سلام دوستان. من همیشه خواننده خاموش این تالار بودم.
من و همسرم تازه ازدواج کردیم. تو دوران اشنایی میدونستم که ایشون سیگار میکشن و من از سیگار متنفر هستم و بودم. چون بهشوم علاثه داشتم رد نکردم ولی گفتم که باید ترک کنن و ایشون تو اون مدت بارها برای ی مدتی ترک کردن ولی باز مجددا شروع کردن به کشیدن سیگار.. تا چند وقت قبل از ازدواجمون گفتن دیگه هرگز تحت هیچ شرایطی سیگار نمیکشن و من هم قبول کردم. خانوادم هم مطلع نیستن که ایشون سیگار میکشن و به شدت با مقوله سیگار مشکل دارن.
ولی یه مدت بعد از ازدواج فهمیدم ایشون یواشکی باز سیگار میکشن ولی ب روی خودم نیاورم.
تا اینکه ی روز که منو میرسوند خونه
خودش ب حرف اومد که اره میخوام برسونمت خونه ک برم سیگار بکشم.این سیگار داره بین ما جدایی میندازه.. و من باز هم فقط گفتم نمیخوام درباره حرف بزنیم شما قول دادی و تموم شد. باز وقت امتحانات خونشون بودم که گفت تمرکز ندارم و.. باز رفت سیگار کشید. من واقعا نمیدونم چه برخوردی باید داشته باشم.
ایشون میگن این زندگی نیست من ازت میترسم همش باید پنهون کنم. میرسونمت خونه حس میکنم ازاد شدم. اینجوری حسم بهت از بین میره.
منم از سیگار متنفررم واقعا متنفرم. بخواد سیگار بکشه هم من دیگه نمیتونم دوسش داشته باشم.
الان من میدونم پنهونی از من روزی 4-3 تا سیگار میکشه ولی ب روی خودم نمیارم.
دیشب ک عصبی و ناراحت بود و هی میگفت ک من وقتی میرسونمت خونه ازاد میشم گفتم ولی من ناراحت میشم وقتی ازم جدا میشی حتی اگه تو خوشحال شی..
سعی کردم انجوری ارومش کنم. اروم هم شد ولی کلا نمیدونم باید چیکار کنم. چون میدونم باز هم میکشه. پنهونی از من.
وقتایی هم ک میخود بکشه ولی چون من پیششم نمیتونه بکشه همش اخماش تو همه همش کلافس.
راستش به نظر من اینا ادا در اوردنه که من بگم باشه برو بکش اصلا..
از اون طرف وقتی میکشه و من ناراحت میشم بازم ناراحت و عصبی میشه ک تو چرا ناراحت میشی چرا گریه میکنی ..
من واقعا چیکار باید کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)