سلام
ضمن اینکه از جهتهایی با صحبتهای آقای امیر مسعود و آقای فدایی یار و کاپیتان موافقم ولی می خواهم از زاویه دیگر هم مورد را بررسی کنیم...
منظور م اینه که من فعلا کار به خود گذشته دختر خانم ندارم. یعنی مساله بخشش و گناه و توبه به کنار (احتمالا این دختر از روی ذات بد این اشتباه را نکرده).....
مساله ای که من در مورد خواستگاری شما می بینم سوای مساله گناه یا هرچی این است که دختری که بدون اطلاع خانواده اش تا این حد برای مهمترین تصمیم گیری آینده اش پیش می ره و تا این حد که شما گفتین به اطمینان می رسه یک سری پارامترها یا سرنخ هایی را بیشتر باید درش دقت کرد و سرسری نگرفت!
مثل:
1) ارتباط خودش و خانواده اش ممکنه خوب نباشه ... به هرحال فضای خانوادگیش یه جوری نبوده که بتونه راحت حرف دلش را بزنه و مخفیانه پیش رفته
2) زودباور باشه و منطقی نباشه...
3) آینده نگری خوبی نداشته و احتمالات را بررسی نکرده
اگر این دختر توبه کرده باشه هم که ان شاالله کرده باید یک سری از ضعفهایش را برای زندگی مشترک بشناسه و حلشون کنه. چون ممکنه در شکل دیگری این اشتباه تکرار بشه (حالا نه الزاما موضوع تعهد به همسر)
و این مساله هم که همه دخترها را به این شکل ببینیم که به قول آقای خاله قزی توهین هست! و حتی به آقایون هم توهین مضاعف هست! چون به ازای همون دختر یه پسر هست که او هم اشتباه کرده باشه تازه پسرها هم کمتر احساسی هستند و ممکنه نیت خیرخواهانه هم نداشته باشند . الان علاوه بر این خانم طرف مقابلش هم اشتباه کرده و اگر صداقت این دختر را داشته باشه(که احتمالا نداره) و به طرف مقابلش تو خواستگاری بگه احتمال 100 درصد یه دختر عاقل نباید این آقا را بپذیره! چون بدون در نظر داشتن نظر مسئول و پدر دختر با ناموس دیگران به چنین جایی رسیده! به هرحال کارش صد برابر بدتر بوده. و قدرت مدیریت یک زندگی را نداره.....
گذشته خودش به خودش ربط داره به کنار! حرف من اینه کسی که این چنین برای چنین مساله مهمی رفتار می کنه چقدر می تونه تو زندگی مشترک منطقی باشه و قدرت مدیرت داشته باشه! پس گذشته هم مهمه!
****حالا من این ها را که گفتم منظورم این نیست که پس هرکس در گذشته اشتباه کرد محکومه که تا آخر عمرش جور اشتباهش را بکشه!نه! بلکه واقعا باید دید که آیا از گذشته اش پشیمونه یا نه! آیا تجربه درست کسب کرده یا نه... آیا پارامترهایی که منجر به چنین اشتباهی شده و ضعفهایش را حل کرده یا نه!!! آیا اصلا قبول کرده اشتباه کرده یا اینکه خیلی راحت اینگونه استدلال می کنه:گذشته هر کس به خودش مربوط است!
چنین کسی با چنین استدلالی هنوز سن ازدواجش فرا نرسیده است و با چنین قدرت تحلیلی زندگی اش مستعد بسیاری از مشکلات است! (که شاید "در ظاهر" ربطی به گذشته نداشته باشه ولی قطعا به نگرشش ارتباط مستقیم و شدیدی داره!)
در هر حال تصمیم آخر را خودتون بگیرید.اگر این گذشته باعث بشه که براش درس عبرت بشه خیلی فرق می کنه تا اینکه از گذشته اش پشیمون نباشه و چنین استدلالی داشته باشه...
ضمن اینکه مساله حساسیت خودتون هم باید در نظر بگیرید و اینکه این خانم چقدر می توانند اعتماد شما را جلب کنند. و مشاور هم می تونه در بررسی حل سرنخها و صداقت واقعی یا ترس دختر یا... کمک کند...(که به قول بعضی دوستان ممکنه دختری چنین چیزی را به خواستگارش نگه ولی این پارامترها را هم درش بررسی نکنید!)
موفق باشید
- - - Updated - - -
************************************************** ******************************
در مورد عشق هم که سوال پرسیده بودید من فقط نظر شخصی خودم را می گم...
ببینید هرکس بنا به سلیقه خودش بعضی احساساتش را اسمش را عشق می ذاره!
ولی حالا تا چه حد تشخیصش درست بوده یا نه خدا می دونه!
خب خیلی وقتها در دادگاه ها شاهد این هستیم که دو نفر که در ابتدا خیلی ادعای عشق هم می کردند سر مسائل بی خود جدا می شن! به نظر من اگر این عشق واقعی بود نباید این دو نفر کارشون به طلاق می کشید....
الان به نظر من مثلا این دختر و پسر که با هم دوست بودن اسم احساس و هیجانشون عشق نیست! چون اگر ازدواج می کردند احتمالا به طلاق می رسیدند و از هم متنفر می شدند!!! یعنی این دختر احتمالا از چنین مردی باید متنفر باشه و نه از اینکه ازش خوشش بیاد چون در حقش واقعا ظلم بزرگی کرده و گولش زده!
یا اگر به ازدواج هم می رسید متوجه می شد که این آقا واقعا اون چیزی که در ذهنش بوده نیست و مثلا اصلا مرد خوبی نیست...... که عشق اگر واقعی بود که به تنفر ختم نمی شد!
منظورم اینه که وقتی می تونیم ادعای عشق واقعی کنیم که شناخت صحیحی از طرف مقابل داشته باشم و عاشق خود واقعی طرف مقابلمون شده باشم و نه یک سری فرضیات و تصورات!
و به نظر من تا دو نفر زیر یک سقف نروند این شناخت واقعی حاصل نمیشه و در نتیجه عشق واقعی نیز حاصل نمیشه!
نتیجه اینکه عشق واقعی حاصل ازدواج و پس دادن امتحان در آزمون زندگی مشترک است! و به مرور باید عمیق تر هم شود.....
و ما خومون یا ذهنمون را نباید گول بزنیم و احساسات و هیجانات موقت نباید موجب خطای ذهن ما بشه و این قدر راحت واژه مقدس عشق را درموردش به کار ببریم......
البته عشق واقعی را گفتم! نه عشق کاذب که مقدس هم نیست هیچ!گمراه کننده هم هست!
علاقه مندی ها (Bookmarks)