به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 67
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام.
    من هرگز نگفتم کوتاه بیا و برو شهر خانومت زندگی کن! اگه حرف های خانومت هم اینجوری برداشت میکردی که خیلی بد بوده! اصلا منظور هم رو درست متوجه نمیشدین !
    من چندین بار تأکید کردم: اگر....اگر.......اگر......اگر تصمیم دارین به زندگی مشترکتون ادامه بدین، نمیشه زور یکی به اون یکی بچربه!
    باید هر دو منعطف تر باشین.
    اگه خانومت سرسخته، شما شروع کن! شما انعطاف نشون بده تا ایشون هم یاد بگیره!
    شما دوست داری طلاق نگیری و زندگیت از هم نپاشه اما همونجوری بشه که خودت میخوای. یعنی خانومت خودش بیاد، پشیمون هم باشه! عذرخواهی هم بکنه از شما و خونوادت!
    تا آخر عمرش هم در کنار شما و خونوادت زندگی کنه و کلا فراموش کنه که دلش میخواد بره شهر خودش پیش خونواده خودش زندگی کنه.
    چرا؟ چون قبل از ازدواج قول داده !!!
    آقای فراسو بعد از ازدواج خیلی قوانین تغییر میکنن . اینقدر به مسائل مطلق نگاه نکنین. من به خانوم شما حق نمیدم. فقط برای بار صدم دارم میگم اگر میخوای زندگی کنی مجبوری منعطف تر باشی. اونم انعطاف از موضع اقتدار نه از موضع ضعف!
    من میگم با اقتدار و احترام به رأی خانومت برو شهرشون اما شما دیدت اینه که داری کوتاه میای.


    اگر هم فکر میکنی که راه درست جدائیه، نه من نه کس دیگه حق نداریم تصمیم شما رو زیر سؤال ببریم. چون بهتر از هرکسی خود شما به زندگی مشترکتون واقفی و حتما بهترین تصمیم رو گرفتی.

  2. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان . امروز برام اخطاريه اومد كه هر چه زوتر بايد نسبت به تقسيط مهريه اقدام كني! و الا هفته ديگه اين موقع ميرم آب خنك;) خانومم عزمشو جزم كرده كه هر چه سريعتر دستش به سكه برسه. البته پيامك ميزنه اما جواب نميدم. فقط تهديد ميكنه كه بايد مهرمو بدي و......... ميگه مهم نيست طلاقمو ندي. واسم دعا كنيد بتونم تو دادگاه تقسيط از خودم دفاع كنم. اما كم كم به اين نتيجه ميرسم كه گاهي بدترين اتفاقي كه برامون ميوفته بهترين چيزيست كه لازم داريم.

  3. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 مرداد 94 [ 21:52]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    2,033
    سطح
    27
    Points: 2,033, Level: 27
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 93 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باید اول دادخواست تقسط مهریه بدی ، برگه استشهادیه که از دادگاه میگیری رو میدی 4 تا از شاهدات پر میکنن، بعد از اون اگه هر دلیل مستدلی که داری رو ضمیمه میکنی مثل قرارداد کار، یا لیست بیمه ، یا بیجک حقوقی ؛ توی این کار به نظرم اگه از یه وکیل به صورت مشاوره ه ای کمک بگیری خیلی خوبه ،ولی برای تقسط وکیل نگیر چون بودن وکیل تو جلسه دادگاه برای رئیس دادگاه منزله تمکن مالی هستش؛ ضمنا قاضی های کاملا اختیار عمل دارن و همه چیز دسته خودشونه، دعا کن و از خدا بخواه که قاضی خوبی بهت بیافته البته زیادم نگران نباش چون همشون چهره شناسن و از روی چهره متوجه می شن که طرف راست میگه یا نه؛ لباس آستین بلند بپوش، مودب حرف بزن و تا موقعی که چیزی ازت نپرسیده جواب نده ؛خیلی مهمه که حواب حرف های خانومت رو ندی و هرچی قاضی ازت سوال پرسید رو جواب بدی، رای هم مثل برگه اخطاریه ابلاغ میشه در خونتون و تا جایی که من میدونم جای اعتراض هم داره؛ وکیلا به من گفتن که باید دروغ بگم ولی من راجع به حقوقم و همه چیز راستشو گفتم که خدارو شکر نتیجه داد ؛ راچع به قسطایی که میدی به قاضی بگو و اگه مدرکی هم داری حتما با خودت ببر ،
    من به قاضی گفتم که مهر حق زنمه و من میدونم که برگدنمه که بدم ولی کارمندم و اجاره و قسط و هزینه معاش زندگی رو هم باید بپردازم حالا شما جوری قسط بندی کن که من به حروم نیافتم یا اینکه فراری بشم ( البته خیلی بستگی به قاضیش داره و ممکنه رو بعضیهاشون جواب نده به خاطر همین میگم که از وکیل به صورت مشاوره ای استفاده کن )
    اگه مقدار خاصی رو میتونی بپردازی به قاضی پیشنهاد بده ، مثلا بگو من میتونم 5 تا اول بدم و بعد هر 3 ماه یه ربع سکه بدهم .( حالا هرچقدر که میتونی پایین ترشو بگو )
    بازم سوالی هست درخدمتم ( خیلی سعی کردم به صورت خصوصی برات ارسال کننم اما هرکاری کردم نشد )

    ویرایش توسط milad08 : پنجشنبه 23 خرداد 92 در ساعت 05:02

  4. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام واقعا ممنون از راهنماييتون. البته در اين كه قضات سليقه اي عمل ميكنن شكي نيست. اما من آهي در بساط ندارم. كل سرمايمو دادم واسه خريد خونه كه نصفشو برداشت و فرار كرد. من موندم و كلي قسط. با وكيل صحبت كردم زنم وكيل كار كشته اي گرفته. ميترسم اگه وكيل نگيرم همون لحظه اول دادگاه ضربه فني بشم!:D وكيلا بهم ميگن دروغ بگو. البته من كه از صداقت تو زندگيم خيري نديدم شايد با دروغ بشه.......... بدبختيم اينه نميتونم دروغ بگم يعني دروغ بگم خودمو لو ميدمو خندم ميگيره! جالبه زنم تو شورا حل اختلاف ميگفت شوهرم منو با پنجه بكس و چاقو تهديد كرده و من امنيت جاني تو خونش ندارم. اومدم خونه در مورد پنجه بكس سرچ كردم تازه فهميدم چيه!:cool: پس عمو ميلاد جملتو با اجازت اصلاح ميكنم. خواهي كه جهان در كف اقبال تو باشد گوياي دروغ باش كه نگهدار تو باشد. . باز هم ممنون از لطفتون

  5. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزيز. از اينكه در اين مدت منو تحمل كرديد از شما متشكرم. راستش به نصيحتها و راه حلهايي كه جلو روم گذاشتيد تاحالا عمل كردم. اما كم كم دارم كم ميارم. هيچ خبري ازش نيست.تو اين مدت اصلا خبري ازش ندارم. با يه وكيل مشورت كردم گفت باهاش صحبت كن ببين هدفش چيه. راضيش كن به طلاق توافقي! روزي كه اومد اساسشو ببره گفت فكر نكني راحتت ميذارم. اينقدر ازت سكه ميگيرم تا جونت در بياد. به نظر شما امكان داره بخواد بشينه و مهريه بگيره؟ يعني فكر زندگي مجدد نيست؟ عمرم داره ميگذره.مخصوصا واسه اون كه الان 29 سالشه. دوستاني كه تجربه طلاق يا ازدواج مجدد را داشتن واقعا اونها هم موقع جدايي همچين ديدگاهي داشتن؟ به نظر شما اين عدم ارتباط ميتونه اونو به سمت تصميم درست سوق بده؟

  6. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array
    من نوشته ها شما رو کامل نخوندم، اما به صورت اجمالی که یه نگاه انداختم فقط اینا به ذهنم می رسه:
    1. شما خودتون واقعا چه انگیزه ای برای ادامه زندگی دارید؟ چرا همسرتون رو دوست دارید؟ خانمی که اینقدر و در حد افراطی مادی هست واقعا برای شما چه جذابیتی داره؟
    2. احساس می کنم شما "وابسته" به همسرتون هستید و در واقع ایشون متوجه شدن که بدون اون نمی تونید زندگی کنید. اینطوره؟
    3. تا حالا از همسرتون پرسیدید که واقعا هدفش از اینکار چیه؟ چرا می خواد خونه به نامش بشه یا مثلا سکه رو می خواد چیکار؟ آیا شما کاری کردید که شاید ایشون می خواد انتقام بگیره ازتون؟ از شما یا از خانواده تون؟
    هميشه براي يك قدم بيشتر، انرژي دارم!

  7. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیز بعد از مشکلاتی که برام پیش اومد با مکر و بی معرفتی زنم چکار کنم؟ با راهنمایی شما دوستان قرار شد چند وقتی به خودم زمان بدم وفکر کنم. اما نمیتونم کارایی را که کرده فراموش کنم یا توهینهایی که خانوادش موقع بردن جهاز بهم کردن را نمیتونم از یاد ببرم. وقتی فکر میکنم که یه روز بخوام باهاشون سر یه سفره بشینم حالم بد میشه. جدیدا خانم به یکی از آشنایان پیغام داده که بیاد دنبال من اما میدونم اینا فیلمشه. خیلی کله خراب و یه دندس. راستش هرطور فکر میکنم میبینم جدایی به نفع هر دومونه. اما نمیدونم چطور عنوان کنم. 1 ماه دیگه دادگاه مهریه مونه لطفا راهنماییم کنید دارم منفجر میشم چطور بهش بفهمونم که دیگه نه اون میتونه عروس این خانواده باشه و نه من داماد اون خانواده راستش حرمتا کامل شکسته البته بیشتر از جانب اون چون من هنوز کوچکترین توهینی بهش نکردم

  8. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام آقای فراسو.
    میدونم تو شرایط روحی بدی هستین. گاهی آدم دلش میخواد طرف مقابلش فقط بشه گوش، اونوقت هرچی دلش میخواد بگه...و طرف مقابل هم توجیه بشه و تأییدش کنه و حتی بهش حق هم بده.
    تو مشاجراتی مثل دعوای شما، این حس برای هردوتون هست. ایشون هم الان همین حس رو داره و روزی هزاربار حرفهایی که تو دلش مونده رو مرور میکنه.
    وقتی کار به اینجا میکشه اگه طرفین بخوان زندگی ادامه داشته باشه، اگه مشکلات حل شد و یه روز رفتن زیر یه سقف، یکی کوتاه میاد. حداقل برای مدتی....اما در مورد شما هر دو کوتاه نمیاین. البته هرکدومتون هم به جای خود حق دارین.
    اما من به عنوان کسی که تو این مشاجرات بوده و برای خلاصی مجبور شده حداقل زبانی کوتاه بیاد، میخوام بگم حرف و حرف و حرف فقط سردرد میاره.
    اگه شما واقعا تصمیم گرفتین که جدا بشین، همین که ایشون رو ترک کنید یعنی که ایشون عروس خوبی برای خونواده شما نبوده!
    همین یعنی بزرگترین ضربه....اگر هم الان نفهمه، دو سال دیگه به خاطر رفتارهای ناپخته ای که منجر به از هم پاشیدن زندگیش شده، خودشو سرزنش میکنه.
    خیلی بدتر از سرزنش هایی که الان میخواین بهش بگین.
    من از مراحل قانونی اطلاعاتی ندارم. نمیدونم . اما همین که شما جوابش رو ندادین یه مدتی محکم بودین...ایشون پیغام داد که برید دنبالش.
    این یعنی یه امتیاز مثبت به نفع شما.
    یعنی ایشون به شما نیاز داره، دوستت داره و دلش تنگ شده.
    حالا تصمیم با شماست....
    اگه میخواین جدا بشین دیگه لازم به مذاکره نیست! لازم نیست سر خودتون رو درد بیارین که بخواین حرفی بزنین که 4 تا بشنوین و اوضاع روحیتون بهم بریزه....
    من به عنوان یک زن میگم بدترین و کشنده ترین ضربه به یه زن کم توجهیه.
    اگه هم دوستش دارین و نمیخواین جدا بشین، و دلتن میخواد باهاش به این نیت حرف بزنید که برگردین سر خونه زندگیتون....اون یه بحث دیگه است.
    ما هم کمکتون میکنیم که چه جوری باهاش برخوردکنید (البته اگه خودتون صلاح دیدین با ما مشورت کنید)

  9. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان و گل ارای عزیز. باور کنید یک ماهه شبانه روز فکر کردم و همه رو نوشتم. اما بیشتر بخاطر حرمتهایی که شکسته شده دیگه دوست ندارم به این زندگی برگردم.از طرفی هم همه این خانمهایی که وارد این سایت شدن بخاطر حل مشکلشون اومدن . میخوان با مشکلات بجنگن و زندگیشونو حفظ کنن. کاری که همسر منم میتونست بکنه. اما نکرد و تا خونه به نامش زدم فرار کرد و رفت. گاهی هم دختر خوبه و هم پسر ولی به درد زندگی با هم نمیخورن و تو شرایط دیگه ای میتونن خوشبخت باشن. نمیدونم شاید بعدها پشیمون بشم لطفا کمک فکری بهم بدید. ما از دو شهر و فرهنگ متفاوتیم واقعا میترسم از اینکه بیاد و فردا یه بچه هم بذاره رو دستمو بره. که مطمئنم میره..................

  10. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    اما بیشتر بخاطر حرمتهایی که شکسته شده دیگه دوست ندارم به این زندگی برگردم

    اگر میخواین جدا بشین این دلیل مناسب نیست. چون هر حرمت شکسته ای به مرور زمان و با گذشت طرفین و اطرافیان ترمیم میشه. این از اون دلایلی هست که اگه به خاطرش طلاق بگیری بعدا پشیمون میشی. اگه دنبال طلاقی یه دلیل محکمتر داشته باش.
    الان حال روحی شما بده و خیلی زخم خوردی... شوهر من طی دعواهای ما هم شوهر خواهرم هم داداشم هم باباش باهاش دعوا کردن و حتی درگیر شدن... الان سر هر اختلاف کوچولویی با من اسم همه شون رو میاره !!! اما ما داریم زندگی میکنیم ... و من مطمئنم تا آخر عمر این کارو نخواهد کرد ... یه روزی همه با هم آشتی میشن.

    از طرفی هم همه این خانمهایی که وارد این سایت شدن بخاطر حل مشکلشون اومدن . میخوان با مشکلات بجنگن و زندگیشونو حفظ کنن. کاری که همسر منم میتونست بکنه. اما نکرد

    خب فرضا همسر شما از اون دسته از زن ها نیست.... شما چی؟؟؟ چون ایشون کم کاری کرده شما هم میخوای قدمی در جهت ساختن برنداری؟؟؟ مگه میدون مبارزه است که احساس کنی اگه این کارو بکنی کم آوردی؟؟؟ تو زندگی مشترک هرررر قدمی برای سازش برداری بازی رو بردی!!!
    از کجا معلوم تو زندگی دوم و ازدواج مجدد کسی گیرتون بیاد به مراتب ناسازگارتر از خانومتون.

    نمیدونم شاید بعدها پشیمون بشم

    برادر عزیز...
    اگه من دارم میگم گزینه سازش رو در نظر داشته باش، به این خاطره که تردید رو تو جملات شما میبینم.
    طلاق یک قطعیت بالا میخواد!!!
    اگر میخواین جدا هم بشین، اول مطمئن بشو که تمام راه های نرفته رو رفتی.... که اگه یه روز جدا شدی پشیمون نشی....

    یک ماهه شبانه روز فکر کردم و همه رو نوشتم

    همه افکار منفی خودت رو نوشتی؟؟؟ همه دلخوریها....بی احترامی ها....میدونی چقدر تأثیر بدی داره؟؟؟ هربار میخونی برات مرور میشه و زجرت میده؟؟؟
    از خوبیای همسرت هم اون تو نوشتی؟؟؟از لحظات خوشتون؟؟؟

    به نظر من شما همینطور سنگین و متین و محکم منتظر باش. توپ رو بنداز تو زمین خانومت...ببین ایشون قراره چه عکس العملی نشون بده!!! شاید این بار به جای فامیلتون مستقیم به خود شما گفت بیا دنبالم دلم برات تنگ شده !!!!

  11. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    tamanaye man (جمعه 28 تیر 92)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.