تردید و ترس همسرم برای برگشت
با سلام
من علی هستم
الان حدود یکسال نیم همسرم قهر کرده که قبلا توی پستهای قبلم گفتم
توی این مدت کارمون به شکایت کشید و کلی حرفمون پخش شد خونواده همسرم خیلی تودار هستن این بدترین اتفاق بوده براشون
بعد از تلاشام بالاخره همسرم یک هفته پیش پیام داد و گفت میخاد چند ماه فکر کنه و محکم بزنه ببینه میتونه برگرده یا نه شروطی گذاشت که مشکل من اینجاست
اولا اگه طلاق خاست بی حرف قبول کنم
دوما توی این مدت اقساط مهرشو بدم و بعد طلاق یه مقدارشو بدم بهش ناگفته نماند که اول میخاستن مهریه بگیرن و طلاق که نتونستن و حاضر شدن به بخشش تا طلاق بدم اما ندادم و حالا به اینجا کشیده
واقعیت اینه که من میترسم که اینا بازی باشه که یه چیزی بگیره و جدا بشه
حرف همسرم اینه که من بهت اعتماد ندارم و میترسم باهات عروسی کنم و بیام سر زندگی
میگه از کجا معلوم اذیتم نکنی یا بعدا با یه بچه باز به مشکل نخوریم
در کل که بیشتر حرفش بی اعتمادی و ترس از آیندست
با اصرار پریشب رفتیم بیرون یه دسته گل و هدیه براش خریدم و باهم حرف زدیم و خیلی عادی رفتار کردیم حتی گفتیم و خندیدیم و انگار نه انگار
نمیدونم چه کنم
هم دلم میخاد ازین موقعیت استفاده کنم برای برگشت و آشتی هم نمیخام یوقت بازیچه بشم و اینا فقط برای گرفتن چندرقاز مهریه باشه و آخرش بگه طبق قولت طلاقم بده...
نا گفته نماند که همسرم از اول خواهان طلاق بوده و طبق قانون میتونم بگم در عوض بخشش مهریه طلاق میدم اما انصافا علیرغم عدم پرداخت اقساط همسرم حکم جلبم رو نگرفت گفت دلم نیومد...
من بهش گفتم باید برگردی تا مهرتو بدم حتی گفتم خونه ام رو میزنم به نامت..
واقعا سردرگمم...