به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 82
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 92 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1392-5-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    293
    سطح
    5
    Points: 293, Level: 5
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 55 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهر خوبم اینکه نمیتونید با هم حرف بزنید شاید به این خاطره که هر کس حرف خودشو میزنه. من فکر میکنم شما در برابر ایشون احساس حقارت و کوچکتر بودن میکنین و خودتون رو به عنوان خانم اون خونه قبول ندارین. چطور ممکنه ادم تو خونه خودش اضافی باشه!!! اگر اون خونه وجود داره به خاطر وجود شماست. شما خانم اون خونه ای. خودتو دست کم نگیر. مطمئن باش همسرت هم دوستت داره وگرنه با وجود حرفهای مادر و خواهرش و همچنین رفتارای شما!!! حتما تا حالا این زندگی رو تموم میکرد. در ضمن آقایون زبان بدن رو نمیفهمن. این که شما قیافه ات ناراحته یا از چیزی عصبانی هستی برای ایشون از طرز برخوردت قابل فهم نیست. خواسته هاتو مستقیم و بدون کنایه و با ملایمت و البته کم کم به همسرت بگو. همه چی رو یهو نگو چون اینجوری فکر میکنه داره محاکمه میشه و طبیعتا سعی میکنه از خودش دفاع کنه. رو رابطه جنسی ات با همسرت بیشتر کار کن. یه وقت خدای نکرده همسرت نیازشو مجبور نشه جور دیگه ای رفع کنه. در ازدواج برای همه آقایون مهم رفع نیازهای جنسی و برای خانمها رفع نیازهای عاطفیه. وقتی شما نیاز جنسی ایشون رو رفع نمیکنی نباید انتظار داشته باشی ایشون به نیاز عاطفی شما توجه کنن. جلسات خانواده موفق دکتر فرهنگ میتونه در زمینه شناخت اقایون و خیلی از موارد کمکت کنه. لینک دانلود. http://drfrahang.mihanblog.com

  2. 4 کاربر از پست مفید paradise92 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), ehsan_hamdardi (یکشنبه 07 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    در ازدواج برای همه آقایون مهم رفع نیازهای جنسی و برای خانمها رفع نیازهای عاطفیه.
    خانم پردیس لطفا جانب انصاف را در گفته های خود نگه دارید. از نوشته شما چنین استنباط میشه که تمام مردها موجوداتی هوسران و تابع محض هوای نفس خودشون هستن. و خانمها انسانهای عاطفی و ....

  4. 3 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    Elena1994 (جمعه 05 مهر 92), faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), violet (جمعه 05 مهر 92)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    عزیزم سلام
    یه چیزهایی و الازمه که بگه
    1. متاهل بودنت یه نقطه قوت برای توه چرا نمیخوای جایی بیان شه؟ مطمئن باش خواهر شوهرتم کلی حسودی میکنه بت
    2. برای درس و کلاس و فلان و بهمان همیشه وقت داری
    3. مهمترین مهمترین چیز تو زندگیت خوب کردن رابطه خودت با همسرته نه هیچ چیز دیگه

    پس فعلا همه چیزو بزار کنار مادر شوهر خواهر شوهر مادر و پدرت ظلمی که فکر میکنی بهت شده و درس و همه چیز و بزار کنار و خودتو یه دختر خوشبخت ببین که تو بهترین سن ازدواج کرده و الان داشتن شوهری مثل همسرت آرزوی خیلیها و حتی همون خواهر شوهرته
    اولین کاری که میکنی اینه که آرومی و دیگه زت و زرت گریه نمیکنی ، اعتماد به نفستو تقویت کن و همش با خودت تکرار کن که خودت رو دوست داری و لایق بهترینی
    مهمترین چیز اینه که برای جلب محبت همسرت تلاش کنی خواهر شوهرت نباید باعث شه تو کوتاه بیای و اخم و تخم کنی که بدتر شوهرت ازت دور شه بلکه سعی کن تو خونه همیشه تمیز و مرتب باشی و لباس مناسب بپوشی و آرایش کنی که پیش خواهر شوهر و مادر شوهرتم به چشم شوهرت بیای و طوری تلاش کنی که شوهرت همش بخواد بات خلوت کنه
    رابطه جنسی قوی ترین سلاح زن برای جذب مرد خونشه .... خازرات بدی که تا حالا داشتی بریز دور و سعی کن یه شب رویایی با همسرت فراهم کنی و عاشقانه بزار از هم لذت ببرین حتی اگه تو هنوز لذت بردنو بلد نیستی سعی کن به اون حس لذت بدی که با این کار خودتو پیشش عزیز کردی
    رابطه جنسی چیزی که تو داری و خواهر و مادر همسرت ندارن پس این خلوت ها رو به نفع خودت بدون و ازش نهایت اسفاده رو کن
    اولم سعی کن حمایت و محبت همسرتو جذب کنی بعد کم کم یکی یکی و ریز ریز خواسته هاتو بخواه مطمئن باش بهترین زندگیو خواهی داشت
    نقاط قوت خودت و شخصیتت و فراموش نکن
    10 سال اختلاف سن تو سن تو خیلیم خوبه و شوهرت الان اوج جوونی و شور و شوقش و تو هم اوج جوونییته میتونید کلی با هم خوش بگذرونید چیزی که خیلیا تو حسرتشن

    به شوهرت این احساسو بده که دوسش داری و بش افتخار میکنی این احساس برای مردها خیلی مهمه اما یادت باشه همیشه وقار و عزت نفستو مقابلش حفظ کنی
    هر چی گریه کنی و غر بزنی خودتو بیشتر کوچیک کردی و شوهرت ازت دورتر میشه پی شاهزاده وار رفتار کن
    یادت باشه تو ملکه شوهرت هستی و وقتی ملکه باشی اونم باهات مثل یه شاهزاده رفتار میکنه
    همه تلاشتو کن و امیدوار باش ...
    کلش یک ساله که من فکر میکنم با توجه به سن کم هردوتون هم تو وهم همسرت اگه درست رفتار کنی تو 6 ماه همه چیز عالی میشه

    -
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  6. 11 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 05 مهر 92), deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), Elena1994 (جمعه 05 مهر 92), faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), mohammad6599 (یکشنبه 07 مهر 92), فرانک بانو (یکشنبه 07 مهر 92), مسافر تنها (چهارشنبه 10 مهر 92), violet (جمعه 05 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92), باران13 (جمعه 05 مهر 92)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام دوست عزیز

    عزیزم من فکر میکنم تو هنوز دچار یه شوک هستی و بهت حق میدم.اینکه متاهل شدنت رو بتونی درک کنی،درست ببینی،و باش کنار بیایی زمان میبره.پس به خودت زمان بده.و نه خودتو سرزنش کن و نه شوهرتو.
    تو بخاطر جدایی پدر و مادرت الگوی مناسبی برای زندگی مشترک هم نداشتی تا الان اجراش کنی اما...

    حتما همه چیز درست میشه.نیاز به صبر و زمان داری.
    اولا ازدواج رو پایان رویاها و آرزوهای مجردیت ندون.خوب این خیلی دردناکه که ادم فکر کنه دیگه رسیدن به خواسته هاش تموم شد.الان با قدیم فرق داره و تو خیلی راحت میتونی هم به خواسته های شخصیت برسی و هم زندگی مشترکت رو جلو ببری.
    1لیست از هدفها و خواسته هات آماده کن و یه توضیحی راجبشون بنویس.الان نگو نمیشه.شوهرم نمیذاره..اینا هم به موقش حل میشه.

    این قضیه ازدواجتو از هر دیدی که میبینی بنویس.حالا با یه دید جدید هم بنویس.قضاوتها و پیشفرضهای ذهنیت راجب همسرتو کنار بذار.و به خودت بگو من یه مدت زمان میخوام تا بشناسمش.الان نمیتونم قضاوتی راجبش کنم.شایدم همسرم خوب باشه.

    اینا رو فعلا انجام بده تا کم کم برسیم به نحوه ارتباط و تعامل با همسرت.

    *در روز حتما حتما یه زمانی رو به انجام کارای شخصی و مود علاقت اختصاص بده.
    *سعی کن ذهنت رو فعلا از تمرکز روی رفتارای شوهر و خواهرش برداری و به چیزایی که دوست داری فکر کنی

  8. 9 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), Elena1994 (جمعه 05 مهر 92), faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), violet (جمعه 05 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 05 مهر 92)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    هر طوری که شده درستو ادامه بده.


  10. 8 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), Elena1994 (جمعه 05 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), فرانک بانو (یکشنبه 07 مهر 92), violet (جمعه 05 مهر 92), اسکارلت (سه شنبه 09 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    اول از همه همونطور که دوستان گفتن درستو خیلی خوب ادامه بده , چه اهمیتی داره بچه های کلاستون بدونن تو ازدواج کردی یا نه ! یعنی تو حاضری زندگیتو آینده ی خودتو خراب کنی واسه حرف بچه ها که چند سال بیشتر نمی بینیشون؟!

    تو یه قدم از همسن و سال های خودت الان بزرگتر و فهمیده تری , تو ازدواج کردی , نگاهت نسبت به اونا که سطحی هستش باید کلی فرق کنه , برو درستو بخون و حرف هیچ کسی برات مهم نباشه ! با این هوشی که تو داری واقعا حیفه که درستو ول کنی ..

    بعد هم واقعا شوهرت سنی نداره , اونم خیلی جوونه ! باهاش خوب باش و مهربون , شاید اون آدم مغروری هستش ! خوب اینطوری تربیت شده اونم تفصیری نداره , مادر پدرش بیشتر از خودش مقصرن ... شاید منتظره تو سمتش بیای , اونوقته که باهات مهربون میشه ! این راهم امتحان کن !

    با یه دید کاملا منفی واقعا سخته زندگی کردن زیر یه سقف !

    نمی دونم مادرت چطوری دلش اومده تو رو تنها بزاره و بره , اما حتما اگه تونستی باهاش در مورد وضعیتت صحبت کن ! اون مادرته و حتما به فکر کمک کردن بهت میوفته ..

  12. 2 کاربر از پست مفید violet تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), فرهنگ 27 (جمعه 05 مهر 92)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 شهریور 93 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1392-6-25
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 104 پست

    Rep Power
    26
    Array
    دندلیون اول که چه اسم با نمکی برای پروفایلت انتخاب کردی. دوم اینکه چقدر خوب می نویسی. سوم این که چقدر تو دختر باهوشی هستی. چهارم اینکه اگر خودت نگفته بودی و فقط نوشته بودی من فکر نمی کردم شما 15 سالت باشه. قبل از ازدواج به ازدواج به چه دیدی نگاه می کردی فکر می کردی ازدواج یعنی چی؟ بابا واقعاً اشتباه فکر می کردن یا به کسی علاقه مند شده بودی؟
    دوش شراب ریختی، وز بر ما گریختی
    چون خمشان بی گنه روی بر اسمان مکن

  14. 7 کاربر از پست مفید Opal تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), kamr (شنبه 13 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 05 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 مهر 92 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از همه ی دوستا بابت همدردی و راهنمایی هاتونجوانه جان گریه کردنم دست خودم نیست باور کنید فشار خیلی زیادی رومه مادرم ولم کرد رفت پدرم با کتک نشوندم سر سفره ی عقد شوهرم یه ذره براش مهم نیست که من دارم خودمو ذره ذره میکشم رویاهامم همشون از دست رفتن در ضمن من در بچگی دچار افسردگی شدید شدم زمانی بود که مادر و پدرم مدام دعوا میکردن کارم به جایی رسید که دچار توهم شدم و حرف هم نمیزدم الان خودم شدم جای مادرم و نیما جای پدرم ! برام خیلی سخته من همیشه توی برقراری ارتباط مشکل داشتم و جمع گریز بودم الانم برام سخته ترس ولم نمیکنهبهار زندگی عزیز الان به جایی رسیدم که هیچ هدفی برای آینده ندارم . نیما خشک و ریاست طلبه و زور میگه نمیتونه با ملایمت برخورد کنه اینو هزار بار بهش گفتم به هر روشی که فکرشو بکنید اما اون بدتر میکنه مثلا میخواد خواسته های منو اجرا کنه اما بیشتر حس تحقیر شدن دارم چون طوری رفتار میکنه انگار خیلی نازاضیه oletجان مادرم من زندگی خودشو نتونست جمع کنه چه کمکی به من میتونه بکنه ؟ بعدهم دلم نمیخواد صداشو بشنومopalعزیزقبل از ازدواج من همشسرم تو درس و کتاب بود به قول یه عده از اون خرخون های چندش اور میشه گفت با توجه به رفتار والدینم میلی به ازدواج حتی درآینده نداشتم زیاد یا حداقل نه با این شرایط! بابا اشتباه میکرد من فقط با یکی از معلم های مرد کلاس تلفنی حرف میزدم اونم درمورد سوال هام بود اما مخفیانه اینکارو کردم بابام نفهمه و روزی نیست که خودم سرزنش نکنم

  16. 7 کاربر از پست مفید dandelion15 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), Opal (شنبه 06 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92)

  17. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    به نظر من دیدت نسبت به زندگی و تحلیلت از اون خیلی خیلی بالاتر از سنت هست. اما هنوز هیجانات و احساسات 15 سالگی رو داری و این خیلی خوبه. اینجوری می تونی شیطنتها و احساساتت رو بصورت هدفدار برای رسیدت به اهدافت و همراه کردن همسرت استفاده کنی. مهراتهای کلامی رو یاد بگیر، همسرم رو با خودت در یک جبهه ببین و این حسو به همسرت هم بده. همسرت هنوز خیلی جوونه و شما خیلی خوب می تونی اونو با خودت همراه کنی .
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  18. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), بالهای صداقت (جمعه 05 مهر 92)

  19. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    dandelion15 گرامیتو می توانی
    فقط کافی هست که باور کنید که توانا هستید
    وقتی باور کنید ، دیگه مشکلاتی که مطرح کردید، اونقدر بزرگ دیده نمی شوند


    یه نگاه بکن به زندگی ای خودت

    >> دختر زیبایی هستی
    >> بااستعداد و باهوش
    >> دانا و فهمیده
    >> سالم هستی
    >> و از همه مهم تر توانایی ساختن داری ( زندگی ات را مرور کن ، جدایی پدر و مادرت، رفتن مادرت،سختگیری پدرت، افسردگی شدیدت، از دست دادن توانایی تکلم ، تنهایی و ...) ولی شما تونستی از پس این مشکلات بربیایی ، و مدرسه تیزهوشان قبول بشوی ، تونستی بر افسردگی ات غلبه کنی و الان سالم و سلامت باشی ، الان اومدی که با گرفتن مشاوره از پس این مشکلت هم بربیایی

    آیا همه اینها نشان از توانایی های شما ندارد؟
    ایا شما نمی توانی از هیچ ، همه چیز بسازی؟

    شما جوان هستی ، و با این سن و سالت اینقدر فهمیده داری رفتار می کنی ، پس خودت را دست کم نگیر ، تو می توانی عاشق نیما شوی و نیما را نیز عاشق خودت کنی
    و مثل دوتا زوج خوشبخت زندگی تون رو باهم بسازید

    و یه نکته مهم : همسرت تو رو دوست داره ،لحظه ای شک نکن.... یه مرد وقتی از زنش، ... از همسرش خوشش نیاد ،اگر از ازدواجش ناراضی باشه ، با زنش همبستر نمی شود ...


    الان همسرت از سوی شما طرد شده ، پس نیما را به سوی خودت جذبش کن

    من در پست اول شما ، رفتار بزرگ منش خوبی رو ازشما دیدم
    اینکه گفته بودید :

    "ناراحت نمیشم خواهرشو دوست داشته باشه ناراحت نمیشم براش وقت بذاره ناراحت نمیشم براش هدیه به خره"

    گاهی اوقات کلی زمان می برد و چندین جلسه مشاوره باید طی بشه که یه خانوم متاهل با سن و سال 25و27 سال ،دست از انحصار طلبی اش نسبت به شوهرش برداره و راه و روش درست رو یاد بگیره ، پس شما با این جوانی ات چندین قدم از اینجور آدم ها جلو تری

    شاید در ذهن عامه مردم ،سن ملاکی باشه ، واسه بالغ بودن و بزرگ بودن ، اما ملاک واجب و لازم نیست

    مدیر همدردی ، فکر کنم گفت 17 سالش بوده که تصمیم به ازدواج گرفته ، تصورش رو بکن ، یه پسر 17 ساله ... ولی دانا و توانا و توانسته زندگی خوبی رو برای خودش و همسرش بنا کنه

    پس شما هم می تونی ، و وقتی به سن من و امثال من برسی ، کلی از زندگی ات راضی و خوشحال خواهی بود

    بنابراین

    اول با خودت خلوت کن ، خودت رو آرام کن ، از این فکر ها یی که الان داری ، رها شو ، بذار ذهنت نفس بکشه

    دوم از این حس که من بچه بودم ، همسرم رو نمی خواستم ، بابام فلان کرد و .... رها شو ،.... از این احساسات منفی آزاد شو ، و بگو اگه تا الان توانسته ام زندگی ام رو بسازم ، از این به بعد هم خواهم توانست (این طرز تفکر رو کم کم جایگزین تفکرهای قبلی کن)

    سوم سعی کن خوبی های همسرت را نیز ببنی (هر انسانی هم بدی داره و هم خوبی ) خوبی ها را ماندگار ببین و بدی ها را با این دید که همسرت ، انسان کاملی نیست و نیاز دارد به کمک تا بتواند ضعف هایش را برطرف کند

    چهارم سعی کن به همسرت نزدیک شوی ، دلش را بدست بیاری ، این مرحله سخت هست ، چون صبر و تحمل بالای شما را می خواهد ، نباید زود سرخورده شوی و زود ناامید شوی
    باید پله به پله با محبت کردن به همسرت ، او را به سوی خودت جلب کنی

    پنجم توی تالار سرچ کن در مرود مهارت های ارتباطی زن و شوهر زیاد مقاله هست ، من چندتایی می گذارم ، آنها را پرینت بگیر و مو به مو اجرا کن

    خانومی مطمئن باش آینده روشنی در انتظار تو هست

    http://www.hamdardi.net/thread-1247.html

    http://www.hamdardi.net/thread-6377.html

    http://www.hamdardi.net/OLD/thread-6033.html


    شوهران از زنان چه می خواهند؟

    http://www.hamdardi.net/thread-536.html

    ششم برای ادامه درست و سایر علا قه هات ،دیر نشده ، برای اونها هم با برنامه ریزی برو جلو

  20. 10 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    *پرستو* (جمعه 05 مهر 92), faghat-KHODA (جمعه 05 مهر 92), kamran2007 (یکشنبه 07 مهر 92), majid_k (جمعه 05 مهر 92), malakeh (شنبه 06 مهر 92), mohammad6599 (یکشنبه 07 مهر 92), گیسو313 (دوشنبه 22 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 05 مهر 92), مسافر تنها (چهارشنبه 10 مهر 92)


 
صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نامزدم از من پرسیده که من چندمین مرد توی زندگیت هستم لطفا خیلی زود راهنماییم کنید
    توسط raha1415 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مرداد 93, 02:49
  2. میخوام طراح بشم برم توی کار تبلیغات، کسی بلده که راهنماییم کنه؟
    توسط سرافراز در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 بهمن 92, 10:58
  3. زود رنجی زیاد
    توسط a_kamrani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 30 شهریور 92, 13:15
  4. خیلی کلافه ام,دعواهامون زیاده با اینکه تقریبا توی همه چیز تفاهم داریم
    توسط wandered در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 آذر 91, 19:01
  5. حساسیت و زود رنجی زیاد
    توسط eghlima در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 آذر 90, 12:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.