرع بوده ارتباطتون،د

دوست خوبم تو اینکه ایشون خواستن از لحاظ شرعی راه درست رو برن و از طریق ازدواج نیاز هاشون رو برطرف کنن شکی نیست.اما همین ازدواج سابقشون و دلایل جداییشون به تنهایی یه دنیا سر نخ میتونه بهت بده!
انقدر ساده ازکنار این موضوع نگذر.تو ازدواج یه دختر و پسر متعهد میشن که تا آخر عمر با هم باشند و قیود خاصی رو رعایت کنن و...مسلما شکسته شدن یه پیوند به این محکمی خیلی سخت تر از شکسته شدن رابطه ی دوستی بین یه دختر و پسره!!!این پیوند نسبت به یه رابطه ی بدون تعهد دوستی دلایل بیشتر و منطقی تری نیازداره تا به شکست برسه
مقایسه و یکسان کردن این دو تا با هم اشتباهه
رو علت طلاق ایشون بیشتر تمرکز کن(اینکه خودشون هم قبول دارند حق با همسر سابقشون بوده خیلی مهمه)
معیارهاتو بی رودربایستی با خودت و دیگران لیست کن.به این آقا برای هر معیار نمره بده.برآیند نمره ها رو بسنج
اگه چهره اش به دلت نشسته بی رودربایستی نمره رو کم بده.اگه کارشو دوست نداری نمره شو کم بده و....نهایتا یه تصمیم محکم براساس کل معیارهات بگیر

[نگار28]

رو علت طلاق ایشون بیشتر تمرکز کن(اینکه خودشون هم قبول دارند حق با همسر سابقشون بوده خیلی مهمه)

ببخشید من بد توضیح دادم، میگه که اون مقصر این جدایی نیست و همسر سابقش مقصره، و اون میتونه با دلیل و مدرک بهم ثابت کنه و حتی دستنوشته با ماضا و اثر انگشت هم داره که میتونه ارائه بده و همچنین دلیل اصلی طلاق که میگه چون نمیخوام آبروی دخترز مردم رو ببرم شخصی فقط به خودت میگم و میبرم با دختره صحبت کنی و همچینن خانوادش که ببینی اونا مقصر بودن و نه من، و من زندگیمو دوست داشتم، ولی بخاطر این کارش ازش متنفر شدم و دیگه هیچوقت دوست ندارم حتی ببینمش هم