نوشته اصلی توسط
فرشته مهربان
انحصار طلبی های شدید ، کنترل گری ، حساسیات نسبت به روابط همسر با خانواده خود یا دوستانش ( بخصوص از سوی خانم نسبت به شوهرش ) و ... همه و همه نشان از محور شدن احساسات است که به دلیل زیر عنان رفتار و حالات شما را در دست می گیرد :
شما عشق به همسرت نداری ، بلکه عاشق عشق همسرت به خودت هستی . همه حواست و تمرکزت به عشق همسرت به خودته .
عیب این مسئله کجاست ؟ مگر عاشق عشق همسر بودن بد هست ؟
این وضعیت یک استرس و نگرانی همیشگی را همراه میسازد و از طرفی یکنواختی را پدید می آورد . وقتی برای شما دوست داشته شدن به وسیله همسرت سرطانی شود . مرتب ترس داری که دوست داشتنش کم بشه ، احساس می کنی دیگه دوستت نداره . دچار یکنواختی می شوی و نوآوری در ابراز علاقه اش می طلبی تا مطمئن شوی . اما بعد از هربار در دریافت پیام علاقه او با نوآوریها مدتی خوشحال می شوی ولی وقتی زندگی عادی در جریان باشد فکر می کنی دیگه اونجوری دوستت نداره باز هم تنوع طلبی در دریافت علاقه سراغت می آید ، برای آقا که گاه خانمش دیگر از تازگی می افتد و میل به خانمی دیگر وسوسه می کند .
ازارتباط همسرت با هرکسی می ترسی ، می ترسی که او را بر تو ترجیح دهد ، نکنه بیشتر از تو دوستش داشته باشد و ..... حسود میشی ، حساس میشی ، خودخوری می کنی ، غر میزنی ، گاه پرخاش می کنی و ...... ادامه پیدا کنه بدبین میشوی .
این عوارض عاشق عشق همسر بودنه ، عوارض زوم روی علاقه همسر به خود . اگر هر دو در رابطه با هم اینگونه باشند واویلا ، اما همیشه طرف دیگر آزار می بیند ، خود را در حصار و بند می بیند و گریزان می شود ( آویزان می دهد گریزان )
چاره چیست ؟
عاشق همسرت باش ، به واقع ، نه به ظاهر . عقلانی ، نه احسای و هیجانی ، اگر او را واقعاً دوست داشته باشی هیچ انتظاری از او نخواهی داشت . تمام لذت تو می شود رضایت او . کوچکترین محبتی از سوی او دنیایی پیش چشمت بزرگ هست و هرکاری تو برای او بکنی پیش چشمت کوچک هست و در پی کاری و خدمتی و محبتی دیگرهستی تا جایی که باید خود را کنترل کنی که زیاده روی نشه و به ساپورتهای بیجا نکشه . اصلاً توجهی به اینکه او ترا دوست دارد یا نه نداری ، چون غرق در عشق خودت به او هستی . در بند علاقه او نیستی بلکه رها در فضای علاقه خودت به او هستی .و .....
این وضعیت موجب رهایی از وابستگی ، وسعت دید ، طمأنینه ، خوش بینی و اعتماد ، شعف و نشاط و احساسهای خوب و امید بخش میشه ..... و حاصلش میشه آرامش عمیق خودت ، و برخورداری همسرت از این دریای ژرف آرامش که موظب خواهد بود از دست نرود .
تو در این حالت همسرت را از هرکس به خودت نزدیک تر می بینی چون او در قلب توست . اما در آن حالت تو قلبت را در دل او قرار داده ای و چشم ازش برنمیداری اینه که همیشه فاصله ای احساس می کنی که رنج می دهد و می ترساند و با اندک حرکتی بیشتر شدن فاصله را احساس می کنی که ای وای دلت رفت ..... حتی دلتنگی های کاهنده نیز از همین نشأت میگیره و انحصار طلبی ، و کنترلگری و .....
عاشق عشق همسرت به خودت نباش تا تنگ نظر و حسود نشوی . عشق خالص به همسرت پیدا کن تا وسعت نظر بیابی و از انحصار طلبی در امان بمانی . همسرت هم در کنارت احساس آزادی خواهد کرد و نشاط و شادمانی نصیب خواهد برد .
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)