به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 دی 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    105
    سطح
    2
    Points: 105, Level: 2
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من هم همین مشکل رو دارم دوست عزیز و از 15 سالگی تا الان که 26 سالمه به جرات میتونم بگم یک روز راحت تو زندگیم نداشتم و کلی از موقعیت ها رو از دست دادم کاملا درکتون می کنم.ولی بازم شما خیلی همت داشتی که به این موقعیت شغلی و تحصیلی رسیدید. البته مشکل من اسمش فوبی اجتماعیه نمیدونم شما هم همین بیماری رو دارید یا فقط مشکلتون کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودنه.
    راستی موقعی که سر کلاس درس میدید مشکلی ندارید؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید گرداب تنهایی تشکرکرده است .

    محمد.م (جمعه 05 مهر 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 مهر 92 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    درمورداینکه شأن خودت روبیخود وحقیرمیبینی این کارهمون ذهن سطحی ومنتقد هست ...درآخر یه نکته دیگه هم میگم شایدکمکت کنه؛ اینکه بدترین وضعیت رو درنظربگیر مثلاازچی نگران ومضطربی که نمیتونی اونطورکه بایدوشاید خودتوبروزبدهی آیا نگرانی مردم جنبه ای تاریک ازشخصیتت روببینن که قایمش کردی؟ تجزیه وتحلیل این هم احتمالا مفیدباشه.
    ممنون آقا امید، در مورد ذهن سطحی مطلب صفحه اول لینکی که معرفی کرده بودی رو خوندم و تمرینات جنابsci رو شروع کردم. در مورد مطلب آخری که گفته بودی راستش توی اون لحظه من هیچ فکری نمیکنم. یعنی دلیل نگرانی و اضطرابم رو نمیدونم. همه چی ناخودآگاه اتفاق می افته. یه لحظه احساس میکنم که ضربان قلبم زیاد شده، قدرت تفکرم کم میشه و یک جریان داغی رو احساس میکنم که از گوشم به سمت صورتم میریزه. همه چی اتوماتیک و بدون هیچ فکری!

    نقل قول نوشته اصلی توسط do_ob نمایش پست ها
    یکی از راه هایی که برای مهار خجالت و تقویت مهارت جرات ورزی میتونه بهت کمک بکنه شرکت فعال در گروه های اجتماعی هست.
    یکی دیگه از راهکارها که میتونم بهت پیشنهاد کنم نوشتن هست.
    و توصیه آخر هم اینکه مثبت نگر باش !
    بهتره یه وقتی هم برای مسافرت در داخل یا خارج از کشور بذارین. اینجوری دیدتون هم بازتر میشه .
    ممنون do_ob عزیز،من همونطور که گفتم کارم تدریسه و در دانشگاه هم عضو چند کمیته هستم. با این وجود هیچ کدوم از اینها بعد از این همه سال هنوز نتونسته مشکلم رو حل کنه.
    یک وبلاگ دارم که توش مطالبم رو مینویسم.
    مثبت نگر نیستم!! راستش یه جورایی امیدم کم شده که همونطور که گفتم به خاطر تجربه ها و تکرار اونها در این سالها برام اتفاق افتاده.
    در مورد مسافرت حق باشماست. وقتی مسافرت هستم خیلی حال و روزم بهتره و میشه گفت در اون مدته که طعم زندگی نسبتا آروم رو میچشم ولی برگردم حداکثر از روز دوم دیگه باز شروع میشه تا همیشه هم که نمیتونم مسافرت باشم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط almasss نمایش پست ها
    الان هم که میخوام تغییر کنم ... هر چی سر سفره گذشته بخوام بشینم بدتر حال رو از دست میدم ،پاک کردن ذهن و سر وسامون دادن به این افکار زمان و تمرین نیاز داره ...
    خانم الماس، شما سنت هنوز پایینه و فکر کنم باارزش ترین تصمیم زندگی ات رو گرفتی که به صورت جدی میخوای تغییر کنی و براش تلاشت رو شروع کردی. امیدوارم با این تلاشت بتونی سالهای آینده زندگیت رو شیرین تر کنی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط گرداب تنهایی نمایش پست ها
    مشکل من اسمش فوبی اجتماعیه نمیدونم شما هم همین بیماری رو دارید یا فقط مشکلتون کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودنه.
    راستی موقعی که سر کلاس درس میدید مشکلی ندارید؟
    ممنون گرداب تنهایی، من فکر میکنم مشکلم بیشتر همون خجالتی بودن باشه که با خودش کلی ضعفها و عیب و ایرادهای دیگه آورده. سر کلاس مشکل چندانی ندارم. اوایل مشکل داشتم ولی دیگه حالا فکر کنم تا حدودی عادی شده. البته این برای وقتی هست که همهچی طبق معمول پیش بره. برای موقعیت های غیرمترقبه ناخودآگاه من همون آدمی میشم که از کودکی میشناسم نه آدمی که 6 ساله داره اینکارو تکرار و تمرین میکنه

  4. 2 کاربر از پست مفید محمد.م تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 05 مهر 92), m_eros (جمعه 05 مهر 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من فردی شلخته بی نظم و با روابط اجتماعی ضعیف هستم
    توسط mano_gozashte در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 مرداد 94, 15:29
  2. روابط اجتماعی ضعیف و وابستگی به دیگران
    توسط shahrivar در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 11:33
  3. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 23 اسفند 92, 23:24
  4. اطلاعیه مهم: لطفا مطلب ارسال نکنید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 تیر 91, 21:29
  5. می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
    توسط خزان 1366 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 111
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 آذر 90, 03:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.