"زیادی به شوهرم وابسته ام"

[بالهای صداقت]

هستی گرامی ، اگه الان می اومدی و می گفتی ، کلی برنامه دارم و کلی کارها هست که می خواهم انجام بدم ، دوتا شاخ گنده روی سر من سبز می شد

نوشته ای :

"دیگه اصلا چیزی نمونده که دوستش داشته باشم و از همه چیز بدم اومده."

مطمئن باش خیلی چیزها هست که دوسشون داری ، ولی فراموششون کرده ای ، چون خیلی زیاد غرق در شوهرت شده ای ... و اگر الان خودت را از غرق شدن نجات ندهی ، زندگی ات دچار مرگ تدریجی می شود

اولش سخته ، و لی کم کم برایت لذت بخش می شود

ببین وقتی می رویم توی استخر ، که شتا کنیم ، توی آب حس خوبی بهمون دست میده ، چون وزن بدنمون کم میشه ، وقتی می خواهیم از آب بیاییم بیرون ، انگار خیلی وزنمون زیاد هست ، یه کم سخته
در حالیکه وزنمون چه بیرون آب چه درون آب همانند هست ، ولی شرایط به گونه ای هست که اینگونه تصور می کنیم

این مثالی که زدم حکایت شما بود ، الان تصور می کنی که هیچ علاقه ای نداری در حالیکه که کلی چیزهای مورد علاقه داری ، اما بهشون توجهی نمی کنی .... تا بیشتر از این غرق نشده پاشو بیرون بیا

قسمتی از مشاوره sciگرامی


"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" """""""""""""""""""

شما دوست داريد يك نفر به شما انرژي بده!
و در حال حاضر انتظار داری همسرت این نقش را بازی کند
اما چه كسي مي تونه به شما انرژي بده؟ اين انرژي بايد از كجا بياد؟ از طرف يكي ديگه؟ خب وقتي اون يكي ديگه، نبود تكليف چيه؟
اين مشكل شما، با تمرين، اما باحوصله و ممارست، طي حدودا سه ماه حل مي شه... مشروط به اينكه دختر حرف گوش كني باشيد!

يك دفتر برداريد/ الزاما زيبا باشد! الزاما شيك باشد/ الزاما يك كش داشته باشد كه به سادگي باز نشود/ مي تونيد با يك سر رسيد خيلي زيبا شروع كنيد!
هر صفحه اين دفتر تاريخ بزنيد و متعلق به يك روز است!

بالاي هر صفحه: يك خصوصيت مثبتي كه روز گذشته در خودتون ديديد درشت مي نويسيد! و دليلش رو خلاصه مي نويسيد/ مثلا : مهربان بودم! ( چون به همكارم كمك كردم و چشمداشتي نداشتم) / يا زيبا بودم ( چون (خانم / آقاي / خودم) من رو با نگاهشون تحسين كردند/ خصوصيات جزئي! حتي تكراري!

در هر صفحه زير عبارتي كه بالاي صفحه نوشتيد در مورد خودتون، سه ستون باز كنيد/
ستون يك : آنچه مي خواهم انجام دهم /
ستون دو: آنچه انجام دادم/
ستون سوم: موانع كار من و زمان بعدي / و در نهايت يك صفحه بنويسيد از امروز چه احساسي داشتيد.

ستون آنچه مي خواهم رو اول صبح/ قبل از صبحانه و حمام در لباس خواب، پر مي كنيد...پس دفترچه جاش شبها كنار بالش شماست! و ستون آنچه انجام دادم رو ‌شب و موانعي رو كه نگذاشت شما كارتون رو انجام بديد رو بنويسيد...
اما در ستون آنچه مي خواهيد چه چيزهايي رو بنويسيد:
هر چيزي كه واقعا مي خواهيد! آرزوهاي كوچك و روزمره! نه طولاني! اينجا اصلا جاي آرزوهاي طولاني نيست! يعني نمي نويسيد كه "مي خواهم عاقبت به خير شوم"
جزئيات رو بنويسيد. كاملا واقعي! هيچ كس اين دفتر رو نمي خونه! پس شما لازم نيست بنويسيد كه چه آدم پر كاري هستيد! همه چيز رو با جزئيات بنويسيد! مثلا امروز مي خواهم قسمت ... رو از نقاشي آبرنگ انجام دهم/ امروز دوست دارم .... رو ببينم/ هر چي رو كه مي خواهيد يا آرزو داريد در آن روز انجام دهيد! من بهش مي گم آرزوهاي روزمره! مثلا پياده روي و گوش دادن به موسيقي 10 دقيقه! جزئيات روزمره شما،‌ بهتره همراه با زمان شروع باشه ( زماني كه مي خواهيد اون كار رو آغاز كنيد،‌مثلا ساعت 11) ! مدت زماني كه به اون كار اختصاص مي ديد رو هم بنويسيد بسيار عالي خواهد بود و تا حدي الزاميه! يه ترتيبي رو سعي كنيد در نوشتن كارهايي كه مي خواهيد انجام بديد رعايت كنيد و اون " از سخت به آسون " هست... سخت ترين كار و نشدني ترين كار رو اول بنويسيد! وقتي آنچه مي خواهيد انجام بديد رو مي نويسيد،‌ دو نكته رو در نظر بگيريد! واقعي باشه و شدني! نكته دوم اينكه مهم نيست اگر حتي نتوانستيد اون كار رو انجام بديد! پس به اينكه آيا مي توانم يا نمي توانم فكر نكنيد و قضاوت نكنيد! (بعدا منظورم رو بهتر مي فهميد) به واژه " آرزوهاي روزمره " دقت داشته باشيد
اگر كاري رو نتوانستيد انجام بديد! خودتون رو سرزنش نكنيد! بنويسيد مثلا : نتونستم ليلي (مثلا دوستتان) رو ببينم!
تو ستون موانع : دليل واقعي اون رو بنويسيد: برنامه ريزيم خيلي فشرده بود! نكته مهم اينه كه شما بايد زمان بعدي رو براي انجام اون كار مشخص كنيد! مثلا هفته آينده يكشنبه مي بينمش!

توجه داشته باشيد كه با شروع هفته چهارم پريود،‌ يك علامت مشخص بر روي صفحه اون روز بزنيد تا روز سوم پريود/
هميشه توجه داشته باشيد كه در روزهايي كه علامت زده ايد نمي توانيد برنامه هايي رو كه بار عاطفي زيادي دارند قرار بديد و با تمرينات ريلكسشن، مراقبت از پوست نه تغذيه پوست،‌ خوشگذورني با دوستان، تمرينات تنفسي و ... از خودتون مراقبت كنيد!


نكته اي در مورد ستون دوم:
در مقابل هر كار ستون اول ،‌ در ستون دوم آنچه انجام داديد و نداديد رو بنويسيد!
شايد در هفته هاي اول اين ستون خيلي پر بشه،‌ نا اميد نشيد! اين ستون كمكتون مي كنه كه موانع رو شناسايي كنيد... و اون ها رو از ميون برداريد!
نكته در مورد ستون سوم:
تو نوشتن موانع واقعيت رو بنويسيد/ مانع تراشي نكنيد! مثلا بنويسيد : تنبلي!!! به همين سادگي!

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" """""""""""""""""""



ودر خصوص سئوالی که پرسیدی:
فکر میکنم اگه عروسی رو بگیرن و با شوهرم زندگی کنم درست میشه و ازین افسردگی در میام . راستش این نظر منه نمیدونم درسته یا نه!!!!


در جوابت باید بگویم:
اول این مشکلت را حل کن بعد با شوهرت برو زیر یک سقف

به توصیه ساحل هم گوش کن ، به سرآمده ، خودش حکیم است

[hasti25]

مرسی بالهای صداقت عزیز با این حرفاتون واقعا امیدوارم کردین و مطمئنم میتونم خوب شم...
امیدوارم بتونم تو مدت زمان کمی به هدفم برسم. همین الان دفترمو انتخاب کردم. باید یکبار دیگه مطلبتونو بخونم تا خوب بفهمم باید چیکار کنم.

- - - Updated - - -

مرسی بالهای صداقت عزیز با این حرفاتون واقعا امیدوارم کردین و مطمئنم میتونم خوب شم...
امیدوارم بتونم تو مدت زمان کمی به هدفم برسم. همین الان دفترمو انتخاب کردم. باید یکبار دیگه مطلبتونو بخونم تا خوب بفهمم باید چیکار کنم.

[ساحل75]

هستی جان بعداز ازدواج اوضاعت بهتر نمیشه . همسرت مثل بقیه آقایون ار صبح تا ظهر شایدم عصر میره سر کار و توی خونه تنهایی . دوست داری هرساعت بهش زنگ بزنی اما کار داره و قطعا نمیتونه به درستی جوابتو بده و دلخوری پیش میاد اما اگه وقت آزادت رو وقتی همسرت نیست به کارهای متفرقه و دوستان و آشناها و علایقت بذرونی هم خودت حس خوبی خواهی داشت هم اوقاتی که باهمسرتی انرژی بیشتری داری و خیلی بهتون خوش میگذره .حالا که اینترنت در دسترست هست درمورد علایق آقایون بیشتر مطالعه کن

زیاد هم به اینترنت نچسب چون آخرش حس تنها بودن رو بهت میده . بیشتر توی دنیای واقعی باش

ایناتجربیات منه که الان 4-5ساله توی فضای مجازی هستم و خیلی از جاهای خالی رو با لب تاب و اینترنت خواستم پرکنم اما نشد

موفق باشی

[دلپذیراد]

در مورد طلاق هم واقعا واقعا دیگه به کارش نبر، عزیزم من به کار بردم و الان شوهرم مدام مثل پتک می کوبدش به سرم که آره ! تو منو تهدید کردی

در حالی که من 2 بار به کار بردم و شوهرم این حرفو می زنه ...

اگر واقعا دوستش داری دیگه به کار نبرش ...

موفق باشی

[fatima86]

با سلام

من یکی یکی پیش میرم...
اولا شما گفته بودین...
عشق همسرم باعث شد که من هم بپذیرمش و عاشقش بشم. ولی من خیلی عاشقش شدم و الان هم من و هم همسرم اینو میدونیم که اوایل همسرم منو بیشتر دوست داشت ولی الان من همسرمو بیشتر از اونی که اون منو دوست داره دوستش دارم. و این همیشه منو آذار میده چون من بخاطر دوست داشتنش از خود گذشتگیهایی براش انجام میدم که وقتی میبینم اون اینقدر بهم اهمیت نمیده پشیمون میشم. و سر همین موضوعها دعواهای سختی بینمون رخ میده.

بایدچندتاواقعیت روتوی زندگی بپذیری که:
1- رابطه ی آدم ها دوران نامزی باعقد ودوران عقدبا ازدواج فرق میکنه
2- وقتی کسی به خواستگاری شما میاد..دربیشترموارد..دراون لحظه ی خواستگاری اون احساسی که اون نسبت به شماداره بیشتراز احساس شماست نسبت به اون پس اینطورنمودپیدامیکنه که اون طالبه وشما مطلوب...اون عاشق شما معشوق...
3- بعضی خانم ها دربرخوردبااین شرایط بیشترازحدی که باید نقش معشوق بودن روبازی میکنن وگاهی همسرشون روبابرده اشتباه میگیرن...که این شروع اشتباهاته
4- خیلی ها حتی یه هدیه ی کوچیک تو دوران عقدیانامزدی به همسرشون نمیدن ...یاحتی یه بارپول شام رو خودشون حساب نمیکنن..
5-آقایون اوایل بااین شرایط کنارمیان اما بعدیه مدت حس میکنن که فقط کیف پول خانم ها هستن...وتوی مسائل عاطفی وابراز علاقه همیشه اونها پیش قدم بودن...واین اتفاق شروع فاصله گرفتنه مردهاست..
6-توی این حالت مردها یه مقدار از اون تب وتاب اول افتادن وخانم ها تازه دارن ازشرایط لذت میبرن که جناح آقایون عوض میشه وسعی میکنن شما روبه مرحله ی طالب بودن برسونن وخودشون بشن مطلوب واین اتفاق درمورد شما افتاده
7- مردها رفتارشون بعداز ازدواج بیشترجنبه ی منطقی داره نه احساسی...


اگه واقعا دوستش دارین پس باید بی دریغ براش کاری رو انجام بدین چرا شما منتظرین برای هرکاری که انجام میدین پاداش بگیرین؟

[ساحل75]

با عرض شرمندگی و عذر خواهی از صاحب تاپیک

بالهای صداقت! ممکنه لینک اون مطلب آقای sci رو بذارید؟ممنون میشم

[hasti25]

سلام دوستان!! ممنونم که این مدت بهم سر زدین و نظرات خوبتونو که دیدم خوشحال شدم.
این چند روزه حالم خوب نیست و مریض شدم. راستش با همسرم هم دعوام شد ولی زنگ زدم و باهاش خیلی عادی رفتار کردم.
من دیگه دوست ندارم همسرمو دوست داشته باشم... بخدا دیگه ازین شرایط خسته شدم... فکر میکنم تو انتخابم اشتباه کردم و الانم دیگه نمیتونم رهاش کنم. میخوام همونطور که بالهای صداقت عزیز گفت تو زندگیم یه تحول ایجاد کنم و ازین حالت در بیام ولی نمیشه.... نمیشه.... نمیشه.............
دیشب به همسرم گفتم دوستای جدید پیدا کردم ولی مریض شدم و نتونستم باهاشون قرار بذارم برم بیرون... کلی باهام دعوا کرد که من بهت اجازه نمیدم بری بیرون و این فکرا رو از سرت بیرون کن و.... منم بهش گفتم تو هیچکاره ای و من میرم بیرون و میخوام تورو از زندگیم حذف کنم و اعصابم بهم ریخت... بهش گفتم اصلا تو پرسیدی که دوستات کی هستن، چه جوری ان؟؟؟ ....... آخرش دعوامون به جاهای دیگه هم کشیده شد و...
دیگه خسته شدم. میخوام فراموشش کنم. کمکم کنین.

[fatima86]

باسلام آروم باش
یکی آب یکی آتیش
شما دوتاتون دارین باهم مسائل کوچیک روبزرگ میکنین
زندگی بچه بازی نیست...بایدسریعترخودت مسائل رو تا بحرانی نشده حل کنی...
خسته شدم.میخوام حذفش کنم وازاین حرفا فقط شرایط روبدترمیکنه....
خودتو جمع وجور کن شرایط زندگیتون خوبه جا ی نگرانی نیست

[ساحل75]

هستی جان!

عزیزم قرار نیست از زندگیت حذفش کنی . فقط قراره زندگیت فقط و فقط حول محور همسرت نچرخه .همین

در ضمن قرار نیست به همسرت بگی میخوام تورو حذفت کنم!!!! اخه این چه حرفیه دختر خوب ! وقتی میخوای یه قراری چیزی بذاری که نباید همینجوری یهو به شوهرت بگی میخوام برم! اوایل ازدواج مردا دوس دارن ابهت داشته باشن دوس دارن ازشون اجازه گرفته بشه . بهتر بود بجای این حرف بهش میگفتی دوست جدید پیدا کردم میخواستم اگه از نظر تو مشکلی نداره باهاش برم بیرون البته این آشنایی هیچ ضربه ای به رابطه ی همسری و زن و شوهریمون نمیزنه

قرار نیست دیگه دوسش نداشته باشی ! قراره از این پیله ی تنگی که برای خودت درست کردی بیای بیرون و برای اینکار نیازی نیست علاقه ات از بین بره!

حتی میتونی این قرار گذاشتنا و رفت و آمد کردنا رو با خونواده ی همسرت شروع کنی که جبهه نگیره

یکم آروم و خونسر باش و برااینکه خوب بشی به آرامش احتیاج داری عزیزم نه دعوا

[hasti25]

ساحل جون!! حرفات درسته. ولی چجوری؟؟ چجوری کاری کنم حول همسرم نچرخه؟؟ راه میرم، باز یادش میافتم روزی 1000 دفعه شایدم بیشتر -مخصوصا وقتی دانشگاهم و تو خوابگام- میام به گوشیم نگاه میکنم ببینم خبری ازش هست یا نه؟؟ ..... عزیزم میدونم تو میتونی کمکم کنی، میشه با استفاده از تجربه خودت کمکم کنی؟؟؟
تو الان موفق شدی زندگیتو درست کنی؟؟