شوهرم میگه به ظاهرم میلی نداره
سلام
من تازه عضو این سایت شدم.و از دوستان تقاضا دارم واقعا کمکم کنند .23سال سن دارم و شوهرم 32 ساله هستند.حدودا 5 ماهه عقدیم.
ازدواجمون سنتی بوده.اولین بار که خواستگاری کردند بخاطر تفاوت سن من جواب رد دادم.اما بعد پشیمون شدم.چون موقعیت و خانواده خوب داشتند.بعد از اون باز هم خواستگاری کردند.و اینبار قرار شد بیشتر همدیگرو بشناسیم.بعد از چند جلسه طی یک پیام به من گفت من پشیمانم و شرمنده و خلاصه و تموم شد.اما دوماه بعد باز به من پیام داد ک من میخامب ازم بیام و میخوامت و این حرفا... خلاصه خوب پیش رفت و ما عقد شدیم.قبل از عقد خیلی از لحاظ جنسی گرم بود و حرف میزد و مشتاق بود.اما بعد از اولین باری که پیش هم خوابیدیم دیدم میلش کم شد.و رفته رفته دیدم که اصلا بهم تو هیچ زمینه علاقه نداره.البته بگم تا حالا بهم بی احترامی نکرده.ولی کاملا مشخصه ک علاقه به عنوان همسر بهم نداره.بعد دیدم که تو برنامه های اجتماعی با دختران کمی حرف میزنه .و با یکی که قبلا سکس داشت حرفای بد زده بود.من خیلی عصبی شدم و به پدرش موضوع رو گفتم و بحث خیلی بدی شد و اونا ترسیدن.خلاصه خوده شوهرمم قول داد ک تکرار نشه. بگذریم..بعد از یک مدت با کمال احترام و آرامش بهم گفت ک من دوست دارم اما از لحاظ جنسی بهت میلی ندارم.چون دوست داره من سفید باشم ولی سبزه هستم.و اینکه تپل باشم اما کمی لاغرم.باید بگم شوهرم واقعا با منطق هست.و میدونم هوسباز نیست.تا بحال بی احترامی نکرده. اما همین مساله باعث شده ما رابطه صمیمی باهم نداشته باشیم.مادامی که مثل دوتا دوست باشیم خیلی بهمون خوش میگذره و هیچ مشکلی نیست.اما صمیمیت زناشویی نداریم.یعنی به چشم همسر دوستم نداره. باهاش منطقی و آروم صحبت کردم و با احترام گفت که تو خیلی خوبی از همه لحاظ اما فقط بهت میل جنسی ندارم.بگم که صورتم خوشگل هست و خودش میگه.اما رنگ پوستم عوض نمیشه.من خودم فهمیدم نمیتونه بهم علاقه زناشویی پیدا کنه.خیلی غصه دارم.ک همه میگفتن خوشگلی حالا واسه شوهرم جذاب نیستم.دختر گرمی هم هستم و خودم نیاز دارم.اما نمیتونم کاری کنم.
از یه طرف میگم دیگه از الان که اینطوره تا آخر عمر بم علاقه پیدا نمیکنه.پس بهتره جدابشم.اما خیلی نکات مثبت تو زندگیمون هست که حیفن.از لحاظ خانواده و تحصیل و فرهنگ کاملا به هم میخوریم.فقط مشکل اینه که بهم علاقه نداره.اونم بخاطر مسایل جنسی.بگین چیکار کنم لطفا. خیلی بهم سخت میگذره که میبینم شوهرم نمیخادم.اما بخاطر وجدان و این چیزا باهام کنار اومده و میگه میخنده.
میگه من اگه هم نمیخام اما پای مسئولیتم هستم و آبروی خانواده و وجدانم...
اما من سختمه کنار کسی باشم ک میدونم حسی بعنوان همسر بهم نداره.
اینم بگم من خیلی بش علاقه دارم و میخام زندگیمو نگه دارم.از لحاظ ظاهرم به خودم و نظافت وآرایش کاملا میرسم.اما مشکل اینه نمیتونه بهم به عنوان همسرش علاقه پیداکنه .اما مثل دوتادوست باهم خوبیم .
کمکم کنید لطفا. راهنماییم کنید.چیکار کنم که عاشقم بشه و بتونم میلش رو زیاد کنم به خودم.خداییش پسر خوب و با منطق و فهمیده ای هست.
خودشم ناراحته که اینطوری شده.میگه نمیدونم چرا میل ندارم بهت.😢