سلام خدمت دوستان
من چند مدته حالم خیلی بده. اردیبهشت ماه آقایی از فامیل های دور به خواستگاری من اومدن(تایپیکی در این باره زده بودم). 11 اردیبهشت آزمایش خون رفتیم و بعد از گرفتن جواب آزمایش، انگشتر و یه هدیه ی کوچکی به عنوان نشونه برای من خریدند و نامزد شدیم
همه چیز خوب بود تا تقریبا 10 روزه گذشته. چون ایشون در یه شهر دیگه هستن و من در یک شهر دیگه، بیشتر ارتباط ما از طریق تماس تلفنی و پیامکی بود. بعد از نامزدی فقط 2 بار به منزل ما اومدن. از 10 روز گذشته کم کم تماس تلفنش کم شد و تا چند روز گذشته اصلا نه تماسی می گرفت و نه پیامکی می داد و جواب تلفن من رو هم نمی داد گهگاهی. می گفت حال روحیم چند روزه اصلا خوب نیست و...
خلاصه 2 شب پیش مادرم باهاش تماس گرفت و پرسید چیزی شده؟ که اون گفت روزی که رفتیم آزمایش خون و شیشه آزمایش شکست بد به دلم اومد..
(روز آزمایش خون بعد از اینکه خون گرفتن، من سر کلاس مشاوره بودم که گفتن آزمایشگاه گفتن شیشه آزمایش خونت شکسته دوباره آزمایش بده. یادمه به دو دختر دیگه هم که سر کلاس بودن گفتن) خلاصه به مادرم گفت روزی که رفتیم آزمایش خون و شیشه آزمایشه شکست، بد به دلم اومد ولی گفتم شاید مهم نباشه پی گیر نشدم. ولی بعد از چند مدت احساس خوبی نداشتم و فکرای بدی به ذهنم میومد که شاید شگون نداره و چون شیشه شکسته عواقب خوبی نداره...
گفت خیلی دو دل و ناراحت بودم، رفتم استخاره بگیرم، گفت اون کسی که استخاره می گرفته بهش می گه این چیز مهمی نیست اگه ته دلت راضیه استخاره نگیر که اگه بد اومد نباید انجام بدی. خلاصه استخاره می گیره بد میاد و ذهنش می ریزه به هم و به مادرم گفته چند روزه اصلا حال روحی خوبی ندارم.
واقعا" استخاره جایز بود؟ اگه بر خلاف اون عمل کنیم و ازدواج کنیم اتفاق بدی ممکنه پیش بیاد؟ شکسته شده شیشه آزمایش خیلی اتفاق بدیه؟ من نگرانم و خیلی دوستش دارم.
مادرم به خونوادش که تماس گرفتن، گفته بودن خیلی حساس و وسواس فکری داره یه کم. به همه چیز حساسه ولی نه به شدت خیلی زیاد. ولی خب یه کم طبیعی نیست. و اونها هم از این ماجرا ناراحت بودن و از نظر اونها شکسته شدن شیشه آزمایش چیز مهمی نبوده و می گفتن نباید استخاره می کرده والانم از تصمیم پسرشون ناراحتن.
از یه طرفی من یه خواهر دارم که خیلی بد بینه. شب قبل از اینکه بیان ما همدیگرو ببینیم و صحبت کنیم خواب دیده بوده پنجره خونه ما رو به جنگل بوده، من در رو باز می کنم می رم توی جنگل و اون مدام منو صدا می زده که بیا خطرناکه، ولی من گوش نمی دم و می رم داخل جنگل که یک دفعه یه شیر خطرناک میاد و خواهرم فریاد می زنه که بیا داخل ولی من نمیام و شیر به من حمله می کنه و منو تیکه پاره می کنه. نمی دونم می شه به این خواب استناد کرد یا نه؟ خواهرم واقعا بد بینه ولی خب این آقا رو تاحالا ندیده بود و نمی شناخت..
دیروز طاقت نیاوردم و به نامزدم زنگ زدم، خودش خیلی ناراحت بود می گفت دست خودم نیست همش بد به دلم میاد به خاطر استخاره. باورم نمی شد داشت گریه می کرد می گفت می دونم چندسال دیگه حسرتتو می خورم و دلم طاقت نداره. منم بغض کرده بودم. جهنم بود برام.. باهم خداحافظی کردیم و تمام ........ اما هنوز اتفاق خاصی نیوفتاده. به نظر شما ممکنه نظرش عوض بشه؟
امروز سرکار توی اینترنت سرچ کردم مراجع گفتن عمل به استخاره واجب نیست و اگه بر خلاف استخاره عمل کنید صدقه بدید و به خدا توکل کنید.
من توی جهنم هستم الان. خواهش می کنم کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)