به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 16:52]
    تاریخ عضویت
    1393-9-02
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,526
    سطح
    22
    Points: 1,526, Level: 22
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 36.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 37 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تجسس شوهر خواهر در زندگی من!

    سلام بچه ها
    موضوعی مثل خوره افتاده بود به جونم هم ناراحتم میکرد و هم عصبانی گفتم شای د شما بتوینید ارومم کنید و چاره ای هم پیشنهاد بدید

    مسئله همین چیزیه که گفتم شوهر خواهرم که از لحاظ فامیلی با مانسبت نزدیکی هم داره در زندگی شخصی من تجسس میکنه و البته با هنماهنگی وهمکاری خوارم هم هست

    ما چندروز پیش مهمونی داشتیم. من حواسم به اطاقم بود ولی چون اطاق زیاد نداشتمی و اگه کسی برای استراحت یا چیزی میخواست بره به اطاقم نمیتونستم ممانعت کنم ولی حواسم بود تا اینکه جریان از وقتی عموم به اطاقم رفت که بخوابه و در رو بستم از دستم در رفت

    تا اینکه فردای روز مهمونی دیدم دوتاسیمکارتی که توی کمدم داشتم به دلیل وارد کردن پین کد اشتباهی به صورت مکرر سوخته

    خیلی عصبانی بودم و فکرمیکردم کار عموی نزدیک به پنجاه سالمه و بعد از یکی دوروز عصبانیتمو فرو خوردم و تا حدی بیخیال موضوع شدم .گفتم هرکاری کرده دیگه مرده

    تا اینکه دیروز یاد موضعی افتادم و اینکه از اول بعید بود کار عموم باشه که اینقدر تابلو جلوی من رفته توی اطاق اینکار رو کرده باشه. یاد این افتادم که شوهر خواهرم چند بار بعد از ظهر که من پایین بودم و چندباری اومدم بالا دیدم تنهایی بالاست و مثلا داره خودشو مشغول چای ریختن برای خودش نشون میده و تا من اومدم هم سریع با من رو در رو نشد و رفت پایین. این درحالیه که پایین چایی بود تازه دم!

    من تقریبا مطمئنم که کار خواهرم وشهرش بوده به صد دلیل. یکی اینکه هیچکی نه جرات این کار رو داشته نه زمانشو و مهمونا اصلا وقت اینکار رو نداشتن و هیچکدوم بالا نبودن. گذشته از اون همین چند ماه پیش هم دیدم که خواهرم تئوی کمد لباسیم و وسایل شخصیم کاوش میکنه و خیلی مهم تر از این .همین شوهر خواهرم چند سال چیش با یه خط غغزیبه مزاحم من میشد و با اینکه غیر مستقیم به روشون اوردم انگکار اثر نداشته. و خیلی مهم تر از این ها. من چند سال پیش اولین خواستگارم فاضله شهرش هزار کیلومتری ما بود توی داشنگاهی که من درس میخوندم. این و خواهرم اومده بودن اینجا و با سرک کشی و پرس و جو از خوابگاه پسرا شهر خواستگارم رو در اورده بودن و چند ماه بعد از اینکه من اونو رد کرده بودم رفته بودن تحقیقات!!!!
    حالا شاید بگید اینا شاید برای مادرم این کار رو میکنن اما نه . اینا تجسسشون فقط برای خودشون هست
    اصلا با این دخال هاشئت در امور من و این خواستگارم و همکلاسیای دیگه و با داستانایی که ساختن از پنج سال پیش منو از چشم خواخر بزگترم که بیشتر از مادرم دوسش داشتم و میپرستیدم انداختن طوریکه ذواب زمن با اون خواهرم هم شکراب شده چون با این خواهرم بسیار صمیمی هست و به خودش و این شوهر خواهرماعتماد زیاد داره

    مطمئنم توی تمام صفحات اجتماعی تلفنی و اینترنتی هم توی کار تجسس من هستن

    واقعا نمیتونم وقاحت اینکه یه مرد متاهل بره و وسایل شخصی یه دختر رو بگرده وسایلی که هرچیزی میتونسته داخلش باشه چه از اون و چه بازررسی وسایل شخصیم توسط خواهرم رو نمیتونم قبول کنم و به شدت ناراحت و عصبانی هستم تازه اماکن داره گوشی شخصیم رو با وجود داشتم رمز(دزدکی دیدن رمز در هنکام وارد کردنش) بازررسی کرده باشن و بهرحال هرکسی چیزای شخصی توی گوشیش داره از عکس های بی حجاب خودمون تا هر خاطره ای که مثل راز گوشه ای ازش نوشته باشیم

    هرلحظه امکان داره شمارشو بگیرم یا با اسمس بگیرمش زیر باد اون چیزی که شایستشه ولی نمیدونم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    من فعلا به کاری که دیگران با شما انجام داده اند ندارم

    به نظر من هرواکنس نامناسبی که شما داشته باشید به وجهه و شخصیت و اخلاق خودتون اسیب میزنه مضاف به اینکه مطمئن هم نیستید که کار چه کسی بوده

    شما باید روجیه صبر وگذشت خودتون رو بالا ببرید

    و در بدترین حالت ایمیل ها یا مسج های شخصی شما خونده شما و عکس هاتون رو دیدن که قطعا کار بسایر زشتی بوده ولی بگذرید و از هرانچه باید انجام میدادید و هرچه نباید انجام میدادید درس عبرت بگیرید

    شما که ظاهرا روی این قضیه حساس هم هستید باید بیشتر از این حواستان را جمع میکردید.خود من هر موقع حالت بی نظم و اشفته دارم و مکان مناسبی برای وسایلم انتخانب نمیکنم مرتب نگران گوشی دفترچه یاد داشت یا خاطرات خود هستم

    این افرادی که شما توضیح دادید این عمل جزو خصیصه شخصیتشی شان به نظر میرسد و با حرف نمیتوانید انها را باز دارید زیرا حریص تر میشوند. پس باید فقط انظباط بیشتری داشته باشید و وسایل شخصی و بسیار شخصی تان را در مکان مناسبی قرار دهید

    در مورد فعالیت اینترنتی هم میتوانید حالت خود را پنهان کنید و از هر انچه دوس ندارید دیده شود مراقبت کنید و حتی از یک خط شخصی برا ی دوستانتان در صورت حساسیت زیاد استفاده کنید

    و اخرین مورد هم زیاد به حرف و نظر دیگران وابسته نباشید ما هرچقدر هم مورد تایید و علاقه دیگران باشیم سرنوشت و زندگی جداگانه خود را داریم و سرنوشت مان در دست خودمان است و
    در اخر به نظر من بگذرید و درس بگیرید و از کاه کوه نسازید تا اعصابتان ارامش بگیرد

  3. 3 کاربر از پست مفید خطا پوش تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 24 مهر 94), shabnam22 (چهارشنبه 22 مهر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 23 مهر 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 16:52]
    تاریخ عضویت
    1393-9-02
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,526
    سطح
    22
    Points: 1,526, Level: 22
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 36.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 37 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینجا تا ادم شناخته میشه و بعضیا بهش برچسب میزنن دیگه بقیه جوابشو نمیدن وگره موضوعی که من گفتم نمیتونست بی جواب باشه

    ******************

    اول یه جوابی بدم به دونفر که توی تاپیکای قبلی کمکم کردن بخصوص یاس پاییزی
    اول اینکه من به این نتیجه رسیدم که شخصیت من برایند دوتا از خواهرام مادرم گاهی پدرم هست
    یاس عزیز من در این مدت خیلی از حرفای شما رو عملی کردم مثلا گاهی توی بحث با مادرم نمیشنیدم و گاهی میشنیدم اما نشنیده میگرفتم و بزرگش نمیکردم
    حتی خوارام که هفته پیش توی ممهمونی بودن بخصوص از یکیشون همه جور حرفی رو نشنیده گرفتم باهاشون بیرون رفتم کنارشون نشستم
    ولی شما نمیدونی خواهر بزرگم چند بار بی دلیل به من گیر میداد اینگار دلش میخواست من له بشم یعنی نباشم از بودنم احساس انزجار و نفرت میکرد دهن که باز میکردم توی مهمونی گیر میداد بهم درحالیکه اشتباه میکرد و حق اینکار رو نداشت.
    یکی از دلیایل رفتارش میتونه این باشه کهاز ظاهر و لباس من خوشش نمیاد.نه اینکه من باز و بی حجاب میکردم .

    شیدا درسته که من حساسم به یک مسئله گیر میدم.سریع بهم میریزم ودیر به حالت عادی برمیگردم ولی مسائلی که میگم مربوط به این دوتا مشکل من ندارن
    مثلا همین موضوع تجسس خانواده خواهرم و بخصوص شوهرش که واقعا کارش وقاحت داره.
    *********************

    درست میگید خطاپوش گرامی . من باید حواسم رو بیشتر جمع میکردم چون خیلی روی وسایل شخصیم حساس هستم البته این باز هم از جرم کسی که میره در کشوی شخصی من رو باز میکنه کم نمیکنه

    خدایی حس میکنم دیگه نیازی به مشاوره اینجا ندارم چون یا برچسب میزنن یا جواب نمیدن
    من خودم میدونم مشکل از سطح فرهنگ و خصوصیات اخلاقی خانواده و فامیلم هست و دیگران رو هم که نمیشه تغییرشون داد . باید هرکسی امور خودشو مدیریت کنه
    در مورد هر کدوم از خواهرام هم باید بجای در افتادن باهاشون سعی کنم روابطمو کم کنم.چون من ادمی نیستم که خودمو مطابق میل خواهرم تغییر بدم

    - - - Updated - - -

    اینجا تا ادم شناخته میشه و بعضیا بهش برچسب میزنن دیگه بقیه جوابشو نمیدن وگره موضوعی که من گفتم نمیتونست بی جواب باشه

    ******************

    اول یه جوابی بدم به دونفر که توی تاپیکای قبلی کمکم کردن بخصوص یاس پاییزی
    اول اینکه من به این نتیجه رسیدم که شخصیت من برایند دوتا از خواهرام مادرم گاهی پدرم هست
    یاس عزیز من در این مدت خیلی از حرفای شما رو عملی کردم مثلا گاهی توی بحث با مادرم نمیشنیدم و گاهی میشنیدم اما نشنیده میگرفتم و بزرگش نمیکردم
    حتی خوارام که هفته پیش توی ممهمونی بودن بخصوص از یکیشون همه جور حرفی رو نشنیده گرفتم باهاشون بیرون رفتم کنارشون نشستم
    ولی شما نمیدونی خواهر بزرگم چند بار بی دلیل به من گیر میداد اینگار دلش میخواست من له بشم یعنی نباشم از بودنم احساس انزجار و نفرت میکرد دهن که باز میکردم توی مهمونی گیر میداد بهم درحالیکه اشتباه میکرد و حق اینکار رو نداشت.
    یکی از دلیایل رفتارش میتونه این باشه کهاز ظاهر و لباس من خوشش نمیاد.نه اینکه من باز و بی حجاب میکردم .

    شیدا درسته که من حساسم به یک مسئله گیر میدم.سریع بهم میریزم ودیر به حالت عادی برمیگردم ولی مسائلی که میگم مربوط به این دوتا مشکل من ندارن
    مثلا همین موضوع تجسس خانواده خواهرم و بخصوص شوهرش که واقعا کارش وقاحت داره.
    *********************

    درست میگید خطاپوش گرامی . من باید حواسم رو بیشتر جمع میکردم چون خیلی روی وسایل شخصیم حساس هستم البته این باز هم از جرم کسی که میره در کشوی شخصی من رو باز میکنه کم نمیکنه

    خدایی حس میکنم دیگه نیازی به مشاوره اینجا ندارم چون یا برچسب میزنن یا جواب نمیدن
    من خودم میدونم مشکل از سطح فرهنگ و خصوصیات اخلاقی خانواده و فامیلم هست و دیگران رو هم که نمیشه تغییرشون داد . باید هرکسی امور خودشو مدیریت کنه
    در مورد هر کدوم از خواهرام هم باید بجای در افتادن باهاشون سعی کنم روابطمو کم کنم.چون من ادمی نیستم که خودمو مطابق میل خواهرم تغییر بدم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-26
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    2,284
    سطح
    28
    Points: 2,284, Level: 28
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 91 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.میشه بگی چند سالته؟و علت این تجسس ها چی هست.از قبل اتفاقی افتاده؟اگه اتفاق های قبلش تعریف میکردی بهتر میشد کمکت کرد

  6. 2 کاربر از پست مفید خانوم تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 24 مهر 94), shabnam22 (پنجشنبه 23 مهر 94)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shabnam22 نمایش پست ها

    درست میگید خطاپوش گرامی . من باید حواسم رو بیشتر جمع میکردم چون خیلی روی وسایل شخصیم حساس هستم البته این باز هم از جرم کسی که میره در کشوی شخصی من رو باز میکنه کم نمیکنه
    دنبال مجازات نباش اینبار گلم ..اولویت مهم تر آرامش خودته... حرف های خطا پوش و کارهایی که پیشنهاد داده خوب بود .. هر آنچه لازم بود گفت به جز یکی...


    خدایی حس میکنم دیگه نیازی به مشاوره اینجا ندارم چون یا برچسب میزنن یا جواب نمیدن
    یعنی دوحالت بیشتر نداشته ؟! این سوال برام پیش اومد: من جزو کدوم دسته بودم؟!

    دیگران رو هم که نمیشه تغییرشون داد . باید هرکسی امور خودشو مدیریت کنه
    در مورد هر کدوم از خواهرام هم باید بجای در افتادن باهاشون سعی کنم روابطمو کم کنم.چون من ادمی نیستم که خودمو مطابق میل خواهرم تغییر بدم
    خیلی خوبه که قدم های اول رو برداشتی... خوشحالم از این بابت ... امیدوارم ادامه بدی و قطع نکنی و بگی تا همین جا کافیه !!
    یعنی این تبدیل بشه به ویژگی تو ... دخترخانومی قوی که با هرحرفی و هر اتفاقی بهم نمیریزه .جایی که لازمه گوش میده (برای بهتر شدن ) و جایی که لازمه نشنیده میگیره (برای آرامش داشتن)...

    این ثبات و آرامش داشتنه که مارو به انجام کارهای خیلی بزرگ توانمند میکنه...
    اگه دستخوش هر باد و گردباد و و طوفانی نشیم (اشاره به مشکلات کوچک و بزرگ) میتونیم زندگی خوبی بسازیم...

    این موردی که براش تاپیک زدی به مانند همون گرد باده .. اگه خودتو بکشی بیرون و کنار وایسی فقط حرکتشو تماشا میکنی و آسیبی بهت نمیزنه امــــــــــــــا اگه توش بمونی و بخوای خودتو درگیرش کنی فکر میکنی نتیجه چی میشه ؟!

    ****************************
    *من یادمه یک جمله خوندم : هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح کند،خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.*

    سر این حرف من چهار روز تمام فکر کردم که یعنی چی این ؟! اون چهار روز دغدغه ام این بود ...الانم هست...

    دو سه تا از موارد نتیجه گیری من تو اون چهار روز:

    - وقتی معیار و وسیله سنجش کارهات یک واحد مشخص باشه نه حرف و رضایت مردم (چرا که هر کس یه چیزی میگه و اغلب هروز یه چیزی میگن!! ) ، ثبات و آرامش رو پیدا میکنی...
    چیزی که تو زندگی مردم گم شده و به اشتباه دنبال یه چیزای دیگه میگردن ...

    - وقتی تنهایی و هیچ آدمی همراهت نیست ،خدا که هست،
    اونکه گفته هروقت خواستی باهام تماس بگیر... ماییم که فراموشش کردیم...

    - وقتی ادمها به یک درجه از اخلاص در عمل میرسن دیگه خود بخود ادمها جذبش میشن و دوستش دارن...


    من سعی میکنم پیوسته اینهارو لحاظ کنم...و هرروز بهتر از دیروز بشم...

    ***************************

    * هدفت رو بگیر و دنبال کن*

    امیدوارم بهت ...میتونی موفق بشی گلم

    من همینجا تاپیک زدم در مورد کار و آخرش تقریبا همونی شد که میخواستم و با هدفم سازگار بود الان یه کار چهار ساعته پیدا کردم که ویژگی هایی که براش تو اون تاپیکم گفته بودم داشت و حتی تعیین کرده بودم تا مهرماه سرکارم برم الحمدالله از فردای روز تولدم شروع بکار کردم ...
    از کتاب "حکایت دولت و فرزانگی" یادگرفتم که برای چیزی که میخوام زمان درنظر بگیرم و تلاشم رو انجام بدم به قدر و اندازه ظرف زمانی که درنظر گرفتم ...این مانع از کم کاری و تنبلی و سستی شد...
    اگه تونستی بخون کتاب کم حجمی هم هست...

    - خیلی جاها بهم ثابت شده هر آنچه خواهی (خیر،خوبی) ، میشود.


    هدفمند باشی همه رو تحت تاثیر خودت قرار میدی... برای همین میگم علاقه هات رو دور ننداز... رویاهاتو فراموش نکن که اگه اینها رو نداشته باشی چیزی نداری و زندگی تلخ و ناگوار میشه....

    *** در مورد روابط و کمیت و کیفیت ارتباط هم تاپیک قبل اشاره کردم در حد یه جمله بود بهش نپرداختم ولی دختر باهوشی هستی خودت گرفتی مطلبو ...فعلا تو این اوضاع و احوال ،برای تاثیر گذاری کمترشون میتونه مفید باشه...

    ********************************

    یه مطلبی هست از تمام مدتی که همراه تاپیکات بودم میخوام با کمک تصویر سازی بهت بگم امیدوارم منظورمو خوب برسونم و بدردت بخوره:


    یک سالن و تالار گردی رو تصور کن دور تا دورش درهایی با اندازه های مختلف هست که تک تک ، مسائل کوچیک و بزرگ تو هستن ...(برا من کنار همون درها و دیوارش قفسه کتاب داره کتاب خیلی دوس دارم!)هرکدوم از درها در مواقعی باز میشن ...زمانش مشخص نیست( مسائل زندگی ما تو هرلحظه امکان داره اتفاق بیفتن،قابل پیش بینی نیست)
    تو هردری باز میشه (مشکلی بوجود میاد) سریع میری سمتش...

    حالا اگه بجاش وسط سالن یا تالار ،یک صندلی در نظر بگیری ترجیحا صندلی چرخون باشه بشینی روش. ..1 یا چند دور بچرخی ....
    همه درهارو (مسائلت رو) ببینی ...
    کدومش بزرگتره کدوم کوچیکتره...
    بعد تصمیم بگیری سمت کدوم بری و وقتت رو صرف کدوم بکنی...
    اونی که کوچیکتره و شامل مسائل جزیی تر میشه اگه بری سمتش و بهش بپردازی چه اثری داره؟!
    در مقابل به اونیکه بزرگتره و اصلی تره بپردازی چقدر تفاوت و تغییر ایجاد میشه ؟!




    و سخن پایانی اینکه بعد از همه این حرفها تو تمام تاپیکات ... اگر فکر میکنی موضوع اصلی و اولویت دارت خانواده و اطرافیانت هستن به مشاور خانواده و اگه میخوای از خودت شروع کنی به یه روانشناس خوب مراجعه کن چون تخصصی تر بهت راهنمایی میدن...




    من بشخصه تا جاییکه از دست من برمیاد هستم....

    اما تصمیم گیرنده،انتخاب کننده و عمل کننده تو هستی گلم....
    ویرایش توسط یاس پاییزی : پنجشنبه 23 مهر 94 در ساعت 03:20

  8. کاربر روبرو از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده است .

    shabnam22 (پنجشنبه 23 مهر 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 16:52]
    تاریخ عضویت
    1393-9-02
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,526
    سطح
    22
    Points: 1,526, Level: 22
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 36.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 37 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم نمایش پست ها
    سلام.میشه بگی چند سالته؟و علت این تجسس ها چی هست.از قبل اتفاقی افتاده؟اگه اتفاق های قبلش تعریف میکردی بهتر میشد کمکت کرد
    بیست و هفت. خب من اگه علت رو میدونستم اینجا تاپیک نمیزدم اما خب این که واضحه فضولی و بی کاری و سرخوشی زیاد توی زندیگی خودشون. اصلا چه دلیلی میتونه دداشته باشه شوهر خواهر یک نفر بخواد سر از جزئییات خصوصی زندگیش دربیاره؟!

    اتفاق های قبلش از زمان قبلوی توی دانشگاه که فاصله ده ساعته تا شهر ما داشت رو گفتم که سرک کشیدن و تجسس درابهر رابطه من و خواستگارم . تحقیقات بعد از رد خواستگار. مزاحمت با شماره های ناشناس از طریق اینها و هزارتا کار دیگه که من یادم نیست


    من این تاپیک رو زدم که اونهایی که به من میگن برو روانپزشک یا روانشناس بیان بخونن و شاید بفهمن مشکل از کجاست و بفهمن خانواده نزدیک من چه طوری هستن و اونها هستن که دارن سنگ پرتاب میکنن

    اصلا اون داستان هایی که برای دامادمون از رفت و امدش به اطاقم گفتم اشتباه . با وجود اینکه مطمئنم و یک بار هم دیدم دامادمون از اطاقم میوم دبیرون. اصلا هماهنگیش با خاوهرم برای گشتن وسایل من خیالی من داستانش کردم. دیگه با چشم خودم که دیدم توی وسایل منو کاوش میکنن حتی کمد لباسیمو

    سیم کارت های سوخته هم نخیلی بوده؟
    یعنی اد سالم باید بشینه بخنده وقتی وسایل شخصیش و زندگی شخسصیش مورد تعرضه؟؟؟؟ شیدا خانم کجایی عزیزم؟؟

    اصلا من با خواستگارم دوست بودم به دامادمون چه ارتباطی داره؟ اگه همون ارتباط رو هم باهاش نمیداشتم که در اوج نادونی و بچکی در نوزده سالگی با یه ادم زن پرست بی وجود ازدواج کرده بودم.حالا شاید بعضی بگن شناخت اصولی از طریق خانواده مگه من خانواده دارم مگه من مادر دارم؟ همون روز اولی که خواستگار زنگ زده بود مادرم گفت بیا این دخترم مال شما. اگه هم شناختی بخواد طی بشه بعد مثلا من رد کنم تا صد سال هرروز بهم میگه دیدی اینقدر بدی که نخواستنت.این کارا برا ما نیست
    جالب ایناست خواهرم با شوهرش دوست بوده. چندین سال.



    یاس پاییزی یخوشحالم که مورد تناسبت رو پیدا کردی توی سن خیلی مناسب. برای همه دا کن که از اشتباه و سرگردانی بیان بیرون و تا دیر نشده راه درست رو پیدا کنن

    اره قبول دارم اگه الان بخوام یکماه خودمو حرص بدم که وسایلمو گشتن یا گوشیم رو کاوش کردن خودمو اذیت کردمو باید برم سراغ مسائل مهم تر

    ولی من بیشتر از یکسال تا دوسال با این خواهرم قهربودم قهر خونی. عید دیدمش باهاش حرف زدم رفتم کنارش هزارتا کار انجام دادم اصلا یادم نبود باهاش قهرم. باز برام مشکل درست کرد. حتی وقتی داشتیم عکس خوانداگی میگرفتیم درحالیکه کفش همه توی عکس بود کفش های منو برداشت انداخت پشت درخت یعنی کفش هات بده .من تازه یک هفته بعد فهمیدم چی شده

    تا دوهفته پیش که دیدمش و این ماجرای شوزوندن سیمکارت هام و گشتن وسایلم پیش اومد

    اگه من حواسمو بیشتر جممع کردههه بودم و اینقدر به گذشته و اینا بی توجه نبودم این اتفاق پیش نمیومد. الان هم اول باید به یه نتیجه برای این مساله برسم و بعد ببندمش و برم سر موضوعات اصلی زدنگیم. مثل اون چندتا کار که خطاپوش گفت واینکه دیگه تحت هیچ شرایطی نزارم اینا به اطاق شخصیم برن و بقول معروف چشت دستمو داغ کنم که قفل در اطاقم فراموشم نشه چرا که اینا عوض بشو نیستن از هفت هشت سال پیش اینکارار رو کردن و تغییر هم نکردن

    اما اگه اصلا سراغ این در نرم دفعه بعد باز مسائل بدتر از این پیش میاد

    من پیش مشاور حضوری روم نمیشه اینا رو بگم اصلا نمیشه راحت اعتماد کرد
    تازه اینجوری باشه هر روز باید برم پیش مشاور

    مرسی یاس عزیزم

    و به عنوان حرف اخرم بگم همه ادما از ارازل و اوباش تا نوابغ عملی یا کاری زندگی خودشون رو دارن و به شخصه هیچگونه تجسس و فضولی توی زندیگ یک نفر رو نمیتونم بپذیرم نطر بقیه رو نمیدونم...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تجسس در رابطه، خوب یا بد؟
    توسط Wishbone در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 17 بهمن 94, 02:01
  2. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 19 دی 94, 15:17
  3. تجسس: آره یا نه؟ یا تحت چه شرایطی؟
    توسط THEN در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 28 شهریور 88, 23:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.