به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حساسیت من نسبت به ظاهر شوهرم

    سلام دوستان.من قبلا تاپیک زده بودم که http://www.hamdardi.net/thread-37484.html

    من یه مدت خوب بودم اما باز دارم قاطی میکنم

    من با خودم نمیتونم کنار بیام..همش در حال مقایسه کردن شوهرم هستم و واقعا اذیت میشم

    میدونم الان میگید تو آمادگی ازدواج رو نداشتی یا این چیزا عادی میشه

    من خودم همش تو سایت به دیگران میگفتم ظاهر عادی میشه اما این اخلاق که میمونه اما الان دوباره شدم همون آدم سابق

    هر روز یا بغض میکنم یا گریه.البته در خفا.زیاد راجعبه این موضوع با کسی صحبت نمیکنم

    همش میگم چرا من زود ازدواج کردم ،اصلا اشتباه کردم...در صورتیکه قبلا این افکار رو نداشتم

    بخدا قبل ازدواج ظاهر و مو زیاد برام مهم نبود نمیدونم چرا تا عقد کرم و یه مدت گذشت برام خیلیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی مهم شد

    من و شوهرم فعلا درگیر یه مشکلی هستیم که بنده خدا خیلی سرش داره حرص میخوره و بخاطر همین موهاش همش داره میریزه .همینجوریش جلوی موهاش کم بود حالا

    هم داره همون یکم هم میریزه و انگار داره جون من کنده کنده میشه

    شوهرم ارثشون که از جلوی سر تا قسمت پشتی سرشون کچل بشن اما من واقعا دوست ندارم.بخدا نمیدونید چقدر دارم اذیت میشم

    همش میرم عروسی دوستام میبینم شوهراشون ظاهر خوبی دارن و موهاشون پر و خوبه اما من.......!!!

    حسسسسسسسسساس شدم خیلییییییییی حسسسسسساس شدم...میدونید آدم رو یه چیز حساس بشه چقدر اذیت میشه من دارم چند برابر اذیت میشم

    اصلا من بچه.من آمادگی ازدواج نداشتم ..حالا که ازدواج کردم چطور با این مشکل کنار بیام که دیگه هر مردی رو میبینم با شوهرم مقایسه نکنم و اصلا دیگه به ظاهرش توجه نکنم؟؟؟

    عروسی دوستام دیگه دلم نمیخواد برم چون عذاب میکشم.همش غبطه میخورم

    پول هم نداریم بگم مو بکاره

    من چی کنم؟؟؟

    من نمیخوام چشمم به شوهر مردم باشه ،خدا شاهده نمیخوام

    همه اینا باعث شده نسبت بهش سرد بشم.همش ازش ایراد بگیرم.کاش ازدواج نمیکردم
    ویرایش توسط sogand_20 : دوشنبه 16 شهریور 94 در ساعت 11:29

  2. 2 کاربر از پست مفید sogand_20 تشکرکرده اند .

    dooo (دوشنبه 16 شهریور 94), رنج (یکشنبه 05 خرداد 98)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-29
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    2,472
    سطح
    30
    Points: 2,472, Level: 30
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    91

    تشکرشده 234 در 76 پست

    Rep Power
    22
    Array
    خب من فکر میکنم کمتر کسی اینجا این مشکل رو درک کنه... چون خودم چنین مشکلیو دارم... البته من هنوز ازدواج نکردم باهاشون و فقط دوستم ولی بعد دوسال دوستی یهو مسئله مقایسه قدش برام بوجو اومد...جالبه بونید گی من سر 3-4 سانته نه بیشتر
    باز شما خودتو دلداری میدی 20 سالته بزرگتر و پخته تر میشی ولی من نزدیک 30 ساااالمه
    اینجا همه میگن اگه ظاهر برات مهم بود میرفتی سراغ کسی که خوش ظاهر باشه ولی کسی واقعا درک نمیکنه که اصلا این مسایل مهم نبود از اول برامون و بعدها این فکر بوجود اومد تو ذهنمون
    من چیزی که حس میکنم اینه که آدمایی مثل ما چالش طلب هستن... انگار با آرامش میونه خوبی نداریم و همیشه میخوایم یه مشکلی باشه و یه چیزی مارو درگیر کنه... لبته این به نوعی ناخودآگاهمونه...
    همسر شما هم مثل طرف مقابل من عاری از عیب اخلاقیه و همه جوره کامله برای همین این مغز عیب جوی ما رو ظاهر فوکوس کرده...
    ولی خداروشکر مسئله مو قابل حله... الان نه میگیم دستتون خالیه ولی باز امید دارید که روزی میشه مو کاشت... حالا اگههههههه کامل بریزه... لاغری آقایون هم 100درصد بعد ازدواج حله...اصلا غصه نخور
    اینم بگمااااا ممکنه این مسئله از چیز دیگه ای هم خلاف مورد بالایی که گفتم نشات بگیره... ببینید مثلا چیزی در همسرتون شمارو ناراحت کرده...رفتاری، برخوردی، عادت خاصی و شما اینطور بیانش میکنید در ذهن خودتون... با عیب جویی ظاهر...نمیدونم چطور اینو توضیح بدم
    من وقتی نوجوون بودم عاشق کسی شدم که واسه تیپ و قیافش فخر میفروختم بسکه خوشتیپ میدیدمش ولی بعد که خانواده ها فهمیدن و بیشتر برخورد داشتیمو و البته که برام دست یافتنی هم شده بود، فهمیدم اخلاقای خوبی نداره و مسئولیت پذیر نیست و طفره میره از بار کلی مسایل و اونجا بود که همون ظاهر عاااالی تو نظرم بدترین بود بطوری که میخواستم حتی بهش نگاه کنم... الان 9سال از آخرین باری که دیدمش میگذره..تموم شد..ولی باز وقتی یادم میاد چهرش و تیپش بنظرم فوق العادس اما بخاطر رفتارهایی که ازش دوست نداشتم اون زمان به چشمم نمیومد..
    بعدم این فکرا بعد یه مدت درمان میشه...اگرم نشد برات عادی میشه... برای منم عادی میشهخیلی وقتا یعنی مقایسه میکنم ولی در همون لحظه و تمام انگار خودم ار خوآزاری میخوام دست بکشم پس زوود فکرمو با یه عزیزم گفتن میکشم بیرون...البته گاهی هم موفق نمیشم
    اینکه میگی میموندم بهتر نصیبم میشد.... باید بگم هیییییییییییچچچچچچ تضمینی وجود نداشت..میگم منم چنین فکری رو میکردم تو اون سن و گذشتم ولی الان که نزدیگ 30 سالمه خاستگارام همه درحد چهره های فوق العاااااااااده معمولی و قد فوق العاااااده معمولی شاید در حد خودم ولی موقعیت اجتماعی خوب هستن...حتی اخلاقاشونم اصلا بدرد نمیخوره و بعد چند جلسه واقعا تعجب برانگیزن... حتی با اینکه موقعیت خودم تو آشاها و خانوادم خوبه، خاستگارام اینن... پس اصلا این فکرو نکن و بدون اگر سالها تنها میموندی و خاستگار مناسب نداشتی اونوقت منت همین پسر رو میکشیدی بیاد سراغت.... البته قصدم توهین نیستاااا...ولی شما خیلی از اخلاقش تعریف میکنی...
    بهرحال خدا به ما رحم کنه با این ذهن خلاقمون که هربار یه مسئله رئ بزرگ میکنه...امیدوارم خدا کمکمون کنه

  4. 3 کاربر از پست مفید setare sorbi تشکرکرده اند .

    donya. (سه شنبه 17 شهریور 94), dooo (دوشنبه 16 شهریور 94), رنج (یکشنبه 05 خرداد 98)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    15,094
    سطح
    79
    Points: 15,094, Level: 79
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 256
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    968

    تشکرشده 670 در 234 پست

    Rep Power
    76
    Array
    سلام
    سوگند خانم
    من به طور پراکنده ،بعضی تاپیکاتون رو خوندم
    هنوز عروسی نکردین؟
    باور کنید به قول ستاره ی سربی عزیز ،انگار ذهن ما دنبال چالش میگرده ،منم هر مرحله ای از زندگیم انگار باید یه مشکلی داشته باشم
    وقتی حل میشه دوباره یه مشکل جدید
    که ضاید به حساس بودنمون هم برگرده
    اما باور کن مشکلی که شما میگی قابل حله
    خب یه برنامه ریزی کنید که بتونید واسه کاشت مو اقدام کنید
    من یه پسری رو میشناسم که نزدیک 24سالشه و رفته مو کاشته و اتفاقا خیلی بهتر شده

    شما فقط کافیه یه مدت از همسرت دور باشی اون موقع میبینی چقدر با همین اخلاق خوبش تو قلبت جا داره
    که حاضر نیستی با هیچ کس عوضش کنی
    نمیدونم چند وقته که عقدین

    اما من با وجود اینکه از همسرم بدی دیدم ،و خیلی باهام بد کرد،جدا شدن ازش برام خیلی زجر اور بود

    حالا اگه به خاطر کم بودن موهای همسرت فکر جدایی هستی،و پیش خودت میگی خیلی راحت میتونم ازش جدا شم چون به خاطر ظاهرش ازش سرد شدم،مطمئن باش سخت در اشتباهی

    از اونجایی که با توجه به صحبتاتون فکر میکنم دختر مقیدی هستید
    مطمئنم که اگه هم جدا شید بازم دلتون راضی نمیشه و میگید کاش این کارو نکرده بودم

    پس فقط به جای اینکه نا راحت باشید و غصه بخورید
    به خوبیای همسرت توجه کن
    و اگه هم تونستید برای کاشت مو برنامه ریزی مالی داشته باشید
    موفق باشی و خوشبخت

    - - - Updated - - -

    سلام
    سوگند خانم
    من به طور پراکنده ،بعضی تاپیکاتون رو خوندم
    هنوز عروسی نکردین؟
    باور کنید به قول ستاره ی سربی عزیز ،انگار ذهن ما دنبال چالش میگرده ،منم هر مرحله ای از زندگیم انگار باید یه مشکلی داشته باشم
    وقتی حل میشه دوباره یه مشکل جدید
    که ضاید به حساس بودنمون هم برگرده
    اما باور کن مشکلی که شما میگی قابل حله
    خب یه برنامه ریزی کنید که بتونید واسه کاشت مو اقدام کنید
    من یه پسری رو میشناسم که نزدیک 24سالشه و رفته مو کاشته و اتفاقا خیلی بهتر شده

    شما فقط کافیه یه مدت از همسرت دور باشی اون موقع میبینی چقدر با همین اخلاق خوبش تو قلبت جا داره
    که حاضر نیستی با هیچ کس عوضش کنی
    نمیدونم چند وقته که عقدین

    اما من با وجود اینکه از همسرم بدی دیدم ،و خیلی باهام بد کرد،جدا شدن ازش برام خیلی زجر اور بود

    حالا اگه به خاطر کم بودن موهای همسرت فکر جدایی هستی،و پیش خودت میگی خیلی راحت میتونم ازش جدا شم چون به خاطر ظاهرش ازش سرد شدم،مطمئن باش سخت در اشتباهی

    از اونجایی که با توجه به صحبتاتون فکر میکنم دختر مقیدی هستید
    مطمئنم که اگه هم جدا شید بازم دلتون راضی نمیشه و میگید کاش این کارو نکرده بودم

    پس فقط به جای اینکه نا راحت باشید و غصه بخورید
    به خوبیای همسرت توجه کن
    و اگه هم تونستید برای کاشت مو برنامه ریزی مالی داشته باشید
    موفق باشی و خوشبخت

  6. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    donya. (سه شنبه 17 شهریور 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام،اینجور که شما میگید ادم مجرد بمونه بهتره!!!ادم از کجا بفهمه زنی که میاد بگیره واقعا ازش خوشش اومده که به عنوان همسر انتخابت کرده؟؟؟شماها که خودتون خانمید میشه به این سوال من جواب بدید؟ از کجا بفمیم زن از ظاهرت خوشش اومده و نقش برات بازی نمیکنه که بعدا بخاد مثل شماها نازاضی باشه ازت.ممنون میشم جواب بدید

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام و احترام

    تاپیک آقای جوادیان شبیه به مشکل شماست منتها ایشون مرد بودن اول اخلاقیات مدنظرشون بود اما بعد از عقد ظاهر همسرشون هم براشون مهم شد...

    پ ن : هم از جهتی ذکر کردم که شبیه به مشکل شماست شاید کمک کننده باشه براتون و هم از این جهت گفتم که سایرین براشون سوتفاهم پیش نیاد که یک مشکلیست که فقط خانم ها باهاش مواجه میشوند، بدونن که دوطرفه است امکانش هست که برعکسش هم پیش بیاد خانم و آقا نداره که خدایی نکرده بخوایم از ازدواج کردن بترسیم...و سرد بشیم. این قضیه به یک قشر خاص ربطی نداره، خدایی نکرده برای یک انسان حال خانم یا آقا ممکنه پیش بیاد.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 16 شهریور 94 در ساعت 16:36

  9. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (سه شنبه 17 شهریور 94), khaleghezey (سه شنبه 17 شهریور 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان از تک تکتون ممنوووووووووووووووووونم بابت وقتی که برام گذاشتید
    وای ستاره جان چقدر قشنگ منو درک کردی ، خیلی خوشجال شدم..واقعا میفهمی من چی میگم.. راستش از شانس بد من هر وقت این حس ها میاد سذاغم یه خواستگار برام پیدا میشه...باور میکنی؟؟؟ مثلا امروز مادرم یکی از دوستان قدیمیمون رو دیده بود فهمیده بود ازدواج کردم کلی افسوس خورده بود چون میخواست همین تازگی ها پاپیش بذاره برای پسرشون ،پسرشون هم جا برادری ظاهر خیلی خوبی داره...بخدا دفعات قبل هم که این حس بهم دست میداد خواستگار برام پیدا میشد..نمیدونم شاید خدا تو مواقع حساس منو امتحان میکنه...هرکس به من نگاه میکنه نمیدونم چه چیزیه که فکر میکنه شوهر من باید از این خوش قد و قواره ها و خوشتیپ خوشگل ها باشه با اینکه من چادریم اما ظاهر و تیپ خوبی دارم
    باورت نمیشه چقدر اذیت میشم...خیلی سخته آدم بخواد طوطیوار (نمیدونم درست نوشتم یا نه) یه چیزی رو به خودش بقبولونه..همش میگم شاید اگر ازدواج نمیکردم با خیال راحت تر بین این خواستگارام یکی رو انتخاب میکردم در صورتیکه وقتی من ازدواج کردم سه تا خواستگار همزمان داشتم..اما به خودم میگم راجعبه اخلاق این خواستگارام تضمینی وجود نداشت من همش ظاهر رو میبینم....فقط خدا کمک کنه بهم که به گناه نیفتم
    سلام آقای dooo ببخشید اسمتون رو نمیدونم من همیشه تاپیک شما رو دنبال کردم و خوندم و وااااااااقعا ناراحت شدم انشالله براتون بهترین ها رقم بخوره
    راستش ما یکسال و دوماهه عقد کردیم و به امید خدا آخر پاییز عروسیمونه همیش میگم تو عروسی خیلی ها برای اولین برا میخوان شوهرم رو ببینن وای حتما ضایع میشم یا میگن چرا با این ازدواج کرد ،در صورتیکه شوهر من بانمکه بنده خدا اما خب وقتی فکر مریض بشه فکر های بیخود والکی هم میاد توش دیگه...فکر من الان دقیقا مریض شده
    من اصلا به جدایی فکر نمیکنم چون با اینکه این موضوع ناراحتم میکنه اما شوهرم رو دوست دارم و نمیتونم ازش جدا شم ،بهش وابسته هستم ،اما خب با خودم خیلیییییی درگیرم
    خدا منو ببخشه، خیلی وقتا دعوای زن و شوهر ها رو میبینم یکم خوشحال میشم ،میگم خداروشکر شوهر من باهام اینجور برخورد نمیکنه ، میگم فلانی شوهرش قیافش خیلی خوبه اما خب زود قازی میکنه و عصبی میشه اما شوهر من با اینکه اینجور نیست ظاهرش اما اخلاقش اینطور نیست... برای کاشت مو هم فعلا تا یکی دوسال آینده پول نداریم البته تضمینی هم وجود نداره بعدش پول خواهیم داشت یا نه ،شاید تا اون موقع این موضوع خیلی برام عادی بشه و دیگه برام کاشت مو مهم نباشه


    آقا سامان این یه سوال کلیه و پاسخ دادن بهش خیلی سخته
    خیلی ها از روی اجبار و برای رهایی از بعضی چیز ها ازدواج میکنن که بحثش جداست اما خیلی ها واقعا طرف رو میپسندن و بهش جواب بله میگن حالا ممکنه درصد پسندیدنش متفاوت باشه
    اما مطمینا خصوصیت مثبت یا معیار های مد نظرش رو تو طرف دیده که بهش جواب بله داده ، حالا ممکنه مدت زمانی از آشناییشون یا عقد و یا عروسیشون بگذره که متوجه بعضی کاستی ها بشن اون موقعست که میفهمه یه جای کار میلنگه
    اما به نظر من علاقه همچنان وجو داره شاید دچار خلل و کاستی بشه اما همچنان پا برجاست مثلا خود من وقتی طاقت دوری همسرم رو ندارم وقتی زود زود دلم براش تنگ میشه وقتی هنوزم یهو حس میکنم چقدر برام خواستنیه یعنی من هنوز دوستش دارم پس تو این مورد براش فیلم بازی نمیکنم
    البته خانم ها قابل پیش بینی نیستن و یه قانون ثابتی وجود نداره که اگر زن خوب رفتار کرد یا بد رفتار کرد همسرش رو دوست داره یا نه یا اینکه داره براش فیلم بازی میکنه، این یکم برمیگرده به سیاست و زیرکی مردانه و شناختی که آقایون از خانوم هاشون پیدا میکنن تا تشخیص بدن

    دختر بیخیال عزیز با شرمندگی باید بگم من خودم یکی از اون افرادی بودم که آقای جوادیان رو مثلا نصیحت کردم و خودم رو براشون مثال زدم
    این مشکل من مثل یه بیماریه که هر چند وقت یکبار پیداش میشه ،اذیتم میکنه بعد دوبراه محو میشه دوباره بعد یه مدت پیداش میشه
    دقیقا همینطوره که شما گفتی این موضوع هم برای خانم ها و هم برای آقایون بوجود میاد و واقعا بغضی وقتا کنار اومدن باهاش خیلیییی سخته


    منتظر راهنمایی هاتون هستم
    ببخشید طولانی شد.از صبرتون ممنونم

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-29
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    2,472
    سطح
    30
    Points: 2,472, Level: 30
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    91

    تشکرشده 234 در 76 پست

    Rep Power
    22
    Array
    واقعا اوقاتی که حالت خوبه ببین، نمیشه بر اساس ظاهر پیش رفت... خودتم میدونی ولی وقتی آدم حالش بهم میریزه واقعا سخته...میدونم اون موقع طرف دنیایییی محبتم بکنه به چشم آدم نمیاد که نمیاد...
    من مثلا دیشب کسیو دیدم با ظاهری باب میل من... همینطوری تو پیاده روی دیدم... ذهنم بشدت درگیر بود دیشب ولی آخرش فکر کردم چطور میشه فهمید آدم خوبیم بود؟ چطور میشه به نیت هر انسانی پی برد؟ از کجا معلوم جلوی دیگران فقط خوش ظاهرنباشن...؟؟؟؟ یک مقدار ذهنم با این افکار آزاد تر شد
    تو این مواقع سعی کنید با همسرتون صحبت کنید و حتی اگر سرد هستید کلمات محبت آ»یز بکار ببرید... تا میتونید محبت کنید چون محبت محبتو جذب میکنه و شدیدتر میکنه... برای هر صبحتون اس ام اس های متنی قشنگ بسازید و بفرستید و خوب روش فکر کنید... میون ساعت کاری شون دوباری اس ام اس های محبت آ>»یز بدید و بگید حتی لحن شوخی داشته باشه تا انرژی بگیره و با شما که صبت میکنه به شما هم منتقل شه برای شب بخیراتئنم همین...
    اینطوری ذهنتون عادت میکنه به محبت به این فرد... و توجه به فرد خاص... و تمام حستون حتی وقتی نمیتونید صحبتم بکنید خرج یکنفر میشه...
    البته اینم بگما...شما الانشم بشدت این آقارو دوست دارید و هر اقدامی خلاف این مسئله انجام بدیدعواقب خیلی سنگینی برای شما و رویتون و افکارتون داره...
    و یزی که من خودم به نوعی بهش رسیدم اینه که قسمت اعظم این مسایل مربوط به همین تعریفایی که دیگران ازمون میکنن و همین ترسیه که ما داریم سر اینکه نکنهههههههه یکی بگه حیف شد دختره... ولی وقتی تو عروسی همه شوهرتوننو ببینن و بگذره و چیزی هم به گوشتون نرسه متوجه میشید که پذیرش شدن و ذهنتون آروم میشه...
    دیروز به ذهنم رسید با صحبت یکی از دوستان که میگفتن همین شوهرتون میتونن مرد رویاهای هر کس دیگه باشن ...باید بگم واقعا همینطوره... من خاستگاری داشتم که کلا فط و فقط دور سرش مو داشت و کاملا بی مو بود ولی ظاهرشو خیلی جاافتاده م مردونه کرده بودو من واقعا دوس داشتم ولی خب نشد...
    شما اصلا برای امتحانش میتونید بدون اینکه کسی متوجه بشه تو شبکه های اجتماعی یه پیج با اسم مستعار و اطلاعات دروغ با عکس همسرتون باز کنید ببینید چندنفر درخواست دوستی باهاشون رو دارن و ببینی که چقدر آدما همین ظاهر براشون عالیه...
    مادر شما هم اشتباه میکنن به شما منتقل میکنن خاستگارارو و این مسایل رو... مبتونید بهشون بگید که ذهنتون درگیر میشه و نمیخواید بشنوید...
    بعدم یکی از قویترین راه ها حفظ نگاهتونه... میدونید که چشم دریچه ورود شیطانه... بهش فرصت ندید... هروقت این افکار اومد آروم باشید تو ذهنتون بگید بسیار خب ذهن من درسته عشقم اینطوره ولی با دنیا عوضش نمیکنم و این تلقینات تاثیری رو من نداره حالا آروم بشین سرجات... واقعا تو ذهنتون مرور کنید جملات مثبت رو.... با ذهنتون مثل یک موجود خارجی ناپخته و احساساتی رفتار کنید دلتون براش بسوزه و اصلاحش کنید...
    همیشه از جملات مثبت استفاده کنید که باعث تحریک ذهنتون نشه و مطمئن باشید ملاک شما کلا ظاهر نبوده و نیست ...پس بهش بها ندید...
    بازم میگم مسئله ای که شما در مورد همسرتون مطرح کردید بطور کامل قابل رفعه حالا ممکنه کمی طول بکشه ولی مطمئن باشید کاملااااا حل میشه...پس به ذهنتون بسپارید که این مسئله اهمیتی نداره و قابل رفعه هر زمان که اراده کنید

  12. کاربر روبرو از پست مفید setare sorbi تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (سه شنبه 17 شهریور 94)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setare sorbi نمایش پست ها



    شما اصلا برای امتحانش میتونید بدون اینکه کسی متوجه بشه تو شبکه های اجتماعی یه پیج با اسم مستعار و اطلاعات دروغ با عکس همسرتون باز کنید ببینید چندنفر درخواست دوستی باهاشون رو دارن و ببینی که چقدر آدما همین ظاهر براشون عالیه...

    این کار فاجعه است !!!!!!
    نکنی این کارو ...........
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 18 شهریور 94), mahasty (یکشنبه 22 شهریور 94), sinafun (سه شنبه 24 شهریور 94), دختر بیخیال (سه شنبه 17 شهریور 94)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    من هر روز میام اینجا .ستاره جان پاسخ شما رو هم خوندم اما انقدر که بی حوصلم و دپرس که اصلا نشد بیام جواب بدم
    امروز مادر یکی از خواستگارام زنگ زد پسر ایشون مثل یه مانکن..همه چیزش عالی ..بعد ازدواج من زنگ زده بودن برای خواستگاری که متوجه شدن بنده متاهل شدم
    وقتی داشت بامادرم صحبت میکرد اصلا من عصبی شدم شدید..اینکه میگم عصبی شدم اینجور نیست که زیاد بروز بدم ها.میریزم تو خودم..به تلویزیون نگاه میکنم اما فکرم هزار جا میره..بعد رفتم اتاق نماز خوندم..دیدم مادرم داره به برادرم میگه که فلانی زنگ زده بود و این چیزا چون پسرش دوست داداشم بوده..بعد من بغضم تو اتاق ترکید کلی گریه کردم..چیش خودم گفتم خدایا میبینی من چقدر اذیت میشم بعد اینم میفرستی زنگ بزننه؟؟داداشم اود اتاق بهش گفتم از مامان ناراحتم مگه شوهر من چه ایرادی داره که هر وقت یکی اینجور زنک میزنه قیافه مامان یه جوری میشه؟؟؟ گفت اشتباه میکنه ..شوهرت چسر به این سالمیه و اخلاقش خوبه دیگه چی میخوای؟میخواستی بد اخلاق باشه؟؟

    رفتارم با شوهرمم سرد شده...شاید دیگه مثل قبل بهش علاقه ندارم...نمیدونم شایدم دارم.
    اما حس میکنم اونم تاثیر گرفته برخوردش یکم تغییر کرده..دقیقا میفهمم که به علاقه من شک داره..از اونایی هم هست که بفهمه بهش زیاد اهمیت نمیدم یا دیگران رو بهش ترجیح میدم ناراحت میشه و غصه میخوره..یه اشتباهی کردم و بهش مستقیم گفتم روی موهات حساسم.نمیخوام بریزه و برو بکار و این چیزا..حالا میفهمم اشتباه کردم
    دارم دستی دستی اخلاقش رو خراب میکنم.حالا هم نمیدونم چی کنم؟؟ فکر کنم فقط باید بهش محبت کنم

    ستاره جان من و شوهرم تو اس های عادی و حرف زدن های عادی همش گلم و عزیزم و نفسم واین چیزا میگیم دیگه اس عشقی انگار برامون عادیه خیلیییییییی جذابیت نداره

    دارم به خودم میقبولونم این الان همسر منه..قسمت هم شدیم...دیگه تموم شده...چس دیگه بس کن!!!!!!!!!!!!
    حتی میخوام به کاشت مو هم دیگه فکر نکنم باید خودش رو برای خودش دوست داشته باشم نه ظاهرش.گفتنش راحته اما عمل کردنش سخته.

    همش هم تو تنهاییم با خودم فکر میکنم بعضی وقتا احساس میکنم دیگه مغزم داغ کرده اما چی کنم ...میگم انقدر باید فکر کنم تا بطور منطقی قبولش کنم
    بازم ممنون میشم اگر کسی راهنمایی یا تجربه ای داشت در اختیارم بذاره

  16. کاربر روبرو از پست مفید sogand_20 تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 20 شهریور 94)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 خرداد 95 [ 03:32]
    تاریخ عضویت
    1394-5-09
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    577
    سطح
    11
    Points: 577, Level: 11
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سوگند جون سلام


    به خدا باورم نمیشه وقتی تایپیک تو باز کردم یه ان شک کردم به اسمت نگاه کردم ببینم این نوشته های منه یا کسه دیگه.سوگند جون تمام حرفایی که زدی انگار حرفای دل من بود خدا رو شاهد میگرم تمام احساساتت حرف زدنات و مشکلت عین خودم بود .با این تفاوت که تو روی مو حساسی و من 4 شونه بودن همسرم .باور کن هیچ کدوم از این مشکلات ظاهری برام مهم نبود هم به محض اینکه عقد کردیم همه فوران کرد .همسرم شونه هاش باریکه و اصلا وابدا هم حاظر نیست باشگاه بره منم وقتی میرم تو خیابون همش دارم به شونه مردا نگاه میکنم .حتی به قول خودت گاهی حالم خوبه اما بعد از مدتی شروع میشه این احساساتم به طوری که تاا چند روز حالم خرابه همش به خدا میگم خدایا در حقم نامردی کردی .این همه ادمای بی قید و بند و نماز نخون داری بدون اینکه به درگاهت دعا کنن به کسی رسوندی که عاشقشی اما من یه ارزو دارم که یه بار عاشقش بشم چون همین موضوع خیلی روم اثر گذاشته حالا اگه دوست داشتی تو خصوصی بیشتر باهم در ارتباط باشیم تا بتونیم مشکلمونو حل کنیم .بعضی وقتا با خودم میگم شاید یه امتحان الهی هست


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت زنانه
    توسط بادبادک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 تیر 96, 00:05
  2. حساسیت به مادر شوهرم
    توسط parnian1 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 13:35
  3. چشم چرانی همسرم یا حساسیت من
    توسط بانوی اسفند در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 تیر 93, 12:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.