این لینک از زبان یک خانم وابسته به همسرش نوشته شده ولی شاید شما بتونید توصیههایشان را برای همسرتان به کار بگیرید :
http://www.hamdardi.net/thread-26671.html
تشکرشده 293 در 136 پست
این لینک از زبان یک خانم وابسته به همسرش نوشته شده ولی شاید شما بتونید توصیههایشان را برای همسرتان به کار بگیرید :
http://www.hamdardi.net/thread-26671.html
تشکرشده 1,784 در 580 پست
سلام.
همسرتون فعالیت خاصی دارن ؟ مثل کار در بیرون؟ اگه ندارن واسشون دست و پا کنین. به قول مدیر همدردی مشغله بیش از حد مرد و بیکاری زن و لذتجویی اون خ مشکل سازه( اخرش رو خودم گفتم یادم نیست دقیقا)
این سایت رو بهشون معرفی کنین. البته نیازی نیست بگین که خودتون عضوش هستین
اینجا مقالات زیادی وجود داره! در مورد همسرداری و خ چیزای دیگه مقاله دانلود کنین جایی بزارین که بخونن
کتابهای راجع به خصوصیات مردان واسشون بخرین! ( رازهایی در مورد مردان باربارا. البته من اینو نخوندم ولی احتمالا باید موارد خوبی رو توش اشاره کرده باشه) از زبان شخص فرضی براشون نقل داستان کنین از زبان شخص دیگر که زندگیشون اینجوری بوده و خاسته هاتون رو از زبان اون بگین!
پیش مشاور برین
خ کارها میشه کرد!
==========================================
نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
"کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".فریدریش هایلر، نیایش، ص 331
khoshkhabar (سه شنبه 07 آبان 92)
تشکرشده 793 در 374 پست
دوست عزیز مهرااد جان گفتن براشون کار پیدا کنید، یکی از دوستان هم گفتن ببریدشون بیرون برای گردش ولی این وابستگی با این چیزا حل نمیشه و طرف باید خودش آگاه بشه و متاسفانه باید بهتون بگم منم اوایل زندگیمون البته بعد عروسی (چون دوران عقد خیلی با هم بودیم) با اینکه خودم کار میکردم و همسرم هم بعد اداره تا عصر کار آزاد داشت ولی تا نیم ساعت خونه دیر میومد یا دیر زنگ میزد دیوونه میشدم و چند بار که بهش گفتم ولی چون دلایلش منطقی بود و پاسخی نداشتم ولی با این حال چون نمیتونستم وابستگیمو کنترل کنم مینشستم تا همسرم خونه بیاد گریه میکردم. ولی کم کم از این شرایط خارج شدم و خود به خود حالم خوب شد. منی که اون موقع توی نیم ساعت چند بار بهش زنگ میزدم حالا اونقدر خونه سرم گرم کار میشه که حالا همسرم ازم گلایه میکنه که یعنی یادت نبودم؟ دوست عزیز فقط باید بهش فرصت بدین که کم کم به دوریتون تو زمان کار عادت کنه و البته همیشه که کنارش هستین بگین که دوست ندارم اینقدر وابسته من بشی و عین بچه به من بچسبی. منم با تکرار همسرم به خودم اومدم و حالا خیلی راحتم (ما هم نزدیک 4 سال دوست بودیم)
ویرایش توسط kamr : چهارشنبه 01 آبان 92 در ساعت 10:18
تشکرشده 57 در 22 پست
از پاسخ ها و حمایت های همه شمت دوستان متشکرم
اون قضیه بیرون رفتن اصلا جواب نداد
من موندم و یک دنیا نگرانی
متاسفانه خودم بشدت ناراحتم از بیکاری ایشون و به هر دری هم زدم واس کار اما دریغ از یک کار بدرد بخور
سعی کردم با کلاس های خیاطی و... سرگزمش کنم که اون هم موقت و نه چندانتاثیر گذار بود.
اصلا براش قابل پذیرش نیست که حتی بعد از 24 ساعت با هم بودن و خوش گذروندن و تفریح شب ازش جدا بشم.هر شبی که بخوام ازش جدا بشم و برم .....
حالا من باید چکار کنم.چقدر صبر کنم و اصرار هاش توجه نکنم
همش میگه تو بفکر من نیستی و به اصرارهام اهمیت نمیدی.
تشکرشده 57 در 22 پست
حالا فقط یک سوال باقی میمون که من با وجود اینک از این وضعیت خیلی راضی نیستم به نظر شما تا زمانی که خانمم بتون دوری رو تحمل کن باید چکار کنم؟
باید پیشش بمونم یا بر خلاف میلش شب ها ترکش کنم و نسبت به اصرار هاش بی تفاوت باشم.
تشکرشده 57 در 22 پست
بابا پس چرا انقدر سوتو کور اینجا؟
- - - Updated - - -
من خودمم موافقت چندانی با رفت و آمد زیاد تدارم
تو سایت همدردی که همین تاپیکو زدم دوستان بهم گفتن کاری کن که بیرون بیشتر هبش خوش بگذره اما اونم جواب نداد.
هروقت بخوام ازش جدا بشم و بیام خونه کلی دعواس پشتش.مثل امشب.
بله میدونم که من دیشب و پریشب شیفت بودم امشب میشد پیشش بمونم اما نموندم.بعد از کلی بیرون رفتن و شام خوردن و البته کمی معاشقه
خداحافظی کردم اما اون خیلی ناراحت شد.من موندم و یک دنیا فکر که باید بمونم یا نه.
یک عصر خوب در کنار همسرم کافی نیست ؟
ضمنا از دیدگاه تعصب اصلا به مسئله نگاه نکنید.
- - - Updated - - -
نکته دیگه این که من نمیدونم واقعا نظر خانواده ایشون در مورد این رفت و آمدها چیه؟
بارها دیدم که از سایر بستگان مخفی میکنن اما چیزی به روی خودم یا خانم نمیارن.
اما ظاهرا پسر بزرگ خانواده هم در دوران عقد همینطور بوده اما شاید شرایط برای دختر متفاوت
تشکرشده 793 در 374 پست
سلام آقای گل نمک. متاسفانه توی این مواقع بیرون رفتن و گشت و گذار زیاد جواب نمیده .
با همسرتون بیرون میرین و کل روز رو با هم هستین ولی تا توی خونه تنها میشدید و می نشینید کنار هم تازه خانمتون میگه الان یکی هم با هم باشیم. شما میگید مگه کل روز رو با هم نبودیم؟ خانمتون میگه: اون حساب نیست من که نمیتونستم توی خیابون تو رو دل سیر نگاه کنم .
شما فقط و فقط باید اونقدر پیشش بشینید که یه جورایی ازتون سیر بشه . البته این اتش کم کم خودش فروکش میکنه.
بهش زمان بدین مثلا بگین 2 ساعت پیشت هستم و بعدش فلان کارو باید بکنم (یه بهونه بیارید) و این 2 ساعت رو فقط با اون باشین و بعد 2 ساعت هر کاری هم کرد با همون بهونه ترکش کنید و البته این قول رو بدید که فلان روز باز پیشش خواهید اومد . اونقدر روی این قاطعیتتون کار کنید که همسرتون هم یاد بگیره و کم کم به نبودن هاتون توی یه مقطع زمانی عادت کنه
موفق باشید.
فرهنگ 27 (سه شنبه 07 آبان 92), مهربونی... (چهارشنبه 04 دی 92), مصباح الهدی (سه شنبه 07 آبان 92)
تشکرشده 353 در 123 پست
با سلام این وابستگی نه برا شما خوبه نه برا خانمتون. ایشون بچه نیستند می تونید راحت بهش بگید من دوست ندارم همیشه کنار هم باشیم و بگید این برا هردومون هم خوب نیست . 24 ساعت کنار هم بودن واقعا غیرقابل تحمله و زود آدم از طرفه مقابلش سیر میشه . حتما رفت و آمدتون رو کم کنید و برنامه بزارید که در هفته مثلا 3 بار من میام خونه شما و .... قرارم نیست وقتی کسی نامزده هی نامزدش رو ببره بیرون و تفریح چون اینجوری هم ایشون بعدها بد عادت شده و توقعاتشون از شما اینطوری خواهد بود و این باعث اختلاف در زندگی میشه. پس چون نامزد هستید تعداد روزهای دیدارتون رو مشخص کنید تو خانواده های ما که اینطوریه . این علاوه بر اینکه برا همسرتون بده برا خود شما هم خوب نیست چون باعث میشه احترامی که باید در خانواده همسرتون داشته باشید هم از بین بره . من تصور اینکه هر روز دامادمون خونه ما باشه هم اذیت ام میکنه چه برسه که این اتقاق بیوفته پس شما با قاطعیت این رفت و آمدهاتون رو کم کنید چون به صلاح خودتون هست تا احترامها هم حفظ شه. وقتی رفتید خونه خودتون ایشون خود به خود به این موضوع عادت می کنند
تشکرشده 57 در 22 پست
بله دنیز جان منم زیاد راضی نیستم که همیشه اونجا باشم اما چکنم که هر وقت صحبت از خوته رفتن من میشه اخماش تو هم میریزه و صحبت کردن باهاش بیفایدس.حرف تو گوشش نمیره.
منم نمیتونم ناراحتش کنم چون هیچوقت دوست نداشتم کسی ازم ناراحت بشه چه برسه به همسرم.
اما ظاهرا تو این شهر عرف به همین صورت همه اونایی که عقد هستن روابط اینقدر زیاد
ضمنا در جواب kamr باید بگم وقتی به اصراراش توجه نمیکنم میگه تو به من اهمیت نمیدی و همش حرف حرف خودته.
متشکرم.
منتظر نظراتتون هستم
ویرایش توسط گل نمک : چهارشنبه 08 آبان 92 در ساعت 12:05
تشکرشده 653 در 231 پست
سلام آقا احسان
من فکر میکنم چند تا دلیل داره:
1. اوضاع بد جامعه که باعث مییشه یه زن هرلحظه فکر کنه نکنه همسرش و از دست بده
2. عدم پیشقدم شدن آقایون در تماس تلفنی-رفتن به گردش و یا هرگونه پیشنهاد برای ارتباط (همیشه این خانمها هستن که اینکارو انجام میدن)
3. بیکاری مفرط... عدم مشغولیت از جانب خانمها موجب توجه بیش از اندازه به آقایون میشه من خودمم یه دوره اینطوری شده بودم که خداروشکر مجدد رفتم سرکارم و درعین حال تحصیلم میکنم الان نهایتا هفته ای یکبار همسرمو میبینم ویا روزی دو بار بصورت پیام و یا تماس تلفنی با هم ارتباط داریم و روابط مون بهترم شده
بهتره ایشون توضیح بدن آیا همسرشون مشغولیتی دارند؟
شایدم بخاطر این بوده که قبلا با هم دوست بودن و همش حس بدی دارند که (با عرض معذرت) نکنه این آقا وفادار نباشند؟؟!!!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)