به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    ممنونم بی نهایت عزیز
    بله خب همسرم پر از خوبی ها بود و من با تمام طرفداری هایی که از خانواده ش میکرد و من حق هیچ شکایتی از رفتار خانواده ش نداشتم اما راضی بودم و به خودم میگفتم خب هرکسی ی نقطه ضعفی داره دلیل نمیشه طلاق بگیرم . اما با شکایتی که از من کرد و به طور کامل بلاک کردنش که حتی من ی sms هم نمیتونستم بهش بدم چنان شوکی به من وارد کرد که من هنوز بعد از ۱ سال هنوز تو اون شوک اولیه باقی موندم .
    خب من فهمیدم همسرم با اینکه کم سن و سال هم نیست اما توانایی حل مساله نداره و به راحتی زیر تعهدش میزنه . حتی برای فرار از این مساله به سمت تهمت زدن و برچسب زدن روی میاره . بله خب شما درست گفتید من توانایی این رو نداشتم که تو همچین خانواده ای زندگی کنم و از پس زندگی خودم بربیام . چون متاسفانه من همیشه به دروغگو بودن متهم میشدم و همسرم هیچ حرفی از من رو باور نمیکرد .
    زندگی با این قشر از مردایی که به شدت وابسته هستن و مادرشون خداشون هست خیلی خیلی سخته
    بخاطر همین من رفتم چون نمیتونستم بجنگم .


    قطعا منم شاگرد ضعیفی بودم اما واقعا موندنش برام خیلی سخت بود
    اما فعلا دلم میخاد از این همه غم بیام بیرون

  2. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سلام
    ببخشید اینطوری میگم ولی دلت برای شکایت کردن توهین تنگ شده؟؟؟
    این آدم تا دنیا باقیه همینه و عوض نمیشه
    رفتار شما هم که متاسفانه نتونستید باهاش کنار بیایید مخصوصا با خانوادش
    از تعریفهای که کردید این بنظر میرسه که ایشون یه زن میخوان که اگر بهش توهین کنن قربون صدقه شوهرش بره و سکوت کنه بزنتش قربون صدقش بره خیانت کنه قربون صدقش بره و براش مهم نباشه بره از دستش شکایت کنه قربون صدقش بره شب خونه نیاد هر وقت اومد قربون صدقش بره آیا شما همچین آدمی هستید آیا روان شما آسیب نمیبینه
    فقط برای یک ساعت برید بیمارستان اعصاب و روان پر از خانمهایی هستند که شوهراشون ناجور بودند جالب خود شوهر این وضعیت آورده حتی نیومده بودند خانمها رو با اینکه حالشون خوب بود ببرن
    ما زنها قدر داشته هامون نمیدونیم همیشه فکر می‌کنیم یه چیزی کمه این وسواسم هست ها
    تعصب بی‌جای خانواده های سنتی هم هست
    اینکه طرف آنقدر بهش فشار جنسی و عاطفی اومده نمیدونه داره چی کار میکنه وقتی ازدواج کنه 99 درصد پشیمون میشه به همین سادگی
    هیچ خبری تو شوهر داری نیست اگر خوب نباشه
    اینو به همه زنها میگم تو رو خدا وابستگی به شوهر بد بزارید کنار
    اگر زنی میدونه که اگر با مردی ازدواج کنه و روانش آسیب ببینه حروم ازدواج کنه با اون مرد
    تا ازدواج نکردید فرصت غنیمت بدونید و جدا بشید

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 فروردین 01 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1397-4-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,885
    سطح
    39
    Points: 3,885, Level: 39
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 48 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چون درکت کردم وظیفه خودم دونستم جوابتو بدم
    عزیزم من دقت کرد بسشتر زن ها واسه این برمی گردن پیش همسر سابق یا عشق قبلیشون چون به شدت تنهان.
    به شدت بی انگیزه ان و توی بیکاری یاد طرفشون میفتن.

    با این که می دونن اون دادم درستی نیست اما برای فرار از تنهایی و مهم تر از همه روزایی که گذشته بر میگردن.
    پس نکننننننننننننننننننننننن نن


    چندتا راه پیش رو داری
    سرکار بری
    کلاس بری
    دوستای جدید پیدا کنی
    رابطه تو با دوستات قوی تر کنی
    کلا کمتر خونه بمونی


    دوستای قدیمی و صمیمی تو پیدا کن هر جمعه بیرون برو



    راستی به ظاهرتم برس
    برو ناخن بکار مژه بکار تا اعتماد به نفست برگرده و سرت گرم بشه


    یه راه حل دیگم دارم بهش میگن فنگ شویی
    سرچ کن کمکت می کنه

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 00 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    محل سکونت
    چه فرقی میکنه
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    9,442
    سطح
    65
    Points: 9,442, Level: 65
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 208
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    819

    تشکرشده 166 در 90 پست

    Rep Power
    31
    Array
    آیا با ناخن‌کاشتن و مژه کاشتن اعتماد به نفس برمیگرده!!
    فنگ شویی!

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 دی 98 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1398-9-08
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    119
    سطح
    2
    Points: 119, Level: 2
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    خودشناسی در روابط عاطفی خیلی اهمیت داره. شاید لازمه خودتون رو بیشتر بشناسید و معیارها و ارزش هاتونو توی زندگی مشخص کنید تا بتونید تصمیم درست رو بگیرید.

  6. 2 کاربر از پست مفید هستی همتی تشکرکرده اند .

    mina_ (پنجشنبه 21 آذر 98), Mvaz (پنجشنبه 21 آذر 98)

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    عزیز ممنون از حرفاتون
    اما مشکل من اصلا تنهایی نیست چون من به شخصه جز افرادی هستم که از تنهایی هم لذت میبرم . استاد دانشگاه هستم سرکار میرم باشگاه میرم مرتب با دوستان به تفریح و گردش هستم و اصلا احساس تنهایی ندارم که بخوام بخاطرش برگردم.
    شاید من بیشتر دچار غم شدم در اصل عزت نفس من از بین رفته نه اعتماد به نفسم.

    در ضمن دوست عزیزم شما مطمینید با کاشت ناخن و مژه اعتماد به نفس برمیگرده؟؟؟؟؟

  8. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:10]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    788
    امتیاز
    23,341
    سطح
    93
    Points: 23,341, Level: 93
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,579

    تشکرشده 1,781 در 734 پست

    Rep Power
    173
    Array
    سلام

    وا کاوی قضیه و پیدا کردن ریشه غم برای شما هم میتونه مفید باشه و هم مخرب،

    ممکنه ریشه غم در شما بر گرده به از دست دادن فرصت ها، از دست دادن آرزو ها، خراب شدن یک سری از کاخ ها ، خراب شدن اعتماد ها و غیره.

    ممکنه غم شما ناشی از تحقیر باشه که شخصی و درونی هست و از جانب همسر و خانواده اش در وجود شما شکل گرفته و ممکنه تحقیر بیرونی باشه مثل تاثیر این اتفاق در مقابل خانواده تون و دوستان شما که شکست قلمدادش کنید.


    بهترین راه برون رفت از غم و داشتن شا ی عمیق درونی. داشتن اهداف و آرزو های پایدار و تخریب ناشدنی هست،

    اگر من آرزوی یک ماشین لامبورگینی داشته باشم، با تلاش و رسیدن بهش به ارزوم میرسم ولی اگر بفمم چیزی که میخواستم نبوده و من در انتخابم اشتباه کردم یک جور دچار غم میشم، اگر اون ماشین با تمام قابلیت هاش و دوست داشتن های من تو تصادف از بین بره من یه جور دچار غم میشم.
    نگاه کنید مشکل از ماشین نبوده، مشکل از من بوده که شادی و غم خودم رو به یک هدف تخریب شدنی گره زده بودم.

    اگر تو زندگی بتونید هدفی با معنا، پایدار و تخریب نشدنی پیدا کنید همیشه شاد هستید، منظورم از شادی لذت شنیدن یک جوک خنده دار نیستا !!!!!
    ویرایش توسط Mvaz : پنجشنبه 21 آذر 98 در ساعت 21:24

  9. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    mina_ (شنبه 23 آذر 98), فرزانه 123 (پنجشنبه 16 مرداد 99)

  10. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:10]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    788
    امتیاز
    23,341
    سطح
    93
    Points: 23,341, Level: 93
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,579

    تشکرشده 1,781 در 734 پست

    Rep Power
    173
    Array
    در ادامه اگر هدف گذاری درستی داشتین، این دست از شکست ها رو به عنوان تجربه ای قلمداد میکنید که در رشد و تکامل شما قراره مفید واقع بشند. بر کسی پوشیده نیست اگر خانم مینا بدون حب و بغض و کینه باشه، قبل از عقد با بعد از عقدش میتونه کلی تجربه خوب و مثبت برای ادامه مسیرش داشته باشه.


    حالا میریم سر تردید:

    شما با توجه به شناخت خودتون فهمیدید شلوار لی براتون بهتر کار میکنه و علاقه تون به رنگ آبی هست.
    در انتخاب بین چهار گزینه : 1. شلوار پارچه ای قرمز 2. شلوار پارچه ای آبی 3-شلوار لی آبی 4- شلوار لی قرمز
    بدون تردید گزینه شماره 3 رو انتخاب میکنید. اگر از خودتون شناخت نداشتید ممکنه بود بین گزینه 2 و 3 مردد میشدین.


    پس شناخت از خودتون خیلی میتونه مفید باشه. حالا اگر این شناخت رو با هدف پایدار مرحله قبل گره بزنید، تردید هاتون کمتر میشه در زندگی



    این بحث رو برای اینکه نمیدونم مذهبی هستین یا نه جدا مینویسم که دوست نداشتین مطالعه نکنید.

    خداوند در قرآن کریم میفرماید اگر مصیبتی بر شما وارد شد صبر پیشه کنید که همانا شما از خدایید و به خدا باز میگردید.

    در تفسیر جایی دیگر جناب علامه طباطبایی می فرمایند، بنده باید تسلیم خدا باشد و امور خود را به خدا واگذار کنید، در این شرایط معنای مصیبت برای عبد واقعی برابر با رنج و سختی نیست، معنای مصیبته به معنای اصابت و پیشامد است که از نظر انسان ها خیر و شر میتونه باشه ولی دیگر فرقی ندارد چون از خدا رسیده، و قطعا خیر است. در این حالت انسان ها واقف باید باشند که مشیت خدا در لوحی محفوظ برای بندگانش ثبت است، بندگان نیز با آگاهی به دو موضوع تسلیم شدن و سرنوشت مکتوب، از خیر ها شاد نمیشوند و از شر ها غمگین نخواهند شد.

    حتی خیر و شر دشمنان آنها نیز نباید آنها را خوشحال یا ناراحت کند، چرا که از خداست.

    جناب سعدی نیز میفرمایند:
    زخم خونینم اگر به نشود به باشد

    خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

    غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

    ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست


    اگر حوصله داشتین این مقاله در مورد مولانا را نیر بخوانید:

    http://dr-h-m.blog.ir/1394/05/02/%D8...A7%D9%86%D8%A7



  11. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    mina_ (شنبه 23 آذر 98)

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام

    وا کاوی قضیه و پیدا کردن ریشه غم برای شما هم میتونه مفید باشه و هم مخرب،

    ممکنه ریشه غم در شما بر گرده به از دست دادن فرصت ها، از دست دادن آرزو ها، خراب شدن یک سری از کاخ ها ، خراب شدن اعتماد ها و غیره.

    ممکنه غم شما ناشی از تحقیر باشه که شخصی و درونی هست و از جانب همسر و خانواده اش در وجود شما شکل گرفته و ممکنه تحقیر بیرونی باشه مثل تاثیر این اتفاق در مقابل خانواده تون و دوستان شما که شکست قلمدادش کنید.


    بهترین راه برون رفت از غم و داشتن شا ی عمیق درونی. داشتن اهداف و آرزو های پایدار و تخریب ناشدنی هست،

    اگر من آرزوی یک ماشین لامبورگینی داشته باشم، با تلاش و رسیدن بهش به ارزوم میرسم ولی اگر بفمم چیزی که میخواستم نبوده و من در انتخابم اشتباه کردم یک جور دچار غم میشم، اگر اون ماشین با تمام قابلیت هاش و دوست داشتن های من تو تصادف از بین بره من یه جور دچار غم میشم.
    نگاه کنید مشکل از ماشین نبوده، مشکل از من بوده که شادی و غم خودم رو به یک هدف تخریب شدنی گره زده بودم.

    اگر تو زندگی بتونید هدفی با معنا، پایدار و تخریب نشدنی پیدا کنید همیشه شاد هستید، منظورم از شادی لذت شنیدن یک جوک خنده دار نیستا !!!!!


    سلام دوست عزیز
    حرفاتون بسیار مفید بود .بله من غم بسیار دارم و ریشه ی غمم روهم میدونم و اون بخاطر تحقیرها و توهینهایی هست که از جانب همسرم و خانواده ش شدم من بسیار در رابطه با همسرم صادق بودم و معمولی ترین حرفا رو هم از روی صداقت زده بودم و همیشه ازش میخواستم من رو رها نکنه و کنارم بمونه چون من به شدت از اینکه از دستش بدم میترسم من همسرم رو نماد انسانیت و شرافت و وجدان میدونستم وقتی که خیلی ساده موقع عروسی بخاطر مسائلی که به من هیچ ربطی نداشت و خانواده ش بهم تهمت زدن و ازم شکایت کردن همسرم هم اونا روحمایت کرد و دقیقا نقطه ی مقابل من قرار گرفت و من را ماه ها رها کرد و میگفت اگر میخوای با من زندگی کنی باید بیای از تک تک اعضای خانواده م عذرخواهی کنی و مشکلات روانی داری و باید بری خودتو درمان کنی و هرموقع خوب شدی بیا .و بعد هم که ماجرای فریب در ازدواج پیش اومد و همه ی این اتفاقات انگار فشار زیادی روی من وارد کرد که کسی رو که مظهر انسانیت و وجدان میدونستم برای فرار از اون موقعیت هزار و یک تهمت به من زد تا خودشو از تقصیرات تبرئه کنه .
    اینهمه تحقیر از طرف کسی که عاشقانه دوستش داری بسیار غم انگیز است . و اینکه طرف مقابل از کوچکترین حرفایی که با صداقت زده بودی علیه خودت استفاده کنه حس احمق و ابله بودن به آدم دست میده
    و همه ی اینها باعث شد حتی وقتی برگشت من دیگه نخوام باهاش بمونم . و مطمینم تصمیم درست هست
    اما نمیدونم چرا انقدر دچار احساسات متفاوت میشم و چه جوری میتونم کامل خوب بشم . دارم تمام تلاشمو میکنم و زیر نظر مشاور هستم تا حالمو بهتر کنم.. در ضمن هنوز هم طلاقمو نگرفتم و این موضوع هم بسیار نگرانم میکنه
    ویرایش توسط mina_ : شنبه 23 آذر 98 در ساعت 12:42

  13. 2 کاربر از پست مفید mina_ تشکرکرده اند .

    Mvaz (دوشنبه 25 آذر 98), رنگین (شنبه 23 آذر 98)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.