من قبلن تاپیکی رو درست کردم بودم و اینقدر افسرده بودم که قصد خود کشی داشتم ولی خوشبختانه خودمو کشیدم بالا.
اما یه مشکلی برام پیش اومده
من قبلن با دختری که دو سال از من بزرگتر بود روابط صمیمانه داشتم ولی عاشقانه نبود یعنی حداقل از سمت من اینجوری نبود ولی خیلی صمیمی بودیم و هر روز با هم حرف میزدیم و کل کل میکردیم. خلاصه این رابطه ی ما بهم خورد و چون من عشق رو بینمون تصور نمیکردم راحتتر با قضییه کنار اومدم به مدت کمی بعد از کات کردن من با یه دختری که یکسال از خودم کوچیکتر بود آشنا شدم و حس کردم که دوستش دارم و اونم منو دوست داره و عاشق هم بودیم، یعنی اول اون عاشق من بود و بعدش منم آخراش دوستش داشتم، ولی اون آخرا این دختر خسته شد و گفت کات کنیم و جدا شدیم، برای من روزهای خیلی سختی گذشت و دپرس شدم مدتی.
ولی خب به عنوان واقعیت زندگی باهاش کنار اومدم و سعی در فراموشی دارم
مساله اینه که اون دختر اولیه همین چند روز پیش یه پیامای داده بود به من که داشتم بهت فکر میکردم و گفتم یه پیامی بهت بدم و همین.
خلاصه شروع کردیم به حرف زدن و فهمیدم که اونم چقدر بعد از کات کردن سختی کشیده و همون حسهای منو بعد از کات کردن با این دختر دومی داشته. من احساس میکنم هنوز به یاد من هست
البته خب خدایی من و این دختر اولی روابط عاشقانه نداشتیم، یعنی از سمت من حس عاشقانه ای منتقل نشده بود به اون و بیشتر صمیمیت خیلی زیاد بود ولی خب اون وابسته شده بود.
مساله اینه که من با وجود اینکه دختر دومی رو خیلی دوست دارم هنوز، ولی تصمیم گرفتم فراموشش کنم و از طرفی اینکه این دختره هنوز ممکنه به من حس داشته باشه اذیتم میکنه، چون من بهش حس عاطفی ندارم و میدونم اگه دوباره زیاد حرف بزنیم ممکنه وابسته و دلشکسته بشه و من اینو نمیخوام. من دوست دارم تنها باشم و خلوت کنم هر چند اون دختر دومی رو هنوز خیلی دوست دارم ولی حتی دیگه رابطه با اون رو نمیخوام.
من چیکار کنم؟
دوستان خواهشن قضاوتم نکنید چون از سختی های که کشیدم خبر ندارید، فقط راهنمایی م کنید برادرانه و خواهرانه
علاقه مندی ها (Bookmarks)