خب ببین آقا رضا،
پدرت به دو نکته اشاره کرده که اهمیت دارند.
یکبار دیگه به راهنمایی هایی که آقای مدیر کردند توجه کن.
یک توصیه ای بهت می کنم.
خب تو این حق رو داری که همسری انتخاب کنی که هماهنگ با سلیقه خودت باشه.
ولی سعی کن در این راه همیشه به پدر مادر احترام بگذاری و یواش یواش و با احترام رضایت اونها رو جلب کنی.
یک طوری که حتی اگر پیش خودشون فکر کنند این عروس اون دختری نیست که ما در نظر داریم، ولی باز هم اینقدر تو خوب با اونها برخورد کرده باشی که به انتخاب تو احترام بگذارند. خدایی نکرده اگر توی روی اونها بایستی، اونها فکر می کنند که این ازدواج تو رو ازشون خواهد گرفت. بدتر مخالفت می کنند و همینطور حمایتشون رو از دست خواهی داد.
اگی تونستی، یک نگاهی به
این تاپیک بیانداز.
البته اتفاقاتی که بین این پسر و دختر افتاده خیلی با شما فرق می کنه. ولی ببین چه تصمیمات اشتباهی گرفته برای جلب رضایت پدر و مادر و چه نتیجه بدی داشته.
درست یادم نیست، ولی فکر کنم 22-23 ساله بودی، درسته؟
با توجه به این که سنت کمتر هست، خیلی مهم هست که به تجربه پدر مادر بیشتر تکیه کنی.
اگر توانستی، با نرمی و با صبر، کم کم پدر مادر رو راضی کن که حداقل یک جلسه خواستگاری بروید.
بعد از اونها راهنمایی بخواه.
ببین در رابطه با تفاوتهای فرهنگی چه صحبت هایی می کنند. چه مسائلی رو مطرح می کنند.
و بعد ببین که دیگه به جز این مسئله متوجه چه چیزهایی شدند.
شاید خودشون حتی بعد از خواستگاری نظرشون عوض شد.
یک تجربه شخصی هم من به شما می گویم.
پدرم یک دوست داره که بازاری هست.
خب من خودم اهل تحصیل هستم. یکبار که صحبت می کردیم، راجع به آینده من می پرسید. من می گفتم که باز هم قصد ادامه تحصیل دارم. بعد ایشون گفت که به نظر من عمر آدم خیلی کوتاه هست که بخواهد چند سال وقت بگذارد که حالا فلان مدرک رو بگیرد...
خب این آدم از نظر شخصیتی خیلی آدم خوب و خوش قلبی هست.
ولی به دلیل تفاوت تفکری و فرهنگی که با من دارد، مسئله ای مثل تحصیل برایش مهم نیست!
و شاید حتی فکر می کنه که من تا به حال هم که درس خوندم، وقتم رو تلف کردم و زیاد برای این زحمات من ارزشی قائل نخواهد بود.
حالا فکر کن من بخواهم با دختر او ازدواج کنم. خب معلوم هست که به مشکلاتی برمی خوریم.
برای همین نکته اولی که پدرت گفتند، با اهمیت هست.
نکته دوم هم تا حدودی مهم هست. ولی حالا به نظر من مسئله ای نیست که به خاطرش بخواهیم از ازدواج صرف نظر کنیم.
من فکر می کنم شما می توانی حداقل یک بار هم که شده با نرمی پدر مادر رو راضی کنی که خواستگاری بروید.
فقط امیدوارم که این اصرار شما برای ازدواج با این دختر احساسی نباشه و با عقل و منطق جلو بروی!
موفق باشی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)