به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی ازدوستان خوبم ازجمله آقا فرشید اردشیر زهرا شیداو پریاجان
    شیدا جان من با حرفتون موافقم وازجهتی راستش نگفتم چون واقعا زمانی که ازم پرسید دوست پسر داشتی یانه؟ من خیلی خجالت کشیدم لحظه ای که خواستم جوابش روبدم خیلی عذاب کشیدم وبهش گفتم آره داشتم بهم گفت چطور جدا شدین؟ بهش گفتم ماباهم خیلی اختلاف داشتیم (واقعا خیلی باهم اختلاف داشتیم ) وجداشدیم گفت سکس کردین؟ دیگه اینجاروم نمیشد بگم گفتم نه گفت باشه وموضوع رو عوض کرد بعد چند وقت داشتیم باهم گپ میزدیم بهم گفت هیچ وقت غصه نخور که چرا قبل من تو زندگیت یکی رو داشتی چون اگه نبود تو اینقدر من درک نمیکردی این شد برات تجربه!!!!! منم بهش گفتم آره راستی میگی .................چند بار هم از تلخیات تجربه ام بهش میگفتم وبهش گفتم نمیخوام یه آدم دیگه مثل اون بیاد توزندگیم اون برام مثل کابوس بود ونمیخوام تکرار بشه........بهم گفت آدمهارو باهم مقایسه نکن تو اگه اونی بشی که من میخوام قول میدم خوشبختت کنم.....ولی بدون اگه بدی یا خطایی ازم دیدی من با عشق قبلیت مقایسه نکن منم بهش گفتم خودم اینو میدونم من دنبال یه آدم با انصاف میگردم

    خب دوستان از اینا بگذریم یه عده ای گفتن بگو یه عده گفتن نگو........بنظرمن گفتنش فقط ذهن دوست پسر خودم روخدشه کرده ام وگذشته دوباره برام تکرار میشه.......آسیبهایی که تو گذشته بهم وارد شده یه سری عوارض برام به همراه داشته و هنوز داشته دارم خداروشکر الان کمرنگتر شده ان مثال براتون بزنم مثلا من بعد از کات کردن با اون تا مدتهای طولانی جرات نمیکردم به صحنه معاشقه دونفر بهم دیگه نگاه کنم تا دونفر میدیدم که دارن معاشقه میکنن یا همدیگر رو ببوسن حالم بقدری دگرگون میشد که مجبور میشدم محل ترک کنم...........ولی خوشبختانه دیگه اینطور نیستم اتفاقا الان وقتی ببینم دونفر عاشق هم هستن وهمدیگر رومیبوسن خیلی خوشحال میشم ومیگم یه روزی میرسه که منم یکی پیدا میشه من اینطور میبوسه...یا یه مثال دیگه خون روکه میبینم حالم بد میشه یاد اون خونی میفتم که تو اون اتفاق برام افتادمیفتد از اسم شب حجله شب زفاف همیشه دلهره وترس داشتم الان کمی بهتر شده ام

    الان میخوام کاملا گذشته روپاک کنم ولی به جز تجربیاتش
    آقای اردشیر میدونید بعد از دوست پسر قدیمی ام که باش کات کرده ام خیلی برام گزینه پیدا شد برا دوستی وآشنایی ولی میدونستم اونا فقط برا دوستی میخوان و کلکشون رومیدونستم واصلا نمیشد بهشون اعتماد کنم این پسری که درحال حاضر باش دوستم درواقع یه گزینه انتخاب شدهازبین گزینه هایی که من میدیدم وبه پستم میخورد اون رو با احتیاط انتخاب کردم وتمام شرایطش سنجیدم اون وقت به فکر رابطه افتادم بعداینکه یکم مطمئن شدم قابل اطمینانه شمارم رو دراختیارش گذاشتم اون رو ازهمه جهات با دوست پسرقبلیم مقایسه کردم ودیدم خیلی بهتر وخیلی متفاوته مثال:
    شرایط دوست پسر قبلیم:
    اهل کار ودرس نبود
    بیشتر به خانوداش متکی بود وخانواده اشاز لحاظ فرهنگی ومالی یه طبقه ازما پایینتر بودن
    اهل دعوا وفحش دادن بود سیگار میکشید زیاد به خودش نمیرسید
    من اولین دوست دخترش بودم ولی بعد ازمن باخیلی ازدخترها دوست شد به قول معروف دختر ندیده بود ومثل ندید بدیها هرروزبایکی میپرید
    خلاصه در واقعا هرچی بدیداشت فقط واسه من بود ولی باخانوادش کمی بهتر بودولی هرچی بود برامن خیلی بد بود برامن ادای آدماهای ندار وفقیر رو بازی میکرد سر هرچیزی اعتراض میکردم میگفت چون پول ندارم اینطورم
    آدم سکسی بود فکر وذکرش سکس بود براش اهمیت نداشت که با روحیات من سازگاری داشت یانه
    بعدازاون گفتم دیگه باکسی آشنا نمیشم اگه هم آشنا بشم کسی باشه که همچین آدمی نباشه
    که بااین پسره آشنا شدم ویژیگی های اخلاقیش که باعث شدجذبش بشم :
    خیلی باادبه وقتی بامن حرف میزنه بیشتر به عقیدم و روحیم احترام میزاره وتابه حال بام حرف سکسی نزده
    شاغل وتحصیلکردس خانوادش از لحاظ مالی دو طبقه ازخانواده من بالاترن ولی فرهنگی هردوتوی سطح هستیم
    پسر سالمیه وهمیشه دنبال تفریحات سالم هستش مثل سفر وفیلم دیدن ورزشکاره
    خوش قوله بامحبته ومهربان...در ارتباط بادیگران خیلی محتاطه وهمیشه دیدمش یه طوری حرف میزنه وفتار میکنه که یه چهارچوبی واسه خودش گذاشته تا دیگران بیشتر ازاین فراترش نرن
    ملاحظه من میکنه ببینه ناراحت بشم ازدلم درمیاره اگه ازش خبری نشه ومیدونه من نگرانم در اسرع وقت اطلاع میده
    حالا بدیهاش یا به عبارت دیگه چیزایی که بعض وقتها من میرنجونه:
    زود قضاوت میکنه وزودمیپره..........اگه من آدم آرومی نبودم شاید به مشکل برمیخوردیم...........ولی توهمچین موقعی خونسردیمو حفظ میکنم وبراش آرومتوضیح میدوم وثابت میکنم وآروم میشه

    خیلی مقرراتی هستش به حدی که حس میکنم تو پادگان هستم اگه رعایت نکنم برام جریمه میزاره وقتی بهش میگم چرااینطوری؟ بهم میگه تا بیشتر درکم کنی واسم جالبه وخنده داره ولی میترسم فردا توزندگی سر یه مسائل دیگه هم اینطورمقررات بازی دربیاره وبرام جریمه بزاره و باعث ناراحتی من بشه

    واینکه زیاد ازم تعریف نمیکنه منظورم از زیباییم...دوست پسر قدیمیم قبلاجپ میرفت راست میرفت از زیباییم تعریف میکرد نازم میکشید بهم میگفت تومثل الماس تراشیده ای.......شاید بخاطر اینکه توفامیلشون دختر خوشکل کم بود وزیاد بادخترا نبود ومن هم اولین پسری بودکه اینقدر ازم تعریف میکرد وهمیشه به خودم میبالیدم ولی الان دوست جدیدم شاید نصف تعریفهای اون بکنه میدونم توعمرش دخترخوشکل زیاد دیده ولی دوست دارم فقط زیبایی من روببینه وازم تعریف کنه ومثالهای قشنگی بهم بزنه ولی کم از این چیزا گفته و باعث نشده به خودم ببالم
    واینکه حس میکنم من بچه حساب میکنه از لحاظ علم واطلاعات عمومی تحصیلات من دیپلم هست دخترای دور واطرافش همه تحصیل کرده وشاغل هستن.........دخترای دور واطراف من همینجور هستن وقتی بحث میاد ومیبینم حرفی برا گفتن ندارم نمیخوام من دختر پرت وبیسواد ببینه........اون میگه دختر تحصیل کرده یا نکرده مهم نیست خوشکل باشه یانباشه مهم نیست مهم اینکه دختر خوب باشه وفادار باشه شوهرش رو نگه داره بهم میگه از بین تمام دوست دخترام تو ساده ترین دختر ومعمولی ترین دختر هستی ولی چون بهت اعتماد دارم باعث شد بات بمونم وبه فکر ازدواج باشم
    ازتون میخوام برام کلمه شناخت روبیشتر توضیح بدین وقتی بهم توصیه میکنید اون رو بیشتر بشناسم از چه نظری بیشتر بشناسمش؟چطوری بشناسمش؟ چقدر به عقل رجوع کنم؟وچقدر به دل؟

    - - - Updated - - -

    مرسی ازدوستان خوبم ازجمله آقا فرشید اردشیر زهرا شیداو پریاجان
    شیدا جان من با حرفتون موافقم وازجهتی راستش نگفتم چون واقعا زمانی که ازم پرسید دوست پسر داشتی یانه؟ من خیلی خجالت کشیدم لحظه ای که خواستم جوابش روبدم خیلی عذاب کشیدم وبهش گفتم آره داشتم بهم گفت چطور جدا شدین؟ بهش گفتم ماباهم خیلی اختلاف داشتیم (واقعا خیلی باهم اختلاف داشتیم ) وجداشدیم گفت سکس کردین؟ دیگه اینجاروم نمیشد بگم گفتم نه گفت باشه وموضوع رو عوض کرد بعد چند وقت داشتیم باهم گپ میزدیم بهم گفت هیچ وقت غصه نخور که چرا قبل من تو زندگیت یکی رو داشتی چون اگه نبود تو اینقدر من درک نمیکردی این شد برات تجربه!!!!! منم بهش گفتم آره راستی میگی .................چند بار هم از تلخیات تجربه ام بهش میگفتم وبهش گفتم نمیخوام یه آدم دیگه مثل اون بیاد توزندگیم اون برام مثل کابوس بود ونمیخوام تکرار بشه........بهم گفت آدمهارو باهم مقایسه نکن تو اگه اونی بشی که من میخوام قول میدم خوشبختت کنم.....ولی بدون اگه بدی یا خطایی ازم دیدی من با عشق قبلیت مقایسه نکن منم بهش گفتم خودم اینو میدونم من دنبال یه آدم با انصاف میگردم

    خب دوستان از اینا بگذریم یه عده ای گفتن بگو یه عده گفتن نگو........بنظرمن گفتنش فقط ذهن دوست پسر خودم روخدشه کرده ام وگذشته دوباره برام تکرار میشه.......آسیبهایی که تو گذشته بهم وارد شده یه سری عوارض برام به همراه داشته و هنوز داشته دارم خداروشکر الان کمرنگتر شده ان مثال براتون بزنم مثلا من بعد از کات کردن با اون تا مدتهای طولانی جرات نمیکردم به صحنه معاشقه دونفر بهم دیگه نگاه کنم تا دونفر میدیدم که دارن معاشقه میکنن یا همدیگر رو ببوسن حالم بقدری دگرگون میشد که مجبور میشدم محل ترک کنم...........ولی خوشبختانه دیگه اینطور نیستم اتفاقا الان وقتی ببینم دونفر عاشق هم هستن وهمدیگر رومیبوسن خیلی خوشحال میشم ومیگم یه روزی میرسه که منم یکی پیدا میشه من اینطور میبوسه...یا یه مثال دیگه خون روکه میبینم حالم بد میشه یاد اون خونی میفتم که تو اون اتفاق برام افتادمیفتد از اسم شب حجله شب زفاف همیشه دلهره وترس داشتم الان کمی بهتر شده ام

    الان میخوام کاملا گذشته روپاک کنم ولی به جز تجربیاتش
    آقای اردشیر میدونید بعد از دوست پسر قدیمی ام که باش کات کرده ام خیلی برام گزینه پیدا شد برا دوستی وآشنایی ولی میدونستم اونا فقط برا دوستی میخوان و کلکشون رومیدونستم واصلا نمیشد بهشون اعتماد کنم این پسری که درحال حاضر باش دوستم درواقع یه گزینه انتخاب شدهازبین گزینه هایی که من میدیدم وبه پستم میخورد اون رو با احتیاط انتخاب کردم وتمام شرایطش سنجیدم اون وقت به فکر رابطه افتادم بعداینکه یکم مطمئن شدم قابل اطمینانه شمارم رو دراختیارش گذاشتم اون رو ازهمه جهات با دوست پسرقبلیم مقایسه کردم ودیدم خیلی بهتر وخیلی متفاوته مثال:
    شرایط دوست پسر قبلیم:
    اهل کار ودرس نبود
    بیشتر به خانوداش متکی بود وخانواده اشاز لحاظ فرهنگی ومالی یه طبقه ازما پایینتر بودن
    اهل دعوا وفحش دادن بود سیگار میکشید زیاد به خودش نمیرسید
    من اولین دوست دخترش بودم ولی بعد ازمن باخیلی ازدخترها دوست شد به قول معروف دختر ندیده بود ومثل ندید بدیها هرروزبایکی میپرید
    خلاصه در واقعا هرچی بدیداشت فقط واسه من بود ولی باخانوادش کمی بهتر بودولی هرچی بود برامن خیلی بد بود برامن ادای آدماهای ندار وفقیر رو بازی میکرد سر هرچیزی اعتراض میکردم میگفت چون پول ندارم اینطورم
    آدم سکسی بود فکر وذکرش سکس بود براش اهمیت نداشت که با روحیات من سازگاری داشت یانه
    بعدازاون گفتم دیگه باکسی آشنا نمیشم اگه هم آشنا بشم کسی باشه که همچین آدمی نباشه
    که بااین پسره آشنا شدم ویژیگی های اخلاقیش که باعث شدجذبش بشم :
    خیلی باادبه وقتی بامن حرف میزنه بیشتر به عقیدم و روحیم احترام میزاره وتابه حال بام حرف سکسی نزده
    شاغل وتحصیلکردس خانوادش از لحاظ مالی دو طبقه ازخانواده من بالاترن ولی فرهنگی هردوتوی سطح هستیم
    پسر سالمیه وهمیشه دنبال تفریحات سالم هستش مثل سفر وفیلم دیدن ورزشکاره
    خوش قوله بامحبته ومهربان...در ارتباط بادیگران خیلی محتاطه وهمیشه دیدمش یه طوری حرف میزنه وفتار میکنه که یه چهارچوبی واسه خودش گذاشته تا دیگران بیشتر ازاین فراترش نرن
    ملاحظه من میکنه ببینه ناراحت بشم ازدلم درمیاره اگه ازش خبری نشه ومیدونه من نگرانم در اسرع وقت اطلاع میده
    حالا بدیهاش یا به عبارت دیگه چیزایی که بعض وقتها من میرنجونه:
    زود قضاوت میکنه وزودمیپره..........اگه من آدم آرومی نبودم شاید به مشکل برمیخوردیم...........ولی توهمچین موقعی خونسردیمو حفظ میکنم وبراش آرومتوضیح میدوم وثابت میکنم وآروم میشه

    خیلی مقرراتی هستش به حدی که حس میکنم تو پادگان هستم اگه رعایت نکنم برام جریمه میزاره وقتی بهش میگم چرااینطوری؟ بهم میگه تا بیشتر درکم کنی واسم جالبه وخنده داره ولی میترسم فردا توزندگی سر یه مسائل دیگه هم اینطورمقررات بازی دربیاره وبرام جریمه بزاره و باعث ناراحتی من بشه

    واینکه زیاد ازم تعریف نمیکنه منظورم از زیباییم...دوست پسر قدیمیم قبلاجپ میرفت راست میرفت از زیباییم تعریف میکرد نازم میکشید بهم میگفت تومثل الماس تراشیده ای.......شاید بخاطر اینکه توفامیلشون دختر خوشکل کم بود وزیاد بادخترا نبود ومن هم اولین پسری بودکه اینقدر ازم تعریف میکرد وهمیشه به خودم میبالیدم ولی الان دوست جدیدم شاید نصف تعریفهای اون بکنه میدونم توعمرش دخترخوشکل زیاد دیده ولی دوست دارم فقط زیبایی من روببینه وازم تعریف کنه ومثالهای قشنگی بهم بزنه ولی کم از این چیزا گفته و باعث نشده به خودم ببالم
    واینکه حس میکنم من بچه حساب میکنه از لحاظ علم واطلاعات عمومی تحصیلات من دیپلم هست دخترای دور واطرافش همه تحصیل کرده وشاغل هستن.........دخترای دور واطراف من همینجور هستن وقتی بحث میاد ومیبینم حرفی برا گفتن ندارم نمیخوام من دختر پرت وبیسواد ببینه........اون میگه دختر تحصیل کرده یا نکرده مهم نیست خوشکل باشه یانباشه مهم نیست مهم اینکه دختر خوب باشه وفادار باشه شوهرش رو نگه داره بهم میگه از بین تمام دوست دخترام تو ساده ترین دختر ومعمولی ترین دختر هستی ولی چون بهت اعتماد دارم باعث شد بات بمونم وبه فکر ازدواج باشم
    ازتون میخوام برام کلمه شناخت روبیشتر توضیح بدین وقتی بهم توصیه میکنید اون رو بیشتر بشناسم از چه نظری بیشتر بشناسمش؟چطوری بشناسمش؟ چقدر به عقل رجوع کنم؟وچقدر به دل؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید fati_2013 تشکرکرده است .

    ardeshirk (شنبه 16 آذر 92)

  3. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 22 فروردین 94 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-09
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    2,362
    سطح
    29
    Points: 2,362, Level: 29
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    60

    تشکرشده 184 در 87 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .من فقط پست اولو خوندم.
    من یه مردم و اگه از همسر آیندم بپرسم که قبلا سکس داشتی یا نه دوست دارم واقعیتو بهم بگه.حالا بستگی داره به جوابش
    اگه بگه نه با خوبی و خوشی به زندگیمون ادامه میدیم.
    اگه بگه آره میگه میگم سالم نیستی و خداحافظ برای همیشه.
    من اینطوریم.شرمنده رک میگم
    ویرایش توسط achilis : شنبه 16 آذر 92 در ساعت 17:42

  4. 2 کاربر از پست مفید achilis تشکرکرده اند .

    farshidnaji (شنبه 16 آذر 92), fati_2013 (شنبه 16 آذر 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا فرشید میدونم شما میگید آدم وقتی راستش بگه دیگه عذاب وجدان نداره
    دوست پسر جدیدم خودش برامازگذشته اشتعریف کرده بادخترای زیادی دوست بوده ومثالشون برام میزنه بهم میگه تو هرچی بودی اشکال نداره ولی ازت میخوام بام روراست باشی خیانت نکنی وفادار باشی..........بهش میگم آدم باید وقتی باکسی باشه نباید همزمان باکس دیگه ای باشه چون خودم هم بدم میاد ازش خواستم به همون اندازه ای که باش خالصم اونم خالص باشه من ازهمون اول رابطه باش خالص بودم اوایل که میرفتیم بیرون گوشیش زیاد زنگ میخورد من دلخور شدم وباش حرف نزدم برام قسم خورد که اینا دوستای قدیمی هستن وشمارم قدیمیه من بلاکشون کردم گفتم هرچی باشه نمیخوام سر وکلشون پیدا بشه گفت باشه وخطش روعوض کرد بعدا متوجه شدم به یه سری اخلاقهای من حساسه مثلا بهم گفت توفیس بوک زیاد با این واون کل کل نکن هرکسی رو ادنکن بزار همه توکفت باشن باید فقط من ازوجودت باخبر باشم منم قبول کردم هرکسی که بدش می اومد پاک کردم هرکی منو ادمیکرد بهش میگفتم اگه میگفت اد نکن اد نمیکنم.....هرکاری میکردم اول بهش میگم بعد انجام میدم بخاطرش ازبعضی چیزها گذشتم ولی در ازاش منم ازش همینارو خواستم ویه سری چیزهارو بهش گفتم باید رعایت کنی ورعایت کرد حالا بنظرتون این رعایتها ممکنه باعث بشه که من رو بخاطر خودم نخواد؟ یه بار بهش گفتم تو باید من بخاطر خودم بخوای...گفتم میخوام ولی من به بعضی چیزها حساسم وازتوکه میخوام بات ازدواج کنم توقع دارم رعایت کنی

    - - - Updated - - -

    آقای achilis
    اگه شما تاکنون با نجابت وپاکدامنی دختری بازی نکردید خب این حقتونه که با دختر دست نخورده ازدواج کنید ولی متاسفانه بعضی از پسرها مثل دوست پسر سابقم با نجابت دختر بازی کرد اون وقت فقط میگه من فقط دختر بازی کردم وخانوادش اسم ج ن ده رومن گذاشتن ولی به این فکر نیفتادن که همین پسرشون باعث شد من تو باش راحت بشم اون وقت زن گیرش اومد بچه دار شد اون وقت من تاوان پس دادم..........دوست پسر سابقم من با این چیزها چزوند وخوردم کرد بهم گفت زنی که گرفتم خانوادش خیلی محترمه خودش هم همین شکلآفتاب ومهتاب ندیده!!! من نمیدونم خدا چطوری وکجا میخواد بهش تاوان بده ولی بهش گفتم توهم ناموس داری اگه سرش بلایی اومد اون وقت به حرفم میرسی میفهمی که یه دختریکه اهل نماز وروزه بوده چطور توسط یه پسر اینطور میشه بخاطر علاقه سمت این رابطه میره


    حرف من اینه اگه پسری با دختری این کارو کرده نباید انتظار داشت دختر آفتاب ومهتاب ندیده گیرش بیاد وادعا نداشته باشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید fati_2013 تشکرکرده است .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92)

  7. #14
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 22 فروردین 94 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-09
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    2,362
    سطح
    29
    Points: 2,362, Level: 29
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    60

    تشکرشده 184 در 87 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم فاطی شما چند سال دارید؟به نظرتون کمی زود دوباره عاشق نشدین؟
    خب این آقا هم مرده و شما رو فقط برای خودشون میخواد.مجبوره تو این دوره زمونه حساس باشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها
    آقای achilis
    اگه شما تاکنون با نجابت وپاکدامنی دختری بازی نکردید خب این حقتونه که با دختر دست نخورده ازدواج کنید ولی متاسفانه بعضی از پسرها مثل دوست پسر سابقم با نجابت دختر بازی کرد اون وقت فقط میگه من فقط دختر بازی کردم وخانوادش اسم ج ن ده رومن گذاشتن ولی به این فکر نیفتادن که همین پسرشون باعث شد من تو باش راحت بشم اون وقت زن گیرش اومد بچه دار شد اون وقت من تاوان پس دادم..........دوست پسر سابقم من با این چیزها چزوند وخوردم کرد بهم گفت زنی که گرفتم خانوادش خیلی محترمه خودش هم همین شکلآفتاب ومهتاب ندیده!!! من نمیدونم خدا چطوری وکجا میخواد بهش تاوان بده ولی بهش گفتم توهم ناموس داری اگه سرش بلایی اومد اون وقت به حرفم میرسی میفهمی که یه دختریکه اهل نماز وروزه بوده چطور توسط یه پسر اینطور میشه بخاطر علاقه سمت این رابطه میره


    حرف من اینه اگه پسری با دختری این کارو کرده نباید انتظار داشت دختر آفتاب ومهتاب ندیده گیرش بیاد وادعا نداشته باشه
    مطمئنا همینطوره که خدا بزرگه و هیچ کار اون بی حکمت و بدون عدالت نیست

  8. 2 کاربر از پست مفید achilis تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), farshidnaji (شنبه 16 آذر 92)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من 23 سالمه من به سن نمیرم به گذر زمان وچیزی که سر راهم قراربگیره میرم اگه بگم تا 25 سالگی نباید عاشق بشم وبرام این چیزا زوده خب یقینا شاید متوجه نشم چه موقعیتهایی سر راهم قرار میگیره درضمن من الان ذهنمو درگیر عشق نکردم بیشتر به دنبال کسی هستم که من درک کنه وبهم بخوره وطبق معیارام باشه

  10. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز،

    با توجه به این این که این آقا هم رابطه اش با شما نامشخص و دوست پسر/دختری است و با توجه به شرایط شما و شکست عاطفی سخت و ... امکان مورد سواستفاده واقع شدن دوباره
    یا حداقل یک شکست عشقی دوباره خیلی زیاد است.

    چرا سعی نمی کنی به جای صرف کردن وقتت در این رابطه ی نامعلوم، کمی به ترمیم روح و روانت بپردازی؟
    اینطور که نوشتی هنوز خیلی درگیر گذشته هستی.
    اگر
    اگر این رابطه ختم به خیر نشه، خیلی خیلی بیشتر داغون می شی.

    می شه بگی برنامه تون برای این رابطه چیه؟
    شکل این رابطه چطور هست؟ کی در جریانه؟
    کی قراره خواستگاری و ... دارین؟

    این دو تاپیک
    ای کاش به گذشته برمی گشتم ای کاش عاشق نشده بودم

    نمی توانم راستش را بگویم وای هرگز


    را بخون. ممکنه کمکت کنه برای این که در مورد چرایی و چگونگی صحبت در رابطه قبلیت به نتیجه برسی.
    تاپیک فرشید را هم که حتما در جریان هستی و خوندی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), farshidnaji (شنبه 16 آذر 92), fati_2013 (شنبه 16 آذر 92)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها
    آقا فرشید میدونم شما میگید آدم وقتی راستش بگه دیگه عذاب وجدان نداره
    دوست پسر جدیدم خودش برامازگذشته اشتعریف کرده بادخترای زیادی دوست بوده ومثالشون برام میزنه بهم میگه تو هرچی بودی اشکال نداره ولی ازت میخوام بام روراست باشی خیانت نکنی وفادار باشی..........بهش میگم آدم باید وقتی باکسی باشه نباید همزمان باکس دیگه ای باشه چون خودم هم بدم میاد ازش خواستم به همون اندازه ای که باش خالصم اونم خالص باشه من ازهمون اول رابطه باش خالص بودم اوایل که میرفتیم بیرون گوشیش زیاد زنگ میخورد من دلخور شدم وباش حرف نزدم برام قسم خورد که اینا دوستای قدیمی هستن وشمارم قدیمیه من بلاکشون کردم گفتم هرچی باشه نمیخوام سر وکلشون پیدا بشه گفت باشه وخطش روعوض کرد بعدا متوجه شدم به یه سری اخلاقهای من حساسه مثلا بهم گفت توفیس بوک زیاد با این واون کل کل نکن هرکسی رو ادنکن بزار همه توکفت باشن باید فقط من ازوجودت باخبر باشم منم قبول کردم هرکسی که بدش می اومد پاک کردم هرکی منو ادمیکرد بهش میگفتم اگه میگفت اد نکن اد نمیکنم.....هرکاری میکردم اول بهش میگم بعد انجام میدم بخاطرش ازبعضی چیزها گذشتم ولی در ازاش منم ازش همینارو خواستم ویه سری چیزهارو بهش گفتم باید رعایت کنی ورعایت کرد حالا بنظرتون این رعایتها ممکنه باعث بشه که من رو بخاطر خودم نخواد؟ یه بار بهش گفتم تو باید من بخاطر خودم بخوای...گفتم میخوام ولی من به بعضی چیزها حساسم وازتوکه میخوام بات ازدواج کنم توقع دارم رعایت کنی
    شما اسم اصلیتون فاطمه ست ؟

    اگر اینطور باشه این نظر شخصی منه فقط توسل کنید به همین بانوی اول جهان

    به خدا شما رو درک میکنم که به خاطر عشق و علاقه حاضر به این کار شدید و هرزه و ..... نیستید

    =============

    یه پیشنهاد برادرانه با پسری که خودش میگه دوست دختر متعدد داشته و حالا حالا هم گوشیش زنگ میخوره ! رابطه رو قطع کنید و منتظر کسی باشید که ه قصد ازدواج جلو بیاد نه دوستی ! شما که دیگه بچه و خام نیستی میدونی اخر این رابطه ها چیه

    حداقل به خاطر اسمتون و یک لحظه فکر کنید اسم چه زنی رو اسمتون هست که اون دنیا پادشاهی برای خودش داره !

    از دق ودلی یا گرفتن انتقام دوست پسر سابقتون و اینکه نشون بدید تنها نیستید با هر نفری ارتباط برقرار نکنید

    دوباره به راه نماز و عبادت بیاین 23 سالتونه منم 23 سالمه هیچی رو از دست ندادی هنوزم میتونی خوشبخت بشی

    منم 7 ساله دارم سر مسئله ای خدا رو شب و روز التماس می کنم خوبه نه خدا از رو میره نه من !

    بازم یه خواهش دیگه اگر شد یک بار فقط یک بار به خاطر هر کسی که دوسش دارین یک بار نماز شب بخونید 11 رکعت بیشتر نیست خیلی تاثیر داره

    من اسمم معنای خیلی عرفانی نداره و به سم شما حسودی می کنم

  13. 2 کاربر از پست مفید farshidnaji تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), fati_2013 (شنبه 16 آذر 92)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان واقعا بابت این دوتا تایپیک که بهم دادین ممنونم خیلی خوب بودن حرفای فرشته مهربان روخوندم خیلی خوب بودن ومن آروم شدم مخصوصا حرفاش درمورد توبه
    شیدا جان من زیاد خودم رو درگیر گذشته نکرده ام میدونید چرا اومدم تو تالار ومشکلم رومطرح کردم؟چون چند وقت پیش خوابی دیدم تعبیرش روکه باز کردم دیدم نوشته شما از گناهی تو گذشته رنج میبری ومیترسی برملا بشه بدان خدا همیشه بخشندس ولی این بنده خدا نمیبخشه نمیدونی یه دفعه دلم شکست وناراحت شدم براهمین اومدم اینجا که بپرسم من ریاکارم؟صداقتم لکه داره؟

    من خداروشکر نسبت به گذشتته خیلی خوب شدم ولی عوارضش مونده به بعضی چیزها حساس شده ام وزودحالم متشنچ میشه وحالم بدمیشه طاقتم کم شده
    خب چندتا سوال کردین الان باید جواب بدم
    برنامه من واون پسره جهت آشنایی همدیگه هست من واون از اول ازهمدیگه خوشمون اومده وحس کردیم حرف همدیگر رو میفهمیم براهمین به هم دیگه قول دادیم بیشتر همدیگررو بشناسیم وهدفمون ازدواج باشه تاکنون چیزی باعث نشده که اون زیر حرفش بزنه یامنکرش بشه ولی فعلا فقط داریم باهم آشنا میشم خودمن هم بیشتر مایلماون روبیشتر بشناسیم وزیاد به وصال تمرکز نکنیم چون ممکنه چشمامون رو به بدی های همدیگه ببندیم
    سوال دوم اینکه رابطمون عادیه خیلی کم همدیگر رومیبینیم مثلا ماهی یک بار اونم تو کافی شاپ وبیشتر از طریق چت وتلفن درارتباطیم دلیلش هم بخاطرشرایط کاری اون وهم شرایط خانوادگی من از خانواده من فقط خواهرام درجریانن پدر ومادرم نمیدونن چون خیلی سنتی هستن وبرخیاز دوستانم خانواده اون فقط میدونن با دختری درارتباطه وقصد ازدواج داره چون بهشون اطلاع داده ولی باشون آشنا نشده ام خودش میخواست من بامادرش وخواهرش آشنا کنه ورابطه داشته باشیم ولی من دوست نداشتم چون بنظرم خواهر ومادر طرف هرچقدر هم خوب باشن باز دختر موردعلاقه پسرشون رو به چشم دیگه نگاه میکنن تو تجربه اولم خواهر ومادرش برام مشکل درست کردن واسه همین تو این دوستی نمیخواستم ازهمین حالاآشنا بشم وترجیح دادم زمان خواستگاری آشنا بشیم
    خواستگاری هم قراره چندماه دیگه بیاد فعلا شرایط اقتصادیش ایجاب میکنه باید یه ذره صبر کنه وهم شرایط خانوادگی من جو خونمون طوریه که دوست ندارم فعلا پای خواستگار بیاد وسط منتظرم محیط خونمون آروم بشه اون وقت............


    بازم ممنون بابت اون تایپیکها واقعا خیلی خوب بود وآرامش بخش

    - - - Updated - - -

    آقا فرشید منظورتون از اینکه بخاطر کسی که دوستش دارم نماز شب بخونم یعنی چی؟ یعنی اونو ازخدا بخوام؟ ودعا کنم؟ راستش من تاحالا همچین کاری نکردم همیشه میگم خدایا من نصیب کن که لیاقت همدیگر رو داشته باشیم وبه اون چیزی که میخوایم برسیم وازدواجمون موجب خوشحالی وافتخار همه باشه
    آقا فرشید اوایل 90 من بادوست پسر اولم کات کردم تا 1 سال طول کشید یه آدم جدید بیاد توزندگیم با دوست جدیدم اواسط 91 آشنا شده ام قبلش هر پسری رومیدیدم تنفرم نسبت به پسرها ودوست پسر قدیمیم بیشتر میشد وآرامشم بهم میریخت نمیتونستم به کس دیگه فکر کنم ولی این پسره وقتی اومد همون اول به دلم نشست وازش خوشم اومد واون حسی که به پسرها داشتم به اون نداشتم براهمین مایل شدم باش بیشتر آشنا بشم ورابطه ایجاد کنم نمیشد که زندگیمومختل کنم وازهمه چیز بیم داشته باشم از دق ودلی اون پسره نرفتم بایکی دیگه اصلا وقتی با نفر دوم بودم روحیم خیلی عوض شد اون شخص فراموش کرده بودم ولی خب تو بعضی جاها یادش می افتادم واین باعث نارحتی ونگرانی من شد وزورم اومد که چرا باید تو ذهنم بیاد
    یه حرفی به آقای آچیلیس بگم
    شما که میگید اگه بگه آره داشتم من میگم سالم نیستی خداحافظ براهمیشه میدونید این کارتون یه نوع بازی با صداقته؟ ازش صداقت خواستین وراستش میگه اون وقت باجمله شما سالم نیستید بهش تلنگر میزنید ومیرید؟این انصافه ؟نمیگم شما حق ندارید!!!ولی باز تلنگر شما صحیح نیست نمیدونید این حرف شما واین دیده شما برامن ودختراهایی امثال من چقدر نابودکنندس!!!چه دلی میشکنه بااین حرف؟؟؟؟وتحقیر میشیم
    در ضمن آقای فرشید در مورد تلفن وزنگهای متعدد چون در اوایل آشنایی من این چیز رودیدم وهنوز هیچی بینمون چیزی مشخص نبود من گذشتم ولی ناراحتی ام رو بروز دادم اونم قول داد که بامن خالص باشه وهرچی
    بوده روکنار بزاره براهمین من گذشتم وبهش یه فرصت دادم خوشبختانه تاالان چیزی ازش ندیدم وکوتاهی نکرده

  15. 2 کاربر از پست مفید fati_2013 تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), farshidnaji (شنبه 16 آذر 92)

  16. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    به نظر من به جاي اينكه تو گذشته سير بكني به فكر رو ح وروانت باش
    دوستي با پسرها به جز دردسر و سختي هيچ چيزي به همراه نداره كلي هم وقت تلف ميشه . به فكر زندگيت باش و كيفشو ببر.باور كن بدون دوست پسر هم ميشه خوش بود
    رراستي اين آقا قصدش چيه ؟؟؟ ازدواجه ؟ اگه هست بياد مطرح كنه اگه نيست اصلا و ابدا بهش وابسته نشو عزيز من
    در هر صورت اميدوارم خوش و خوشبخت باشي

  17. کاربر روبرو از پست مفید paria_22 تشکرکرده است .

    fati_2013 (یکشنبه 17 آذر 92)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها
    آقا فرشید منظورتون از اینکه بخاطر کسی که دوستش دارم نماز شب بخونم یعنی چی؟ یعنی اونو ازخدا بخوام؟ ودعا کنم؟ راستش من تاحالا همچین کاری نکردم همیشه میگم خدایا من نصیب کن که لیاقت همدیگر رو داشته باشیم وبه اون چیزی که میخوایم برسیم وازدواجمون موجب خوشحالی وافتخار همه باشه
    آقا فرشید اوایل 90 من بادوست پسر اولم کات کردم تا 1 سال طول کشید یه آدم جدید بیاد توزندگیم با دوست جدیدم اواسط 91 آشنا شده ام قبلش هر پسری رومیدیدم تنفرم نسبت به پسرها ودوست پسر قدیمیم بیشتر میشد وآرامشم بهم میریخت نمیتونستم به کس دیگه فکر کنم ولی این پسره وقتی اومد همون اول به دلم نشست وازش خوشم اومد واون حسی که به پسرها داشتم به اون نداشتم براهمین مایل شدم باش بیشتر آشنا بشم ورابطه ایجاد کنم نمیشد که زندگیمومختل کنم وازهمه چیز بیم داشته باشم از دق ودلی اون پسره نرفتم بایکی دیگه اصلا وقتی با نفر دوم بودم روحیم خیلی عوض شد اون شخص فراموش کرده بودم ولی خب تو بعضی جاها یادش می افتادم واین باعث نارحتی ونگرانی من شد وزورم اومد که چرا باید تو ذهنم بیاد
    یه حرفی به آقای آچیلیس بگم
    شما که میگید اگه بگه آره داشتم من میگم سالم نیستی خداحافظ براهمیشه میدونید این کارتون یه نوع بازی با صداقته؟ ازش صداقت خواستین وراستش میگه اون وقت باجمله شما سالم نیستید بهش تلنگر میزنید ومیرید؟این انصافه ؟نمیگم شما حق ندارید!!!ولی باز تلنگر شما صحیح نیست نمیدونید این حرف شما واین دیده شما برامن ودختراهایی امثال من چقدر نابودکنندس!!!چه دلی میشکنه بااین حرف؟؟؟؟وتحقیر میشیم
    در ضمن آقای فرشید در مورد تلفن وزنگهای متعدد چون در اوایل آشنایی من این چیز رودیدم وهنوز هیچی بینمون چیزی مشخص نبود من گذشتم ولی ناراحتی ام رو بروز دادم اونم قول داد که بامن خالص باشه وهرچی
    بوده روکنار بزاره براهمین من گذشتم وبهش یه فرصت دادم خوشبختانه تاالان چیزی ازش ندیدم وکوتاهی نکرده
    نه در مورد دوست پسر نگفتم نماز شب بخونید

    برای جبران گذشته ها و تحکیم روابطتون با خدا و درست شدن سرنوشت گفتم نماز شب بخونید - چون نماز یومیه تو شولوغی های روز خونده میشه زیاد آدم با خداش خلوت نمی تونه بکنه

    من خودم زندگی دربه داغونی داشتم از موقعی که با نماز شب آشنا شدم خیلی به موقع کارشناسی رو تموم کردم و اون تموم نشده ارشد قبول شدم و الانم کارم البته کار موقت داره جور میشه - کل آدم احساس می کنه یه قدم صادقانه به طرف خدا میری 50 قذم به سمتت میاد

    در مورد این دوست پسر جدیدتون به نظرم بیش از حد صمیمی نشید خودتون میونید ته این صمیمیتا چیه ؟ نزارید از آشنایی فراتر بره

    آخه چطور با پسری که میگه قبلا کلی دوست دختر داشتم راحت برخورد می کنید از کجا معمول بعد ازدواجش بازم دنبال این کارا البته پنهانی نباشه

    =============

    و اما قسمت دوم حرفها : در مورد این پسر که خودش میگه روابط متعدد داشته نه لازم نیست حقیقت گفته بشه

    اما اینکه اگر با پسری پاک آشنا شدید و بعد از رفت و آمد باهاش کاملا به عفت و ... ایمان آوردید که عمرا با هیچ دختری قبل شما دوست نبوده - واقعا به نظر خودتون اگر بعد گفتن حقیقت بزاره بره برای شما نابودکنندست -

    من به شخصه طوری تو خانواده تربیت شدم که مادرم سمت حق بوده - یعنی بعضی مواقع تو بچگی با پسر همسایه دعوام میشد که تقصیر من بوده و مادرم طرف حق رو می گرفت و هیچ وقت چشم بسته سمت من نبوده !

    حالا اگر پسری بعد گفتن حقیقت بره بله قبول دارم برای شما نابود کننده بوده { خداییش تقصیر اون پسر جدید هست که شما این مشکل رو دارید ؟}ولی یک لحظه خودتون رو جای او پسر تصور کنید - هر پسری کلی فشار جنسی روشه - اون پسر جدید فقط خودش رو سرکوب کرده - وقتی شما با دوست پسر قبلیتون به اوج لذایذ دنیوی می رسیدید - اون پسر جدید حتی از نگاه به نامحرم هم محروم بوده و تنها همدمش موقع اوج شهوت آب سرد بوده

    حالا من این سوال رو از شما می پرسم خواهر گلم . اگر گفتن حقیقت از سمت شما نابودکنندست - این پنهان کردنش برای اون پسر نابودکننده نیست ؟ یه عمر با نگاه ترحم و دلسوزی بهش نگاه نمی کنید ؟ یه عمر عذاب وجدان پیدا نمی کنید ؟ اون که گناهی نداشته تو مشکل به وجود آمده برای شما

    بلاخره ما مسلمونیم و به معاد اعتقاد داریم اکثریتمون - میگم طوری نشه اون دنیا از پس کارای این دنیا بر نیاین - چون مشاورین این سایت فقط فکر زندگی 50 الی 60 ساله این دنیا هستن و اکثرا کاری به ابد ندارن

    البته این طرف داستان هم هست - ممکنه با پسر چشم و گوش بسته ای آشنا بشید که دیوانه وار عاشق شما بشه و حتی بتونه خیلی راحت از حقیقت گذشته شما بگزره

    این دو دو تا چهار تا کردن و سخت بودن گفتن حقیقت برای ازدواج های هست که از روی عشق و علاقه افراطی نیست
    ویرایش توسط farshidnaji : یکشنبه 17 آذر 92 در ساعت 14:28

  19. 2 کاربر از پست مفید farshidnaji تشکرکرده اند .

    capitan (دوشنبه 28 بهمن 92), fati_2013 (یکشنبه 17 آذر 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.