درود بانو
اولا سعی کنین ذهنتون رو اروم کنین.یه استراحت به خودت بده.تا اونجایی که من متوجه شدن هنوز توی دوران عقد قرار دارین.با تمام این جریاناتی که براتون اتفاق افتاده آیا میخواین ادامه بدین یا نه؟آیا تونستین یه تصمیم درست بگیرین.
بزار یکجور دیگه بهتون بگم اگر ازدواج کرده بودین و توی خونه خودتون بودین همه دوستان میگفتن صبور باشین ولی شما الان در دوران عقد قرار دارین انسان میتونه خودش رو تغییر بده ولی تا حدودی اونم بستگی داره به اینکه انعطاف داره یا نه.دوست دختر داشتن توی مجردی اینجوری نیستش که پیش خودت بگی ازدواج میکنم تموم میشه نه فدات شم این یه عادت برات میشه چه دختر چه پسر توی دوران متاهلی هم با آدم میمونه تا یه مشکلی پیش میاد امکانش خیلی زیادتره آدم بره طرف اینجور مسائل.
بحث سر اینه آیا شما میتونی ایشون رو همینجوری که هستن بپذیری و باهاشون زندگی کنین؟ من فکر میکنم و البته تا جایی که خوندم و تی این تالار بقیه سایت های روانشناسی خوندم انسان ازدواج میکنه به آرامش برسه من بشخصه توی این زندگی آرامشی ندیدم برای شما
خواهشا اول این حالت یه روز خوبم یه روز بدم رو تمومش کن به یه تعادل برس بعدش نظرت رو بیا بنویس ولی نظر قطعی که میتونی اینجوری ادامه بدی یا نه؟تا بگیم هرکدوم از روش ها رو ادامه بدی چه نتیجه ای برات در پی داره.
راستی ببخشید اینو میپرسم اگه توی دوران عقد هستین رابطه کامل جنسی برقرار کردین یا نه
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)