نوشته اصلی توسط
faravahar
دوستان کلید در این زندان کجاست؟؟؟
فاجعه سازی نکن!
نوشته اصلی توسط
faravahar
زندگی یک مسیر است نه یک نقطه و نه یک انتخاب.
زندگی یک مسیر است که انتخابهای ما در هر نقطه ای میتونه اونو از مسیر صحیح اش خارجش کنه یا اینکه زندگیمون رو توی مسیرهای صحیح بعدی بندازه.
مشکل اینه که خانواده های ما صفحه حوادث روزنامه ها رو زیاد میخونن.!!
مشکل اینه که خانواده های شما توی این کفشها راه رفته اند، از عمری تجربه دارند حرف میزنند. و یا بقول شما حد اقل مشکلات مردم را دیده اند حتی اگر از روزنامه حوادث بوده باشد
نوشته اصلی توسط
faravahar
پدر ومادر من با توجه به مسائلی که در من میبینن میگن تو حیفی!!! باید ازدواجت حتما موردی باشه که ما از همین نزدیک برات انتخاب میکنیم. دلمون نمیاد تورو به راه دورو به جایی بدیم که
سخت شناختش.
اینها میگن تو هر زندگی رو میتونی جمع کنی اما بذار برات یک زندگی خوب جور کنیم که
تماما تلاشت رو صرف پیشرفت و کارهای دیگت کنی.
چه حرفهای درستی میزنند خانواده ات! اینها نگران این هستند که این دوری نتواند فرصت صحیحی برای شناخت همه جانبه به شما بدهد. و اونوقت شما بقیه عمرت رو به جای اینکه در مسیر پیشرفت و تکامل باشی، درگیر حل و فصل تنشها و مشکلات ارتباطی با همسرت و خانواده ایشون باشی.
اینچونین نگرانی و وسواسی
مایه عذاب من شده.
حقیقتا حرفهای خانواده ات و نگرانیشون به جاست و من وسواسی در اون نمی بینم.
بگرد ببین راه حل این ماجرا و رسیدن به شناخت بهتر ایشون چی هستش که بتونی هم آینده خودت رو و این ازدواج رو با شناخت بیشتر تضمین کنی و هم خیال خانواده ات رو راحت کنی.
هر چند که با این کنشهای هیجانی و احساسی که در برابر خانواده ات داری، مشخصه که وابستگی ات به اون خانوم قدری منطق ات رو غیر فعال کرده هر چند که در ظاهر و در کلام حرفهای منطقی بزنی!
تو مو می بینی و خانواده ات پیچش مو
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
ویرایش توسط بی دل : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 21:25
علاقه مندی ها (Bookmarks)