سلام دوباره به دوستان همدردی ....
بنده رو شاید چند نفر از شما بشناسید و مابقی دوستان از تاپیک های زیر یا از عنوان تاپیک ها میتونید موضوعاتی که من این چند وقت درگیرش بودم متوجه مبشین...
تردید در در ادامه و یا پایان دادن یک رابطه .... !!
تضاد معیار ها و باور های دینی من با خانواده (در مورد ازدواج و ...)
بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)
مخالفت خانواده دختر ..... (دوستان راهنمایی میخوام)
قضیه ما به اینجا رسید که دختر خانم، مادر و خانوادش رو تو این ماه رمضون یه خورده آماده کنن و مادرش یه خورد از اون مخالفت خودش که یه سری دلایل کلی داشت کم کنه تا مادر به صورا رسمی به مادرش زنگ بزنه تا اجازه بده که به خواستگاری بریم و ....
حال تا این مدت که بگذره بعضی اوقات با بعضی حرف ها و کارهای طرف یه جورایی زده میشم ازش هیچ یه ترسی یه ناامیدی مثل خوره میوفته تو جونم و بدجوری بی حال میشم و احساس میکنم اینا همه مشکلاتی خواهند بود که بعدا باعث اذیت شدن من و طرف میشه یعنی الان فقط یه وابستگی که بیخود ایجاد شده و به خاطر اینکه نمیشه راحت کات کرد با وجود برخی مشکلات سعی در حل مشکلات داریم و هیچ دبستگی یا علاقه ایی وجود نداره ...!چطور میشه فهمید که این دلبستی هست یا وابستگی ؟ آیا این مشکلات که تو عنوان تاپیک هام هست اگر حل بشه بعد ازدواج این مشکلات نشون دادن نمیشه آیا اون موقع میشه بعضی اختلافات و عقیده هایی که هست باهاشون کنار امد و یه زندگی موفقی رو داشت ؟
اما مشکلاتی که الان از نظر من احساس میکنم یا شک دارم مشکل هست یا نه رو براتون میگم ممنون میشم دوستان و کارشناسان نظرشون در موردشون بدن ...
1- من با ایشون حدود 5و6 ماهی هست در ارتباط تلفنی و یا اس ام اسی هستم این چند ماه 4و5 باری هم به دیدنش رفتم تا بیشتر با اخلاقش در محیط های عمومی و ... ببینم ...
تو این دیدار ها چیزی که اذیتم میکرد کم حرف بودنش بود و یا کم حوصله بودن و یا ... یعنی علاقه ی به کار خاصی رفتن به جای خاصی یا .. نداشت و تو حرف زدن هم همیشه مشکل بود که خودمون رو میکشتم یه موضوع پیدا میکردیم تا در موردش حرف بزنیم ...
و تو اس ام اس و صحبت های تلفنی بعضی اوقات طوری حرف میزنه و از بعضی کارهایی که انجام میده که نمیدونم من این مسائل حساسم و از هرچیز دوست دارم یه مشکل درست کنم یا این اختلاف فکری و رفتاری بینمون هست و مشکل ساز میشه ... مثلا ایشون متولد تیر هستند و ایشون هم مثل سایر متولیدن تیر احساسی هستند و در برخورد با مشکلات زود کم میاره و یا جا میزنن و طاقتشون کمه ....و یا لجباز هستند و یا یه خورده بی حوصله مخصوصا بی نظم هستند ... این موارد رو من به وضوع تو ایشون دیدم .. و برعکس من هیچکدوم از اینها نیستم من در برخورد با مشکلات زود کوتاه نمیام و تا بتونم حلش میکنم ... و یا لجباز هستم ولی نه تو هرچیزی ویا بیشتر اوقات کوتاه میام ... و چیز دیگه به حوصله تو انجام کارهام نیستم و همیشه منظم بوم از میز محیط کارم گرفته تا اتاق تا دسکتاپ کامپیوترم که یه پوشه ی اضافی دیده نمیشه ... ولی برعکس برای ایشون یه جای خالی به زور توی دستکاپش پیدا میکنی البته این یه مثاب بود که متوجه این اختلاف بشید ....
2- اما مورد دیگه که منو میترسونه و یا ناراحت میکنه مساله ی اختلاف طبقاتیشون هست ..
یعنی اینکه خانواده ایشون در سطح رفاه بالاتری زندگی میکنن به همین دلیل این دختر هم در رفاه زندگی کرده و کمتر تو رنج بوده یا کمتر یا اصلا درگیر با مشکل کمبود مسائل مالی بوده و در مقابل من و خانواده من تو یه سطح متوسط و یا معمولی زندگی کردیم و میشه گفت افراد قانع تر و کم هزینه تری هستیم ... من خودم زیاد به خانوادم نرفتم و یه خورده پرخرجم :ی ولی با این حقوقی که الان دریافت میکنم یه زندگی معمولی میتونم شروع کنم تا در چند سال آینده با بهتر شدن حقوق و یا تغییر شغل به یه شغل دیگر بتونم رفاه بهتری رو فراهم کنم ..حال آیا اینگونه افراد معمولا چطوری برخورد میکنن ؟؟
ببخشید به خورده طولانی شد.امیداورم دوستان صبر پیشه کنه و این تاپیک بنده رو هم بخونند و مورد لطف خودشون قرار بدن ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)