سلام دوستان.
راستش چند وقت بود میخواستم این موضوع رو تو سایت مطرح کنم اما.روم نمیشد برای اینکه،یادمه یکی از دوستان از مشکل جسمانی خانومش ناراحت بود من داشتم بهش دلداری میدادم اما خودم درگیر این مشکل. شدم یعنی بودم اما الان حساسیتم بیشتر شده.
راستش من 20 سال و شوهرم28 سالشه،7 ماهه عقد کردیم.
من همبشه دوست داشتم شوهرم یه آدمی باشه که هیکلش توپر،کچل نباشه اما نمیدونم چرا وقتی شوهرم اومد خواستگاریم این چیزا رو راجعبش ندیدم؟؟؟ بخدا ندیدم.
شوهرم لاغره، ارثشونه که موهاشون میریزد فقط یه نیم دایره پشت سرشون مو میمونه الان شوهرم موهای جلو سرش کم شده دقت کردم دیدم تا پشت سرش موهاش کمه، هر زن و شوهر یا هر مردی رو.میبینم به موهاش و هیکلش دقت میکنم یجورایی شوهرم رو باهاشون مقایسه میکنم،میگم کاش باهاش ازدواج نمیکردم یا کاش مو داشت یا کاش صبر میکردم تو ازدواج.
مثلا شوهر یکی از دوستام همونجوریه که من میخواستم،همش با شوهر خودم مقایسه میکنم.
بخدا امروز از مشهد اومدم کلی از امام رضا(ع) خواستم شوهرم رو با کسی مقایسه نکنم،جز شوهرم کسی رو.نبینم،خدا منو ببخش بخاطر این مقایسه هام.
بخدا از اینکه همش. ذهنم مقایسه کنم خسته شدم،خیلی آزار دهندست،دلم میخواد فقط گریه کنم،نن کلب از خدا خواستم اینجور نباشم اما کمکم نکرد.
من نمیخوام اینجور باشم
خود شوهرمم از اینکه موهاش کم شده و کچل میشه ناراحته،بهش میگم برو پیشگیری کن و...
این هم بگم شوهرم یکی از بهترین مرد هاست،خیلی خوبه،تا حالا هیچ.مردی رو مثل شوهرم ندیدم،بخاطر این عذاب میکشم چون ناسپاسم،چون گناه داره،چون اون عاشق منه همه کوره اما من با اینهمه خوبیش دارم ظاهرش رو مقایسه میکنم
دوستان متوجه میشید من چی میگم؟ میتونید حس کنید چقدر سخته؟ چی کنم،ظاهر برام مهمه مخصوصا مو....
هرکس کمکی میتونه بهم بکنه ممنون میشم ازش
علاقه مندی ها (Bookmarks)