نوشته اصلی توسط
Eram
مگه من مجبورشون کردم که به ما قول خونه بدین؟ اما اون همه قرص و محکم حرف زدن تو خواستگاری و الان این شرایط باهم نمی خونه ،البته هنوز هم قرص و محکم هستند و ادعا میکنن این کار به نفع پسرشون هست و من ازین ناراحتم که فکر میکنن ما متوجه نیستیم و حالیمون نیست. فکر میکنن خودشون زرنگن !
من ناراحتم ازشون ، درسته خیلیی اخلاق های خوب دیگه هم دارند اما نمی تونم به این مساله بی تفاوت باشم .حداقل زمان میبره تا باهاش کنار بیام. کاشکی از اول به ما میگفتند شاید همسرم زودتر به فکر تغییر شغل می افتاد،شاید ما این همه مدت اشتباه فکر نمی کردیم! شاید ما خوش خیال بودیم اما کاشکی بهمون از اول رک و راست میگفتند .
فکور عزیزم آدمیزاد پیری و کوری داره بله اما نه اینکه موقع وعده دادن یاد جوونیاش بیفته و موقع عمل به وعده یاد پیری و کوری! نه اینکه موقع خواستگاری رفتن واسه بچش یاد داراییش بیفته و موقع عروسی گرفتن واسه بچش یاد نداریش!
بله ما ازشون نگهداری می کنیم، وظیفه ی فرزندان هست که توی وقت بیماری به پدرومادرشون برسن و اگر وسع مالیش رو داشته باشیم چرا کمک نکنیم؟
اتفاقا پدرومادره همسرم از ما انتظار حمایت عاطفی و بعدها نگهداری از خودشون رو دارند تا جایی که اسم همسر منو فقط میارن که وقت پیری باید از مانگهداری کنه و به بچه های دیگه میرسه میگن اونا نمی تونن! روی اونا نمیشه حساب کرد و... .
.
ارم عزیز دوباره سلام
راستش طبق اطلاعاتی که شما اینجا نوشتی به نظر من اومد که اونها به شما گفتن برای شما مسکن تهیه می کنن و نگفتن که سند رو به نام همسر شما میزنن یعنی چنین قولی صراحتا داده نشده
اگر صراحتا در مورد سند زدن صحبت شده میشه به شما حق داد که ناراحت و معترض باشی ولی بازم نمیشه رفت ازشون طلبکار شد یه جور ناراحتی هست که مجبوری توی خودت حلش کنی چون نمیشه از همین اول زندگی آدم شمشیر برداره
قطعا حفظ وجهه شما در نظر خانواده همسرت خیلی مهمتر از سند اون خونه هست
شاید بتونی یه روزی با خنده و شوخی وسط حرفات اعتراض کنی
اگر صراحتا قول سند به شما داده نشده برداشت شما و خانوادت غلط بوده و نمیشه اونا رو متهم دید
در رابطه با مساله پیری که ازت پرسیدم منظورم شرایطی بود که شما مثلا همون خونه رو دارید و سند هم به نام همسرت هست و درآمدتون کم یا متوسط هست و اونا به پول نیاز پیدا می کنن و شما از درآمدتون نمیتونید پولی به اونها بدید
اگر همسر شما ادعا کنه که اون خونه در واقع متعلق به پدر مادرش هست و حالا که خرج درمان دارن یا مشکل دیگه ای دارن میخواد اونو بفروشه آیا برای شما اعتراض برانگیز نیست؟ آیا احساس مالکیت شدید بهش نداری و احساس نمی کنی میخوان سقف روی سرت رو ازت بگیرن و آوارت کنن آیا به همسرت نمیگی چرا ما باید این کارو بکنیم
وقتی سند به اسم همسر شما باشه توی اون شرایط گذشتن از اون برای شما خیلی سخته البته این نظر شخصی منه
در رابطه با یه جور دیگه جلوه دادن کارها من هم با افرادی توی خانواده همسرم که به این شکل رفتار می کنن مواجه هستم واقعا نمیشه کاریشون کرد
مثلا یادمه توی دوران عقد یه مانتو از اینا که روش کار دست شده همسرم برای من خریده بود خواهر شوهرم آخر سر که من می خواستم بیام می گفت ای کاش حواسم بود این دوختها رو برات تا اینجا بودی محکم میکردم نمیتونی تا فردا بمونی که من درستشون کنم؟ بعدا دوستم تماس گرفت و گفت خوابگاه مشکل آب داره امروز نیا و به همین دلیل من خونه مادرشوهرم ماندگار شدم. خواهر شوهرم حرف خودشو کلا فراموش کرد و رفت اون مانتو رو خودش توی کمد آویزان کرد
انقدر از این رفتارها دیدم که برام عادی شده فقط به تجربه بهم ثابت شده روی حرفهاشون حساب نکنم الان دقیقا وقتی حرف میزنن میدونم کدوم حرفشون بلوف و سیاست بازی هست و کدوم حرفشون به واقعیت نزدیکه
خیلی از خانواده ها اینجوری هستن شما باید طاقتت رو بالا ببری و به این فکر کنی که با تحمل حرفهاشون و درگیر نشدن با اونها رابطه نزدیکت رو با همسرت حفظ می کنی و از همین اول زندگی بین خودت و همسرت شکاف ایجاد نمیشه و ایشون شما رو در مقابل خانوادش نمی بینه یواش یواش خودشم دستش میاد که خانوادش در برخی موارد دارن بلوف میزنن
فعلا اولین هدف شما در زندگیت البته به نظر من، نزدیک شدن به همسرت هست برای رسیدن به این اولویت بعضی موارد ناخوشایند رو تحمل کن
پرواز کن آنگونه که می خواهی
وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
علاقه مندی ها (Bookmarks)