ممنون الهه زیبایی ها
بله واقعا حیفه وارد حاشیه شدن.
آره واقعا من کار غیراخلاقی نمی کنم و این رابطه برام خیلی مهمه و براش تلاش هم می کنم، اما با توجه به ویژگی شخصیتی خودم، از دیروز یه فکری در من شکل گرفته که پس ازین به بعد باید هرکارشون رو جبران کنم. اینو اصلا دوست ندارم، و در توان من هم نیست. یعنی ترجیح میدم هیچی ازشون به ما نرسه.
در مورد محبت زبانی فوق العاده باید بگم اصلا اهلش نیستم و سعی میکنم دلم با زبونم تفاوت زیادی نکنه. من بلدم محبتم رو نشون بدم و تو دلم نگه نمی دارم اما خب بازم زمان میبره تا بتونم به این حد از پذیرش نسبت بهشون برسن. که البته به موفقیت های خیلی خوبی رسیده ام و فکر نمی کنم این خیلی دور باشه.
راستش خوب فهمیدی من یکم می ترسم که براشون کار کنم، چون یه اخلاقی دارند اینکه ببینن خوب کار می کنی نهایت بهره رو میبرند. البته اوایل تقصیر خودم هم بود. مثلا می رفتم ظرف شام رو بشورم میز آشپزخونه رو هم تمیز می کردم ،کاری که خود مادرشوهرم هم انجام نمی داد انجام می دادم. با اینکه هم تحصیلکرده بودم هم از هر لحاظ چه خانوادگی چه تحصیلی از خانوادشون بالاتر بودیم ، کم کم هوا برشون داشت و فکر کردند حتما ما انقدر خوب و کم نظیریم که عروسمون انقدر هوامونو داره. یه روز که تا ساعت 10 خواب بودم پدرشوهرم داشت به مادرشوهرم میگفت این چقدر میخوابه؟ مگه درس نداره؟ یا در مورد رسم و رسوم هاشون میگفتن ما رسمی نداریم، اما برای جاریم که فامیلشون بود تازه رسم هاشون رو فهمیدم که برای من انجام نمی دادن. خلاصه بگم هروقت میخوام کاری کنم ، اکراه دارم، در تلاش هستم که کم کم رابطه رو درستش کنم و کمک هم انجام بدم بدون اینکه زیاده روی کنم.
واقعا جمله خوبی گفتی ، ما باید توی یه تیم باشیم و رابطه خودمون رو محکم کنیم و اجازه ندیم دیگران به راحتی اتحادمون رو بهم بریزن. خیلی دیروز این جمله ات بهم کمک کرد تا بتونم مکالمه ام رو با همسرم به نتیجه بروسونم.ممنونم ازت
اندکی صبر، سحر نزدیک است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)