تشکرشده 1,508 در 444 پست
تشکرشده 26 در 20 پست
مرسی از نظرت فرهنگ 27
نه من زیاد خودسر نیستم تازه میدونم اگه با دختر داییم ازدواج کنم خیلی هم زن ذلیل میشم :( اون همین الانشم هم به من دستور میده ولی خوب چیکا کنم دوسش دارم
راستش من خودم هم تا 2 ماه پیش اصلا به خواستکاریو اینا فک نمیکردم همش تقصیره مامانمه نمیدونم تو من چی دید که اومد گفت نظرت راجبه دختر داییت چیه؟ منم دیگه از اون موقع همه فکرم همین شد
الان هم اگه دختر دایییم کادو رو ازم قبول کرد به مامانم میگم قضیه رو ولی از طرفی هم راست میگین چون اگه داییم و زن داییم بفهمن روم نمیشه تو چشاشون نگا کنم
بعدش هم شما میگین که سنم کمه کاملا درسته ولی خوب فکر کنم به سطح فکری رسیدم که هر دختر خوشگلیه که اطرhفم باشه بهش علاقه مند نشم دلیلش هم اینه که دختر داییم زیاد خوشگل نیست به خاطره اخلاقشه که میخوامش
در مورد بچه هم توکل میکنم به خدا تا حالا تو خانواده 3 مورد ازدواج فامیلی نزدیک داشتیم تو همین 3 4 سال اخیر که خدارو شکر هیچکدوم موردی نداشتن بچه هاشون
در مورد کادو هم میخواستم به توصیه بچه ها گوش کنم ولی دیروز که خونه داییم بودم دیدم رفتار دختر داییم مثل سابقه هنوزم با هم شوخیو داریم فکر کردم تو جمع هستیم نمیخواد کسی شک کنه تازه امروز کلی با هم اس ام اس بازی کردیم من این رفتارشو یه نقطه مثبت در نظر گرفتم چون یه جا دیدم یه دختری گفته بود من اگه از کسی خوشم نیاد بهش کم محلی میکنم نمیزارم از فاصله 100 متریم رد بشه ولی خوب شاید من دارم اشتباه میکنم اینکه رفتارش تغییر نکرده به خاطر روشن فکریشه نظر شما و بقیه دوستان چیه؟
مرسی
- - - Updated - - -
حتما عزیزم
ویرایش توسط -alone : شنبه 30 آذر 92 در ساعت 01:33
جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)
تشکرشده 26 در 20 پست
امروز دوباره با دختر داییم حرف زدم تلفنی بهش گفتم من میخوام از طریق خانواده اقدام کنم ولی دختر داییم دوباره گفت نه گفتم چرا؟ از من خوشت نمیاد؟بهم بگو گفت من با یکی از همکلاسیام دوستم!!الان نمیتونم به کسی دیگه ای فکر کنم تازه واسه هردومون هنوز خیلی زوده که به این چیزا فکر کنیم پس دیگه این موضوعو مطرح نکن
بغضم گرفته اخه چرا با پسره غریبه دوست شده؟!! چراااااااااااااااا خیلی حالم بده
جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)
تشکرشده 6,499 در 1,515 پست
تشکرشده 26 در 20 پست
سلام یلدا شما هم مبارک
شب یلدای من که پر از اشک شده از وقتی فهمیدم دختری که عاشقشم دوست پسر داره
از غروب دارم به همین جمله که شما گفتین فک میکنم دو تا حس متضاد تو دلم هست یکی میگه از متنفر باش اون یکی میگه بازم عاشقش باش (زور این دومی بیشتره) نمی تونم فراموشش کنم
باید ببینم با دوست پسرش از اون کارا نکرده باش (خدا کنه) بعد تصمیم بگیرم
نظر دوستان چیه؟اگه دختری با دوست پسرش مثلا فقط دست داده باشن بهم ؟ میشه بهش اعتماد کرد؟
کمک کنید یعنی فراموشش کنم خیلی سخته :(
جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
شما فقط 20 سال دارید.
دختر داییتون هم مستقیم به شما "نه" گفتند و هم غیرمستقیم با مطرح کردن مساله دوست پسر داشتن (شاید راست نگفته و فقط خواسته شما را از سر باز کنه )
می گن برای این خواستگاری به عهده مردهاست، چون تحمل شنیدن "نه" را دارند.
مرد باش و تمامش کن.
در 20 سالگی خودت را درگیر این مسائل کنی که چی؟
وقتی می شه یک همسر بی دردسر که اون هم از حون و دل شما را بخواد، داشته باشی، چرا کسی که شما را نمی خواد و دوست پسر هم داره و ...
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
kamr (یکشنبه 01 دی 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 01 دی 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 دی 92), جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)
تشکرشده 6,499 در 1,515 پست
سلام برادر خوبم
ببین من می خوام جای یک خواهر شما را راهنمایی کنم.و واقعا هم قصدم خیره.
این دختری که شما گفتین و این قدر هم راحت گفته من با پسری دوست هستم و الان هم برای ازدواج تو سن ما زود هست؛به نظرت یعنی چی؟
یعنی حتی دوستی اش هم به نیت ازدواج نیست!
ببین من توی این تالار خیلی تجربه کسب کردم.یکم این تاپیک های دوست دختر و دوست پسرو خیانت و ... را بخون! نمی خوام بگم این دختر این طوری میشه ها!نه اصلا! ولی آدم باید قبل از ازدواج تمام احتمالات را در نظر بگیره.
به نظر من حیا فاکتور خیلی مهمی هست تو انتخاب همسر! کسی را انتخاب کن که لیاقت عشقت را داشته باشه!
کسی که برای خودش حد و مرزی داشته باشه!این حد و مرز باید شبیه حد و مرز شما باشه.حتما باید از این نظر هم کفو هم باشید.
ببین برادر خوبم ازدواج خاله بازی نیست.وقتی وارد زندگی شدی و شور و اشتیاق اولیه خوابید؛تازه اون موقع چشمت باز میشه که چه کسی را انتخاب کردی.
به نظرم شما باید یکم مطالعاتت را زیاد کنی.پسر به این خوبی حیفه که به دلیل احساسات یک تصمیم اشتباه برای یک عمر زندگی بگیره!
لطفا تاپیک زیر پست 7 را با دقت بخون!لینک های داخلش خیلی مهم هست و فکر می کنم بهت واقعا کمک کنه:
خواهشا یه سر بزنید.بی انگیزم
این تاپیک هم فکر کنم برات مفید باشه:
ایا می توانم به ازدواج فکر کنم؟
ویرایش توسط مصباح الهدی : یکشنبه 01 دی 92 در ساعت 00:27
تشکرشده 26 در 20 پست
مرسی از راهنماییتون منم با شما و شیدا خانوم موافقم الان درست فک می کنم میبینم نمیتونم با مساله دوست پسر داشتنش کنار بیام
باید فراموشش کنم حیف من که دو سال بهش فک میکردم :(
حیفه اون گردنبند خوشگلی که براش خریده بودم :(
حالم بهم خورد از عشق
دختر پاکدامن دیگه خیلی کم شده خدایا همرو عاقبت به خیر کن
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
گردن بند خوشگل را برای عشق زندگیت خریدی. پس نگهش دار، وقتی پیداش کردی می دی بهش .
دختر پاکدامن هم کم نیست. این حرفها را در مورد دختر داییت یا کس دیگه ای نزن.
انشاله که ایشون متوجه اشتباهش می شه و ارتباطش با همکلاسیش هم دلیل پاکدامن نبودنش نیست.
خدا را شکر که زود متوجه شدید و به تخیلات و تفکراتتون پر و بال ندادید.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
-alone (یکشنبه 01 دی 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 دی 92), جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)
تشکرشده 26 در 20 پست
عجبا!!
دختر داییم امروز صبح زنگ زد گفت دیروز الکی گفتم دوست پسر دارم میخواستم ببینم واکنشت چیه ! بعدش هم گفت میتونی به مامانت بگی با خانواده ام صحبت کنه ولی فکر نکن جوابم مثبته فقط اجازه میدم بیای خواستگاری بعدش تصمیم میگیرم
ولی من خیلی مشکوکم فکر کنم داره دوروغ میگه!!!یه روز میگه بیا یه روز میگه نیا
نمیدونم چیکا کنم بنظرتون همچین رفتاری از یه دختر طبیعه؟یعنی داره راست میگه؟
من دیگه نمیخوام برم خواستگاریش نظر شما چیه؟؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)