به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,935
    سطح
    26
    Points: 1,935, Level: 26
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    271

    تشکرشده 287 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    وابستگی دیوانه وار به همسرم

    من و همسرم نزدیک به 4 ساله که باهم ازدواج کردیم. شکر خدا زندگی خیلی خوبی داریم و توی همه فامیل (هم فامیل من , هم فامیل شوهرم) احترام و عشق و زندگی ما زبانزده. ولی مشکلی که تو زندگیمون هست برمیگرده به من. من زیادی به شوهرم وابسته ام. همسرم واسه من دلیل همه چیزه. دلیل زندگیم, دلیل کار کردنم, دلیل خوشحالیم, همه دلخوشیم؛ حتی دلیل نفس کشیدنم...
    همه اینا اگه در حد قابل کنترل باشه معمولیه اما این احساسات در من فوق العاده افراطیه. بعضی اوقات احساس میکنم واقعا همه زندگی من در همسرم خلاصه شده. طاقت یه روز, حتی یه روز دوریشو ندارم. نباشه میمیرم. توی این 4 سال حتی توی بحرانی ترین شرایط هم نشده که یه روز جدا از هم بمونیم.
    دوست داشتنم افراطیه, بعضی وقتا عذابم میده. همین دوست داشتن مفرط باعث زیادی متوقع بودنم میشه. باعث زودرنج بونم, ضعیف بودنم و وابسته بودنم و از همه بدتر حسود بودن.
    همسر من فقط واسه منه و توجه اون به بقیه و توجه و دوست داشتن بقیه نسبت به اون حسادت منو تحریک میکنه. من نفر اول زندگی همسرم هستم و از هر چیزی که باعث کم شدن توجه همسرم به من بشه بدم میاد. حتی یکی از دلایلی که تا حالا بچه دار نشدیم همینه که نمیخوام احساس و توجه همسرم نسبت به من با کسی تقسیم بشه.
    میترسم با اینهمه عشق و احساس زنجیری به دست و پای همسرم باشم که یه روز از من خسته بشه. ابراز احساسم اینقدر تکرار بشه که دیگه ارزششو واسه همسرم از دست بده. من هیچ جوری نمیتونم جلوی ابراز احساسمو بگیرم. نمیتونم خودمو کنترل کنم شما بگید چیکار کنم؟

  2. 4 کاربر از پست مفید ستاره تنها تشکرکرده اند .

    ستاره تنها (دوشنبه 27 آذر 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام عزیزم
    من هم تا حدودی مثل تو بودم ولی بهت پیشنهاد میکنم کتاب رازهایی درباره مردان باربارا رو بخون. این حالت ممکنه بعد سالها خدایی نکرده مشکل ساز بشه چون مردها دوست دارن خانمی داشته باشن که گاهی اونهارو تنها بزاره به علایق و استعدادهاشون توجه کنن نه اینکه فقط تمام توجه خانمشون به سمت اونها باشه حتما اجازه بده همسرت تنها باشه اینجوری بعد سالها ازت خسته میشه
    شروع کن به علایقت برس گاهی اوقات بهش حق بده : واسه خودش باشه

  4. 7 کاربر از پست مفید fakhteh1365 تشکرکرده اند .

    fakhteh1365 (دوشنبه 27 آذر 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام

    دوست عزیز هرچیزی که از حد تعادل خارج بشه آسیب زا هست و زندگی رو دچار مشکل می کنه . همونطور که خودت گفتی باعث حساسیت ، زودرنجی ، حسادت ، متوقع بودن و انحصار طلبی ، در شما شده که همه آسیب هست و باعث آزار شماست اما در این میان همسرت هم آزرده خواهد شد و به نوعی از شما فراری خواهد شد .


    یک مثالی در این تالار داشتیم که میگفت : زن آویزان ، مرد گریزان و بالعکس .

    مدام ابراز عشق و علاقه کردن باعث بی معنی شدن احساسات میشه و طرف مقابل رو دلزده می کنه و وابستگی فراریش میده . بگذارید همسرتون دلتنگ شما و احساساتتون بشه ، همیشه آماده عشق ورزی نباشید و جایی برای عشق ورزی ایشون هم بگذارید .بدونید که برای یک مرد دست نیافتنی بودن یک زن باعث کشش و جذابیت در نگاه مرد میشه . بعد از ازدواج گاهی باید این حس رو به مردان داد تا همیشه به همسر خود احساس نیاز کنند .یعنی همون ناز کردن و گاهی در دسترس نبودن . بگذار همسرت گاهی تشنه عشق شما باشه نه همیشه از این عشق سیرآب باشه .



    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

    انحصار طلبی های شدید ، کنترل گری ، حساسیات نسبت به روابط همسر با خانواده خود یا دوستانش ( بخصوص از سوی خانم نسبت به شوهرش ) و ... همه و همه نشان از محور شدن احساسات است که به دلیل زیر عنان رفتار و حالات شما را در دست می گیرد :

    شما عشق به همسرت نداری ، بلکه عاشق عشق همسرت به خودت هستی . همه حواست و تمرکزت به عشق همسرت به خودته
    .

    عیب این مسئله کجاست ؟ مگر عاشق عشق همسر بودن بد هست ؟

    این وضعیت یک استرس و نگرانی همیشگی را همراه میسازد و از طرفی یکنواختی را پدید می آورد . وقتی برای شما دوست داشته شدن به وسیله همسرت سرطانی شود . مرتب ترس داری که دوست داشتنش کم بشه ، احساس می کنی دیگه دوستت نداره . دچار یکنواختی می شوی و نوآوری در ابراز علاقه اش می طلبی تا مطمئن شوی . اما بعد از هربار در دریافت پیام علاقه او با نوآوریها مدتی خوشحال می شوی ولی وقتی زندگی عادی در جریان باشد فکر می کنی دیگه اونجوری دوستت نداره باز هم تنوع طلبی در دریافت علاقه سراغت می آید ، برای آقا که گاه خانمش دیگر از تازگی می افتد و میل به خانمی دیگر وسوسه می کند .

    ازارتباط همسرت با هرکسی می ترسی ، می ترسی که او را بر تو ترجیح دهد ، نکنه بیشتر از تو دوستش داشته باشد و ..... حسود میشی ، حساس میشی ، خودخوری می کنی ، غر میزنی ، گاه پرخاش می کنی و ...... ادامه پیدا کنه بدبین میشوی .

    این عوارض عاشق عشق همسر بودنه ، عوارض زوم روی علاقه همسر به خود . اگر هر دو در رابطه با هم اینگونه باشند واویلا ، اما همیشه طرف دیگر آزار می بیند ، خود را در حصار و بند می بیند و گریزان می شود ( آویزان می دهد گریزان )


    چاره چیست ؟

    عاشق همسرت باش ، به واقع ، نه به ظاهر . عقلانی ، نه احسای و هیجانی
    ، اگر او را واقعاً دوست داشته باشی هیچ انتظاری از او نخواهی داشت . تمام لذت تو می شود رضایت او . کوچکترین محبتی از سوی او دنیایی پیش چشمت بزرگ هست و هرکاری تو برای او بکنی پیش چشمت کوچک هست و در پی کاری و خدمتی و محبتی دیگرهستی تا جایی که باید خود را کنترل کنی که زیاده روی نشه و به ساپورتهای بیجا نکشه . اصلاً توجهی به اینکه او ترا دوست دارد یا نه نداری ، چون غرق در عشق خودت به او هستی . در بند علاقه او نیستی بلکه رها در فضای علاقه خودت به او هستی .و .....

    این وضعیت موجب رهایی از وابستگی ، وسعت دید ، طمأنینه ، خوش بینی و اعتماد ، شعف و نشاط و احساسهای خوب و امید بخش میشه ..... و حاصلش میشه آرامش عمیق خودت ، و برخورداری همسرت از این دریای ژرف آرامش که موظب خواهد بود از دست نرود .

    تو در این حالت همسرت را از هرکس به خودت نزدیک تر می بینی چون او در قلب توست . اما در آن حالت تو قلبت را در دل او قرار داده ای و چشم ازش برنمیداری اینه که همیشه فاصله ای احساس می کنی که رنج می دهد و می ترساند و با اندک حرکتی بیشتر شدن فاصله را احساس می کنی که ای وای دلت رفت ..... حتی دلتنگی های کاهنده نیز از همین نشأت میگیره و انحصار طلبی ، و کنترلگری و .....

    عاشق عشق همسرت به خودت نباش تا تنگ نظر و حسود نشوی . عشق خالص به همسرت پیدا کن تا وسعت نظر بیابی و از انحصار طلبی در امان بمانی . همسرت هم در کنارت احساس آزادی خواهد کرد و نشاط و شادمانی نصیب خواهد برد .




    .

  6. 14 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 28 آذر 91), mohammad6599 (پنجشنبه 07 فروردین 93), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 02 آبان 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    ستاره تنهای عزیز
    وقتی پستت و می خواندم انگار کلمه به کلمه اش رو خودم نوشته باشم.دقیقا دقیقا منم مثل توام
    حتی خونه مامانم اینا هم بدون شوهرم نمی روم.
    منم با وجودیکه می دونم شوهرم چقدر بچه دوست داره اما به خاطر اینکه می ترسم از محبتش به من کم بشود اصلا راضی به این کار نمی شوم
    خیلی دوست دارم بدونم چطوری باید مشکلمونو حل کنیم.

  8. 6 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (چهارشنبه 29 آذر 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام ستاره جان.
    در تاييد كلام شب نيلوفري بايد بگم من هم عيناً مثل شما دوستان بودم و هنوز هم تا حدودي هستم ولي با اين تفاوت كه الان مي دونم كارم اشتباهه و سعي مي كنم جلوي ابراز احساسات بي رويه ام را تا حدودي بگيرم.(حتي به قول شما بارها از اين كه بچه اي داشته باشيم و همسرم اونو بيشتر از من دوست داشته باشه به خود لرزيده ام و وقتي اين موضوع را مطرح كردم و ازش پرسيدم بهم گفته واقعاً كه آدم به بچه خودش هم حسودي مي كنه)
    من هم مثل شما خيلي خيلي وابسته همسرم هستم. اوايل ازدواجمون (بعد از عقد و بعد از عروسي) اين وابستگي به قدري بود كه در محل كار از اين كه همكارهاي خانم با همسرم حرف مي زدند و حتي به من مي گفتند آقاي... مثل برادر ما هست و ما خيلي دوستش داريم، اونقدر عصباني مي شدم و بهم مي ريختم كه همين عشق افراطي و حساسيت هاي بي جاي ناشي از اون باعث دعوا و مشاجره بين ما مي شد و آرامش زندگي را ازمون مي گرفت. و از اونجايي كه طاقت قهر و بي محلي را نداشتم يا باعث اذيت خودم مي شدم يا زود مي رفتم عذرخواهي كه ديگه اين براي همسرم عادي شده بود و بعداً مي ديدم حتي ديگه توي مسايلي كه حق با من هم هست اون براي آشتي پيش قدم نمي شه و اين روال شده بود. و كم كم محبت كردن زياد من به چشمش نمي آمد و شايد هم ازش فراري بود و اين محبت افراطي منو پر توقع كرده بود كه مثلاً من بدون تو ناهار نمي خورم تو چرا بدون من ناهار خوردي و يا مثلاً من سر كار اگه كسي از همكارا شيريني يا لقمه اي يا شكلاتي يا ميوه اي برام مي آورد من فورا مي بردم پيشش و با هم مي خورديم ولي او اين كار را نمي كرد و اگه كسي چيزي تعارف مي كرد برام نمي آورد و اين چيزها خيلي اذيتم مي كرد و يا اين كه از آن جايي كه پدر و مادرش شهر ديگري هستند اگه دلتنگشان مي شد و شرايط مرخصي نداشتيم و مي خواست يك روزه بهشون سر بزنه و به خاطر هزينه رفت و آمد و تنگي زمان منو نمي برد من قهر مي كردم و اخم و تخم كه مگه من بدون تو به خونه پدر و مادر مي روم و او مي گفت خوب خودت نمي ري من كه مي گم يك موقع هايي من نميتونم بيام سر بزنم خودت برو سر بزن . و يا بهانه مي آوردم كه چجور دلت مي ياد شب بدون من خونه پدر و مادرت بموني و از اين بچه بازي ها...
    البته نه اين كه حالا بزرگ شده باشم و ديگه بچه بازي در نياورم ها! نه! ولي حداقلش متوجه اشتباهاتم شدم و همه سعي ام را مي كنم كه بچه بازي هايم كمتر بشه و عاقلانه رفتار كنم. با مطالعاتي كه در سايت ها و كتابهاي مختلف داشتم و تجربيات خودم و يا دوستان و اطرافيان، فهميدم كه مردها به هيچ وجه از زن وابسته و آويزون خوششون نمي ياد و كم كم نسبت بهشون بي تفاوت شده و شايد حتي فراري شوند.
    همسرم بارها بهم مي گفت پس غرور دوران نامزدي ات چي شد (قابل ذكر هست كه در دوران پيش از عقد ماجرا برعكس بود و من نسبت به همسرم بي تفاوت بودم و او عاشق و شيفته و دنبالم و هر چي كمتر بهش توجه مي كردم بيشتر شيفته ام مي شد حتي يادمه اون روزها خودم بهش مي گفت برو يه سري به پدر و مادرت بزن و بهشون كمك كن و او شيفته اين رفتارهام بود. و احساس مي كنم خيلي توي چشمش بزرگ و باوقار بودم) حالا هم مي دونم خيلي سخته ولي بايد كمي ازشون فاصله بگيريم (ظاهري نه دلي) و آزادشون بگذاريم تا مواقعي براي خودشون باشند. اون وقت تشنه تر بر مي گردند. و همچنين اين حق را هم براي خودمان قائل باشيم كه ما هم برخي اوقات براي خودمان باشيم. به قول همسرم اين جوري وقتي براي مدتي در عالم خودمان باشيم، با خودمان خلوت كنيم و يا حتي با خانواده و دوستان خودمان باشيم دوباره با انرژي بيشتري به كنار هم بر مي گرديم.
    فكر مي كنم براي اين كارها كمي بيشتر به خودمان ارزش قائل باشيم و بها دهيم: به خواسته هاي شخصي مان فكر كنيم و براي رسيدن به اهدافمان تلاش كنيم، به دنياي خودمان ارزش قائل شويم ( بدانيم كه همه دنياي ما شوهرانماننيست. به چيزهايي كه در زندگي بجز شورانمان داريم فكر كنيم و بها بدهيم.)، با دوستان خوب و مردم معاشرت كنيم .با گشت و گذار هايي در حد ممعول از وابستگي بيش از اندازه به شوهرانمان كم كنيم، با رفتن به كلاسهاي مورد علاقه و ارتقا سطح علمي و هنري و اطلاعات عمومي، براي خود منزلت و ارزش قائل شويم و خلاصه تنهايي هايمان را با مطالعه و فيلم ديدن و ... يه جوري پر كنيم تا هميشه آويزان شوهرانمان نباشيم.
    يه جور ديگه هم مي شه جلوي اين اشتباهاتمون را بگيريم:
    مگه نمي گيم كه عاشق شوهرمان هستيم و برايش همه كار مي كنيم و برايش تب مي كنيم و... پس حالا كه براي خوشحالي و رضايتش هر كاري مي كنيم خوب كاري بكنيم كه از ما مي خواهند. يعني كمي آزادشان بگذاريم حتي اگه باعث اذيت ما شود چون گفتيم عاشقيم و دوستشان داريم و برايش هر كاري مي كنيم!!!!

  10. 4 کاربر از پست مفید negar_ba تشکرکرده اند .

    negar_ba (چهارشنبه 29 آذر 91), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 02 آبان 95)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام به شما دوست عزیز...
    من پسرم ولی یخورده ای حالتای شما رو دارم.. به قول فرشته مهربان عاشق عشق همسرم هستم ( اینو الان فهمیدم. )
    راهکاری ک خودم دارم انجامش میدم ازاد گذاشتنشه و اینکه گاهی که کنارشم زیاد بهش توجه نمیکنم تا خودش بیاد سمتم گاهی جدی و خشک حرف میزنم باهاش و گاهی که خودش احساسی میشه احساسی برخورد میکنم ( خیلی کم این حالت پیش میاد )
    یه مساله دیگه که خودم درگیرش بودم اینه که وقتی میگفت دوستت دارم سریع منم میگفتم منم دوستت دارم... این خوبه ولی یاد گرفتم گاهی احساسم رو پنهان کنم و وقتی بهم میگه دوستت دارم فقط گوش میدم و بعدش ازش تعریف میکنم و از خوبیاش میگم . مساله من اینجاست که هر بار بهش ابراز علاقه میکنم اصلا پاسخی نمیده بنابراین صبر میکنم تا اون شروع کننده باشه ( در واقع تشنه بشه بعد سیرابش کنم ) شما هم فرصت بده همسرت تشنه بشه بعد سیرابش کن اما نه زیاده از حد تا حدی سیرابش کن که تشنه بمونه . بذار همیشه تشنت باشه ( از همه نظر احساسی ، جنسی و.... ) مرد وقتی سیر بشه از نظر جنسی ، احساسی و .. یکنواخت میشه زنش براش ولی وقتی حتی فقط از نظر جنسی همیشه تشنگی حتی اندکی حس کنه میاد طرف زنش و نازشم میکشه...
    اگه از دستش ناراحت میشین ناراحتیتون رو ابراز کنین و نترسین که طردتون کنه چون همین ترس باعث دور شدنش میشه. همونطور که شما خانما مرد شجاع و مقتدر میخواین ما مرد ها هم زنی میخوایم که کمی دور از دسترس باشه تا دنبالش بریم و ناز بکشیم .. زنی که ذلیل مرد باشه اصلا جذابیتی نداره حتی اگر حور و پری هم باشه بی ارزش میشه
    .


  12. 3 کاربر از پست مفید mohammad2012 تشکرکرده اند .

    mohammad2012 (سه شنبه 28 آذر 91), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 02 آبان 95)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 11:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    208
    امتیاز
    1,973
    سطح
    26
    Points: 1,973, Level: 26
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    743

    تشکرشده 765 در 189 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام دوستای عزیز من. نظرات همه رو خوندم و دوست دارم بهتون بگم که هر چیزی حد تعادلش خوبه!! نه در دوست داشتن افراط کنید و نه تفریط!! حالا من نقطه مقابل شما بودم. اونقدر که شوهرم بهم ابراز عشق میکرد من یکصدمش هم انجام نمیدادم ! دوست نداشت از خونه برم بیرون و هر جا هم که میرفتم فوری زنگ میزد که کجایی و زود بیا خونه! من هم غر میزدم که نمیگذاری یکم برای خودم باشم و راحت باشم؟! وقتی میرفت مسافرت میگفتم آخ جون الان یک نفس راحتی برای چند روز میکشم!! یک موقعهایی به شوخی بهم میگفت اگه بهم نرسی میرم و گمراه میشم! منم بهش میگفتم که برو بشو تا ببینی من چکار میکنم!! البته بدبختانه به اون حرفش عمل کرد و یک جورایی هردومون رو بدبخت کرد خلاصه بهتون بگم که اوضاع یک جورایی برعکس بود و اون آویزون من بود!! اما بعد از مدتی یواش یواش بی تفاوت شد و دیگه مثل قبل نبود! دیگه وقتی از خونه میرفتم بیرون ناراحت نمیشد و دنبالم زنگ نمیزد و به همین ترتیب الی آخر !! بعدش هم که ساز بی وفایی آغاز کرد و باعث ماجراهای بدی شد!!

    به نظر من برای همه نمیشه یک نسخه پیچید!! بعضی مردها خیلی وابسته به زنهاشون هستند ( مثل شوهر من) و انتظار دارند اون عشق و محبتی رو که انتظار دارند از زنشون دریافت کنند و در غیر اینصورت خلایی رو در خودشون حس میکنند و ممکنه به راههای بدی کشیده بشند! بعضی مردا اینطور نیستند مثلا خیلی از جنبه های زندگیشون رو با کارشون یا دوستاشون و خانوادشون پر میکنند و به طور کلی خیلی وابسته به زنشون نیستند و زندگی جداگانه ای هم دارند! با اینجور مردان باید جور دیگه ای رفتار کرد و نمیشه خیلی بهشون چسبید! باید شوهرتون رو بشناسید و روابطتون رو تنظیم کنید.

    من مثل شما نبودم! ولی الان مثل شما شدم! روزی چند بار به شوهرم زنگ میزنم و پیامک میدم و قربون صدقه اش میرم. همینطوری بهش چسبیدم . ازش جدا نمیشم و مرتب بوسش میکنم حتی چند روزم برام مشکله که ازش جدا بمونم و هر وقت صحبت ازجدایی میشه عزا میگیرم. و الحق اون هم خوب پا به پام میاد و اصلا کم نمیاره! حالا دارم طعم خوشبختی واقعی کنار شوهرم به خوبی میچشم و ازلحظه لحظه اش لذت میبرم و قدرش رو میدونم

    امیدوارم شما زوج های جوان هم خوشبخت باشید و قدر این روزای زندگی رو بدونیدو برای همهتون آرزوی موفقیت میکنم

  14. 5 کاربر از پست مفید زیبا کردستانی تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (یکشنبه 02 آبان 95), زیبا کردستانی (سه شنبه 28 آذر 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 13:18]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 90 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    سلام ،
    خوش به حال همسرتون ..

  16. کاربر روبرو از پست مفید hamdardi تشکرکرده است .

    hamdardi (یکشنبه 17 دی 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1390-11-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,962
    سطح
    26
    Points: 1,962, Level: 26
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 34 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    از یک روانشناس شنیدم که می گفت: گاهی یک زن، مرد دیگری را ناخودآگاه جانشین پدرش می کنه مثل مواردی زن، پدرش ناگهانی از دست میده (مثلا در اثر یک تصادف). بعد ممکنه وابستگیهای افراطی به شوهر پیدا کنه که یه درصدی از این علاقه غیر طبیعی هست. خلاصه یه جورایی به پدر ممکنه ربط داشته باشه!!

    برای همین در موارد افراطی شاید مشاوره با یک روانشناس برای رفع مشکل فکری خود خانم و بعد هم برای رابطه با همسرشون موثر باشه.

  18. 3 کاربر از پست مفید Parsa1 تشکرکرده اند .

    Parsa1 (سه شنبه 28 آذر 91), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 02 آبان 95)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم

    منم عاشق همسرم بودم(و هستم)اوایل خیلی خیلی بهش وابسته بودم جوری که اگه سر کار 2ساعت تلشو جواب نمیداد از نگرانی میمردم (من همش نگران بودم و حسادت نداشتم)اما اون موقعها همسرم با دیدن نگرانی من میگفت چرا خودتو مشغول نمیکنی با دوستات بگرد و...
    کم کم روخودم کار کردم بهتر شدم الان دوستم اصرار میکنه چند روز برم شهرشون پیشش به همسرم گفتم دوست دارم برم ناراحت شد گفت تو چطوری بدون من می خواستی بری منم تریپ روشنفکرانه گرفتمو گفتم خودت میگفتی همیشه مستقل بودن خوبه و...گفت آره یکی دو ساعت نه چند روز

  20. 3 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    روژان20 (دوشنبه 18 دی 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگاریواعتماد به نفس
    توسط sepanta1990 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 اسفند 93, 02:43
  2. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 تیر 93, 16:04
  3. وابستگی دیوانه کننده شوهرم به مادر و خانواده اش
    توسط ghoresh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 10 فروردین 92, 22:26
  4. وابستگی و علاقه افراطی به حیوان خانگی
    توسط آنجلا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 05 تیر 90, 11:59
  5. من دیوانه هستم یا نه؟
    توسط کژال در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 13:54

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.