سلام. من واقعا از زندگیم خسته شدم. همش درجا زدن همش بی پولی همش تحقیر و توهین و بدون دریافت عشق و محبتی از پدر و مادر. آخه شما بچه دختر نمیخواستین چرا به دنیاش آوردین؟! که بزنین تو سرش؟! که موقع دعواهاتون بپره وسط و به جای شما مشت و لگد بخوره؟! که با لباس پاره بره مدرسه بگه مراعات حال پدر و مادر مهمه؟! گه از حق و حقوقش بگذره بگه برا برادرا عروسی بگیرین من به لباس پاره هم راضیم؟! من به دندون پوسیده راضیم؟! حس میکنم پدر و مادرم دیگه اصلا تحمل من رو ندارن شاید حق داشته باشن ولی مقصر خودشونن که من و گشنه و تنشه چسبوندن به خودشون و نه اجازه دادن بیرون برم نه اجازه دادن تصمیم گیری کنم نه اجازه دادن کار کنم نه اجازه دادن تو جمع دوستانه باشم.
اگه حداقل درآمد رو میداشتم با وجود اینکه پدر و مادرم و بقیه رو دوس دارم (برخلاف اونا) ولی یه ثانیه هم تو این خونه نمیموندم. شبا تا صب بیدارم و خواب به چشمم نمیاد. صب میخوابم تا بعد از ظهر و به همین ترتیب. هیچی تلخ تر از این نیست که دور و ورت اعضای خانواده باشه ولی خودتو تنهاترین آدم روی کره زمین حس کنی. این که نشد زندگی آخه. من الان نه پول و درآمدی دارم نه پس اندازی نه تمرکز درس خوندن به خاطر منیک دپرشن و افسردگی...... پر و بال ما شکستند و در قفس گشودند.
تو نت گشتم یه قرص پیدا کردم برا افسردگی. ارزونه- برا من ارزون نیس ولی میتونم یه بسته ش رو بخرم. می خوام دز پایینشو بخرم روزی یکی بخورم. قطعا هرچقدر بد باشه از حال و روزم که دیدن داره بهتره
علاقه مندی ها (Bookmarks)