به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 بهمن 90 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-21
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    2,182
    سطح
    28
    Points: 2,182, Level: 28
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 79 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    سلام دوستان اگر تاپیک قبلی بنده رو مطالعه کنن تا حدودی متوجه مشکل بنده خواهید شد ...

    http://www.hamdardi.net/thread-16975.html

    خوب اگر تاپیک رو خونده باشید متوجه یه سری تضاد بین من با خانواده خودم میشد که الان بحث ازدواج که شده این موضوع خودش رو نشون داده و به جای حساس خود رسیده ..

    دیشب من با پدرم در مورد آشنایی با این خانم صحبت کردم و یه سری اطلاعات کلی همچون تحصیلات طرف مقابل میزان توان مالی و مذهبی بودن و محل زندگی دادم ..

    پدر بنده هم سر همین موضوع یه سری چیزاهی کلی گفت که کلا جواب نه گفتن خودش رو در مورد انتخاب بنده داد .. و مهمترین دلیلیش هم موارد زیر بوده :

    1- سطح عقاید مذهبی ما با اون ها خیلی فرق میکنه و مثلا اگر من نمیتونم با اون ها رابطه ی صمیمی داشته باشم چون ممکنه سر بعضی مسائل همچون سیاسی و .... اختلاف داشته باشیم و ...
    ایشون به دلیل اینکه گفتم پدر طرف مقابل بازاری هستند و مغازه دار و خودش فرد فرهنگی و کارمند آموزش و پرورش اختلاف و دیدگاه ها راحت میشه از رو شغل تشخصیص داد و کلا نمیشه هیچ رابطه بین دو خانوده ایجاد کرد ...!

    2- دلیل دوم که خیلی مهمتر بود و نتوستم جوابی بدم دور راه بود یعنی بین شهر ما و شهر اون ها حدود 80 کیلومتر فاصله هست .. و به من گفت که آخه چرا خودتو داری عذاب میدی اگه دختر میخوای خودت انتخاب کنی از همین شهر خودمون انتخاب کن باز من میتونم یه کاری کنم ولی اونجا اصلا .. راه خیلی دوره و رسم و رسومشون فرق میکنه و خودنم اذیت میشی این فاصله راه رو ...


    ----------------------

    دوستان من دیگه با پدرم وارد بحث نشدم و اون هم فعلا فکر کرده که من از انتخابم صرف نظر خواهم کرد و با این دختر ارتباطم رو قطع میکنم .. ولی گفتم فعلا باید فکر کنم ...

    الان بدجودر رو دوراهی گیر کردم که آیا من روی این انتخاب خودم پافشاری کنم و پدرم رو به اسرار ببرم واسه تحقیقات کامل تر و دقیق تر در مورد خانواده و خود شخص تا شاید اونطوری که پدرم فکر کنن نباشن یا حداقل اختلافات اونقدر نباشه که نشه اصلا با خانواده اونها رابطه برقرار کرد یا نه سر همین حرف هایی که زده بخوام کوتا بیام و دست از انتخاب خودم بردارم ؟


    ---------------------

    یه چیز دیگه ایی هم که هست اینه که من تا نهایت جایی که میشه میخوام دل پدرم رو بدست بیارم و نمیخوام بالجبار ایشون رو وادار به تحقیقات بیشتر و خواستگاری کنم .. چون بنده پدرم رو خیلی دوست دارم و ایشون هم خیلی به من وابسته هستند و من تک پسر خانواده هم هستم .... و از طرف دیگه یه خورد وارد احساسات شدم و بدجور به این دختر وابسه شدم و با همین اختلافتی که پدرم میگه با یه سری نکات مثبتی که طرف مقابل داره و منو جذب کرده نمیتونم به همین راحتی قضیه رو تموم شده بدونم به صرف این دو اختلافی که پدر بنده گفت .. که از نظر من اختلاف اول به نظر من زیاد نیست چون من مثل پدر خودم مذهبی نیستم اینقدر شدید دیدگاه مذهبی ندارم ... ولی در مورد دومی که دوری راه هست بدجور روش کم آوردم و نمیدونم این دوری راه چقدر میتونه منو اذیت کنه یا مشکل ساز باشه ....!!

  2. کاربر روبرو از پست مفید reza_ss تشکرکرده است .

    reza_ss (جمعه 24 تیر 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    رضای عزیز تاپیک هات رو خوندم و چند کلام صحبت دارم

    اول در مورد عنوان تاپیکت که انتخاب خودت یا پدرت؟> من می گم این درست نیست که آدم بین خودش و پدرش یکی رو انتخاب کنه
    من دخترم و همین مسئله رو با پدرم دارم
    پدرم اهل نماز و ... نیست اما از من توقع داره چادری بشم, من هم مثل شما شیک پوش هستم سعی می کنم هم خواسته های خودم رو بگنجونم هم خواسته ی پدرم رو واسه همین تیپم شیک هست اما ساده ست اما پدر من که با این چیزها راضی نمی شه و من هم کوتاه نمی یام, هر بار حرفی می زنه باهاش صحبت می کنم قبول می کنه دوباره بار بعد گله می کنه!

    می دونید چرا؟ چون آدمها فکرمی کنند عقاید خودشون درسته و وقتی کسی باب میلشون نباشه جبهه می گیرن(منظورم از کسی افراد نزدیک خانوادست) و اون هم بخاطر حس مالکیت و در مواردی صلاح طرف هست.

    خانواده ی شما از نظر خودشون به فکر صلاح شما هستند و نگرانی های خودشون رو دارن و البته حق هم دارند
    همونطورکه پدر من می گه چادر سرت کن که بیرون اذیتت نکنن, این به صلاح من هست اما من می شینم باهاش صحبت می کنم که پدر من اینکه کسی بخواد اذیت کنه می کنه چه چادری چه مانتویی و من بیرون از خونه اونقدر سنگین هستم که کسی جرات نکنه بهم حرفی بزنه و بعضی هایی هم که حرفی می زنن مریضی از خودشونه.

    شما هم بشین باهاش صحبت کن... بهت از الان بگم که کار یکی دو روز و یکی دو بار صحبت کردن نیست... اونها با این اعتقادات بزرگ شدند و نمی شه تغییرشون داد اما می شه با صحبت کردن و متقاعد کردن اینکه میتونند به شما اعتماد کنند و اینکه شماخودت روبهشون ثابت کنی نرمشون کنی

    با پدرت صحبت کن و بگو پدر من الان من هر قدر هم بخوام در مورد اون خانم با شما صحبت کنم شاید متقاعد نشید, بگو شما همیشه به من و خواسته هام احترام گذاشتید و ازتون می خوام این یک بار هم بخاطر من بیاید و تحقیقات کنید, شاید من دارم اشتباه می کنم و الان از شما کمک می خوام, من به اون خانم به دلایلی علاقه دارم و می خوام اگه راهم یا فکرم اشتباه هست کمکم کنید و با هم به نتیجه برسیم

    در کنارش باش, هیچ پدر و مادری بد بچش رو نمی خواد و مطمئنا اگه بدونند عاقلانه تصمیم گرفتی حتما بهت کمک خواهند کرد
    پس خیلی محترمانه صحبت کن و نذار خدایی نکرده اختلافی یا دلخوری پیش بیاد.

  4. 3 کاربر از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده اند .

    matin_female_1988 (جمعه 24 تیر 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 تیر 93 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    453
    امتیاز
    4,461
    سطح
    42
    Points: 4,461, Level: 42
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,177

    تشکرشده 2,204 در 465 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    سلام. دوست خوبم مشکل رو انقدر برای خودتون و خانواده تون بزرگ نکنید. شما مذهبی هستین، خانواده تون مذهبی ترن. همین.
    بهتره با مسائل ساده تر برخورد کنید.
    توصیه میکنم حد وسطی رو انتخاب کنید که نه سیخ بسوزه و نه کباب. یعنی هم احترام پدر حفظ بشه و هم شما انتخابی دل بخواه خودتون داشته باشین.
    بار دیگری به نرمی با پدرتون صحبت کنید، به او یادآری کنید که برای عقایدشون احترام قائلید و متقابلا انتظار دارید ایشون هم نسبت به عاید و افکار شما احترام قائل باشند.
    اگر جوابشون نسبت به این دختر خانوم منفی بود، ازشون صرف نظر کنید، چرا که به هر حال این دختر میخواد وارد خانواده ی شما بشه و اگر خانواده ایشون رو نپذیرند، هم شما و هم ایشون اذیت خواهید شد و عرصه بر شما تنگ خواهد شد.
    اما خب مجبور هم نیستید هر دختری رو که خانواده برای شما انتخاب میکنه بپذیرید. ضمن اینکه پدر به شما اجازه دادند دستتون در انتخاب دختر همشهری باز باشه.


    خوشحال باشید جای من نیستید، چون پدر من برعکس، میخواد من رو از نماز خوندن و روزه گرفتن و حجاب داشتن منع کنه و انتظار داره من انتخابی فوق غیر مذهبی داشته باشم. تازه من کلی هم خوشتیپم، اما مثل اینکه انتظار دارن جوری باشم که بتونن هر روز بیان مفاسد دنبالم، جریمه بدن

  6. 5 کاربر از پست مفید shabe barooni تشکرکرده اند .

    shabe barooni (جمعه 24 تیر 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 بهمن 90 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-21
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    2,182
    سطح
    28
    Points: 2,182, Level: 28
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 79 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    tell me عزیز ممنون بابت همدردی و راهنمایت

    در واقع من قبل از اینکه قضیه رو بهش بگم چند جلسه قبل تر در مورد اعتقادات خودم باهاش صحبت کردو چند ساعت یکی مساله چادر بود که تا حدودی تونست از اون حالت تعصبی که داشتن بیرون بیان یه خورده ....
    ولی دیشبم که صحبت کردم اصلا سعی نکردم حتی یه خورده در مقابلش قرار بگیرم خیلی آروم و منطقی جوابش رو میدادم و سعی بر اجبار کردنش نداشتم اونم به خیال اینکه من الان کامل با حرف هایی که زد دیگه آماده هم که رابطه رو با اون خانم قطع کنم و بعد بیام به پیشنهادات پدرم که از نظر خودش خیلی خیلی از این خانم بهتر است فکر کنم.

    امروز هم طوری عادی برخورد کردیم که انگار اتفاقی نیافتاده .. دیشبم به پدرم گفتم که حتی این قضیه رو به مامانمم نگه چون مادرم من از نظر تحصیلی پایین هستند و کلی فرد منطقی نیست و لجباز و یکدنده هستند و با حضور مادرم نمیشه به نتیجه رسید .... واسه همین سعی میکنم فعلا با پدرم صحبت کنم ...

    و الان هم مشکل من این شده که آیا پدر من دو مورد رو که گفته یکی اینکه فرد مورد نظر تو یه شهر دیگه هستند که حالا از نظر خودش اون شهر یه شهر توریستی هست و منطقه آزاد و کلا خانواده های اونها مذهبی نیستن نمیتونن بره تحقیقات .. البته تحقیقاتی که بتونه اصل و نسب رو در بیاره و بتونه بفهمه که این دختر از دوران راهنمایی تا اکنون چه رابطه های داشته و ..... و مورد دوم هم اینه که میگه من دوست ندارم پسر به یه شهر خیلی دور بدم و دوست دارم عروسی که میگیرک از شهر خودم باشه هم کامل اونو بشناسم و هم دردسرس باشه و از اینجور چیزا .....

    من به این مواردش چه جوابی بدم ؟؟ بگم بره در مورد چی تحقیقات کنه ؟ اونی که الان به طور کلی موضوع رو منفی میبینه و میگه دوست ندارم برم تحقیقات و فقط اگر اسرار کنی به اجبار میرم و .....


    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed65
    خب ببین آقا رضا،

    پدرت به دو نکته اشاره کرده که اهمیت دارند.

    یکبار دیگه به راهنمایی هایی که آقای مدیر کردند توجه کن.

    یک توصیه ای بهت می کنم.
    خب تو این حق رو داری که همسری انتخاب کنی که هماهنگ با سلیقه خودت باشه.
    ولی سعی کن در این راه همیشه به پدر مادر احترام بگذاری و یواش یواش و با احترام رضایت اونها رو جلب کنی.
    یک طوری که حتی اگر پیش خودشون فکر کنند این عروس اون دختری نیست که ما در نظر داریم، ولی باز هم اینقدر تو خوب با اونها برخورد کرده باشی که به انتخاب تو احترام بگذارند. خدایی نکرده اگر توی روی اونها بایستی، اونها فکر می کنند که این ازدواج تو رو ازشون خواهد گرفت. بدتر مخالفت می کنند و همینطور حمایتشون رو از دست خواهی داد.

    اگی تونستی، یک نگاهی به این تاپیک بیانداز.
    البته اتفاقاتی که بین این پسر و دختر افتاده خیلی با شما فرق می کنه. ولی ببین چه تصمیمات اشتباهی گرفته برای جلب رضایت پدر و مادر و چه نتیجه بدی داشته.


    درست یادم نیست، ولی فکر کنم 22-23 ساله بودی، درسته؟
    با توجه به این که سنت کمتر هست، خیلی مهم هست که به تجربه پدر مادر بیشتر تکیه کنی.

    اگر توانستی، با نرمی و با صبر، کم کم پدر مادر رو راضی کن که حداقل یک جلسه خواستگاری بروید.
    بعد از اونها راهنمایی بخواه.
    ببین در رابطه با تفاوتهای فرهنگی چه صحبت هایی می کنند. چه مسائلی رو مطرح می کنند.
    و بعد ببین که دیگه به جز این مسئله متوجه چه چیزهایی شدند.
    شاید خودشون حتی بعد از خواستگاری نظرشون عوض شد.



    یک تجربه شخصی هم من به شما می گویم.
    پدرم یک دوست داره که بازاری هست.
    خب من خودم اهل تحصیل هستم. یکبار که صحبت می کردیم، راجع به آینده من می پرسید. من می گفتم که باز هم قصد ادامه تحصیل دارم. بعد ایشون گفت که به نظر من عمر آدم خیلی کوتاه هست که بخواهد چند سال وقت بگذارد که حالا فلان مدرک رو بگیرد...
    خب این آدم از نظر شخصیتی خیلی آدم خوب و خوش قلبی هست.
    ولی به دلیل تفاوت تفکری و فرهنگی که با من دارد، مسئله ای مثل تحصیل برایش مهم نیست!
    و شاید حتی فکر می کنه که من تا به حال هم که درس خوندم، وقتم رو تلف کردم و زیاد برای این زحمات من ارزشی قائل نخواهد بود.
    حالا فکر کن من بخواهم با دختر او ازدواج کنم. خب معلوم هست که به مشکلاتی برمی خوریم.
    برای همین نکته اولی که پدرت گفتند، با اهمیت هست.

    نکته دوم هم تا حدودی مهم هست. ولی حالا به نظر من مسئله ای نیست که به خاطرش بخواهیم از ازدواج صرف نظر کنیم.

    من فکر می کنم شما می توانی حداقل یک بار هم که شده با نرمی پدر مادر رو راضی کنی که خواستگاری بروید.

    فقط امیدوارم که این اصرار شما برای ازدواج با این دختر احساسی نباشه و با عقل و منطق جلو بروی!

    موفق باشی.
    ممنون حامد جان .. خوشحالم که از نظر کارشناسی شما دوست عزیز هم بالاخره بهره مند شدم ...

    اما در مورد جوابتون :

    اون تاپیک رو دو صفحه ای خوندم تا رسیدم به خودکشی طرف و .. که دیگه دیدم خیلی بی ربطه و من حالمم خیلی بد بشه خودکشی نمیکنم یعنی اینقدر احساسات درگیر این رابطه من نیست ..

    اما مشکل من الان اینه که احساسات یه خورده زیاد شده و درست نمیازه منطقی فکر کنم به موضوع ...!!
    دارم سعی میکنم با پدرم با آرامی صحبت کنم و به قول شما حداقل یک جلسه خواستگاری برم و دلم خنک شه که حداقل خواستگاری رفتم .. شاید یه چیزای از پدر و مادرش دیدم به کل نظرم عوض بشه و برعکس بابام یه چیزایی ببینه نطر اونها عوض بشه .....

    ولی چیز مهم الان اینه که پدر من با دوتاچیز کلی که گفتند میخوام من رابطه من رو به همین راحتی قطع کنم که واقعا واسم غیر ممکن هست چون درسته منظقی فکر میکنم ولی احساستم و وابستگی که ایجاد شده نمیزاره به همین راحتی بیخیال بشم و ......

    در مورد مسالتون هم عرض کنم که درسته ایشون بازاری هستند ولی همین دختر خانم مدرک کاردانی دارن و باباش حاضره ایشون رو به دانشگاه آزاد برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی بفرسته ..اون یکی خواهر ایشون هم مدرک کارشناسی دارن و در کل خانواده ی با سوادی هستند و .....

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    ببینید من فکر می کنم این دو مشکلی که پدرتون بهش اشاره کردن مشکل چندانی نیست که بخواد مانع ازدواج شما بشه. اما من فکر می کنم پدرتون دختری رو در نظر دارن که این مسائل رو نداره برای همین به این دو مشکل اشاره کردن.

    مثلا 80 کیلومتر که راهی نیست. البته شاید برای من که اونسر دنیا هستم و 17000 کیلومتر از ایران دورم کم بیاد اما من هم با کسی ازدواج کردم که فاصله 600 کیلومتری تا شهرمون داشتند. کافیه 2 -3 روز برید اونشهر و تحقیق کنید و چند بار هم رفت و امد خانوادگی داشته باشید تا مطمئن بشید . می تونید برید از دبیرستان و دانشگاه دختر خانم هم تحقیق کنید.

    در مورد مشکل اول هم درسته تا حدودی بهتره خانواده ها از یک سطح فرهنگی اجتماعی بر خوردار باشن اما باز هم مشکل بزرگی نیست. ایا شما در فامیلتون همه با هم قشر خودشون ازدواج می کنند؟ به نظر من مساله اصلی مورد اختلاف تفاوت تربیتی شماست که شما دو نفر در دو خانواده با دو دیدگاه متفاوت بزرگ شدید. بهتره مطمئن بشید که مسائل مورد تفاهم زیادی با اون دختر خانم دارید یا نه.

    امیدوارم موفق باشید و بتونید همراهی خانوادتون رو در تمام مسائل زندگیتون داشته باشید.

    اما اینکه شما می گید شاید اگر پدر و مادر دختر رو دیدید نظرتون عوض بشه یعنی شما هنوز دارید منطقی فکر می کنید اگرچه احساستونم درگیر شده. ولی من چون نه شما و نه اون دختر خانم رو می شناسم نمی تونم بگم ایا در انتخابتون هم منطقی بودبد یا نه و ایا تونستید چشمهاتون رو درست باز کنید یا نه. برای همین شما نیاز دارید که ختما همراهی پدر و مادرتون رو داشته باشید تا اونها که احساساتشون در گیر نشده بتونن واقعیت رو ببینن و به شما انتقال بدن.
    پس هر طور هست سعی کنید با احترام و صمیمیت و اینکه می خواهید از کمک اونها در انتخابتون بهره ببرید ازشون بخواهید تا شما رو در به نتیجه رسیدن یاری کنند و به شما مشورت بدهند. اما یادتون باشه انتخاب نهایی با شماست.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  9. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (جمعه 24 تیر 90)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    آقا رضا خواسته ی هر شخصی قابل حترامه به نظر من و خواسته ی شما هم همینطور

    مطمئنا اگه الان چیزی نگید بعد می بینید که سر سفره ی عقد نشستید و دارید با کسی ازدواج می کنید که معلوم نیست دلخواهتون هست یا خیر

    منظور من ابدا این نیست که با خانوادتون بجنگید اصلا... اما در منطق و آروم بودن راهش بازتر از هر دری هست و راحت تر شما رو به خواسته تون می رسونه

    خیلی خوبه که شما اینقدر آروم و منطقی دارید پیش می رید و مطمئنا موفق خواهید بود

    به نظر من دوری راه و مسافت چیزی نیست که شما بتونید با پدرتون هماهنگ بشید و ببرید وبدوزید چون خانواده ی دختر خانم هم باید نظر بدن, این رو اول گفتم که بگم می تونید به پدر بگد که شاید با توافق خانواده ها بشه بعد ازدواج همین جا در شهر خودتون زندگی کنید.

    به ایشون بگو که مهم تر از دوری راه اینه که این ازدوج, ازدواج موفقی بشه و من به دلایل ... این خانم رو برای ازدواج انتخاب کردم

    اما.... رضای عزیز از صحبت هات تو تاپیک قبلی و این تاپیک متوجه شدم این دوری مسافت واسه خود شما هم یه مسئله ست و داری بزرگ نگاش می کنی و تا وقتی این مسئله برای خود شما هضم نشه برای پدرتون هم هضم نخواهد شد پس اول با خودت باید به توافق برسی و بعد با پدرت.

    می خوام جملات آخر پست قبلی م رو bold کنم و روش تاکید کنم:

    بگو شما همیشه به من و خواسته هام احترام گذاشتید و ازتون می خوام این یک بار هم بخاطر من بیاید و تحقیقات کنید, شاید من دارم اشتباه می کنم و الان از شما کمک می خوام, من به اون خانم به دلایلی علاقه دارم و می خوام اگه راهم یا فکرم اشتباه هست کمکم کنید و با هم به نتیجه برسیم

    تا هر وقت که از این تاپیک به نتیجه نرسیدید و جواب خوبی دریافت نکردید با پدرتون صحبتی نکنید و با احتیاط پیش برید که حرمت ها شکسته نشه.



  11. 2 کاربر از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده اند .

    matin_female_1988 (جمعه 24 تیر 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 بهمن 90 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-21
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    2,182
    سطح
    28
    Points: 2,182, Level: 28
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 79 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
    ببینید من فکر می کنم این دو مشکلی که پدرتون بهش اشاره کردن مشکل چندانی نیست که بخواد مانع ازدواج شما بشه. اما من فکر می کنم پدرتون دختری رو در نظر دارن که این مسائل رو نداره برای همین به این دو مشکل اشاره کردن.

    مثلا 80 کیلومتر که راهی نیست. البته شاید برای من که اونسر دنیا هستم و 17000 کیلومتر از ایران دورم کم بیاد اما من هم با کسی ازدواج کردم که فاصله 600 کیلومتری تا شهرمون داشتند. کافیه 2 -3 روز برید اونشهر و تحقیق کنید و چند بار هم رفت و امد خانوادگی داشته باشید تا مطمئن بشید . می تونید برید از دبیرستان و دانشگاه دختر خانم هم تحقیق کنید.

    در مورد مشکل اول هم درسته تا حدودی بهتره خانواده ها از یک سطح فرهنگی اجتماعی بر خوردار باشن اما باز هم مشکل بزرگی نیست. ایا شما در فامیلتون همه با هم قشر خودشون ازدواج می کنند؟ به نظر من مساله اصلی مورد اختلاف تفاوت تربیتی شماست که شما دو نفر در دو خانواده با دو دیدگاه متفاوت بزرگ شدید. بهتره مطمئن بشید که مسائل مورد تفاهم زیادی با اون دختر خانم دارید یا نه.

    امیدوارم موفق باشید و بتونید همراهی خانوادتون رو در تمام مسائل زندگیتون داشته باشید.

    اما اینکه شما می گید شاید اگر پدر و مادر دختر رو دیدید نظرتون عوض بشه یعنی شما هنوز دارید منطقی فکر می کنید اگرچه احساستونم درگیر شده. ولی من چون نه شما و نه اون دختر خانم رو می شناسم نمی تونم بگم ایا در انتخابتون هم منطقی بودبد یا نه و ایا تونستید چشمهاتون رو درست باز کنید یا نه. برای همین شما نیاز دارید که ختما همراهی پدر و مادرتون رو داشته باشید تا اونها که احساساتشون در گیر نشده بتونن واقعیت رو ببینن و به شما انتقال بدن.
    پس هر طور هست سعی کنید با احترام و صمیمیت و اینکه می خواهید از کمک اونها در انتخابتون بهره ببرید ازشون بخواهید تا شما رو در به نتیجه رسیدن یاری کنند و به شما مشورت بدهند. اما یادتون باشه انتخاب نهایی با شماست.
    سلام و ممنون deljoo_deltang عزیز

    بله این دو مورد زیاد ملاک مهمی نمیتونه باشه ولی همانظور که گفتید پدر با یه سری مقایسه هایی و مثال هایی که تو فامیل میزنه و گزینه های که معرفی میکنه ایم موارد رو ندارن یعنی مورد پدرم دارای مشکلات کمتری هستند و تبع انتخاب که پیشنهاد میکنه انتخاب خودش هست و دلیل منتطقیش هم اینه که چرا با وجود گزینه هایی که بودن این دو مورد هستند ما بخوایم بریم سراغ کیسی که اون مشکلات رو داره ... خوب من تو این مورد واقعا میمونم منطقی چه جوابی باید بدم ؟ باید بگم من به اون خانم علاقه مند شدم و این دو مورد دیگه برام مهم نیست ... ؟!!

    و اما در مورد مشکل دوم : بله متاسفاته یا خوشبختانه همه ی اقشار فامیل تو یه سطع و همه غریب به اتفاق تقریبا با خانواده های مذهبی هم سطح خودمون ازدواج کردند ... پدرم به این موضوع به این دلیل حساس هست که به خاطر خواهر دوم که او به اجبار پدرم رو وادار با ازدواج به شخصی کرد که اصلا به معیارهای پدرم نمیخورد کرد و تو مراسم عقد و .. .یه سری مسائل پیش امد که من پیر شدن پدرم رو به چشم دیدم !!!! خودشم هم گفت بعد از ازدواج اون اگه توجه کنی ریشن داره زودتر سفید میشه چون همیشه تو اضطرابم ....! وظیفه درست من الان چیه ؟

    و اما متاسفانه موارد مورد تفاهم تقربا زیاده ولی همون بعث اختلاف خانواده ها و نوع زندگیشون یه سری اختلافات و تضادها به وجود آورده که درسته در مورد این موارد هم با طرف صحبت کردم وبه یه تفاهم کلی رسیدم ولی هنوز تو این مورد مطعن نشدم که این اختلافات بعد ها باعث بروز اختلافات نشه و ...

    و اما در مورد بحث آخرتون : من تا جایی که از دستم داره بر میاد حولی احساستم رو دارم میگرم ولی باز هنوز فکر میکنم این احساس که داره تصمیم ها نهایی رو میگره و منطق فقط حضور داره .... و اون طرف مقابل هم فکر کنم بیشتر درگیر احساسات شدن و در مورد همه ی موارد من باشون صحبت کردم و منطقی خواستم به اختلافات فکر کنیم ... و ایشون کلا نظر خواصی نمیداند البته این یکی از اخلاقشه که آدم مغروری نیست و به حرف طرف مقابلش خیلی گوش میده و ....


    نقل قول نوشته اصلی توسط tell me
    آقا رضا خواسته ی هر شخصی قابل حترامه به نظر من و خواسته ی شما هم همینطور

    مطمئنا اگه الان چیزی نگید بعد می بینید که سر سفره ی عقد نشستید و دارید با کسی ازدواج می کنید که معلوم نیست دلخواهتون هست یا خیر

    منظور من ابدا این نیست که با خانوادتون بجنگید اصلا... اما در منطق و آروم بودن راهش بازتر از هر دری هست و راحت تر شما رو به خواسته تون می رسونه

    خیلی خوبه که شما اینقدر آروم و منطقی دارید پیش می رید و مطمئنا موفق خواهید بود

    به نظر من دوری راه و مسافت چیزی نیست که شما بتونید با پدرتون هماهنگ بشید و ببرید وبدوزید چون خانواده ی دختر خانم هم باید نظر بدن, این رو اول گفتم که بگم می تونید به پدر بگد که شاید با توافق خانواده ها بشه بعد ازدواج همین جا در شهر خودتون زندگی کنید.

    به ایشون بگو که مهم تر از دوری راه اینه که این ازدوج, ازدواج موفقی بشه و من به دلایل ... این خانم رو برای ازدواج انتخاب کردم

    اما.... رضای عزیز از صحبت هات تو تاپیک قبلی و این تاپیک متوجه شدم این دوری مسافت واسه خود شما هم یه مسئله ست و داری بزرگ نگاش می کنی و تا وقتی این مسئله برای خود شما هضم نشه برای پدرتون هم هضم نخواهد شد پس اول با خودت باید به توافق برسی و بعد با پدرت.

    می خوام جملات آخر پست قبلی م رو bold کنم و روش تاکید کنم:

    بگو شما همیشه به من و خواسته هام احترام گذاشتید و ازتون می خوام این یک بار هم بخاطر من بیاید و تحقیقات کنید, شاید من دارم اشتباه می کنم و الان از شما کمک می خوام, من به اون خانم به دلایلی علاقه دارم و می خوام اگه راهم یا فکرم اشتباه هست کمکم کنید و با هم به نتیجه برسیم

    تا هر وقت که از این تاپیک به نتیجه نرسیدید و جواب خوبی دریافت نکردید با پدرتون صحبتی نکنید و با احتیاط پیش برید که حرمت ها شکسته نشه.



    بازم ممنون tell me عزیز که خیلی دارید به بنده کمک میکنید ..

    تمام سعیم رو خواهم کرد که آروم و منطقی با پدرم صحبت کنم و به یه نتایجی برسم ...

    در مورد دوری راه بنده چون چندباری به دلیل دیدار با این خانم رفتم چون خودم ماشین دارم زیاد برام سخت نیست و میشه گفت به چشم یه مشکل حداقل من بهش نگاه نمیکنم ...
    فقط منظورم از دوری راه اون آداب رسوم هست که نمیدونم چقدر اختلاف توش هست ...
    و در مورد محل زندگی هم با طرف یه تفاهم رسیدم که بیان تو همین شهر خودمون با خونه ای که پدرم قرار در اختیارم قرار بده زندگی کنیم ...

    ممنون ،موردی و متنی که بلد کردید رو به خاطر خواهم سپرد و تو صحبت های دوباره با پدرم استفاده خواهم کرد



  13. کاربر روبرو از پست مفید reza_ss تشکرکرده است .

    reza_ss (جمعه 24 تیر 90)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    آقا رضا می تونم بپرسم که زندگی خواهر شما از لحاظ تفاهم در چه سطحی هست؟ آیا زندگی موفقی هست؟ البته اگه جواب هم ندادید مشکلی نیست فقط می خوام بگم اگه زندگی موفقی دارن می تونید با پدر صحبت کنید و بگید خدا رو شکر که زندگی شون خوبه و خوشبخت هستند... مگه شما غیر از این می خوای که بچه هات احساس خوبی داشته باشن و خوشبخت بشن؟

    به نظر من اینقدرها هم که شما مسئله رو بزرگ کردی برای خودت بزرگ نیست... مطمئنا پدر شما قلقی داره و با برسی کردن اخلاقیات ایشون می تونی بهش پی ببری و به نفع خودت استفاده کنی
    مثلا پدر من قلقش اینه که موقع رانندگی باهاش صحبتت کنی.... یه وقتایی یه مسائلی رو در شرایط رودر رو بهش می گم خیلی عصبانی می شه اما همون مسئله رو وقتی داره رانندگی می کنه بهش می گم خیلی منطقی برخورد می کنه!!! تعجب داره چون منطقی نیست اما هر چی که هست منطقی یا غیر منطقی جواب می ده و من هم همین رو می خوام.

    اینقدر مسئله تون رو با پدرتون تو ذهنتون پررنگ نکنید و بهش جلا ندید... این بزرگ کردن مسئله به اون مشکل نیرو می ده و مقابله باهاش برامون سخت تر می شه...

  15. 2 کاربر از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده اند .

    matin_female_1988 (جمعه 24 تیر 90)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    سلام reza_ss عزیز

    خوشحالم تو تاپیک قبلیت گفتی یه مقدار حل شده از مشکلاتت.

    تبریک میگم.

    من فکر میکنم دوستان راهنماییهای خوبی کردند والبته من هم استفاده کردم.اما موردی که به ذهنم رسید بگم اینه که باز هم رو همدیگه شناخت پیدا کنید.

    در ضمن خیلی خوبه که در مورد محل زندگی به تفاهم رسیدین .در مورد اداب ورسوم هم میتونی غیر مستقیم از فامیلاشون یا صحبت با خودش متوجه شی.

    امیدوارم به خوبی و خوشی بتونی رضایت پدرت رو جلب کنی.

    یادت باشه:
    گر صبر مکنی ز غوره حلوا سازی.من فکر میکنم یه مقدار نیاز به زمان باشه.

    موفق باشی.



  17. 2 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .


  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 بهمن 90 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-21
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    2,182
    سطح
    28
    Points: 2,182, Level: 28
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 79 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین دو راهی گیر کردم ..!! (انتخاب خودم و یا انتخاب پدرم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط tell me
    آقا رضا می تونم بپرسم که زندگی خواهر شما از لحاظ تفاهم در چه سطحی هست؟ آیا زندگی موفقی هست؟ البته اگه جواب هم ندادید مشکلی نیست فقط می خوام بگم اگه زندگی موفقی دارن می تونید با پدر صحبت کنید و بگید خدا رو شکر که زندگی شون خوبه و خوشبخت هستند... مگه شما غیر از این می خوای که بچه هات احساس خوبی داشته باشن و خوشبخت بشن؟

    به نظر من اینقدرها هم که شما مسئله رو بزرگ کردی برای خودت بزرگ نیست... مطمئنا پدر شما قلقی داره و با برسی کردن اخلاقیات ایشون می تونی بهش پی ببری و به نفع خودت استفاده کنی
    مثلا پدر من قلقش اینه که موقع رانندگی باهاش صحبتت کنی.... یه وقتایی یه مسائلی رو در شرایط رودر رو بهش می گم خیلی عصبانی می شه اما همون مسئله رو وقتی داره رانندگی می کنه بهش می گم خیلی منطقی برخورد می کنه!!! تعجب داره چون منطقی نیست اما هر چی که هست منطقی یا غیر منطقی جواب می ده و من هم همین رو می خوام.

    اینقدر مسئله تون رو با پدرتون تو ذهنتون پررنگ نکنید و بهش جلا ندید... این بزرگ کردن مسئله به اون مشکل نیرو می ده و مقابله باهاش برامون سخت تر می شه...
    سلام .. خواهر من از لحاظ تفاهم فعلا که مشکل خاصی با شوهرش نداره ولی خوب به کل اخلاق شوهرش فرق میکنه و تو یه فاز دیگه هست و نوع رفت و آمداش که مثلا شب دیر میان خونه و یا بعضی رفتارها که اصلا تو خانواده ما وجود نداشته و تیپ و ظاهر فرد و نوع برخورد اون با خواهر که بیشتر میشه گفت خواهرم عاشق چشم ابرو طرف شده و براش ببخشید اگه خیلی تند بخوام بگم الان داره نوکری میکنه نه خانومی چون تو رفتاراش احترام دوطرفه کمتر هست و خواهرم همیشه مطیع عوامل شوهر هست و ..... چون از نظر ظاهر شوهرش خیلی زیباتر از خواهر من هست و اون یه تیپ شیک و غیر مذهبی داره خواهر من چادری و .. هست !
    اون پدرو مادر نداره و خانواده درست و حسابی هم نداره ما دارای یه خانواده معتمد و جا افتاده تو جامعه هستیم ... این اختلافات هست که پدرم رو داره اذیت میکنه و سر صحبت های اون شب همین خواهر رو مثال زد و فکر میکنه انتخاب من هم همینطوری هست و طرف مقابل من خیلی از من کمتر و ... است و ارزش من بیشتر از این افراط هست ...

    منتظر یه فرصت مناسب دیگه هستم که دوباره با پدرم صحبت کنم ببینیم اینبار چی میگه ...
    خودم از این داماد دل خوشی ندارم چون حدود 2و3 سال با خواهر من دوست بوده و ...


    حالا اینا یه طرف قضیه هستاااا تازه من پدرم رو راضی کنم بعد باید به دختره بگم که موضوع رو به خانواده خودش بگه این دختر هم چون فرزند آخر هست و بعد جالب اینجاست خواهر بزرگترش که 25 سالشه و دادشش که 28 سالشه هنوز ازدواج نکرند و از طرفی همین این خانم و همین پدر و مادرش بهش خیلی علاقه و وابسته هستند و فکر هم نمیکنم به همین راحتی این دخترش رو تو شهری با فاصله ی مثل ما شوهر بده و حتما سعی میکنه تو شهر خودش اینکار رو کنه تا بهش نزدیک باشه ...

    خدار اخر و عاقبت مارو بخیر کنه فقط ....


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.