به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 40
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    من خیلی زیاااااد درکتون میکنم چون روی تمیزی و آراستگی و مسواک زدن و .... خیلی حساسم اما اینو خواهرانه بهتون بگم این خانومهای آرایش کرده و به ظاهر مرتبی که توی خیابون میبینید و از دور تمیز به نظر میرسند لزوما همشون تمیز و مرتب نیستن من خیلی زیاد کسانی رو میشناسم که آرایش زیادی میکنن اما از بوی بدن و بوی دهانشون نمیشه از نزدیک کنارشون نشست و با فاصله ی نزدیک باهاشون حرف زد، خیلی ها رو میشناسم که موهای دست و پاشون رو فقط تا جایی که از آستین مانتو و ساق شلوار بیرون میفته تمیز میکنند
    در تایید کامنتهای بالا میگم که همسر شما باید تمیز و آراسته باشه باید مسواک بزنه و اگه این مسایل رو رعایت نکنه شما حق دارید که شاکی باشید اما خواهشا باطن زندگیتون رو با ظاهر بقیه مقایسه نکنید

  2. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 06 مهر 98), الهه زیبایی ها (شنبه 06 مهر 98)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array

    Angry

    با سلام
    برادر منم تقریبا مشکل شما رو داشت....میگفت وقتی ازدواج کردم_22سالگی_ نمیدونستم که این چیزها برای من خیلی مهمه وبا ید موقع انتخاب دقت میکردم...
    در نهایت هرچند ذات آدمها سخت عوض میشه ولی مبشه بهتر کرد....
    کلا تو این 5 سال اختلاف نظراتتونو یا انتقادات پیشنهاداتتونو چطور باهم مطرح میکنید؟؟؟ نتیجه چی بوده؟؟موردی بوده که به خاطر هم تغییر کرده باشید؟؟
    اگر خودتون به روش صحیح گفتگو کردید و خواسته تونو مطرح کردید و نتیجه نگرفتید پس نفر سومی باید خانمتونو بیدار کنه...حتما مشاوره خوب برید.

    دوستان اگر کسی مشاوره ای رفته که نتیحه گرفته لطفا معرفی کنید...به درد همه میخوره

    (زمان گفتگو مناسب استفاده از کلمات به طور صحیح....اینها خیلی تاثیر داره
    حواستون باشه خانمتون از هر حرفتون جه حسی میگیره.).
    در مورد این هم که فرمودید حس عشق و علاقه روزهای اول و ندارید ....تو وضعیت پیش امده و احتمالا دعواهایی که داشتید طبیعیه که این حس بهتون دست بده...درواقع این حستون واقعی نیست بهش بها ندید شرایط که عوض شه بهتون قول میدم حس علاقه تونم برگرده
    و زندگی عاشقانه ای که میخوایید میتونید دداشته باشید

    باید مذاکره کنید خواسته هاتتونم مطرح کنید(در مورد ظاهر هم ..مکان سفر ...هر چی) حتما خانمتونم حرفهایی داره...صبور باشید ...شاید ایشون هم چیزی بگه ولی شما بابتش به خودتون حق بدید و باعث و بانی رو خودش بدونید اما اشکال نداره شما با روی گشاده قبول کنید تا ایشونم قبول کنه.

    در مورد توقعات خانوادشو ن هم جدی نگیرید حرفاشون و..
    ادم پدر مادر خودش هم ممکنه یِ چیزهایی بگن ادم خوشش نیاد
    میگن کم به ما سر میزنید بگید چشم میگن ما بهتریم بگید خدا سایه شما رو سر ما نگه داره ......ولی اگه سعی کنید بگید اینها تعصب دارن اینها این کارشون اشکال داره اون کارشون غلط بود...اونها هم بیشتر مجبور میشن به شما یاداوری کنن ما بهتریم!! امیدوارم تونسته باشم منظورم و برسونم
    اگر تو ذهنتون اونها رو ادمهای بزرگی نکنید حرفاشون بهتون بر نمیخوره. حرص نمیخورید...شما میدونید ماهم میدونیم پس مهم نیست خودشون چی میگن بذار بگن دلشون خوش باشه


    هر چند وقت ی بار هم کارگری بیارید کل خونه رو دست گل کنه...و درضمن ادمهایی که تو ذهنشون ریخت و پاش خودش نظم محسوب میشه ...هر چقدر لوازم منزلشون و ریز میز های خونه کمتر باشه بهتره براشون.لوازم اضافه رو بریزید دور.توی کشوهای دراور چند تا جعبه بذارید وسایل کشو تو جعبه باشه به کشو نظم میده...دیرتر نامرتب میشه
    در اخر اینم خدمتتون عرض کنم...
    برادر من
    کاملا بهتون حق میدم...ولی چه میشه کرد این رسم دنیاست که هر کسی یِ سهمی از سختی ها رو برداره و بعد برای برطرف کردنش تلاش کنه...چه خوب که سهم شما از سختی ها این جور چیزهاست...بی اخلاقی بی عفتی مریضی لا علاج نیست... نه؟
    امید به خدا ...حتما درست میشه
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : شنبه 06 مهر 98 در ساعت 07:54

  4. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    sepinoud (جمعه 12 مهر 98), محمد89 (شنبه 11 آبان 98), رنگین (شنبه 06 مهر 98)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    اون استیکر و قبل از سلام من. نفرستادم
    نمیدونم چطوری اومده
    تو ویرایش هم امکان پاک کردن نبود...با موبایل ام....متوجه نشدم دستم به جی خورده.

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام خدمت همه دوستان
    خیلی خیلی ممنون از اینکه می ایید وقت میذارید و اینقدر با جزئیات پیامها رو میخونید و نظر میدید
    راستش از دیروز مرتب دارم به حرفهای دو تا از دوستان عزیز m.varna و خانم نیکیا فکر میکنم.
    واقعا حرفاتون تاثیرگذار بودن.
    برادر عزیز m.varna
    راستش فکر میکنم برداشتتون از شخصیت من خیلی نزدیک به واقعیته. من خودم هم فکر میکنم آدم ایده آل گرایی هستم. اینقدر ایده آل گرا که پیش از ازدواج کلی ملاک داشتم و کلی خواستگاری رفتم. هر کدوم رو که حساب کنید یه سری از ملاکها رو نداشتن. و خودم میدونستم امکان نداره کسی باشه که همه ملاکها رو با هم داشته باشه همانطور که قاعدتا منم حتما برای طرف مقابل همین وضعیت رو داشتم. به نظرم یه اشکال خیلی بزرگ که دقیقا در صحبتهای خانم الهه زیبایی ها بود و الان من احساس میکنم کاملا در مورد من مصداق داشت این بود که خودم رو درست نمیشناختم. مثلا من در مورد حجاب خیلی سختگیر بودم. اگر طرف ارایش کرده بود یا موهاش کمی بیرون بود دیگه ادامه نمیدادم. اینجا نمیخوام بحث شرعی بکنم. دید خودم رو میگم. الان احساس میکنم اگر برگردم اصلا اون سختگیری خشک قبلی را نخواهم داشت.
    یا مثلا در مورد شخصیت شناسی و مشاوره من سهل انگاری کردم. هر چند ما مشاوره رفتیم اما بسیار مشاوره بی خاصیتی بود. هر چیزی که اون به ما گفت رو ما پیش از اون از هم پرسیده بودیم. این بود که دیگه سراغ مشاور دیگری نرفتیم که به نظرم بسیار اشتباه بود.
    من واقعا فکر نمیکردم اصلا نسبت به عرف ادم خیلی مرتبی باشم یا اینکه اینقدر تمیزی و اراستگی برام مهم باشه. این رو الان میفهمم.
    کاش مجردهای عزیز این بخش رو با دقت بخونن. اینقدر خودشناسی مهمه که هر چی روش تاکبد بشه باز هم کمه. من شاید پیش از ازدواج اقلا ۱۰ تا کتاب در زمینه ازدواج خونده بودم. هر چی سی دی اموزشی معروف بود درباره معیارهای ازدواج دیده بودم. ولی میتونم بگم شناختم از خودم واقعا ناقص بود.
    من اینقدر ازدواج برام مهم بود که کلی سوال از قبل نوشته بودم که در جلسات خواستگاری میپرسیدم. اما وزنی که به ملاکهای مختلف داده بودم با ملاکهایی که الان احساس میکنم برام‌مهم هستن فرق داشت.
    من مطمئنا اگر برگردم به شیوه سنتی محض قطعا ازدواج نمیکنم. چون خیلی شانسیه.
    آقای m.varna در مورد تغییری که در خودتون ایجاد شده کاش بیشتر توضیح بدید.
    اگر لطف کنید مشخصات مشاوری رو که فرمودید به بنده بدید خیلی ممنون میشم (اگر اینجا نمیشه لطف کنید خصوصی بفرستید).
    الان به ذهنم رسید کاش یه بخشی در همدردی برای انتقال تجربه ها باشه. متاهل ها بیان از تجربه هاشون
    برای مجردها بگن. منظورم نصیحت هم نیست. ‌اون چیزی که وافعا شخص خودش تجربه کرده و احساس میکنه اشتباهه یا درسته.

    خواهر عزیزم نیکیا
    حرفتون برام جالب بود. برای منی که هیچ وقت ارتباطی با یه خانم به جز همسرم نداشتم طبیعتا این نکته ای که فرمودید کاملا مغفول بود. البته نمیدونم چقدر فراگیره این مطلبی که فرمودید ولی خیلی جای تامل داشت.

    خانم الهه زیبایی ها:
    راستش معمولا اینطور بوده که یه مدت که میگذشت و من از این مساله ناراحت بودم همسرم علتش رو جویا میشد. من هم بعد از اصرارهای ایشون مسائل رو میگفتم و بعد از ایشون میپرسیدم که چه مسائلی در مورد من در ذهنش داره. اوایل خیلی کمتر میگفت بعدها کمی راحت تر اشکالات من رو بیان میکرد.
    در مورد همین مساله شلختگی من بارها بخش های مختلفش اعم از وضع کمدش یا ظاهرش یا منزل رو گفتم. انصافا ایشون هم تلاش کرده و واقعا تا حدی هم موفق بوده.
    من اصلا مشکلی با اینکه کسی بیاد و منزل رو تمیز کنه ندارم. از ابتدا هم قرار همین بود. اوایل یک نفر میومد که بعد از مدتی دیگه نشد. متاسفانه اونهایی که اشنا بودن هیچ کدوم نتونستن بیان و من قبول دارم که فشار روی همسرم هم زیاده.
    در مورد استیکر هم اصلا اگر نمیگفتید من نمیدیدمش! اینقدر لحنتون ملایم و مثبت بود که بیشتر انرژی میداد و اون استیکر شائبه خشم رو هم منتقل نمیکرد!
    هر چند با کمال احترام در مورد تعصب که البته بیشتر در خانواده درجه ۲ همسرم هست اجازه بدید اصلا نظرتون رو نپذیرم. من تا پیش از ازدواج واقعا معنای تعصب قومی و زبانی رو نمیدونستم. اینطور بهتون بگم که دید من پیش از ازدواج نسبت به این شهر و مردمش کاملا مثبت بود اما الان بسیار منفیه!
    تا جایی که تصمیم دارم دیگه به اون شهر رفت و امد نکنم.

  7. 4 کاربر از پست مفید محمد89 تشکرکرده اند .

    m.varna (یکشنبه 07 مهر 98), نیکیا (یکشنبه 07 مهر 98), الهه زیبایی ها (سه شنبه 09 مهر 98), رنگین (شنبه 06 مهر 98)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    43
    Array
    شما به فکر فرزندتان هستید ؟ درباره تربیت فرزند و اینکه او در آینده بزرگ می شود و.... چقدر فکر کرده اید؟ حس می کنم اصلا حس پدری ندارید و فقط به ذهنیات خودتان فکر می کنید.

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 99 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1397-2-08
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    2,714
    سطح
    31
    Points: 2,714, Level: 31
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 130 در 77 پست

    Rep Power
    26
    Array
    رفتی ازدواج کردی حالا بچه دارم شدی یعنی حداقل 1 سال بیشتر با خانمت بودی حالا میگی تردید جدی؟؟؟
    بچه رو می خوای چیکار کنی؟
    از نظر من خودت هم ادم پخته ایی نیستی
    شما پدر زنت هرچی باشه اصلا ... مگه قرار هست شما رو خوشبخت کنه پدر زنت؟

    الانم از نظر من با این دلایلی که اوردی اصلا نباید به فکر طلاق باشی بلکه باید از خانمت بخوای و کمکش کنی مشکلات شخصیش و روحیش برطرف بشه

  10. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 23:54]
    تاریخ عضویت
    1397-10-14
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    3,594
    سطح
    37
    Points: 3,594, Level: 37
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    88

    تشکرشده 26 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد89 نمایش پست ها
    سلام خدمت همه دوستان
    خیلی خیلی ممنون از اینکه می ایید وقت میذارید و اینقدر با جزئیات پیامها رو میخونید و نظر میدید
    راستش از دیروز مرتب دارم به حرفهای دو تا از دوستان عزیز m.varna و خانم نیکیا فکر میکنم.
    واقعا حرفاتون تاثیرگذار بودن.
    برادر عزیز m.varna
    راستش فکر میکنم برداشتتون از شخصیت من خیلی نزدیک به واقعیته. من خودم هم فکر میکنم آدم ایده آل گرایی هستم. اینقدر ایده آل گرا که پیش از ازدواج کلی ملاک داشتم و کلی خواستگاری رفتم. هر کدوم رو که حساب کنید یه سری از ملاکها رو نداشتن. و خودم میدونستم امکان نداره کسی باشه که همه ملاکها رو با هم داشته باشه همانطور که قاعدتا منم حتما برای طرف مقابل همین وضعیت رو داشتم. به نظرم یه اشکال خیلی بزرگ که دقیقا در صحبتهای خانم الهه زیبایی ها بود و الان من احساس میکنم کاملا در مورد من مصداق داشت این بود که خودم رو درست نمیشناختم. مثلا من در مورد حجاب خیلی سختگیر بودم. اگر طرف ارایش کرده بود یا موهاش کمی بیرون بود دیگه ادامه نمیدادم. اینجا نمیخوام بحث شرعی بکنم. دید خودم رو میگم. الان احساس میکنم اگر برگردم اصلا اون سختگیری خشک قبلی را نخواهم داشت.
    یا مثلا در مورد شخصیت شناسی و مشاوره من سهل انگاری کردم. هر چند ما مشاوره رفتیم اما بسیار مشاوره بی خاصیتی بود. هر چیزی که اون به ما گفت رو ما پیش از اون از هم پرسیده بودیم. این بود که دیگه سراغ مشاور دیگری نرفتیم که به نظرم بسیار اشتباه بود.
    من واقعا فکر نمیکردم اصلا نسبت به عرف ادم خیلی مرتبی باشم یا اینکه اینقدر تمیزی و اراستگی برام مهم باشه. این رو الان میفهمم.
    کاش مجردهای عزیز این بخش رو با دقت بخونن. اینقدر خودشناسی مهمه که هر چی روش تاکبد بشه باز هم کمه. من شاید پیش از ازدواج اقلا ۱۰ تا کتاب در زمینه ازدواج خونده بودم. هر چی سی دی اموزشی معروف بود درباره معیارهای ازدواج دیده بودم. ولی میتونم بگم شناختم از خودم واقعا ناقص بود.
    من اینقدر ازدواج برام مهم بود که کلی سوال از قبل نوشته بودم که در جلسات خواستگاری میپرسیدم. اما وزنی که به ملاکهای مختلف داده بودم با ملاکهایی که الان احساس میکنم برام‌مهم هستن فرق داشت.
    من مطمئنا اگر برگردم به شیوه سنتی محض قطعا ازدواج نمیکنم. چون خیلی شانسیه.
    آقای m.varna در مورد تغییری که در خودتون ایجاد شده کاش بیشتر توضیح بدید.
    اگر لطف کنید مشخصات مشاوری رو که فرمودید به بنده بدید خیلی ممنون میشم (اگر اینجا نمیشه لطف کنید خصوصی بفرستید).
    الان به ذهنم رسید کاش یه بخشی در همدردی برای انتقال تجربه ها باشه. متاهل ها بیان از تجربه هاشون
    برای مجردها بگن. منظورم نصیحت هم نیست. ‌اون چیزی که وافعا شخص خودش تجربه کرده و احساس میکنه اشتباهه یا درسته.

    خواهر عزیزم نیکیا
    حرفتون برام جالب بود. برای منی که هیچ وقت ارتباطی با یه خانم به جز همسرم نداشتم طبیعتا این نکته ای که فرمودید کاملا مغفول بود. البته نمیدونم چقدر فراگیره این مطلبی که فرمودید ولی خیلی جای تامل داشت.

    خانم الهه زیبایی ها:
    راستش معمولا اینطور بوده که یه مدت که میگذشت و من از این مساله ناراحت بودم همسرم علتش رو جویا میشد. من هم بعد از اصرارهای ایشون مسائل رو میگفتم و بعد از ایشون میپرسیدم که چه مسائلی در مورد من در ذهنش داره. اوایل خیلی کمتر میگفت بعدها کمی راحت تر اشکالات من رو بیان میکرد.
    در مورد همین مساله شلختگی من بارها بخش های مختلفش اعم از وضع کمدش یا ظاهرش یا منزل رو گفتم. انصافا ایشون هم تلاش کرده و واقعا تا حدی هم موفق بوده.
    من اصلا مشکلی با اینکه کسی بیاد و منزل رو تمیز کنه ندارم. از ابتدا هم قرار همین بود. اوایل یک نفر میومد که بعد از مدتی دیگه نشد. متاسفانه اونهایی که اشنا بودن هیچ کدوم نتونستن بیان و من قبول دارم که فشار روی همسرم هم زیاده.
    در مورد استیکر هم اصلا اگر نمیگفتید من نمیدیدمش! اینقدر لحنتون ملایم و مثبت بود که بیشتر انرژی میداد و اون استیکر شائبه خشم رو هم منتقل نمیکرد!
    هر چند با کمال احترام در مورد تعصب که البته بیشتر در خانواده درجه ۲ همسرم هست اجازه بدید اصلا نظرتون رو نپذیرم. من تا پیش از ازدواج واقعا معنای تعصب قومی و زبانی رو نمیدونستم. اینطور بهتون بگم که دید من پیش از ازدواج نسبت به این شهر و مردمش کاملا مثبت بود اما الان بسیار منفیه!
    تا جایی که تصمیم دارم دیگه به اون شهر رفت و امد نکنم.
    محمد جان این تاپیک قبلی من هست : http://www.hamdardi.net/thread-46369.html
    داخلش راه ارتباطی دادم

  11. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام
    راستش بعضی نظرات خیلی عجیبن.
    خانم پرنیان پارسی:
    اگر من راجع به فرزندم اینجا مطلبی نگفتم یعنی بهش علاقه ندارم؟ یعنی برنامه اینده اش برام مهم نیست؟
    این همه والدینی که به زور در کنار هم زندگی میکنن و از نظر خودشون بخاطر فرزندانشون همدیگه رو تحمل میکنن مطلوبن؟ به نظر شما پدر و مادرهایی که مدام با هم مشاجره دارن دارن به فرزندانشون لطف میکنن؟
    چقدر راحت برچسب میزنید و میرید.

    اقای telegramid truemotion:
    شما لحنتون چقدر تنده. برای راهنمایی مینویسید یا برای دعوا؟
    شما که فرد پخته ای هستی تا حالا نشنیدی زوج هایی که بعد از ۱۰، ۲۰ حتی ۳۰ سال زندگی مشترک از هم جدا میشن که اومدی اینجا با دعوا میگی چرا بعد از ۵ سال به این نتیجه رسیدی؟
    پس قراره همه تصمیم ها رو ادم یه شبه بگیره؟ زندگی مگر بازیه؟
    وقتی تجربه ای ندارید اینقدر راحت نظر ندید. من هم پیش از ازدواج فکر نمیکردم خانواده همسر اینقدر اهمیت داشته باشن. من و همسرم از نظر خانوادگی اختلاف فرهنگی داریم خصوصا با پدر ایشون این اختلاف فرهنگی بسیار زیاده.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.varna نمایش پست ها
    محمد جان این تاپیک قبلی من هست : http://www.hamdardi.net/thread-46369.html
    داخلش راه ارتباطی دادم
    خیلی ممنون

  12. 4 کاربر از پست مفید محمد89 تشکرکرده اند .

    m.varna (یکشنبه 07 مهر 98), نیکیا (یکشنبه 07 مهر 98), الهه زیبایی ها (سه شنبه 09 مهر 98), رنگین (یکشنبه 07 مهر 98)

  13. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام. بیشتر نوشته هاتون رو خوندم. به نظر من شما انسان فوق العاده دقیق و نکته سنجی هستید و خیلی به اصول و قواعد پایبند هستید و ملاحظه دیگران رو خیلی میکنید اما این مزیت هاتون بعضی جاها وبال گردنتون شده و باعث شده انتظاراتتون از بقیه بالا بره. مثلا درسته شما راستگویی رو سرلوحه کارتون قرار دادید و به شدت از دروغ و پنهان کاری پرهیز میکنید، اما این دلیل نمیشه آدمایی که سر راهتون قرار میگیرن هم دروغ نگن! متاسفانه آدما به دلایل مختلف دروغ میگن، خیلی هم دروغ میگن و خیلی رایجه. شما نمیتونید بقیه رو تغییر بدید و به آدمهای راستگو بدل کنید فقط میتونید از خودتون در برابر آدمای دیگه مراقبت کنید و تا چیزی در طول زمان مناسبش و تحت آزمون براتون اثبات نشده باور نکنید!
    در مورد خانمتون هم، تو ازدواج مطلقا پیش نمیاد که دو نفر صد در صد از هم راضی باشن علی الخصوص آدمای نکته سنجی مثل شما نباید انتظار یه رضایت کامل از زندگی زناشوییتون داشته باشید، معمولا یه رضایت هفتاد درصدی خیلی هم ایده آله! هر انسانی یه سری رفتارها و عادات داره که ممکنه برای بقیه کاملا آزاردهنده باشه... از جاییکه شما پنج سال با همسرتون زندگی کردید و ازش تونستید بچه دار هم بشید، پس قطعا شما اون رضایت کافی رو داشتید. الان اگر ندارید باید ببینید چی به همتون ریخته. این مشکلاتی که میگید اگر از اول براتون غیرقابل تحمل بودن کار به اینجا نمیکشید که این همه سال با هم بمونید. پس مشکل یه جای دیگس و احتمال زیاد با هر کس‌ دیگه ای هم که ازدواج میکردید، الان همینقدر نارضایتی داشتید.
    در مجموع، چیزی که غیر قابل انکاره اینه که آدما خودشون مطابق با نیازشون برای رسیدن به کمال، میگردن میگردن مشکلات مناسب خودشونو پیدا میکنن و سفت بهش میچسبن! مثل همین خواستگاری رفتنای شما...:))))) پس از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنید اینکه شما خودتون با اراده خودتون این زندگی رو انتخاب کردید و قطعا چالش های پیش روتون از شما یه آدم بهتر میسازه.

  14. 2 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    محمد89 (شنبه 11 آبان 98), رنگین (سه شنبه 09 مهر 98)

  15. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد89 نمایش پست ها
    الان به ذهنم رسید کاش یه بخشی در همدردی برای انتقال تجربه ها باشه.


    متاهل ها بیان از تجربه هاشون
    برای مجردها بگن.


    شما امر بفرمایید
    مجردها سراپا گوشن
    .


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.