سلام دوستان . من خانمی 26 ساله هستم و دوسالی میشه که ازدواج کردم البته به صورت موقت . خیلی بهش وابسته شدم هم از نظر مالی و هم از نظر عاطفی . یک سال دیگه مهلت ازدواج ما تموم میشه . من هیچ خونواده ای ندارم که حمایتم کنند . تنها هستم بدون دوست و فامیل و حتی یه آشنا . همسرم یک زندگی دیگه هم داره . همیشه نگران هستم که اگه من رو ترکم کنه باید چیکار کنم . خیلی به هم ریخته وآشفته هستم . نمیدونم باید چیکار کنممن دیپلم هستم . شغلم فقط منشی برای شرکت ها . با این آقاتوی محیط کارم اشنا شدم . این که میگم کسی رو ندارم واقعا ندارم . یه پدر پیر معتاد که توی خرج خودش هم مونده . این آقابا خانومش از نظر عاطفی و ... مشکل داره یعنی اینکه پنج روز در هفته خونه منه و با هم زندگی میکنیم . همسرش از وجود من بی خبره . چونکه از خونواده پولداری هستش به شوهرش اهمیت نمیده ف درست نیست این حرف رو بزنم همیشه همسرم میگه اگه تو نبودی حتما من به راههای بد و احتمالا مریضی و نابودی کشیده میشده چونکه از نظر جنس با همسرش مشکل داره و اون بهش اهمیت نمیده حتی بهش گفته همینه که هست . ولی همسرم از این موضوع میترسه که اگه اون متوجه بشه چونکه فامیل هستن میگه خونوادش طردش میکنن . لطفا شما بگین چیکار کنم / خواهشا بدون سرزنش و نصیحت . ممنون . من قبلا هم این مشکلم رو مطرح کرده بودم و دوستان این تاپیک رو معرفی کردن
علاقه مندی ها (Bookmarks)