به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Tannha نمایش پست ها
    سلام...
    کاش چند تا مثال از ایرادهایی که میگیره بزنید شاید واقعا مشکل بزرگی هست!!
    در هر صورت منم مشکل جمع و جور کردن مداوم ریخت و پاش های شوهرم رو دارم و یک جوریه که اگر دو هفته تو خونه باشه دست به دوتا بشقاب نمیزنه که جمع کنه چه برسه به اینکه بشوره!!!!
    خلاصه درست بشو نیست برای من که نشد همه راهی رو رفتم اما نتیجه نداد
    اگر جسارت نمیشه از نظر ظاهری چطور هستید آیا مورد پسند همسرتون هستید؟و اینکه شما خودتون بهتر میدونید درس خشک میکنه بی روح میکنه مخصوصا دکتری شاید بخاطر همینه!
    مثلا میریم خونه پدرم از اول تا آخر جدا میشینه لب تاب یا گوشی دستش بازی میکنه.نمیاد تو جمع الان من برم خونه پدر اونا ۲ دقیقه گوشی بگیرم دستم صداش در میاد که تو آداب معاشرت بلد نیستی و بی ادبی میکنی.
    به پدرم که زیاد بی احترامی میکنه و واقعا این مورد رو اصلا نمیتونم تحمل کنم و خودش هم میگه من بی احترامی نکردم!
    نمیدونم ایرا ای ریز دیگه همیشه میگیره مثلا موقع راه رفتن دستت رو چرا اینجوری میگیری و کیفت رو چرا اونجوری گرفتی و چرا اونجوری نشستی و پاتو انداختی رو پات و پاتو تکون دادی و ..... کلا همه چی دیگه...چی بگم آخه

    از نظر ظاهری بد نیستم ازش هم پرسیدم اتفاقا گفته که ظاهر مهم نیست که اخلاق مهمه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس 2 نمایش پست ها
    اصلا این حرفتو قبول ندارم...

    باید بگم هیچ کدوم از سوالاتی که ازت پرسیدم واضح نبود و کاااااااملا مشخصه که درک درستی از رابطتون نه تو و نه شوهرت ندارید.
    واقعا نمیدونم انتظار چه جوابی ازم داشتید!!!!شاید باید حتما میگفتم شوهرم معتاده خیانت میکنه دست بزن داره که میتونستید کمک کنید!!!!
    به هر حال ممنون وقت گذاشتی....

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر مسعود نمایش پست ها
    سلام
    ؟
    راستی شوهرم فکر میکنه من هنوز بچه ام و غیر قابل پیش بینی و برای همین نمیتونم مادر باشم.
    بهم میگه احساساتت نسبت به شرایط درست نیست مثلا براش قابل درک نیست مثلا وسط یه مهمونی که خوشحالم یهو یکی یه کاری کنه یه حرکتی بکنه و من ناراحت بشم میگه قابل پیش بینی نیستی ولی به نظر من خب تو هر شرایطی ممکنه یهو اتفاقی بیفته که احساساتت رو تغییر بده!

    - - - Updated - - -

    یه موضوع دیگه هم هست که من به واجبات دینی زیاد اهمیت میدادم که الان به خاطر همسرم خیلی کمترش کردم متاسفانه.مثلا همسرم دادن خمس یا کفاره و ... رو ریا کردن میدونه
    یا قبلا من نمازام همیشه سر وقت بود.جایی بودیم خونه پدر من یا پدر ایشون یا جایی که امکان نماز خوندن اول وقت بود میخواستم نماز بخونم بهم میگفت ریا کار....چقدر بحث کردم که آخه اگه من دارم اون کار رو میکنم خودم احساس ریا ندارم! ولی آخرش کوتاه اومدم و الان شبیه خودش شدم نمازای دقیقه ۹۰ و گاهی قضا و .... که دیگه خیالش راحت شده ایراد نمیگیره
    گاهی بحث بچه پیش میاد اینم اشاره میکنه که من دوست ندارم بچه م از لحاظ دینی مدل تو بزرگ بشه...منم اصلا قبول ندارم حرفش رو و نظرم اینه که از بچگی باید قواعد دینی رو به بچه یاد داد

  2. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خانم ماهگل من ازتون چیزی نمیدونم ولی در کل فهمیدم حتما مشکلی توی اعتماد بنفسمون وجود داره که دیگران اجازه پیدا میکنن ازمون کلی ایراد بگیرن....بنظرم روی خودتون کار کنید...روی تایید خودتون توسط خودتون...روی محبت کردن به خودتون...خودتونو سرشار از عشق بکنید ...تا نیازی نداشته باشید اینها رو از کس دیگه ایی بگیرید...البته که گرفتنشون بسیار جذاب و زیباست اما طوری نشه که اگه دریافت نکنید هلاک بشید...انتظاراتی رو که از دیگران دارید اول خوتون برای خودتون تامین کنید ...بعد برای دیگران تامین کنید و بعد منتظر بمانید بازگردانده بشن...اما به قصد پس گرفتنشون اینها رو ندید....بنظرم شوهرتون شما رو ضعیف دیده ...شما هم دارید با کار زیاد از مسئله فرار میکنید...با زندگی مواجه بشید و لذت ببرید...
    یه چیزی رو درک نمیکنم....چرا برای بچه دار شدنتون اجازه میگیرید؟؟؟ هرچند لازمه اول به خودتون برسید...بچه وقتی براتون نمیزاره...بخصوص اینکه شما اگه سرشار از عشق و محبت و تایید برای خودتون نباشید چیزی نخواهید داشت تا به بچه تون که بخشی از وجودتونه بدید....این رو مادر سه تا بچه داره بهتون میگه....اگه خودتونو دوست نداشته باشید از عشق تهی خواهید بود و بچه شدیدا شما رو بهم میریزه...بخصوص اوائلش که سختره....باید منبع عشق و عاطفه باشید تا بتونید نور خانه و خانواده باشید....همه ی اهل خونه انرژیشونو از شما میگیرن...اگه نداشته باشید به شما و همه ی اونا واقعا سخت میگذره...خودتونو سیراب کنید و بعد همسرتونو و بعد بچه ....من فقط چیز هایی رو که مدتیه بهش فکر میکنم رو باهاتون درمیون گذاشتم...این مطالب برای منم تازگی دارن و هنوز دارم اونا رو تمرین میکنم...اما چیزایین که تو زندگی به اونا رسیدم...امیدوارم شما هم درکشون کنید

  3. 2 کاربر از پست مفید توانا تشکرکرده اند .

    ماهگل (شنبه 23 تیر 97), شمیم الزهرا (دوشنبه 25 تیر 97)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط توانا نمایش پست ها
    سلام
    خانم ماهگل من ازتون چیزی نمیدونم ولی در کل فهمیدم حتما مشکلی توی اعتماد بنفسمون وجود داره که دیگران اجازه پیدا میکنن ازمون کلی ایراد بگیرن....بنظرم روی خودتون کار کنید...روی تایید خودتون توسط خودتون...روی محبت کردن به خودتون...خودتونو سرشار از عشق بکنید ...تا نیازی نداشته باشید اینها رو از کس دیگه ایی بگیرید...البته که گرفتنشون بسیار جذاب و زیباست اما طوری نشه که اگه دریافت نکنید هلاک بشید...انتظاراتی رو که از دیگران دارید اول خوتون برای خودتون تامین کنید ...بعد برای دیگران تامین کنید و بعد منتظر بمانید بازگردانده بشن...اما به قصد پس گرفتنشون اینها رو ندید....بنظرم شوهرتون شما رو ضعیف دیده ...شما هم دارید با کار زیاد از مسئله فرار میکنید...با زندگی مواجه بشید و لذت ببرید...
    یه چیزی رو درک نمیکنم....چرا برای بچه دار شدنتون اجازه میگیرید؟؟؟ هرچند لازمه اول به خودتون برسید...بچه وقتی براتون نمیزاره...بخصوص اینکه شما اگه سرشار از عشق و محبت و تایید برای خودتون نباشید چیزی نخواهید داشت تا به بچه تون که بخشی از وجودتونه بدید....این رو مادر سه تا بچه داره بهتون میگه....اگه خودتونو دوست نداشته باشید از عشق تهی خواهید بود و بچه شدیدا شما رو بهم میریزه...بخصوص اوائلش که سختره....باید منبع عشق و عاطفه باشید تا بتونید نور خانه و خانواده باشید....همه ی اهل خونه انرژیشونو از شما میگیرن...اگه نداشته باشید به شما و همه ی اونا واقعا سخت میگذره...خودتونو سیراب کنید و بعد همسرتونو و بعد بچه ....من فقط چیز هایی رو که مدتیه بهش فکر میکنم رو باهاتون درمیون گذاشتم...این مطالب برای منم تازگی دارن و هنوز دارم اونا رو تمرین میکنم...اما چیزایین که تو زندگی به اونا رسیدم...امیدوارم شما هم درکشون کنید
    سلام ممنونم از کمکتون
    بله متاسفانه من شدیدا مشکل اعتماد به نفس دارم.شاید از نظر خیلیا مسخره به نظر بیاد که کسی در شرایط من اعتماد به نفس نداشنه باشه ولی از دوران نوجوانی این مشکل رو دارم.در حالی که همیشه تو همه چی جزو بهترین های جمع بودم اما یه خود کم بینی همیشه با من هست .حتی تو همون نوجوانی مادرم منو خیلی پیش مشاور برد ولی خب چندان تاثیر نداشت برام.
    مشکلم رو میدونم ولی درمانش رو نمیدونم.در ظاهر شاید خیلی ابراز اعتماد به نفس هم بکنم ولی درونم اونطور نیست....اگه ممکنه با مثال برام توضیح بدید که چیکار میکنید شما برای دوست داشتن خودتون

  5. #14
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ماهگل خانم گل
    این مسئله رو من در شما زود فهمیدم چون خودمدچارش بودم...اینقدر که مثلا برای اثبات خودم خیلی خیلی درس میخوندم و تمام سعیم رو میکردم که شاگرد اول بشم و میشدم...تو درس نمونه بودن...تو لباس پوشیدن نمونه بودم تو جمع میدرخشیدم ....تو آشپزی ...تو همه چی...اما خلا درونیم اصلا پر نمیشد...و اتفاقا مردم اگه تو برخورد اول نه تو برخوردهای بعدی این خلا رو در من حس میکردن....و وای به روزی که کسی بفهمه تو به خودت احترام کافی نمیزاری....ماهگل خانم مردم اینو خیلی زود حس میکنن...هر چقدر هم سعی کنی مخفی کنی به هیچوجه نمیشه....
    از دادن حق اشتباه به خودت شروع کن...اولین اشتباهت هم میتونه دوباره سرزنش کردن خودت باشه...ولی خودتو برای هر اشتباهی ببخش...تو انسانی و اشتباه میکنی و این خیلی خیلی طبیعیه....
    دوم اینکه در حرف های درونی خیلی خیلی محترمانه با خودت صحبت کن... با خودت از کلمات عاشقانه استفاده کن...خودتو به نوشیدن چایی دعوت کن...برای خودت گل بخر و هر آنچه که دوس داری دیگران برات انجام بدن....
    اینا اصلا مسخره نیستن....میدونی خارجیا از بچه گی به بچه هاشون یاد میدن خودشونو بغل کنن....
    یه مدت به رفتارای شوهرت حساس نباش و پیش خودت بگو اون داره با ماهگل قدیمی اینجور رفتار میکنه...اما مواظب باش بهش نپری و اصلا تلاش نکن بهش زبانی بگی که داری تغییر میکنی...اینو جدی بگیر ...اگه بگی تمام اون انرژی و انگیزت در طی چند روز افول میکنه...این یه اصله و باش مقابله نکن....در مورد اشتباهاتت فعلا لازم نیست مرتب بگی باید برم پیش دکتر و این حرفا...نزار به چشم بیمار بهت نگاه کنن....خودت هم خودتو به چشم بیمار نبین ...خیلی از ماها اعتماد بنفس پایین داریم....من این چیزایی رو که دارم میگم حاصل کلی تحقیق و مطالعه است...من خیلی تو اعتماد بنفس ضعیف بودم و هنوز هم یه مقدار هستم.....اما بهتر شدم....اگه کمال گرایی حتما درمان کن خودتو....من شده برای مقابله با کمال گراییم عمدا کارا رو ر حد متوسط انجام میدادم و به خودم میگفتم حالا مگه همیشه باید بهترین بود؟؟!!
    یه چیز خیلی مهم دیگه اینه که اصلا با دیگرون بحث نکنید...اصلا سعی نکنید سوء. تفاهم اونا رو درباره خودتون کاملا از بین ببرید...هز چقدر راحتر حرف بزنید زودتر نتیجه میگیرید...موضع نگیرید و به دیگران اجازه بدید شما رو بد قضاوت کنن....منظورم این نیست که اصلا بیخیال سوءتفاهم باشید ...فقط میگم بحث زیاد نکنید...و اگه نپذیرفتن خیلی با آرامش و با لبخند بگید که هرطور راحتی ...حالا خواستید میتونید با جمله ی دیگه ایی بگید که ناراحتش نکرده باشید....میخوام که محترمانه با دیگران برخورد کنید....خیلی سعی نکنید خودتو توجیه کنید چون دقیقا نتیجه ی عکس داره...مثلا وقتی شما نماز به موقه میخونید و ازتون ایراد میگیره شوهرت نیاز نیست براش فلسفه ببافی که اینکار ریا نیست و این حرفا...در کل کمتر از منطق استفاده کن و بیشتر شوخی کن...شما هم دفه ی بعد موقه نماز مثلا به شوخی بگو خب وقت ریاکاریه و لبخند بزن..واقعا قصدت شوخی باشه نه نیشخند و مسخره.
    یکی دیگه از جنبه های احترام به خودت داشتن عادتهای ثابت متعلق به خودته....چیزی که فقط تو انجامش میدی...مثلا همین نمازت و اتفاقا نماز به موقه نشانه ی احترام به کارهای شخصیه...میدونی دلیل اینکه مسخرت میکنن موقه ی نماز بیشتر بخاطر حسادته؟ اونا نمیتونن ببینن که تو خودتو اینقدر جدی گرفتی که سر موقه یه کار معین داری برا انجام دادن ....بخصوص اگه یه سری کارای دیگه رو معطل همین کار شخصی خود هم کرده باشی...بهت حمله ور میشن...اما اگه لبخند بزنی و ادامه بدی ویگه خودتو ثابت کردی...بحث نکن فقط ادامه بده تا محترم شمرده بشی خیلی بده اگه بفهمن ایراد گرفتنشون در تو اثر کرده...این یعنی اینکه من درخدمت شمام که تغیرم بدید چون خودم کسی نیستم و خودم نیستم که شخصیتم رو میسازم....شما بهشون پاداش دادید برای ایراد گیریشون...بازم میگم بحث نکنید فقط ادامه بدین به عادت های خوبتون
    ضمنا حتما کتاب اختیار شما در دست کیست رو مطالعه کنید ...به من خیلی کمک کرد

  6. 2 کاربر از پست مفید توانا تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (یکشنبه 24 تیر 97), ماهگل (جمعه 29 تیر 97)

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام و عرض تبريك ولادت حضرت فاطمه معصومه ( س ) خدمت همه دوستان


    خيلى از افراد ممكنه انگيزه و هدف مشخصى براى زندگى نداشته باشن ولى تو برزخ هم زندگى نميكنن ديگه با اون سبك زندگى كنار اومدن. تو برزخ زندگى كردن خيلى انرژى زيادى از آدم ميبره . و اين باعث درجا زدن ميشه ، شخص نميدونه كه بايد فكر و انرژى اى براى حل مشكلاتش بزاره يا نه


    اون چيزى كه من از تاپيك شما برداشت كردم اينه كه شما ميگيد:


    من اين سبك زندگى رو نميخام زندگى اى كه بايد مدام با حسابگرى و سياست به خرج دادن بهانه دست شوهرم ندم كه اونو عين چماق نزنه تو سرم رو نميخام .اين با روحيات من سازگار نيست كه بخام براى هر كارى كه ميكنم بشينم لايحه دفاعيه بنويسم و يا منم برم چند تا آتو از شوهرم بگيرم مقابله به مثل كنم تا شايد از اين سياستش كوتاه بياد نه اينكه فقط برام سخت باشه اصلا نه كار درستى ميدونم و نه توانش رو دارم كه مقابله به مثل كنم با اين كار خودم بيشتر آسيب ميبينم .
    من حتى زمانى كه به پدرم بى احترامى شد، سواى ناراحتى كه از اون بى احترامى داشتم دنبال اين بودم همونو علم كنم كه بهش بفهمونم تو كه به بزرگترت احترام نميزارى ديگه حرف از اصول و آداب و معاشرت نزن ولى همونم نتونستم شايد اگه جاى من يه وكيل يا سياستمدار بود اينقدر مشكل نداشت ولى هر كسى يه تيپ شخصيتى داره و من تحمل اين تنشا و محيط فرسايشى رو ندارم . من دوست دارم ساده و راحت زندگى كنم و هر مشكلى هم هست بدون چماق مطرح بشه


    (البته متن بالا برداشتى بود كه از زندگى شما داشتم ،اين متن رو خودتون ميتونيد اديت كنيد تا به واقعيت امر نزديك بشه )


    به نظر ميرسه قدم اول اصلاح اين زندگى حذف اين چماقه ، چون با توجه به روحيات شما هر چقدرم رو اعتماد به نفستون كار كنيد با يه همچين تنش هايي دوباره برميگرديد سر جاى اول .
    با توجه به روحيات همسرتون چقدر امكان تغيير اين سبك زندگى هست ؟


    همسرتون چه چشم اندازى از زندگى مشتركتون داره ؟ ( طعنه كنايه هايي كه تو دعوا ميزنه رو كنار بزاريد )


    از ديد شوهرتون مشكل كار كجاست ؟
    اگه ميخاست اينجا يه تاپيك بزنه چى ميگفت ؟ از كجا شروع ميكرد ؟شما ميتونيد از زبان همسرتون اين زندگى رو تحليل كنيد؟ ( به دور از افراط و تفريط و كلى گويى )


    قبلا كه پيش مشاور رفته بوديد اونجا خودش مشكل رو چى ميدونست ؟
    شما مشكل رو چى ميدونستيد ؟
    تناقض حرف و عمل شوهرتون چى بود ؟
    نظر مشاور چى بود؟


    تعاملش با دوست و همكار و خانوادش چطوره ؟ كدومشون تونسته بهتر از بقيه با شوهرتون كنار بياد و چطور ؟

  8. 2 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    ماهگل (جمعه 29 تیر 97), شمیم الزهرا (دوشنبه 25 تیر 97)

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام ماهگل جان

    زندگیت خیلی شبیه منه برای همین برات مینویسم

    هموطور که خانم توانا گفتن اصلا فکر بچه دار شدن نباش. بجه انرژی و اعصاب زیادی میخواد از بیرون به بچه ها نگاه نکن بازی میکنن و چقدر باهاشون خوش میگذره. هزار و یک مشکل هست (مریض میشه درحالیکه همسرت هیچ کمکی نمیکنه و تو دیگه از بیخوابی برات جونی نمونده، خودت مریضی و بچه بی قراره و همسرت هم کمکی نمیکنه، بدخلقی های بچه نخوابیدن هاش نخوردن ها درحالیکه که این وسط خودت روحیت داغونه....) که وقتی باهاش مواجه میشی نیاز به صبر انرژی و توان بالا میخواد حالا این وسط تو با همسرت هم درگیر باشی خودت نیاز به عشق داشته باشی و... ببین چی سر اون طفل معصوم میاد؟ بعد از بچه بسیار بسیار بیشتر از الان حساس و شکننده میشی و نیاز به محبت داری در حالیکه یک موجود بیگناه هم همه پشتیبان و پناهش تویی... پس وقتی بچه بیار که هیچ نیازی به عشق همسرت نداشته باشی و از درون پر باشی و یا شرایط تغییر کنه و محیط آماده باشه

    تاپیک های من مخصوصا اوایل رو بخون ببین توصیه های بچه هارو وقتی همسرم بهانه میگرفت.
    در قبال مسایل دینی تجربه خودمو میگم
    هرچقدر بیشتر به حرفای همسرت فکر کنی و بها بدی حالت بدتر میشه. سعی کن خودتو جدا کنی از همسرت اینقدر وابسته نباشی که گفت بهj ریاکار سریع تو دلت بیاد وای من ریاکارم!

    هرچی گفت تو دلت بگو من معیارهای الهیم مشخصه و سعی میکنم رضایت خدارو داشته باشم (تو دلت، اصلا نباید زبون بیاری)

    ببین من از حجاب بگیر تا نماز تا همه چیم رو همسرم ایراد میگرفت و میگیره اما الان از درون راحترم چون دیگه بها نمیدم به حرفش.
    وقتی چادرمو مسخره میکنه و با فشارهای مختلف میخواد که من دیگه نپوشمش من به این فکر نمیکنم که وای تو دید همسرم من بدم و ازین حرفا
    فقط به این فکر میکنم این کار من علتش چیه؟ اگه رضای خداست پس دیگه هیچ فکری نباید بکنم اگه نیست باید اساسا فکر کنم نه به خاطر همسرم به خاطر دین و اخلاص خودم.

    اصلا هم جواب نمیدم که حجاب تو فلانجای قرآن اومده... نه اصلا. همسر من میخواست به این باورها برسه میرسید و با این دو کلمه حرف هم قطعا نمیرسه پس سعی کنیم قانون خونه احترام به علایق هم باشه همین. کلا اعتقاد و همه این مسایل رو جدا کن از رابطتون و سعی کن فقط بینتون رابطه عاظفی باشه اگه بخواد تغییری هم حاصل بشه باید اول بر پایه اخلاق باشه و رابطه محکم عاطفی بینتون.

    دوستانه میگم کارایی که حالتو خوب میکنه و به خاطر شوهرت کنار گذاشتی حتما انجام بده. نه جوریکه اونو عصبی کنی تو خلوت خودت انجام بده جوریکه اون نفهمه
    مثلا من هربار قران یا کتاب مقدسی دستم بود همسرم مسخرم میکرد تو که اینقدر فلانی واس من قران دست یمگیری قران بخوره تو کمرت و ازین حرفا
    منم به هم میریختم و کلا سمت قران دیگه نمیرفتم!
    اما حالم فقط بدتر میشد. یا تو نماز یا حجاب و... چون حس میکردم از خدا دارم دورتر میشم.
    اما الان وقتی همسرم نیست اینکارارو میکنم و سعی میکنم لذت ببرم درس بگیرم و فکر کنم روی بدی هام... بدی هایی که واقعا دارم

    مثلا سخنرانی گوش کن مرتبط با اون ویژگی که میخوای اصلاح کنی همه اینارو در غیاب همسرت انجام بده.
    سر مسایلی مثل نماز اول وقت. زمانایی که دارین باهم کاری میکنین مثلا داره باهات حرف میزنه یا کاری داره یا چایی میخواد و... همونجا تو دلت اذان بگو و با توجه قلبی با خدا حرف بزن و بعدا نمازتو بخون (اینجوری اهمیت نماز اول وقت تو ذهن و قلبت هم پررنگ میشه).
    فقط وقتایی که کاری بهت نداره نماز اول وقت بخون
    اینجوری هم عادت نماز اول وقتت از بین نمیره و هم همسرت ناراحت نمیشه
    وقتی هم میگه تو واس ریا فلان کار کردی نگو نه! بگو ان شاالله خدا ریارو ازم دور کنه یا سکوت کن یا بگو ممنون که تذکر دادی بهش فکر میکنم ببینم چطور میشه ریانکرد همیشه در قبال حرفش جوری حرف بزن که آروم بشه دنبال اثبات خودت نباش چون فقط جلو همسرت ذلیلتر میشی

    فقط خطوط قرمز که به گناه میفتی باید مودبانه و جراتمندانه جلوش وایسی همین و بس.
    واقعا دوست من اینکه ما از خدا دور شدیم هیچ ربطی به همسرمون نداره اینو کسی میگه که سالها فکر میکرد این همسر عذاب الهی بابت گناهانشه! درحالیکه کسی که بخواد رشد کنه تو محیط نامساعد خیلی راهش بازتره اگر بخواد و همت کنه و تمام اتفاقات رو فقط امتحان الهی ببینه و عجز خودش رو حس کنه

    کاش موردی مشکلاتتو بگی تا من با حدس و گمان چیزی نگم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 29 تیر 97)

  11. #17
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    مثلث کارپمن شما قربانی
    همسر ستمگر
    قبل از اینکه این بازی یک ناجی پیدا کند مثلث تد را امتحان کنید

  12. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 29 تیر 97)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 مهر 97 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1396-7-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 90 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من قصد تحریک کردن کینه رو ندارم. ولی...
    از وقت یادمه و دیدم و خوندم.... فقط گفته بودن تحمل کن.... "بساز"... بسوز...
    هی بسوز هی بساز.... اونقد زیاد که تا به خودت اومدی ببینی هیچی ازت نمونده.... یه مشت موی سفید و یه پوست چروکیده و یه زندگی نکبت و ترس و حسرت گذشته.... اینو یادت باشه "تو فقط "یکبار 29 ساله میشی.... "تو " حق نداری این "یکبار رو " تحمل کنی به امید روزای خوب که معلوم نیست بیاد یا نیاد....
    جسور باش.... خداروشکر که شاغلی و دستت جلو هیچ مردی تا اخر عمرت دراز نمیشه.... برای کمک/....
    تنها مشکل ما جسور نبودنه.... بخدا دیدم زناییی که کلی سوختن و ساختن الان هیچ جا نرسیدن برعکس یه سری که جسورانه جلو این مردای خودشیفته واستادن و زندگی عالی ساختن....
    البته جسارت به اقایون نشه... هنوزم یه سری هستن که واقعا مرد هستن....
    همسر شما اهل شلوغی هست؟ یعنی ارتباط با یه زن دیگه؟ بیشتر اقایون وقتی دلشون جایی گیر میکنه شروع میکنن به بی محلی توهین... و حتی عدم داشتن بچه....
    ...
    ولی خوبه که بچه نداری... یه لحظه تصور کن یه بچه هم داشتی مجبور بودی تا اخر عمر بخاطر اون بسوزی و بسازی.... با مردی که تورو نمیبینه....
    و این وسط یه بچه بی گناه به هزاران بچه طلاق دیگه اضافه میشد.... تهش یه دختر که احساساتش مرده یا یه پسر که زندگیش به تباهی میره پس شکر که بچه نداری.... پیر هم نیستی کسی باهات ازدواج نکنه....
    پس جمع بندی صحبتام:
    اولا باید قوی باشی و امادگی همه چی رو داشته باشی... "حتی طلاق"
    دوما: من نمیگم یهو بزن همه چی رو نابود کن.... یه بار باهاش صحبت کن.... یه بار تلاش اخرو برا این زندگی که بین زمین و هواست انجام بده.... نهایت تلاشتو.... "
    باهاش صحبت کن... بگو میخواد از نو بسازین؟ میخواد پابند بمونه؟ یا اونم به جدایی راضی هست
    اگه حل شد خدارو شکر اگه نه که....
    میری با خونوادت صحبت میکنی
    خییلی راحت بهشون مییگی نمیتونی باهاش بسازی... نمیتونی جایی برسی... همه حرفاتو میزنی ماشالله تحصیل کرده هم هستی بهتر بقیه مسیرو پیش میری...
    و در نهایت اگه اون مرد تلاشی برا داشتن و نگهداشتن و خواستن شما نمیکنه.... خودتو نکش... حیفی...
    زندگی یه روی دیگه هم داره.....
    انشالله که باهاشون رابطتون بهتر شه.... برات دعا میکنم .
    موفق باشی.
    ویرایش توسط dr-samira : دوشنبه 25 تیر 97 در ساعت 23:29

  14. کاربر روبرو از پست مفید dr-samira تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 29 تیر 97)

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط توانا نمایش پست ها
    سلام ماهگل خانم گل
    این مسئله رو من در شما زود فهمیدم چون خودمدچارش بودم...اینقدر که مثلا برای اثبات خودم خیلی خیلی درس میخوندم و تمام سعیم رو میکردم که شاگرد اول بشم و میشدم...تو درس نمونه بودن...تو لباس پوشیدن نمونه بودم تو جمع میدرخشیدم ....تو آشپزی ...تو همه چی...اما خلا درونیم اصلا پر نمیشد...و اتفاقا مردم اگه تو برخورد اول نه تو برخوردهای بعدی این خلا رو در من حس میکردن....و وای به روزی که کسی بفهمه تو به خودت احترام کافی نمیزاری....ماهگل خانم مردم اینو خیلی زود حس میکنن...هر چقدر هم سعی کنی مخفی کنی به هیچوجه نمیشه....
    از دادن حق اشتباه به خودت شروع کن...اولین اشتباهت هم میتونه دوباره سرزنش کردن خودت باشه...ولی خودتو برای هر اشتباهی ببخش...تو انسانی و اشتباه میکنی و این خیلی خیلی طبیعیه....
    دوم اینکه در حرف های درونی خیلی خیلی محترمانه با خودت صحبت کن... با خودت از کلمات عاشقانه استفاده کن...خودتو به نوشیدن چایی دعوت کن...برای خودت گل بخر و هر آنچه که دوس داری دیگران برات انجام بدن....
    اینا اصلا مسخره نیستن....میدونی خارجیا از بچه گی به بچه هاشون یاد میدن خودشونو بغل کنن....
    یه مدت به رفتارای شوهرت حساس نباش و پیش خودت بگو اون داره با ماهگل قدیمی اینجور رفتار میکنه...اما مواظب باش بهش نپری و اصلا تلاش نکن بهش زبانی بگی که داری تغییر میکنی...اینو جدی بگیر ...اگه بگی تمام اون انرژی و انگیزت در طی چند روز افول میکنه...این یه اصله و باش مقابله نکن....در مورد اشتباهاتت فعلا لازم نیست مرتب بگی باید برم پیش دکتر و این حرفا...نزار به چشم بیمار بهت نگاه کنن....خودت هم خودتو به چشم بیمار نبین ...خیلی از ماها اعتماد بنفس پایین داریم....من این چیزایی رو که دارم میگم حاصل کلی تحقیق و مطالعه است...من خیلی تو اعتماد بنفس ضعیف بودم و هنوز هم یه مقدار هستم.....اما بهتر شدم....اگه کمال گرایی حتما درمان کن خودتو....من شده برای مقابله با کمال گراییم عمدا کارا رو ر حد متوسط انجام میدادم و به خودم میگفتم حالا مگه همیشه باید بهترین بود؟؟!!
    یه چیز خیلی مهم دیگه اینه که اصلا با دیگرون بحث نکنید...اصلا سعی نکنید سوء. تفاهم اونا رو درباره خودتون کاملا از بین ببرید...هز چقدر راحتر حرف بزنید زودتر نتیجه میگیرید...موضع نگیرید و به دیگران اجازه بدید شما رو بد قضاوت کنن....منظورم این نیست که اصلا بیخیال سوءتفاهم باشید ...فقط میگم بحث زیاد نکنید...و اگه نپذیرفتن خیلی با آرامش و با لبخند بگید که هرطور راحتی ...حالا خواستید میتونید با جمله ی دیگه ایی بگید که ناراحتش نکرده باشید....میخوام که محترمانه با دیگران برخورد کنید....خیلی سعی نکنید خودتو توجیه کنید چون دقیقا نتیجه ی عکس داره...مثلا وقتی شما نماز به موقه میخونید و ازتون ایراد میگیره شوهرت نیاز نیست براش فلسفه ببافی که اینکار ریا نیست و این حرفا...در کل کمتر از منطق استفاده کن و بیشتر شوخی کن...شما هم دفه ی بعد موقه نماز مثلا به شوخی بگو خب وقت ریاکاریه و لبخند بزن..واقعا قصدت شوخی باشه نه نیشخند و مسخره.
    یکی دیگه از جنبه های احترام به خودت داشتن عادتهای ثابت متعلق به خودته....چیزی که فقط تو انجامش میدی...مثلا همین نمازت و اتفاقا نماز به موقه نشانه ی احترام به کارهای شخصیه...میدونی دلیل اینکه مسخرت میکنن موقه ی نماز بیشتر بخاطر حسادته؟ اونا نمیتونن ببینن که تو خودتو اینقدر جدی گرفتی که سر موقه یه کار معین داری برا انجام دادن ....بخصوص اگه یه سری کارای دیگه رو معطل همین کار شخصی خود هم کرده باشی...بهت حمله ور میشن...اما اگه لبخند بزنی و ادامه بدی ویگه خودتو ثابت کردی...بحث نکن فقط ادامه بده تا محترم شمرده بشی خیلی بده اگه بفهمن ایراد گرفتنشون در تو اثر کرده...این یعنی اینکه من درخدمت شمام که تغیرم بدید چون خودم کسی نیستم و خودم نیستم که شخصیتم رو میسازم....شما بهشون پاداش دادید برای ایراد گیریشون...بازم میگم بحث نکنید فقط ادامه بدین به عادت های خوبتون
    ضمنا حتما کتاب اختیار شما در دست کیست رو مطالعه کنید ...به من خیلی کمک کرد
    ممنون از توضیحات کاملتون این کتابی که گفتید رو تهیه کردم ولی فعلا نخوندم امیدوارم که منم بتونم اعتماد بنفسم رو پیدا کنم:)

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر مسعود نمایش پست ها
    سلام و عرض تبريك ولادت حضرت فاطمه معصومه ( س ) خدمت همه دوستان


    خيلى از افراد ممكنه انگيزه و هدف مشخصى براى زندگى نداشته باشن ولى تو برزخ هم زندگى نميكنن ديگه با اون سبك زندگى كنار اومدن. تو برزخ زندگى كردن خيلى انرژى زيادى از آدم ميبره . و اين باعث درجا زدن ميشه ، شخص نميدونه كه بايد فكر و انرژى اى براى حل مشكلاتش بزاره يا نه


    اون چيزى كه من از تاپيك شما برداشت كردم اينه كه شما ميگيد:


    من اين سبك زندگى رو نميخام زندگى اى كه بايد مدام با حسابگرى و سياست به خرج دادن بهانه دست شوهرم ندم كه اونو عين چماق نزنه تو سرم رو نميخام .اين با روحيات من سازگار نيست كه بخام براى هر كارى كه ميكنم بشينم لايحه دفاعيه بنويسم و يا منم برم چند تا آتو از شوهرم بگيرم مقابله به مثل كنم تا شايد از اين سياستش كوتاه بياد نه اينكه فقط برام سخت باشه اصلا نه كار درستى ميدونم و نه توانش رو دارم كه مقابله به مثل كنم با اين كار خودم بيشتر آسيب ميبينم .
    من حتى زمانى كه به پدرم بى احترامى شد، سواى ناراحتى كه از اون بى احترامى داشتم دنبال اين بودم همونو علم كنم كه بهش بفهمونم تو كه به بزرگترت احترام نميزارى ديگه حرف از اصول و آداب و معاشرت نزن ولى همونم نتونستم شايد اگه جاى من يه وكيل يا سياستمدار بود اينقدر مشكل نداشت ولى هر كسى يه تيپ شخصيتى داره و من تحمل اين تنشا و محيط فرسايشى رو ندارم . من دوست دارم ساده و راحت زندگى كنم و هر مشكلى هم هست بدون چماق مطرح بشه


    (البته متن بالا برداشتى بود كه از زندگى شما داشتم ،اين متن رو خودتون ميتونيد اديت كنيد تا به واقعيت امر نزديك بشه )


    به نظر ميرسه قدم اول اصلاح اين زندگى حذف اين چماقه ، چون با توجه به روحيات شما هر چقدرم رو اعتماد به نفستون كار كنيد با يه همچين تنش هايي دوباره برميگرديد سر جاى اول .
    با توجه به روحيات همسرتون چقدر امكان تغيير اين سبك زندگى هست ؟


    همسرتون چه چشم اندازى از زندگى مشتركتون داره ؟ ( طعنه كنايه هايي كه تو دعوا ميزنه رو كنار بزاريد )


    از ديد شوهرتون مشكل كار كجاست ؟
    اگه ميخاست اينجا يه تاپيك بزنه چى ميگفت ؟ از كجا شروع ميكرد ؟شما ميتونيد از زبان همسرتون اين زندگى رو تحليل كنيد؟ ( به دور از افراط و تفريط و كلى گويى )


    قبلا كه پيش مشاور رفته بوديد اونجا خودش مشكل رو چى ميدونست ؟
    شما مشكل رو چى ميدونستيد ؟
    تناقض حرف و عمل شوهرتون چى بود ؟
    نظر مشاور چى بود؟


    تعاملش با دوست و همكار و خانوادش چطوره ؟ كدومشون تونسته بهتر از بقيه با شوهرتون كنار بياد و چطور ؟
    میشه گفت تحلیلتون تا حدود خیلی زیادی درست بود.
    همسرم گاهی که حالش خوبه خودش میگه که زندگی با من خیلی سخته! کلا نه در مورد من که در مورد همه ایرادگیر هست و بنا به گفته خودش هرکسی رو که بیشتر دوست داشته باشه و براش مهم باشه اون شخص بیشتر بهش گیر میده .حتی یه بار گفت بیچاره بچه مون که قراره من پدرش بشم!
    شوهرم نمیگم عاشقمه ولی احتمالا دوسم داره ولی بی توجه.نمیدونم بلد نیست یا خجالت میکشه یا هرچیزی ....
    به گفته خودش تمام سعیش رو میکنه این زندگی ادامه پیدا کنه ولی متاسفانه به نظر من فکرش اینه که برای ادامه این زندگی باید من رو اصلاح کنه و خودش مشکلی نداره
    اینطوری بگم که فکر میکنم همسرم دوست داره من یه فرد آروم و جا افتاده باشم با یه دل به بزرگی دریا ....بدون هیجان ....یه زن آروم و مطیع
    و من اصلا اون آدم نیستم متاسفانه..ناراحت میشم عصبانی میشم و .... مثل همه آدمای دیگه نه بیش از حد.

    همسرم دوست صمیمی نداره ولی با خانواده خودش هم مثل من رفتار میکنه و حتی گاهی بدتر....

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شمیم الزهرا نمایش پست ها
    سلام ماهگل جان

    زندگیت خیلی شبیه منه برای همین برات مینویسم

    هموطور که خانم توانا گفتن اصلا فکر بچه دار شدن نباش. بجه انرژی و اعصاب زیادی میخواد از بیرون به بچه ها نگاه نکن بازی میکنن و چقدر باهاشون خوش میگذره. هزار و یک مشکل هست (مریض میشه درحالیکه همسرت هیچ کمکی نمیکنه و تو دیگه از بیخوابی برات جونی نمونده، خودت مریضی و بچه بی قراره و همسرت هم کمکی نمیکنه، بدخلقی های بچه نخوابیدن هاش نخوردن ها درحالیکه که این وسط خودت روحیت داغونه....) که وقتی باهاش مواجه میشی نیاز به صبر انرژی و توان بالا میخواد حالا این وسط تو با همسرت هم درگیر باشی خودت نیاز به عشق داشته باشی و... ببین چی سر اون طفل معصوم میاد؟ بعد از بچه بسیار بسیار بیشتر از الان حساس و شکننده میشی و نیاز به محبت داری در حالیکه یک موجود بیگناه هم همه پشتیبان و پناهش تویی... پس وقتی بچه بیار که هیچ نیازی به عشق همسرت نداشته باشی و از درون پر باشی و یا شرایط تغییر کنه و محیط آماده باشه

    تاپیک های من مخصوصا اوایل رو بخون ببین توصیه های بچه هارو وقتی همسرم بهانه میگرفت.
    در قبال مسایل دینی تجربه خودمو میگم
    هرچقدر بیشتر به حرفای همسرت فکر کنی و بها بدی حالت بدتر میشه. سعی کن خودتو جدا کنی از همسرت اینقدر وابسته نباشی که گفت بهj ریاکار سریع تو دلت بیاد وای من ریاکارم!

    هرچی گفت تو دلت بگو من معیارهای الهیم مشخصه و سعی میکنم رضایت خدارو داشته باشم (تو دلت، اصلا نباید زبون بیاری)

    ببین من از حجاب بگیر تا نماز تا همه چیم رو همسرم ایراد میگرفت و میگیره اما الان از درون راحترم چون دیگه بها نمیدم به حرفش.
    وقتی چادرمو مسخره میکنه و با فشارهای مختلف میخواد که من دیگه نپوشمش من به این فکر نمیکنم که وای تو دید همسرم من بدم و ازین حرفا
    فقط به این فکر میکنم این کار من علتش چیه؟ اگه رضای خداست پس دیگه هیچ فکری نباید بکنم اگه نیست باید اساسا فکر کنم نه به خاطر همسرم به خاطر دین و اخلاص خودم.

    اصلا هم جواب نمیدم که حجاب تو فلانجای قرآن اومده... نه اصلا. همسر من میخواست به این باورها برسه میرسید و با این دو کلمه حرف هم قطعا نمیرسه پس سعی کنیم قانون خونه احترام به علایق هم باشه همین. کلا اعتقاد و همه این مسایل رو جدا کن از رابطتون و سعی کن فقط بینتون رابطه عاظفی باشه اگه بخواد تغییری هم حاصل بشه باید اول بر پایه اخلاق باشه و رابطه محکم عاطفی بینتون.

    دوستانه میگم کارایی که حالتو خوب میکنه و به خاطر شوهرت کنار گذاشتی حتما انجام بده. نه جوریکه اونو عصبی کنی تو خلوت خودت انجام بده جوریکه اون نفهمه
    مثلا من هربار قران یا کتاب مقدسی دستم بود همسرم مسخرم میکرد تو که اینقدر فلانی واس من قران دست یمگیری قران بخوره تو کمرت و ازین حرفا
    منم به هم میریختم و کلا سمت قران دیگه نمیرفتم!
    اما حالم فقط بدتر میشد. یا تو نماز یا حجاب و... چون حس میکردم از خدا دارم دورتر میشم.
    اما الان وقتی همسرم نیست اینکارارو میکنم و سعی میکنم لذت ببرم درس بگیرم و فکر کنم روی بدی هام... بدی هایی که واقعا دارم

    مثلا سخنرانی گوش کن مرتبط با اون ویژگی که میخوای اصلاح کنی همه اینارو در غیاب همسرت انجام بده.
    سر مسایلی مثل نماز اول وقت. زمانایی که دارین باهم کاری میکنین مثلا داره باهات حرف میزنه یا کاری داره یا چایی میخواد و... همونجا تو دلت اذان بگو و با توجه قلبی با خدا حرف بزن و بعدا نمازتو بخون (اینجوری اهمیت نماز اول وقت تو ذهن و قلبت هم پررنگ میشه).
    فقط وقتایی که کاری بهت نداره نماز اول وقت بخون
    اینجوری هم عادت نماز اول وقتت از بین نمیره و هم همسرت ناراحت نمیشه
    وقتی هم میگه تو واس ریا فلان کار کردی نگو نه! بگو ان شاالله خدا ریارو ازم دور کنه یا سکوت کن یا بگو ممنون که تذکر دادی بهش فکر میکنم ببینم چطور میشه ریانکرد همیشه در قبال حرفش جوری حرف بزن که آروم بشه دنبال اثبات خودت نباش چون فقط جلو همسرت ذلیلتر میشی

    فقط خطوط قرمز که به گناه میفتی باید مودبانه و جراتمندانه جلوش وایسی همین و بس.
    واقعا دوست من اینکه ما از خدا دور شدیم هیچ ربطی به همسرمون نداره اینو کسی میگه که سالها فکر میکرد این همسر عذاب الهی بابت گناهانشه! درحالیکه کسی که بخواد رشد کنه تو محیط نامساعد خیلی راهش بازتره اگر بخواد و همت کنه و تمام اتفاقات رو فقط امتحان الهی ببینه و عجز خودش رو حس کنه

    کاش موردی مشکلاتتو بگی تا من با حدس و گمان چیزی نگم.
    ممنونم ازتون
    قبول دارم بچه سخته ولی مگه میشه آدم بدون بچه؟؟؟ شاید بزرگترین آرزوی من بچه دار شدنه .بقیه چیزا به هیچ عنوان اندازه بچه برام مهم نیست....

    حتما سر میزنم به تاپیکهاتون
    همین که درک کردید شرایطم رو باعث آرامشمه:)

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام
    مثلث کارپمن شما قربانی
    همسر ستمگر
    قبل از اینکه این بازی یک ناجی پیدا کند مثلث تد را امتحان کنید
    متاسفانه متوجه منظورتون نشدم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط dr-samira نمایش پست ها
    سلام
    من قصد تحریک کردن کینه رو ندارم. ولی...
    از وقت یادمه و دیدم و خوندم.... فقط گفته بودن تحمل کن.... "بساز"... بسوز...
    هی بسوز هی بساز.... اونقد زیاد که تا به خودت اومدی ببینی هیچی ازت نمونده.... یه مشت موی سفید و یه پوست چروکیده و یه زندگی نکبت و ترس و حسرت گذشته.... اینو یادت باشه "تو فقط "یکبار 29 ساله میشی.... "تو " حق نداری این "یکبار رو " تحمل کنی به امید روزای خوب که معلوم نیست بیاد یا نیاد....
    جسور باش.... خداروشکر که شاغلی و دستت جلو هیچ مردی تا اخر عمرت دراز نمیشه.... برای کمک/....
    تنها مشکل ما جسور نبودنه.... بخدا دیدم زناییی که کلی سوختن و ساختن الان هیچ جا نرسیدن برعکس یه سری که جسورانه جلو این مردای خودشیفته واستادن و زندگی عالی ساختن....
    البته جسارت به اقایون نشه... هنوزم یه سری هستن که واقعا مرد هستن....
    همسر شما اهل شلوغی هست؟ یعنی ارتباط با یه زن دیگه؟ بیشتر اقایون وقتی دلشون جایی گیر میکنه شروع میکنن به بی محلی توهین... و حتی عدم داشتن بچه....
    ...
    ولی خوبه که بچه نداری... یه لحظه تصور کن یه بچه هم داشتی مجبور بودی تا اخر عمر بخاطر اون بسوزی و بسازی.... با مردی که تورو نمیبینه....
    و این وسط یه بچه بی گناه به هزاران بچه طلاق دیگه اضافه میشد.... تهش یه دختر که احساساتش مرده یا یه پسر که زندگیش به تباهی میره پس شکر که بچه نداری.... پیر هم نیستی کسی باهات ازدواج نکنه....
    پس جمع بندی صحبتام:
    اولا باید قوی باشی و امادگی همه چی رو داشته باشی... "حتی طلاق"
    دوما: من نمیگم یهو بزن همه چی رو نابود کن.... یه بار باهاش صحبت کن.... یه بار تلاش اخرو برا این زندگی که بین زمین و هواست انجام بده.... نهایت تلاشتو.... "
    باهاش صحبت کن... بگو میخواد از نو بسازین؟ میخواد پابند بمونه؟ یا اونم به جدایی راضی هست
    اگه حل شد خدارو شکر اگه نه که....
    میری با خونوادت صحبت میکنی
    خییلی راحت بهشون مییگی نمیتونی باهاش بسازی... نمیتونی جایی برسی... همه حرفاتو میزنی ماشالله تحصیل کرده هم هستی بهتر بقیه مسیرو پیش میری...
    و در نهایت اگه اون مرد تلاشی برا داشتن و نگهداشتن و خواستن شما نمیکنه.... خودتو نکش... حیفی...
    زندگی یه روی دیگه هم داره.....
    انشالله که باهاشون رابطتون بهتر شه.... برات دعا میکنم .
    موفق باشی.
    سلام.نه خداروشکر از همسرم اطمینان کامل دارم که اهل خیانت نیست ...شاید اخلاقایی داره که تحملش برام سخته ولی اخلاقای خوب هم داره برای همین واقعا اولویتم اینه که در کنار همسرم به آرامش برسم که متاسفنه تا الان این اتفاق نیفتاده
    بعضی وقتا که کارش زیاده یا امتحان داره اخلاقش شدیدا بدتر میشه و منم وقتی این شرایط یکی دوهفته بیشتر طول بکشه تحملم تموم میشه! و شرایط بازم بدتر میشه


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لطفا راهنماییم کنید
    توسط bita2 در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 مرداد 92, 12:17
  2. راهنماییم کنید لطفاً
    توسط roze siah در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 مرداد 92, 10:02
  3. می خوام ارشد حتما حتما قبول شم البته با این شرایط.... لطفا راهنماییم کنید
    توسط sami92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 تیر 92, 12:07
  4. راهنماییم کنید همسرم را برگردونم
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 00:46
  5. آیا درانتخابم اشتباه کردم یانه؟(لطفا راهنماییم کنین)
    توسط هیلان در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 14:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.