سلام آقا مهدی
اول این داستان را بخونید تا بعد با هم صحبت کنیم:
شیوانا و جوان عاشق**
روزی شیوانا پیر معرفت یكی از شاگردانش را دید كه زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت كرد و اینكه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است. شاگرد گفت كه سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ كرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می كند باید برای همیشه باعشقش خداحافظی كند.
شیوانا با تبسم گفت:" اما عشق تو به دخترك چه ربطی به دخترك دارد!؟"
شاگرد با حیرت گفت:" ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟"
شیوانا با لبخند گفت:" چه كسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترك ندارد. هركس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترك برود این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است كه شعله این عشق را در دلت خاموش نكنی. معشوق فرقی نمی كند چه كسی باشد! دخترك اگر رفت با رفتنش پیغام داد كه لیاقت این آتش عشق ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برودتا صاحب واقعی این شور و هیجان، فرصت جلوه گری و ظهور پیدا كند! به همین سادگی!"
خب خواندین؟
ببینید وقتی آدم بعضی مسائل را بدونه خیلی چیزها در ذهنش تغییر می کنه. اغلب اوقات ما یک افکاری میاد سراغمون که چون از پشت پرده خبر نداریم برای خودمون یه سری خیالپردازی ها می کنیم.غافل از اینکه این ها ظواهر هست و باطن یه چیز دیگه است.
ببینید من برای شما متاسفم که قبلا یه عشقی داشتید... اما این شما هستین که اسم اون احساستون را عشق گذاشتین...
می دونید می خوام چی بگم؟ این ها یه سری چیزهایی است که انگار قرار دادیه. و هر کسی یه نگاهی به اون داره.
من هم مثل شیوانا معتقدم عشق اون پسر به دختر ربطی نداشت و به نظر من عشق شما هم به دختر قبلی اصلا و ابدا ربطی نداره...
می دونید چرا؟
چون اگر دختر قبلی نبود به نظر من الان شما عاشق همین همسر فعلیتون می شدین؟
غیر از اینه؟
ولی چرا هنوز عاشق همسر الانتون نشدین؟
دلیلش اینه که ذهنتون را قفل کردین روی مورد قبل!!! بهش گیر دادین و خودتون ولش نمی کنید!
باور کنید خودتون ولش نمی کنید . حالا دوباره لینک زیر را بخونید تا با هم صحبت کنیم:
شکار میمون زنده و رابطه آن با ذهن انسان
خوندین؟
پس شما لطفا خدای نکرده مثل این میمون نباشید که الکی رو نفر قبل زوم کنید و خیالپردازی... ول کنید... اونم یه دختر بود مثل همه دخترای دیگه و نه بیشتر... فقط شما یه سری خاطرات ازش دارید...
همون خاطرات را خیلی خیلی زیباترش می تونید با همین همسرتون داشته باشید. غیر از اینه؟
می دونید مقایسه آفت عشقه؟
شما خانومتون را مقایسه نمی کنید؟
بهتون بگم که هیچ دو نفری شبیه هم نیستند... حتی دو قلوهای همسان! هر کسی خوبی و بدی خودش را داره.هرکسی منحصر به فرده.
شما از کجا می دونید اگر با اون خانم ازدواج می کردین یواش یواش اشکالاتش را می فهمیدین و ازش متنفر نمی شدین؟
اصلا مگه خیلی ها که به طلاق می رسند اول عاشق سینه چاک هم نبودند؟ پس چه طوری الان این قدر متنفر شدند...
می دونید چون با واقعیت طرف مقابل آشنا شدند و قبلا عاشق تصویر ذهنی خودشون از طرف مقابل بودند! نه واقعیت!
الان شما اینو بدونید شما عاشق تصویر ذهنیتون شدین نه واقعیت طرف قبلی... چون واقعیت طرف خیلی زمان لازم داره تا خودش را به شما نشون بده و موقعیتهای متفاوت...
برای همینه که می گن عشق واقعی با شناخت حاصل می شه و به مرور پررنگ میشه...
برادر گرامی شما از روی یه سری واقعیتها این دختر را انتخاب کردین...ببینید چه ویژگی خوبی تو ایشون شما را جذب کرده؟
حیا و نجابت! هیچ می دونستین چقدر مردها هستند دنبال یه همچین دختری می گردند!!!
اصلا یه سرچی تو همین تالار بکنید... خیلی از مردها هستند که می گن ما دنبال دختری هستیم که قبلا دوست پسر نداشته باشه! و حتی رابطه برقرار نکرده باشه. یعنی تا این حد به مشکل خوردند!
اون وقت شما قسمتتون یه چنین دختر نجیب و پاکی شده و این جوری ناشکری می کنید؟ نکن برادر من...
همین همسر فعلی شما آرزوی خیلی از مردهاست! خیلی از پسرهای مجرد در به در دنبال یه همچین موردی هستند!!!
شما نگاهتون را مثبت کنید... ذهنتون را از قبلی رها کنید و بدونید که اون خانم را هنوز کامل نمی شناختید .پس نباید برچسب عشق بهش بزنید... چه بسا بعدا مثل خیلی ها ازش متنفر می شدین...
و نکته دیگه اینکه برای همین خانم فعلیتون وقت بذارید. بهش محبت کنید. خاطرات خوب با هم بسیازید... خود محبت کردن بهشون باعث میشه کم کم محبتش تو دل شما هم بیاد.
همین که خاطرات خوب با هم داشته باشید... با هم بگید و بخندین. مطمئن باشید که یه روز می بینید که وااای من چقدر خاطرات بهتری از این فرد دارم... واای چقدر خانم من دختر خوبیه... چقدر مهربونه... چقدر نجیبه...
من چقدر آرامش دارم و چقدر خوبه که مطمئنم همسرم پاکه و قبل ازدواجش روابط بد نداشته... می دونم حیا داره و به من خدای نکرده خیانت نمی کنه...
چقدر مردها هستند که می فهمند خانومشون قبل از آنها یه نفر دیگه تو زندگیش بوده و دیگه نمی تونن خانومشون را دوست داشته باشند...
زود باشید...پاشید... همین جوری منتظر معجزه نباشید...
برید خاطرات قشنگ بسازید.... من مطمئنم خانم شما هم ویژگی های خاص خودش را داره.همون طور که هر دختری ویژگی های خاص خودش را داره و با شناخت از هم و با خاطرات خیلی خوب عاشق همین خانومتون می شید و به خودتون می خندین که من چقدر بچه بودم که یه دختری که نه به بار بود و نه به دار را الکی تو ذهنم بزرگش کردم.آبیاریش کردم و یه تصویر ذهنی بی نقص ازش ساختم و الکی الکی عاشقش شدم.... چقدر الکی الکی و بی خود... ای کاش یه کم عاقل بودم و وقتم را هدر نمی دادم....
اون روز نزدیکه.....
به امید خوشبختی شما و همسر خوبتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)