آقای باغبان سلام
اگر اجازه بدین حالا که پرسیدین منم نظرم را بگم. ببینید مفهوم نظر آقای محمد 93 این بود که بگن نباید حواشی خواستگاری را اصل قرار بدیم. واقعا هم درسته. چون هرچی به حواشی بپردازیم از اصل فاصله می گیریم.( وگرنه همان طور که می بینید خود آقای محمد93 به نکات کنکوری خوبی اشاره کردند.پس منظورشون بی تفاوتی نبوده)
مثلا اینکه گل را کی دستش بگیره و... اصلا مهم نیست. اتفاقا من نظر ایشون را خوندم راجع به اینکه پذیرایی با دختر نباشه خیلی هم خوشم اومد چون واقعا سخته.و من خودم اگر برادرم بیاد و تنها نباشم به برادرم این کار را می دم.(در غیر این صورت متاسفانه خودم مجبور می شم که سخت هست).پس ببینید چقدر خوبه آدم قضاوتش را مبنی بر پیش داوری ذهنی نذاره و منعطف عمل کنه.
ببینید مبنای کلام اینه حواشی اصل نباشه و اگر تو خواستگاری چیزهایی در ذهن تداعی شد متناسب با شرایط همانگونه که خودتان به نکته خوبی اشاره کردید صبور بود و زود قضاوت نکرد. به عبارتی جمع بندی صحیح کرد.
به نظر من این ها که ذکر کردین حواشی هست و بعضی قسمتهایش هم خیلی فانتزی وار است و به نظرم تو جلسات خواستگاری شما را از اصل دور می کند. و اینکه دوره شناخت هرچی به دور از احساسات باشد بهتر است.
خب شما روحیات بسیار شاعرانه ای دارید و اگر وارد فاز احساس بشید خیلی می تونه شناختتان را تحریف کنه و خدای نکرده ممکنه آسیب پذیرتون بالا بره. ولی این طرح ابراز احساسات زیبا می تونه برای بعد از نامزدی خیلی هم خوب باشه و شما استعدادتون در این زمینه بالاست.
به نظرم بهتره روی خودشناسیمون کار کنیم و روی معیارهامون و اینکه روند شناخت با توجه به شرایط چگونه باشد (البته می دونم که شما بهتر از من رو این موضوعات تسلط دارید).
و نحوه خواستگاری رفتنتون مثل همه مردم عادی شهر خودتون باشه و کار مجزایی انجام ندین. :72:
آقای mohammad reza164 سلام
خیلی از خواندن پستتان خنده ام گرفت. شما درست می گید وقتی کسی تجربه نداشته باشه و به ناگاه با این حجم روبرو بشه شوکه میشه. البته واقعا هم کتابهای زیادی برای خواستگاری نوشته شده و حتی سخنرانی های زیادی ... ولی اصل همان شناخت صحیح هست که تو خواستگاری سنتی به نظر می رسه که بهتره فرد از کسانی که تجربه داشتند (البته فقط در حوزه شناخت و فقط در حد تجربه) استفاده بکنه و با پیش زمینه باهاش مواجه بشه.نه لزوما عین همون تجربه را بخواد به کار ببره.در حد پیش زمینه.
خیلی ها تو ازدواجشون شکست خوردند و دلیلش هم این بوده که شناختشون درست نبوده و همون فاز احساسات و یا شناخت سطحی بوده. خب اینکه نحوه شناخت اصولی باشه هم مهمه(درواقع فقط هم همین مهمه). وگرنه تو بعضی خواستگاری های سنتی هست که یک جلسه فقط صحبت می کنند و بعد عقد می کنند و بعدا تو زندگی متوجه می شن که چقدر تو بعضی حوزه ها اختلاف فکری عمیقی دارند. من نمی تونم قبول کنم یکی خودش تو شناخت اهمال کرده باشه و تحقیق هم نکرده باشه و بعد ازدواج بکنه و بگه قسمت من این بود. (ولی درصورت اینکه فرد تلاشش را کرده باشه چرا و من خیلی هم در این صورت به قسمت اعتقاد دارم)
*بعد یه نکته ای وقتی که یه دفعه خواستگاری برید و یه دفعه تجربه کنید دیگه دفعات بعد خیلی از ابهامات و ترس ها از بین می ره و خودتون به طور اتوماتیک راه درست را تشخیص می دین و اصلا مساله پیچیده نیست. بعد وقتی خواستگاری می رید اون وقته که هر جلسه براتون سوال پیش میاد که مثلا من چه طور باید این موضوع را در طرف مقابل بفهمم.وگرنه اگر خیلی هم بی خیال باشید و مثلا بگید اینها پیچیده است پس بیشتر از یک جلسه لازم نیست و غالبا جلسات بعد هدر خواهد رفت. واقعا کار پیچیده ای نیست من چون از حالت تسلط صحبت کردم این جوری به نظر میاد.
*اینم بگم به عنوان مثال من پدرم سخت گیر بودند قرار نیست همه پدرها سخت گیر باشند... ولی خب با توجه به صحبتهای آقای فدایی یار حس کردم پدر دختر خانم مانند پدر من هستند و یه سری راهنمایی هام اختصاصی برای ایشون بود. یه وقت شما یا دوستان فکر نکنید تو خواستگاری قرار هست با چه وضعی حالا مواجه بشین. چون قرار نیست که همه این مسائل برای شما مطرح بشه و ممکنه مثلا یکی از این مسائل فقط به دردتون بخوره. و شاید هم حتی هیچ کدام! پس قسمتهایی که اختصاصی تر برای خود صاحب تاپیک گفته میشه را به خودتان سخت نگیرید. اگر براتون مورد سوال نیست پس مهم نیست.
دوستان تو این تاپیک چند تا بحث هم به طور ضمنی مطرح شد مثل مادیات و توکل و قسمت و ایده آلگرایی و... که به نظرم خوب هست برای اینکه دچار خطای شناختی نشیم تاپیک زیر را به خصوص دو صفحه آخر را مروری کنیم.که نکات بسیار خوبی در خود دارد:
(:) نکته های کاربردی عمومی >>>