به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 103
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 10 آبان 92 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    196
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    285

    تشکرشده 366 در 142 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ساحل 63 نمایش پست ها
    متاسفانه همه مون میدونیم که زن ها علاوه بر شوهرداری باید خانواده شوهرداری هم بکنن؟؟!! یعنی آدم هر رفتاری بکنه باید با سیاست باشه؟

    مردها هم علاوه بر همسرداری باید خانواده همسرداری هم بکنن.

    سیاست داشتن با تملق گفتن یکی نیست. همه باید سیاست داشته باشن.

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    دوستان خواهش می کنم به احترام صاحب تاپیک ، تو این تاپیک بحث نکنید تا به انحراف کشیده نشه .

    در مورد صداقت و سیاست هم :

    صداقت داشتن در برابر کسی که سیاست داره ، عین حماقته
    و سیاست داشتن در برابر کسی که صداقت داره ، عین خیانته


    پس بهتره با هر کسی مثل خودش رفتار بشه

    و اینو هم هرکسی می دونه که صداقت داشتن دو طرف صد البته بهتر از هر چیزیه .

    اما خواهشا فقط از مشکل خانم she صحبت کنید. نه در مورد حقوق زنان و مردان

    موفق باشید .

  3. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 27 شهریور 92), mohi (یکشنبه 10 اسفند 93)

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    کجایی تو دختر ؟
    نگران شدیم
    تاپیک ایجاد کردی و رفتی ؟
    اونم با اون اوضاع بحرانی قهر و دعوا !!!

  5. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام دوستان. وااای باورم نمیشه. از همه ممنونم به خاطر اینکه اومدید به من سر زدید راهنمایی ام کردید و نظرتون رو گفتید. راستش خیلی ناامید بودم و به اینجا سر نزدم! حال جسمی خوبی هم نداشتم. همه اش دارو و دکتر.
    .
    الان خیلی بهترم. خانواده شوهرم باز یه مشت چرت و پرت بهش گفته بودن که بیاد به من بگه و گفته بودن که ما و تو هیچ مشکلی نداریم زنت این زندگی رو نمی خواد و بی خودی بهونه میگیره. زنت خونه و ماشین میخواسته و فلان و فلان و اینا هم همش بهونه گیری هست وگرنه که دلیلی نداره ما که اینهمه داریم خوبی می کنیم!!! و اون به ما توهین میکنه.
    .
    من همه حرفای شوهرم رو شنیدم و هیچی جواب ندادم. سکوت من و حرفای اون بعد از این قهر طولانی مقدمه آشتی شد. من انگار نه انگار که قهر بودیم دارم حرف های روزمره رو می زنم. اون هم با یه مقدار سردی و کلاس گذاشتن جواب میده!
    .
    .
    باورم نمیشه آقای sci و بالهای صداقت هم برام نظر گذاشتند!! برای اولین باره!!! خیــــــــــــــلی خوشحالم. خیلی. ولی من بازم سوال دارم. در مورد جراتمند بودن با وجود اخلاق شوهرم و خانواده اش که خیلی زود بهشون بر میخوره و کینه ای هستن و میخوان سریع تلافی کنند.
    .
    و در مورد اینکه من هنوز نمی دونم چقدر محبت کافیه! من احساساتیم! شوهرم نیست. من یا دارم محبت زیادی می کنم یا دارم اعتراض می کنم. می دونم منفعلانه است.
    نمی تونم حتی درست حرف بزنم. خیلی زیاد "خواهش می کنم" و خیلی زیاد "تشکر می کنم"! وقتی لازمه یه حرفی رو بزنم که از خودم دفاع کنم نمیگم! بعد یه بار ممکنه با طعنه و کنایه حرفمو بزنم که نشوندهنده اینه که خیلی وقته اون موضوع رو تو دلم نگه داشتم!
    .
    من زندگیم رو دوست دارم و می خوام درستش کنم. می فهمم که شوهرم هم از این قهر و دعوا و بحث خسته شده. به هر حال به اون هم که خوش نمیگذره. اون هم خودش رو محق می دونه و بی تقصیر!
    .

    - - - Updated - - -

    آقای sci من چرا اشتباه کردم؟ همه از صراحت حرف من ایراد میگیرند اما شما گفتید که صراحتم خوب بوه اما نحوه بیان من منفعلانه بوده. وقتی از رفتار پدرشوهرم و بقیه شون ناراحت میشم مث اینبار باید چه کار کنم؟
    1. خیلی از خانوم ها می گن به روی خودت نیار. کاری نمیشه کرد.
    2. خیلی ها میگن تلافی کن و حالشون رو بگیر یه جوری که شوهرت نفهمه.
    3. بعضی ها به شوهرشون میگن و گلایه یا دردو دل می کنند.
    4. بعضی هام حرفشون رو صریح میزنند و مرزهاشون مشخصه و حاضرجواب و روی مواضعشون محکم هستند.
    .
    من تا حالا اولی و سومی رو انجام ندادم.
    من می خوام دیگه بهشون اهمیت ندم و بذارم هر کاری میخوان انجام بدند. من نهایتش می تونم تلاش کنم رابطه ام رو با شوهرم بهتر کنم. که اگر موفق بشم تاثیر ناراحتی هام از خانواده اش رو بپوشونه.
    .
    الان داریم آشتی می کنیم. می خوام به خودم برسم. میخوام مواظب خودم باشم. می خوام دیگه دعوا نکنیم. واقعن دیگه توانش رو ندارم. این دعوای آخری تا پای طلاق رفت. دعوای بعدی حتمن بدتر میشه.

    - - - Updated - - -

    اصلاح می کنم : من تا حالا اولی و سومی رو انجام دادم!! چهارمی رو هم که اینبار انجام دادم و اینطوری شد. دومی رو هم که اصلن از من برنمیاد.
    .
    می خوام به من اعتماد داشته باشه. من از همسرم اعتماد و پذیرش رو توقع دارم. اون دقیقن برعکسه! فقط به خانواده اش اعتماد داره.
    .
    راهکارهای من : می خوام مظلوم و نیازمند باشم. احساساتم رو مهار کنم و هیچ توقعی هم نداشته باشم(حداقل برای یه مدت). این زندگی دیگه جون یه زلزله دیگه رو نداره!
    .
    نمی دونم چطوری با خانواده اش روبرو بشم؟ نمی خوام عذرخواهی کنم!!

  6. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    یه نکته خیلی مهم میخوام بگم : ما دعوای خیلی بدی کردیم. شوهرم گفت که باید از خونه برم بیرون! حتی به پدرش زنگ زد و گفت که به پدر من بگه که من وسایلم رو جمع کنم و از خونه برم .
    خانواده من هم تلفنی گفتند که جدا بشو و بیا خانومی کن و این حرفا. در مقابل رفتار تند شوهرم از من حمایت کردند و پدرم که اصلن با شوهرم حرف نزد. حتی پای دوست خاله زنکش هم وسط اومد. اما چیزی که باعث شد بتونیم دوباره این رابطه ی از هم پاشیده رو برگردونیم این بود که من از خونه مون نرفتم! به شوهرم گفتم من سر زندگیم هستم تو برو! تو هر کاری میخوای بکنی بکن.
    .
    میخوام به همه ی خانومای تالار بگم تحت هیچ شرایطی خونه تون رو ترک نکنین. این خیلی مهمه. هیچ قانونی و عرفی و شرعی به همسر شما اجازه نمیده که از شما بخواد خونه تون رو ترک کنید. حتی در این صورت شما می تونید ازش شکایت کنید. نه به خاطر اون بلکه به خاطر زندگیتون بمونید. حتی اگر میخواین جدا شید باز هم تا زمان مناسب خونه تون رو ترک نکنید.

  7. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 27 شهریور 92), mohi (یکشنبه 10 اسفند 93)

  8. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    واقعن راهکارهایی که به ذهنم می رسه متضادند!!! هم اون راهکارها با هم متضادند! هم همه شون با شخصیت من!!
    چطوری هم مظلوم و نیازمند باشم و هم بی توقع؟؟ چطوری هم مهربونی کنم و شوهرم رو جذب کنم و هم از محبت و توجه کم کنم و تمرکزم رو از اون بردارم!
    باید روی خودم کار کنم. کمتر حرف بزنم تا زمانی که یاد بگیرم چی بگم!
    زمانی خیلی به خودم مطمئن بودم ولی حالا هیچ اینطوری نیست. همش فکر میکنم دارم اشتباه می کنم.

  9. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 27 شهریور 92), mohi (یکشنبه 10 اسفند 93)

  10. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    باید صبر داشته باشی
    این شرایط و حال تو و یازهای تو رو فقط رفتار درست در کنار گذر زمان حل می کنه
    من یکبار به شما گفته بودم ممکنه یه فاجعه پیش بیاد چون تا می تونی محبت می کنی بعد که جواب خوب نمیگیری به هم میریزی
    من توصیه می کنم :
    1- روی رفتارهای خودت تمرکز کن نقاط ضعف خودت رو بشناس و تقویت کن (این خیلی مهمه)پیشرفت کن چه ظاهری چه کلاس رفتن چه کاری
    2- بدی های دیگران رو تا 6 ماه حداقل نبین و سعی کن به روی خودت نیاری
    3- اگه خوبی می کنی بدون چشم داشت باشه و گرنه خوبی نکنی بهتره
    4- جلوی شوهرت هرگز از مادرش یا خانوادش بد نگو که هیچ نتیجه خوبی نداره
    5- بعد از 6 ماه شدی یک خانومی که بیشتر رفتارهاش اصولی و خوب و همه دوسش دارن

  11. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    mohi (یکشنبه 10 اسفند 93)

  12. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم
    درمورد خانواده همسرت واقعا سعی کن دیگه هیچ انتظاری ازشون نداشته باشی.وقتی از کسی انتظاری نداری وقتی کاری هر چند کوچیک برات انجام بده خوشحال میشی اما وقتی انتظار داری از دیگران نه تنها خوشحال نمیشی بلکه وقتی انجام ندن ناراحتم میشی.پس سعی کن رفتاراشونو اصلا نبینی.به نظرم این بهترین شیوه ست.اما قرار نیست اجازه بدی اونا هر کاری میخوان با زندگیت بکنن.تو با اونا اصلا کاری نداشته باش اما ارتباطتو با شوهرت تقویت کن.و به هیییییییییییچ وجه حتی در مکالمات معمولی سعی کن از خانوادش و خانوادت هیچ چی نگی.نه بدی نه خوبی.فکر کن فقط خودتی و اون.

  13. کاربر روبرو از پست مفید reyhan تشکرکرده است .

    mohi (یکشنبه 10 اسفند 93)

  14. #19
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    آقای sci من چرا اشتباه کردم؟ همه از صراحت حرف من ایراد میگیرند اما شما گفتید که صراحتم خوب بوه اما نحوه بیان من منفعلانه بوده. وقتی از رفتار پدرشوهرم و بقیه شون ناراحت میشم مث اینبار باید چه کار کنم؟
    1. خیلی از خانوم ها می گن به روی خودت نیار. کاری نمیشه کرد. ( منفعل هستند)
    2. خیلی ها میگن تلافی کن و حالشون رو بگیر یه جوری که شوهرت نفهمه. (پرخاشگر هستند)
    3. بعضی ها به شوهرشون میگن و گلایه یا دردو دل می کنند.( منفعل هستند)
    4. بعضی هام حرفشون رو صریح میزنند و مرزهاشون مشخصه و حاضرجواب و روی مواضعشون محکم هستند.(پرخاشگر هستند)
    .
    من تا حالا اولی و سومی رو انجام ندادم.
    من می خوام دیگه بهشون اهمیت ندم و بذارم هر کاری میخوان انجام بدند. من نهایتش می تونم تلاش کنم رابطه ام رو با شوهرم بهتر کنم. که اگر موفق بشم تاثیر ناراحتی هام از خانواده اش رو بپوشونه.
    .
    الان داریم آشتی می کنیم. می خوام به خودم برسم. میخوام مواظب خودم باشم. می خوام دیگه دعوا نکنیم. واقعن دیگه توانش رو ندارم. این دعوای آخری تا پای طلاق رفت. دعوای بعدی حتمن بدتر میشه.

    - - - Updated - - -

    اصلاح می کنم : من تا حالا اولی و سومی رو انجام دادم!! چهارمی رو هم که اینبار انجام دادم و اینطوری شد. دومی رو هم که اصلن از من برنمیاد.
    .
    می خوام به من اعتماد داشته باشه. من از همسرم اعتماد و پذیرش رو توقع دارم. اون دقیقن برعکسه! فقط به خانواده اش اعتماد داره.
    .
    راهکارهای من : می خوام مظلوم و نیازمند باشم. احساساتم رو مهار کنم و هیچ توقعی هم نداشته باشم(حداقل برای یه مدت). این زندگی دیگه جون یه زلزله دیگه رو نداره!
    .
    نمی دونم چطوری با خانواده اش روبرو بشم؟ نمی خوام عذرخواهی کنم!!
    سلام خانم،
    پرسدید چرا اشتباه کردید! خب واضحه... چون منفعل بودید! شما تا کنون یا منفعل بودید یا پرخاشگر و حالا تصمیم گرفته اید که کاملا منفعل باشید! چرا؟
    شخصی که منفعل است:
    1. به هیچ وجه مورد توجه قرار نمی گیرد و جذاب نیست!
    2. صراحت و قاطعیت ندارد
    3. مانند یک سد محکم در برابر صمیمت عمل می کند
    4. بدون شک پرخاشگر هم هست! همیشه از کسی که منفعل هست می ترسم.. روزی می رسد که پرخاش می کند و اون پرخاش اصلا جالب نیست
    5. با تمام قوا سعی می کند که جذاب نباشد
    6. اعتماد به نفسش فوق العاده و روز به روز کاهش می یابد
    7. عزت نفسش بطوری کامل از بین می رود
    8. دچار آسیب های روانی و اختلالات شخصیتی می شود
    9. در ارتباط با همسرش بدون شک به بن بست می رسد
    10. به هیچ کس نمی تواند نه بگوید
    11. نظر خود را نمی تواند ابراز کند و زمانیکه نظر خود را ابراز می کند، قدر شنیدن " نه " را ندارد
    12. بعد از مدتی مسئول مستقیم شادمانی دیگران است
    13. انتقاد پذیر نیست و در مقابل انتقاد گارد می گیرد و دفاع شدید می کند
    14. پرخاش می کند و منعطف نیست
    15. به تدریج هر چه بیشتر تلاش می کند که نظر دیگران را با انفعال بیشتر و خوشحال کردنشان بدست آورد، آنها از او بیشتر دوری می کنند و کمتر مورد توجه قرار گرفته و دوست داشته می شود ( نظریه باتلاق انفعال SCI)
    16. از هیچ کس توقعی ندارد و هر چه کم توقع تر می شود، دیگران از او متوقع تر می شوند
    17. به خود و دیگران ( دقت کنید) احترام نمی گذارد
    18. حقوق فردی خود را نادیده می گیرد
    19. حقوق فردی دیگران را پایمال می کند
    20. هرگز گوینده و شنونده خوبی نیست!

    خب این ها فقط 20 مورد از نکات منفی یک فرد منفعل است. می توانم نزدیک به 80 مورد دیگر رو هم لیست کنم. پس این راهکاری که پیش رو دارید: مظلوم و نیازمند! اصلا نه تنها راهکار نیست بلکه خطرناک ترین زلزله ای است که می تواند در زندگی شما اتفاق بیفتد! خیلی مراقب باشید

    حالا می خوام براتون بنویسم چرا اشتباه کردید:
    ببینید من برای شما نوشتم که صراحت شما بسیار خوب است! می دونید وقتی شما و مخاطبتان، هر دو صراحت داشته باشید، روند افزایش صمیمت شروع می شود! بصورت روز به روز بیشتر می شود! هر ثانیه بیشتر از ثانیه قبل!
    و وقتی یک نفر صریح است و دیگری پرخاشگر یا منفعل! روند صمیمت واقعا متوقف است! و وقتی هر دو طرف صراحت نداشته باشند روند صمیمت نزولی است!
    اما آیا صراحت کافی است؟ خیر! به هیچ وجه! قاطعیت در کنار صراحت شرط لازم سعادتمندی و جذابیت و رفتار جرات مندانه است اما بازهم کافی نیست..
    کسی جرات مند است که توانایی ابراز نظریات خود را در کمال احترام و مودبانه، صریح و قاطع، با احترام تمام به حقوق فردی طرف مقابل و خود، داشته باشد!
    دیدید که شما چقدر اشتباه کردید!! شما حقوق طرف مقابل رو نادیده گرفتید.. و البته حقوق خودتون رو! و فقط صراحت رو داشتید... که البته روش خودش رو داره... جالبه بدونید که کسی که جرات منده، گله نمی کنه و قهر نمی کنه و وقتی درخواستی رو در جمعی عنوان می کنه، همه نسبت بهش واکنش مثبت نشون می دهند! هر چند که فرد جرات مند اگر جواب همگانی "نه" بشنوه هم ناراحت نمی شه! چون حقوق فردی دیگران است و فرد جرات مند به حقوق فردی دیگران احترام می ذاره. حقوق فردی رو برای شما می نویسم:

    1. حق بيان انديشه ها و ديدگاه ها، اگرچه با عقايد ديگران مغاير باشد
    2. حق ابراز احساسات و پذيرش مسئوليت ابراز آنها
    3. حق تغيير عقيده و عذرخواهى نكردن در اين باره
    4. حق اشتباه كردن و داشتن مسئوليت در قبال آن
    5. حق «نه» گفتن
    6. حق دادن پاسخ مثبت به ديگران
    7. حق گفتن «نمى دانيد»
    8. حق گفتن «متوجه نمى شوند»
    9. حق تقاضا كردن آنچه كه مى خواهيد
    10. حق مورداحترام بودن و به ديگران احترام گذاشتن
    11. حق استدلال كردن
    12. حق شنيده شدن سخنانتان و جدى تلقى كردن آن از سوى ديگران

    کسی که به حقوق فردی دیگران احترام نگذارد و نظرات خود را ابراز کند، خیلی محترمانه و با جرات! خیلی شیک!!! مطمئنا پرخاشگر است! شک نکنید! و کسی که حقوق فردی خود را نادیده می گیرد، بدون شک منفعل است!
    هر پرخاشگری روزی منفعل است و روزی پرخاشگر...

    لطفا موضوعی با عنوان "چگونه منفعل نباشیم" را بخوانید.
    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

    دقت کنید که حداقل در سه مورد جرات مند نباشید:
    1. وقتى احساس كنيد طرف مقابل در مخمصه افتاده است. به طور مثال وقتى در رستوران شلوغى هستيد و مى دانيد كه پيشخدمت اين رستوران تازه كار است، مى توانيد برخى از ضعف هاى او را ناديده بگيريد.
    2. وقتی مطمئن باشید که طرف مقابل قصد پایمال کردن حق و حقوق شما را ندارد ولی نادانسته و از روی استرس، کاری انجام می دهد که شما را خوشحال نمی کند! به این فرد کمک کنید!
    3. زمانیکه با فردی مواجه هستید که " اولین و آخرین برخورد " شما با او اتفاق می افتد!
    4. زمانیکه بدانید اشتباه کرده اید! در این موارد جرات مندی شما برابر با عذر خواهی شماست!
    5. زمانیکه با فرد سلطه جو و غیر قابل اصلاح مواجه هستید. در این شرایط قاطع نباشید و جرات مندی را کنار بگذارید و فورا موقعیت را ترک کنید


    تنها راهکار پیشنهادی:
    1. یادگرفتن و اجرای صحیح و دقیق راهکارهای قاطعیت و جرات مندی
    2. فرا گرفتن آداب گفتگو
    3. جلوگیری از آفتهای رابطه

    هر راهکاری غیر از اجرای توامان راهکارهای فوق را انجام دهید، انتظار زلزله قویتری در زندگی داشته باشید.

    سوالی بود بپرسید!

  15. 2 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 27 شهریور 92), مژگان تنها (جمعه 02 اسفند 92)

  16. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    ممنونم آقای sci واقعن ممنونم از توجه و راهنمایی تون.
    .
    من نمونه کامل یه آدم منفعل-پرخاشگر هستم. معمولا سعی می کنم این پرخاشگری رو مهار کنم چون می خوام در نظر دیگران آدم خوبی به نظر بیام. که البته به یه شکل دیگه خودش رو نشون میده. کنایه، طعنه، دلخوری، افسردگی، غر غر کردن پشت سر هم و نهایتا دعوا.
    .
    توی خانواده خودم در اکثر موارد به حقوق من احترام گذاشته می شد بنابراین کمتر به مشکلی برمی خوردم. اما همسرم اینطور نیست. توی سه سال زندگی مشترک نتونستیم حد و مرزها و وظیفه هامون رو مشخص کنیم و توی تمام زمینه ها با هم مشکل داریم. یا علنی یا مخفی! راجع بهش حرف نمی زنیم ولی فکر می کنیم بهمون ظلم شده!
    .
    پدر من هم تا حدی منفعل هست. اما مادرم پرخاشگر نیست. فقط یه فاصله بین خودشون کشیدند و صمیمیت وجود نداره. با این که در ظاهر همه چی خوبه و زندگی بدون مجادله یا بحث پیش میره. اما رضایت واقعی براشون وجود نداره. من شبیه پدرم هستم. اون مرد خوب و مهربونیه ولی به اندازه کافی قدرش دونسته نمیشه. اون خیلی برای بچه هاش مایه میگذاشت و زحمت می کشید اما خودش به حقوق خودش احترام نمیذاره ما هم یه جورایی فکر می کردیم وظیفه اشه و اهمیتی نمی دادیم.
    .
    من با همسرم دنبال محبت و صمیمیت بودم. ولی درخواست هام با مخالفتش روبرو می شد و اونهایی رو هم که قبول میکرد یه جورایی بعدن می خواست تلافی کنه!! اون فکر می کرد که من پرتوقع هستم اما به مرور زمان با رفتارهای من خودش بود که پر توقع تر و طلبکارتر میشد و من افسرده و کم توان میشدم. اما باز هم اون راضی نبود!
    .
    فکر می کنم همسرم هم آدم منفعلیه. درخواست ها و احساسش رو هیچ وقت واضح نمیگه. معمولا حتی نمی دونم که الان از چی ناراحته یا چرا حالش خوبه! خیلی هم حساسه و من باید خودم حدس بزنم و رعایتش رو کنم و این اعصابم رو خورد میکنه! این که فکر کنم خدایا باز دوباره چی شده که ناراحته و بُق کرده!
    .
    .
    آقای sci من حرفای شما رو می فهمم و قبول دارم اما آیا واقعن می تونم عملی شون کنم؟ یعنی میشه یه آدمی اینطوری عوض بشه؟ درخواست کردن به طور کلی برای من کار سختیه. به خصوص درخواست کردن از شوهرم. خیــــــــــــــلی سخته. لحنم دستوری نباشه... لحنم مهربون باشه... بهش برنمی خوره؟ ... انجامش میده؟... حاضرم بمیرم ولی بهش نگم فلان کار رو لطفا اگه میشه اگه حال داری ممکنه انجام بدی؟ مثلا میگم :
    (خونه بو کرده میشه اگر خسته نیستی لطفا میشه آشغال ها رو ببری بیرون؟ یا اگر حال نداری ممکنه یادت بمونه که صبح قبل از رفتنت ببری شون بیرون؟)
    بعد اون جواب میده :
    (الان حال ندارم فردا صبح دوباره یادم بنداز. یا میگه باشه اگر حال داشتم می برم.{ و نمی بره} یا میگه باشه و نمی بره. صبح هم اگر من یادش نندازم نمی بره.)
    بعد از چند روز در صورتی که دعوایی پیش بیاد بهش میگم که تو آدم بی نظمی هستی و این چه وضعیه که حتی آشغالا رو به موقع نمی بری و ...
    .



    - - - Updated - - -

    یا مثلا شوهرم صبحانه نمی خوره و میره سرکار. من هم همینطور. شب دیر میخوابه. باعث میشه من هم دیر بخوابم و برای همین صبح ها همش عجله داریم. خودش هم که تنها باشه صبحانه نمیخوره.... بعدش همیشه موقع دعوا میگه تو حتی برای من صبحانه درست نمی کنی!!! در صورتی که در مواقع عادی حتی وقتی براش شیر گرم می کنم میگه نمی خواد، نمی خورم. اما میخوره.
    .
    من آدمی هستم که اصلن خواسته های مهم و الویت هاش مشخص نیست. اکثر مواقع دیگران هستند که الویت ها رو تعیین می کنند. من انعطاف پذیرم. اما شخصیت شوهرم و من، علاقه ها و خواسته هامون خیلی متفاوته. ضمنن اون به منافع خودش فکر میکنه و زیاد به فکر من نیست. نمی تونم بهتون بگم این سه سال چقدر احساس های بد رو تجربه کردم. احساس بدبختی.

    - - - Updated - - -

    هر چی فکر میکنم میبینم من و شوهرم هر دو منفعل هستیم. اون هم با کینه توزی نهایتا کارش به پرخاش میکشه. این که همیشه میگم شوهرم سیاست داره هم شاید یه دلیلش همین باشه. حرفش رو صریح نمیزنه. کلمات رو میپیچونه و منظورش رو باید از اونا فهمید...
    .
    من حرفم و نظرم رو راحت تر می گم. ولی مثلا نظرم رو درباره آسمون و خورشید و قطب شمال!! نظرم رو راجع به اینکه چرا نمیخوام فلان کارو الان انجام بدیم یا فلان جا بریم نمی تونم راحت بگم..
    .
    .
    .
    مثلا ما ماشین نداریم. قرارمون این بود یکی از دوستامون ما رو بعدازظهر برسونه جایی. خیلی خوب بود. تا اینکه خواهرشوهرم زنگ زد که صبح بریم اونجا ما میایم سراغتون. شوهرم برنامه رو عوض کرد که صبح با اونا بریم.
    گفت :
    (ببین خواهرم زنگ زده و من فکر می کنم صبح بریم بهتره. آماده باش برای صبح.)
    من :
    (چرا؟ اون چیزی گفت؟ لازمه صبح بریم؟)
    اون : با دعوا : تو میگی یعنی خواهرم منو پر کرده؟ تو فکرت خرابه. من خودم میخوام صبح برم به اون ربطی نداره.
    من : خب ما برنامه مون بعدازظهر بود. یه دفعا با زنگ اون نظرت عوض شد.
    اون : قهر، عصبانیت، دعوا. اصلا غلط کردم. همون بعدازظهر میریم.
    من : گریه. کلافگی. تنفر از خواهرش. تنفر از خودش.
    .
    .
    دلیل من این بود که نمی خواستم با خواهرش بریم. همیشه سرم منت میذاره. نمی خوام به خاطر ماشین نداشتن شوهرم، خواهرش سرم منت بذاره. ترجیح میدم پیاده برم!! اون فقط یه بار برام سبزی گرفته بود هزار بار تکرار میکنه که من برات این کارو کردم ...اگر اینو به شوهرم میگفتم بازم میگفت تو فکرت خرابه.
    .
    .
    آخرش بعدازظهر رفتیم با دوستمون. توی راه خوش گذشت ولی شوهرم تمام روز بعدش رو زهرمارم کرد. همش قهر، همش تلافی.
    .
    من نمی دونم باید چه کار کنم. زن های موفقی رو که میشناسم اینجور موقع ها یه دروغی سر هم میکنند یا مثلا صبح یهو حالشون بد میشه و فیلم بازی میکنند.
    آقای sci چه راهی وجود داره که با صداقت و صراحت بشه کار رو بدون دعوا پیش برد؟
    .
    خواهش میکنم این تاپیک رو رها نکنید. و اگر میشه بازم راهنماییم کنین. ممنونم.


 
صفحه 2 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.