به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رنجشم از پدر و مادرم رو نمیتونم فراموش کنم

    دوستان من 30 سالمه و از زمانی که یادم میاد همیشه پدر و مادرم من رو ندیده میگرفتن. متاسفانه بطور کلی توی فرهنگ خانوادگی ما فرزند دختر جایگاه کمی داره. من خیلی تلاش کردم با درس خوندن و داشتن شغل خوب و تا حدی که میتونستم توجه اونها رو جلب کنم ولی هیچوقت موفق نشدم. با کسی ازدواج کردم که اصلا نمی پسندیدن و برای همین با وجودیکه پدرم متموله جهازی که به من داد اینقدر کم بود که هر کس خونه ام میومد تعجب میکرد. البته اون کیس هایی هم که خودشون برام انتخاب میکردند واقعا مناسب نبودند! وقتی هم که کنکور دادم رشته خیلی خوبی پذیرفته شدم ولی به خاطر مخالفت خانواده ام با شرایط دانشگاهم نتونستم برم. الان که ازدواج کردم هم به شدت تو زندگیم دخالت میکنن تا حدی که مثلا به من میگن به شوهرت بگو مدل موهاش رو این مدلی بزنه یا پیراهن فلان رنگ نپوشه و ...
    الان 1 ساله که از ایران اومدم و مادرم فقط 2 بار به من زنگ زده و هر بار هم که بهش زنگ زدم یا کاری داشته و خیلی راحت میگه بعدا بهت زنگ میزنم و نزده یا اینکه غر میزنه که چرا خونه فلانی نمیرید یا به دایی ات مثلا زنگ نزدی و ... حتی پدر و مادرم پیش خانواده شوهرم از من بد میگن. خانواده شوهرم سرشون به کار خودشونه و با ما کاری ندارن ولی این رفتار پدر و مادرم من رو خیلی آزار میده. نمیدونم چطور باید با این موضوع کنار بیام و آروم باشم. شوهرم هم داره از بیقراری من آسیب میبینه. کسی تجربه مشابهی داره؟

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اول یک خطای شناختی ازاول پستت میگم"پدرومادرم همیشه منو نادیده میگرفتن"‏ این یه فیلتروسانسورگذشته ست.این باور باعث میشه هم کاری کنی که به احتمال زیاد مطابق این باورباهات رفتاربشه هم اگه خوبی درحقت کردند اونو نبینی.اتفاقاتی که درگذشته افتاده قابل تغییرنیست جهیزیه کم کنکورو دانشگاه.نیازمندیم دراین زمان ومکان زندگی کنیم تا زندگی بانشاط تری داشته باشیم.امادرمورد بدگوییت پیش خانوادشوهرت باهاشون صحبت کن ونتایج این کارو که ممکنه رنج روحی واسه شمایا تغییر رفتار خانواده شوهرت باشه روبهشون بگو.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صحبت کردم مادرم میگه: مگه دروغ میگم؟
    پدرم هم میگه: اونا چرا میان فضولی میکنن!
    در مورد اینکه گذشته رو نمیشه تغییر داد. این کاملا درسته ولی فکر میکنم شما در حد تئوری میگی و خیلی راحت. چون رنجش چیزی نیست که به راحتی فراموش بشه. و این عزت نفسی که آسیب میبینه باعث میشه آدم دائم حس کنه من از دیگران کمتر هستم و دوست داشتنی نیستم! من حتی خیلی زیاد خواب خونه پدری ام رو میبینم و هر بار که بیدار میشم خوشحالم که دیگه اونجا نیستم که دائم بهم غر بزنن!
    ازتون میخوام اگر کسی شرایط مشابهی رو حس کرده و میتونه درک کنه نظرش رو بگه چون اگر کسی نبوده باشه توی این شرایط واقعا نمیتونه اینو حس کنه که پدر و مادر داشته باشی ولی از نظر عاطفی دور باشن یعنی چی

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    31
    Array
    واقعا متاسفم چون بايد بگم من هم شرايط نسبتا مشابهي با شما داشته ام-شايد درست نباشه گفتنش ولي چون بزرگ شده چنين محيطي البته نه به اين شدتي كه گفتيد هستم الان يك فمنيست دو اتيشه تشريف دارم و هميشه با خودم نجوا ميكنم كه خدايا تو دنيا رو اين چنين قرار ندادي ولي بندگان محترمتون چنين كردن كه جا براي ما خانومها تنگ شده كه نه اصلا جاي ما نيست انگار اقايون منت سر ما گذاشتن و جا دادن بهمون اين در صورتي هستش كه دنيا روي پاشنه ما ليدي هاي عزيز ميچرخه (اقايون متاسفم كه رك ميگم)

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا متاسفم!
    ولی من جای شما بودم تو این شرایط از خودم بی محلی نشون میدادم.اگه گفتن مثلا مدل موی شوهرت چرا اینطوریه بگو:فک نمیکنم به شما ارتباطی داشته باشه!!الان زمان قاجار نیست ننه بابا سرتم بریدن هیچی نگی!
    شما با صحبت مواضعتونو با قدرت نشون بدین مطمئن باشین اونام حریمو حفظ میکنن!

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    31
    Array
    اين ضعف ميتونه از شما باشه كه حتي درمورد مدل مو و لباس همسرتون حكم ميدن البته پدر و مادر هستن احترامشون جاي خود ولي نبايد زندگي شمارو تحت تاثير قرار بدن از زندگي خودتون مواضبت كنيد درشرايط مختلف اون تصميمي كه فكر ميكنيد درسته رو بگيريد نه اون چيزي رو كه بهتون ميگن.

  7. کاربر روبرو از پست مفید gisu تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 23 مهر 92)

  8. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه دنبال راهکارهایی هستی بهت پیشنهادمیکنم این دولینک رومطالعه کن:http://www.hamdardi.net/thread-154.html اینم برای مشکل تخصصی تربامثال ‏:http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  9. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 23 مهر 92)

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    اگه دنبال راهکارهایی هستی بهت پیشنهادمیکنم این دولینک رومطالعه کن:http://www.hamdardi.net/thread-154.html اینم برای مشکل تخصصی تربامثال ‏:http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
    مرسی از توجهتون ولی این راهکارها چه ربطی به ارتباط پیچیده ما داشت؟؟ من ازتون خواستم اگر در این شرایط بودید نظر بدید چون حتی همسر من تا زمانی که وارد خانواده ما نشده بود تصورش بر این بود که من حساس شده ام نسبت به اونا. ولی الان خودشم از رابطه ما متعجبه. اینطور اختلاف رو کسی میتونه بفهمه که با یکی از والدینش یا هر دو مشکل ارتباط عاطفی داشته باشه. به هر حال ممنون، موید باشید.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط gisu نمایش پست ها
    اين ضعف ميتونه از شما باشه كه حتي درمورد مدل مو و لباس همسرتون حكم ميدن البته پدر و مادر هستن احترامشون جاي خود ولي نبايد زندگي شمارو تحت تاثير قرار بدن از زندگي خودتون مواضبت كنيد درشرايط مختلف اون تصميمي كه فكر ميكنيد درسته رو بگيريد نه اون چيزي رو كه بهتون ميگن.
    دقیقا منم اصلا گوش نمیدم به این حرفا ولی بعضی اوقات واقعا کلافه میشم! به خصوص زمانی که جلوی همسرم توی یه مسئله ای دخالت میکنن من خیلی اذیت میشم. دائم به خودم یادآوری میکنم که اونا چون فکر میکنن اینکار درسته و خوبی من رو میخوان این رفتار رو میکنن ولی تمایل اونا به کنترل بچه هاشون خیلی زیاده و جالبه که برادرم رو هم کلافه کرده ان! طوری که رابطه اونم با اینکه نزدیک هم زندگی میکنن باهاشون کم شده!
    اینکه من ازشون دورم باعث میشه کمتر ببینمشون و کمتر با هم برخورد داشته باشیم ولی من حقیقتا از بچه دار شدن میترسم! و میترسم که ناخواسته همین رفتار رو با فرزند خودم هم بکنم

  11. کاربر روبرو از پست مفید fomira تشکرکرده است .

    ammin (سه شنبه 23 مهر 92)

  12. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fomira نمایش پست ها
    مرسی از توجهتون ولی این راهکارها چه ربطی به ارتباط پیچیده ما داشت؟؟ من ازتون خواستم اگر در این شرایط بودید نظر بدید چون حتی همسر من تا زمانی که وارد خانواده ما نشده بود تصورش بر این بود که من حساس شده ام نسبت به اونا. ولی الان خودشم از رابطه ما متعجبه. اینطور اختلاف رو کسی میتونه بفهمه که با یکی از والدینش یا هر دو مشکل ارتباط عاطفی داشته باشه. به هر حال ممنون، موید باشید.
    بله.حق باشماست...من هیچوقت باوالدینم مشکل نداشتم وندارم و نمیتونم شمارودرک کنم.موفق باشید
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 23 مهر 92 در ساعت 00:11 دلیل: حذف قسمت تکراری

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ammin جان این یه نعمته، فدرش رو بدون. موید باشی.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.