به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با مکر و بی معرفتی زنم چکار کنم؟

    با سلام خیلی خوشحالم که جایی پیدا کردم که بتونم در مورد مشکلم صحبت کنم و از سروران عزیز راهنمایی بخوام. سالها قبل دوران دانشجویی با دختر خانمی در دانشگاه آشنا شدم. روابط ما جهت آشنایی بیشتر ادامه پیدا کرد تا به این نتیجه رسیدم که مناسب هم نیستیم. رابطه ما کاملا سالم بود. گذشت درس من تموم شد به شهرمون برگشتم. از قضا این خانم هم کارشناسی قبول شد اما یه شهر دیگه. 1سال بود مشغول به کار شده بودم که بهم زنگ زد و گفت کارشناسی قبول شدم. رابطه ما از سر گرفته شد. بهم گفت حاضرم بیام شهر شما باهات زندگی کنم و هزار قول و قرار دیگه. اما ته قلبم راضی به این رابطه نبود. بگذریم اومد شهرمونو دید خانوادمو دید و گفت عمری باشه کنیزی پدر و مادرتو کنم. چشم وا کردم دیدم رفتم خواستگاری . سر مهریه به تفاهم نرسیدیم و برگشتیم همون شب زنگ زد و گفت من به خاطر مهر تورو نمیخوام تو خواسته خانوادمو قبول کن فردای عقد میبخشم یا هر چند تا خواستی بنداز مهر خودمه به خانوادم ربطی نداره. نظر ما 114 بود اما اعتماد کردمو 500 تا رو قبول کردم. روز عقد اومد و 1 ماه هم گذشت اما به روی خودش نیاورد . یه بار بهش گفتم قولت یادته! گفت یادمه بهم فرصت بده. 2 سال گذشت عروسی کردیم طبقه بالای خونه بابام نشستیم. چیزی کم نداشتیم گفت میخوام برم سر کار بهترین کارو براش جور کردم. 30 یا 40 روز یکبار میرفتیم شهرشون اما منو از دیدن خانوادم منع میکرد. بهونه میگرفت ماشین بابام زیر پام بود اما حتی اجازه نمیداد ماشینو بنزین بزنم. میگفت پولشو از بابات بگیر. خیلی تنگ نظر و ندید بدید بود. کافی بود 5 تا نون واسه خانوادم میگرفتم روزگارمو سیاه میکرد اما من وقتی میرفتم خونشون برعکس عمل میکردم دست پر میرفتم شاد بودم و....... تا این حد بگم که بعدها که ماشین گرفتم اجازه نمیداد با خانوادم جایی بریم. خانوادم این موضوع را فهمیده بودن همیشه براش کادو میخریدن واسه ماشین و خونه خریدن کلی کمکمون کردن. متاسفانه خانوادشم این اخلاقو داشتن 2 سال ازدواج کردیم 1 بار اومدن خونمون متاسفانه فقط دنبال پولن پول.................. از اینکه خانمم به قولش در مورد مهر داده بود عمل نکرده بود شاکی بودم کم کم اختلافات بیشتر شد بردمش پیش مشاور . اونجا گفت من این قولو به شوهرم دادم اما انجام نمیدم. همونجا گریه ام گرفت. گفتم دیگه نمیخوام فقط بچسب به زندگیت. 1 ماه گذشت سعی کردم تفکرمو عوض کنم ماشینو فروختم با کمک خانوادم یه خونه خریدم اما گیر داد باید 3 دانگ به نام من بزنی. چون منم کار میکنم.کلا 5 میلیون کارکردش بود از 80 میلیون خونه. اول مخالفت کردم اما گفت قولمو انجام ندادم و منتظر امروز بودم ببینم چقدر واسه همسرت احترام قائلی! 3 دانگ به نامش زدم . کار رفتنش معضل شده بود. رفتار همکاراش اثر میکرد روی اخلاقش. شاکی شده بودم. یه هفته بعد از اینکه خونه به نامش زدم گفتم نرو سر کار. اومدو دیدم خونه نیست. یه نامه نوشته بود که خیلی منتظر این روز بودم.من رفتم. رفت خونه باباش. باورم نمیشد به این راحتی از کارش, زندگیش, شوهرش دست بکشه. 3بار با خانوادم رفتم دنبالش اما با توهین راهیمون کردن اومدیم. یه بار احضار نامه براش فرستادم. اونم نامردی نکرد و مهرشو گذاشت اجرا.فعلا تو مرحله تقسیطم . واسم شرط گذاشته میگه باید یه خونه بخری 6 دانگ بزنی به نامم تا بیام زندگی کنم.الان 6 ماهه رفته .خیلی بد کرد هم در حق من هم خانوادم. شکر خدا حقوقم عالیه و تنها ماهی 1 میلیون قسط میدم. اما اعصابم راحته. نظرتون چیه؟ چکار کنم؟ باز برم دنبالش؟ میترسم از روزی که پای بچه هم بیاد وسط

  2. 2 کاربر از پست مفید farassoo تشکرکرده اند .

    rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), امیر12321 (سه شنبه 18 تیر 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    پسر خوب یکبار دیدی به قولش وفا نکرد بعد رفتی سه دانگ هم به نامش زدی؟ عین ماجرای تو رو یکی از همکلاسی هام داشت میدونی چی کار کرد ؟ اولش اونا همین رفتاری که همسرت و خانوادش با تو دارند رو داشتن ازش مهریه گرفتن خونه شو گرفتن زندگی که سالها زحمت پس انداز کردن و خونه خریدن و ماشین و... همه رو گرفتن!!!!!! اما میدونی دوستم چی کار کرد پاشو تو یک کفش کرد که طلاق میده حالا اونا افتاده بودن به پاش که تو فامیل ما بده این کارو و... اما اون کوتاه نیومد دختره ماهها بود ول کرده بود و رفته بود این رفیق ما هم با یک خانوم تو بانک آشنا شده بود و الان خوشبخته البته اونجور که خودش میگه درسته از صفر شروع کرده ولی دیگه پشت دستشو داغ کرد و تجربه شو الان تو زندگی جدیدش به کار میگیره.
    مطمئن باش اون خانم و خانوادش از بلایی که سر تو آوردن و ضررها و اموالی که ازت زایل کردن خیری نخواهند دید و به خدا توکل کن . من توی هیچ تاپیکی این طوری نظر ندادم اما حالا میدم همسر شما لیاقت شما رو نداره و رفتار منفعلانه شما باعث شده زیاده رویش بیشتر بشه . فکر کنم منظورمو فهمیدی. تصمیم با خودته ولی گاهی وقتا لازمه تحکم و پایداریتو نشون بدی. شاد باشی دوست خوبم گول نخوری سه دانگ دیگ رو به نامش بزنی دست بردار از رفتار منفعلانت!!!! چند بار از یک سوراخ میخوای گزیده بشی؟ ؟؟ ؟ سادگی هم حدی داره.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  4. 2 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92), یکی مثل شما (یکشنبه 05 خرداد 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    البته یادم رفت اینو بگم بهم میگه مادرت تو کارام دخالت میکنه مثلا مادرم دیده بود تو سرما بدون کاپشن از سر کار داره میاد. بهش میگه دختر لباس بپوش سرما نخوری . میگه چرا دخالت میکنه به مادرت چه مربوط من چی میپوشم!مادرم از مادری چیزی واسش کم نذاشته پدرم همینطور اما چون خودش از خانوادش دوره سر این موضوع حس میکنم حسادت میکنه

    - - - Updated - - -

    البته یادم رفت اینو بگم بهم میگه مادرت تو کارام دخالت میکنه مثلا مادرم دیده بود تو سرما بدون کاپشن از سر کار داره میاد. بهش میگه دختر لباس بپوش سرما نخوری . میگه چرا دخالت میکنه به مادرت چه مربوط من چی میپوشم!مادرم از مادری چیزی واسش کم نذاشته پدرم همینطور اما چون خودش از خانوادش دوره سر این موضوع حس میکنم حسادت میکنه

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    6 ماهه رفته و ککش هم نگزیده ! پسر خوب هنوز داری فکر میکنی دوست داره؟ یا تمام پولتو میخواد؟ کمی به خودت بیا من جات دارم حرص میخورم.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  7. کاربر روبرو از پست مفید rozaneh تشکرکرده است .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    roozaneh جان خیلی ممنون بابت راهنماییت الان فهمیده چه اشتباهی کرده گاها زنگ میزنه پیامک میده اما فوق العاده فحاشه توهین نقل و نباته واسش بابت سه دانگ چون جز مستثنیاته کاری نمیتونه بکنه . وقتی وارد خانوادشون شدم دیدم 2تا دختر خاله 1 عمه 3 تا پسر عمو همشون طلاق گرفتن این نشونمیده از طلاق ترسی ندارن اما به اساسی ترین پایه و بنیان خانواده یعنی اعتماد احترام نذاشت

    - - - Updated - - -

    تو این 6 ماه ماهانه 100 تومن ریختم حسابش بی پول نمونه رفتم پیش مشاور بهم خندید و گفت چرا خونه زدی به نامش؟ آخه بهم گفته بود اینکارو نکن . یعنی شما میگی کات کنم؟

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    آقای فراسو می شه لطفا اصل مشکلو بگین
    هیچ خانومی بدون دلیل قهر نمی کنه

    - - - Updated - - -

    یعنی از شما فقط یه رنگی و صداقت دیده ؟
    شما احیانا شیطنتی نداشتید ؟نمی دونم مثلا خیانت یا شاید واقعا دخالت های دیگه هم می دیده؟
    شما فقط از بدیهاشون گفتید ... مسلما خوبی هم داشته نه؟

  10. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 05 خرداد 92), گل آرا (چهارشنبه 08 خرداد 92), شیدا. (شنبه 04 خرداد 92)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    من نمیگم الان کات کنید ! اگه دقت کرده باشی گفتم دست از رفتار منفعلانه بردار چه دلیلی داره کسی که عدم تمکین میکنه و 6 ماهه خونه و زندگیشو گذاشته رفته ماهانه واسش پولم میریزی؟ یه مدت تلفنشو جواب نده بذار اون دنبالت بیاد تا وقتی اینطوری رفتار کنی همین نتایج عایدت میشه. یک ماه خودتو نگه دار باهاش سرد شو به بقیه زندگیت و کارات برس کم کم میبینی که تغییراتی تو رفتارش بوجود میاد راستش این نظرات کارشناسی نیست اما من توی دو مورد واقعی زندگی دوستانم دیدم که نتیجه داده . گرچه همسر یکی از دوستام برگشت ولی ایشون دیگه نخواستش و گفت لیاقت زندگی باهاش رو نداره. بیشتر فکر کن.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  12. 2 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 04 خرداد 92), شیدا. (شنبه 04 خرداد 92)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farassoo نمایش پست ها

    سر مهریه به تفاهم نرسیدیم و برگشتیم همون شب زنگ زد و گفت من به خاطر مهر تورو نمیخوام تو خواسته خانوادمو قبول کن فردای عقد میبخشم یا هر چند تا خواستی بنداز مهر خودمه به خانوادم ربطی نداره. نظر ما 114 بود اما اعتماد کردمو 500 تا رو قبول کردم.

    تا این حد بگم که بعدها که ماشین گرفتم اجازه نمیداد با خانوادم جایی بریم. خانوادم این موضوع را فهمیده بودن همیشه براش کادو میخریدن واسه ماشین و خونه خریدن کلی کمکمون کردن.

    از اینکه خانمم به قولش در مورد مهر داده بود عمل نکرده بود شاکی بودم کم کم اختلافات بیشتر شد بردمش پیش مشاور . اونجا گفت من این قولو به شوهرم دادم اما انجام نمیدم. همونجا گریه ام گرفت. گفتم دیگه نمیخوام فقط بچسب به زندگیت. 1 ماه گذشت سعی کردم تفکرمو عوض کنم ماشینو فروختم با کمک خانوادم یه خونه خریدم اما گیر داد باید 3 دانگ به نام من بزنی. چون منم کار میکنم.کلا 5 میلیون کارکردش بود از 80 میلیون خونه. اول مخالفت کردم اما گفت قولمو انجام ندادم و منتظر امروز بودم ببینم چقدر واسه همسرت احترام قائلی! 3 دانگ به نامش زدم .

    واسم شرط گذاشته میگه باید یه خونه بخری 6 دانگ بزنی به نامم تا بیام زندگی کنم.

    نظر من اینه که این شش دانگ را هم بخر به نامش کن که ماجرا نصفه نمونه. همچین همه چیزش کامل باشه.

    به نظر می رسه شما و خانوادتون از این که اینطور ازتون سواستفاده بشه بدتون نمی اومده.
    گفته بود هر چی دوست داری مهرم کن، شما چرا 500 تا مهرش کردی؟
    یکماه بعد از اینکه گفت مهرم را نمی بخشم چرا رفتی خونه به نامش کردی؟ بخاطر خوش قولی اش؟

    واقعا موضوع اینطوری بوده که گفتی؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    rozaneh (شنبه 04 خرداد 92)

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    یعنی هیچ ناراحتی یا بدی از شما ندیده ؟؟؟؟؟

  16. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    rozaneh (شنبه 04 خرداد 92), گل آرا (چهارشنبه 08 خرداد 92)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    792
    سطح
    14
    Points: 792, Level: 14
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 30 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید توی زندگی هر زن و شوهری همیشه مشاجراتی هست اما کوتاه مدت حل میشه شما هم حق دارید اینقدر درخواست کمک در مورد خیانتو.......... زیاده که اولین سوال شما از من همین بود! تنها مشکل ما این بود که بهم میگفت منو دوست نداری. منو با باباش مقایسه میکرد. پدرش کاملا تابع دستور زنشه . اما من بهش کم محلی نمیکردم فقط یه کمی بخاطر زرنگی و سو استفاده از سادگی من ازش دل چرکین شده بودم

    - - - Updated - - -

    ببینید توی زندگی هر زن و شوهری همیشه مشاجراتی هست اما کوتاه مدت حل میشه شما هم حق دارید اینقدر درخواست کمک در مورد خیانتو.......... زیاده که اولین سوال شما از من همین بود! تنها مشکل ما این بود که بهم میگفت منو دوست نداری. منو با باباش مقایسه میکرد. پدرش کاملا تابع دستور زنشه . اما من بهش کم محلی نمیکردم فقط یه کمی بخاطر زرنگی و سو استفاده از سادگی من ازش دل چرکین شده بودم

  18. کاربر روبرو از پست مفید farassoo تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (شنبه 04 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.