به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 97

موضوع: من و مادرم

Threaded View

  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 خرداد 03 [ 12:55]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,065
    امتیاز
    23,546
    سطح
    94
    Points: 23,546, Level: 94
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 804
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,687

    تشکرشده 2,227 در 906 پست

    Rep Power
    222
    Array
    خانم فکور، از شنیدن خبر درگذشت پدر محترمتون واقعا ناراحت شدم. امیدوارم خداوند بهتون صبر و شکیبایی عنایت بفرماین و پدرتون ایشالا مورد مغفرت و رحمت قرار گیرند انشالا...
    واقعا بیان اینکه چه بهتون گذشته غیرممکنه. بقول خانم پووه چی بگم؟!! امیدوارم همدردی من رو بپذیرین. فقدان پدر و مادر، واقعا درد بزرگیه... بهتون پیشنهاد میکنم که بیاین و همینجا درد و دل کنین، شاید یه مقدار آرومتر شدین.

    از سایر دوستان باز هم تشکر میکنم. واقعا اگه آدم بیرون از ماجرا باشه، خیلی سخته بتونه درک کنه ماجرا رو، ولی دوستان اینقدر خوب نوشتن که من احساس میکنم تمام این مراحل رو با من اومدن و درک کردن...

    وسایل مادر رو میبینم خیره میشم چنددقیقه بهش، بعد خودمو جمع میکنم (بقیه منو تو این وضعیت میبینن میگن زده به سرش). یه بغضی گلومو میگیره، به فکر فرو میرم که تا همین دیروز مادرم زنده بود و از این وسایل استفاده میکرد، چرا رفت؟؟! یه جفت کفش محبوبی داشت، بهش نگاه میکنم و باز به فکر فرو میرم که چه قدمهایی با این کفش نزده مادرم و باز بغضی گلومو میگیره. صداهاش و صحبتهاش تک تک میاد توی ذهنم. خیلی دوست دارم کل صحبتهاش (بغیر اون دو هفته توی آی سی یو) جزء به جزء توی ذهنم بمونه تا آخر عمر.
    هی میرم سر خاکش و هی بهش یه صورت وضعیت میدم، تشریح میکنم چه اتفاقاتی افتاده، چه کارایی کردم و ... باهاش درددل میکنم و خیلی امیددارم که باز هم منو دعا کنه از اون طرف.

    اگه می موندی مادرجون که خیلی بهتر بود، بیشتر این ور اون ور میرفتیم. بیشتر نوکریت رو میکردم. ولی حالا که رفتی، اینو به حساب تقدیر الهی میذارم و خیلی دوست دارم روحت یه جای آروم و باحال باشه.

    باور اینکه مادرم رفته خیلی سخته. پلک میزنم چند بار پشت سر هم و میگم واقعا مادرم رفته؟!

  2. 5 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    فکور (پنجشنبه 08 مهر 00), فرزانه 123 (یکشنبه 04 مهر 00), میشل (جمعه 02 مهر 00), zolal (پنجشنبه 01 مهر 00), باغبان (چهارشنبه 31 شهریور 00)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.