فشارها و پرخاش های زنم برای طلاق توافقی همچنان ادامه دارد. دیگه نمی دونم چه کار کنم. کمک کنید.

دوستان سلام؛
نمی خواستم به این زودی تایپیک جدیدی بزنم ولی مجبور شدم. حداقل توی همدردی می تونم حرفام رو بزنم و از نظر دوستان استفاده کنم.
تو تایپیک قبلیم فرشته مهربان گفت برم دنبال راهکارهای جرأتمندی و از مشاوره حضوری کمک بگیرم و در مراحل بعد خانم را هم همراه خود نزد مشاور ببرم.
منم دارم روی رفتار جراتمندانه کار می کنم ولی شرایط خوبی اصلا ندارم. خودم پیش مشاور حضوری چند بار رفتم ولی خانومم اصلا نمی یاد دیگه. حرفش هم فقط طلاق توافقی هستش.
خودش هم نمی ره درخواست طلاق بده و می گه باید توافقی جدا بشیم. می گه زرنگی. من خودم نمی رم درخواست طلاق بدم.
................................
خانومم از دیروز شروع به شکستن وسایل منزل و پرخاشگری کرده تا بازم منو تحت فشار بزاره.

به خدا کلافه ام. دیگه روی خانوادش هم نمی تونم حساب کنم.

تو این چند وقت که می رفت اتاق و در رو قفل می کرد، من سعی می کردم زیاد خونه نباشم تا تو اتاق خودش رو حبس نکنه. حالا می گه چرا دیر میای خونه تکلیف من رو مشخص کن. منم گفتم واسه اینکه تو اذیت نشی و نری تو اتاق. گفتم عاقلانه رفتار کن. گفتم تکلیفت مشخص هستش ولی تو داری راه بی راهه رو می ری. گفتم من خودم رو بهت تحمیل نمی کنم. ولی باید فکر کنم الان نمی تونم توی عصبانیت جواب بدم. گفت من فقط طلاق توافقی می خوام.
..................
به نظرتون چه رفتاری داشته باشم تا هم دلیلی واسه طلاق دستش نیفته و هم دیگه به شکستن وسایل خونه که جهیزیش هم هست ادامه نده. از طرف دیگه واقعا من فرد آبروداری هستم و اون داره از هر راهی که می تونه منو تحت فشار می زاره.
اگه خواست بازم وسلیه بشکنه چه کار کنم؟
.............
لینک تایپیک قبلی رو برای یادآوری دوستان می زارم:
http://www.hamdardi.net/thread-38598.html

سلام
باهاش برید واسه طلاق توافقی...ببینید چی میخواد؟یابه توافق میرسید یانه

اون هم حتما دلیلی داره ودیگه نمیخواد باشمازندگی کنه...اگه اشتباه کنه که خودش نتیجه شو میبینه اگه هم درست باشه که به آرامش میرسه
شماهم درسته واستون سخته اما نمیتونید کسی روبه زور مجبور به زندگی کردن باخودتون کنید.

من مطمنم همسرشما ازاین همه صبروسکوت وانفعال شما بیشترخسته شده...

به نظرن این خانم تلنگری میخواد پس طلاقش بده.

تنهای عزیز بهتره تاپیکهای قبلیتو یکبار دیگه بخونی . افراد زیادی نظر دادند و شما رو درست یا غلط راهنمایی کردن گفتنیها گفته شده و این شما هستید که باید تصمیمی مبتنی بر واقعیات بگیرید. چسبندگی شما اون زن بیچاره رو داره به دیوانگی می کشونه . فکر نکنید که رفتارهای جدید او راهی است برای مستاصل کردن شما چه بسا ایشون از نظر روح و روان در شرایطی است که ناخواسته دست به اینکار می زنه. این زنگ خطریست که ممکنه به مراحل خطرناکتر و حتی صدمه زدن به خود یا شما منتج بشه. ادامه این زندگی به این نحو به نفرت می انجامد و تبعات سخت اون گریبان هر دوی شما را خواهدگرفت.

سلام جناب تنهایی
همیشه تایپیکهاتون رو میخونم رفتارتون و طرز نوشته هاتون منو یاد کسی میندازه،و اما همسرتون شما رو نمیخواد (دوست نداشتم رک بگم ولی واقعیته)هر کسی توی این سایت یه تجربیاتی داره و بر اساس همونا هم برای شما پست میذاره، در حال حاضر من هم بر این اساس دارم برای شما پست میذارم اگه همسرتون هرچقدر هم از شما رنجیده باشه راضی به خوار شدن شما نمیشه (کتک خوردن از برادرشون یا توهین شنیدن از پدرشون)مگر اینکه اصلا شما رو نخواد و دلش با شما نباشه و بلکه با رضایت و خواسته ی قلبیش بخواد شما خوار و کوچیک ببینه،آدم به شریک زندگیش فرصت میده ولی خانوم شما نمیخواد،شما هم عذر میخوام واقعا منفعلانه برخورد میکنید دارو ندارتون رو به نامش میکنید و به زور خودتون رو بهش تحمیل میکنید ،یا با جملاتی مثل اینکه خونه نمیام تا شما راحت باشی و .... عزت نفس خودتون رو پایین میارید که چی؟جسارت مردانه ی شما کجا رفته؟خوبه آدم در برابر شریک زندگیش غرور کاذب نداشته باشه ولی خیلی افتضاحه که آدم به کلی خودشو عزت نفسش رو فراموش کنه،به زور با التماس با حرف با اشک با واسطه و مظلوم نمایی و کادو و گل و خونه نمیتونید نگه ش دارید،اینقدر ترسو نباشید نمیخوادتون رهاش کنید بره ،بازنده ایشونه یه آدم زمانی که راه برای بازسازی زندگیش باشه و بزنه زیرش قابل اعتماد نیست ،شما هم که از اینوری افتادید ،چقدر این رنج رو کش میدید؟رهاش کنید بره دارو ندارتون هم به نامش نزنید ایشون خیلی خوب از خانواده اش خط میگیره و ساپورت شده که خونه رو ترک نکنه تا شما نتونید ادعایی بکنید ،مهریه اش حقشه توافق کنید و بعدش هم طلاقش بدید ،اینقدر نذارید خوار و ذلیل بشید ،اون نمیخواد شما هم نخواه ،ترس از اینکه بعدا با خودتون کنار نمیاید هم نداشته باشید چون شما تمام تلاشتون رو برای حفظ زندگی کردید ولی زندگی شما انفرادی نبوده زندگی مشترک بوده و شریک شما نمیخواد ادامه بده پس کاری از شما ساخته نیست،یکم به خودتون بیاید بی تعلل و ترس طلاقش بدید،رابطه ای که حرمتها توش شکسته بشه ارزش حفظ شدن نداره،شما دارید خانومتون رو خسته میکنید باور کنید خسته شده از این حالت ثابت شما ،من هم به عنوان خواننده ی تایپیکتون خسته شدم از اینکه به اجبار میگید چون من نمیتونم کنار بیام پس باید به هر شیوه ای شده و با هر توهین و بی حرمتی که بهم مکینه باید راضیش کنم به موندن ،این صبر شما برای زمانی خوبه که همسرتون خشم داشته باشه و لی ایشون اصلا خشم نداره تنها عصبی شده که چرا خسته نمیشید ولش کنید بره .
براتون بهترین هارو آرزو میکنم امیدوارم این تایپکتون نتیجه بخش باشه

فکر کنم خانومتون پیش وکیلی رفته توصیه های مفید بقیه دوستان کردند فقط میتونم بگم مواظب باشید اصلا دست روش بلند نکنید شاید منتظر همچین چیزیه توی فامیل دیدم که سعی کردند شوهرشونو به حد صبر برسونن تا بزنتشون پدر شوهررو دربیارند اصلا هم به طلاق توافقی راضی نشین اون عذابتون داده شماهم عذابش بدین وفقط بگین برو درخواست طلاق بده والا من جای زنتون خسته شدم خیلی حالت کنه بودن گرفتین بسه دیگه باور کنید این زندگی اینجوری امکان ادامه دادنش نیست شایدطلاق یه تغییر حسابی یه شوک گنده بتونه زندگی عوض کنه ولی فعلا نه شما نمیخواین طلاقش بدین باشه ولی ایا این زندگی شما دارین؟

درود بر شما
تنها عزیز در زندگی بیش از حد به چیزی تمرکز کنید و حالت زور و اجبار داشته باشه بیشتر از شما دور میشه .الان اینقدر روی موندن همسرتون اصرار دارید .اون رو صد برابر بیشتر از خودتون دور میکنید.حداقل برای مدتی هم که شده به جای این که اینقدر ایشون رو بکشی طرف خودتون رهاش کنید.نمیگم از خودتون دور یا متنفر کنید.فقط رهاش کنید.شاید شما ظاهرا بتونی نسبت به رفتارش بیتفاوت باشید (مثل شکستن وسایل) اما در درونتان اینطور نیست.به جاش بر عکس باشید.در ظاهر تون نسبت به رفتارهای اشتباهش واکنش نشون بدین وآرامش را به درونتان برگردوند. نمیدونم این نکته رو میدونی یا نه که آرامش و تنش مسری هستن.شما نه رفتارها رو متناسب با حرکات همسرتون کنید نه بر خلاف اون بلکه رفتار درست رو انجام بدهید.در جای مناسب از رفتارهای تحسین و برعکس منتقد ویا بیتفاوت.خودتون رو که پیدا کنید و رفتارهای درست ومعقول از خودتون در شرایط مختلف نشون بدهید کمکم همسرتون هم متوجه رفتارهای اشتباه خودش میشود.و یا اینکه شما نقاط ضعف خودتون رو پیدا خواهید کرد.مثل آدمی هستید که در حال غرق شدن است به جای این که نگاه کنید که چگونه میتوانید نجات پیدا کنید چشمهای خود را بستید و مرتبا فریاد میزنید.کمی آرامش و توجه کنید که چه اتفاقی در اطرافتان است و دیگران چه میگویند
با آرزوی خوشبختی

دوشنبه ای که گذشت دادگاه نفقه داشتیم که تقریبا محکوم شد و دلیلی واسه ارائه کردن نداشت. به احتمال زیاد رای به نفع من صادر می شه. مهریه رو هم که قسط بندی می کنند.
....................
مشخص شد که خانوم سه دانگ خونم رو می خواد تا توافقی جدا شیم.
حالا موندم چه کار کنم. نمی دونم هنوز مقاومت کنم تا زندگیم بلکه درست بشه. یا اینکه تمومش کنم بره.
خدا نکنه کسی تو چنین دو راهی قرار بگیره خیلی سخته.
درسته اکثر دوستان نظر دادن که تمومش کن بزار بره و منم می دونم این زندگی به احتمال خیلی زیاد دیگه درست نمی شه ولی ته دلم دوستش دارم. سختمه بگم تمومش کنیم. یه حسی می گه مبارزه کن. یه حسی بهم می گه تلاش کن.
ولی منطق می گه دیگه فایده نداره و من چندین ماهه یک طرفه به جایی نمی رسم.
خدایا خودت کمک کن.
به نظرتون وقتشه بهش بگم بیا توافق کنیم. بهش بگم من همه تلاشم رو کردم ولی نخواستی. الانم دوستت دارم ولی نمی خوام اذیت بشی پس آزادت می کنم بری بلکه خوشبخت بشی. داره اشکم در میاد و می نویسم. یعنی همه چی داره تموم می شه؟
نظرتون چیه؟ اگر چیزی خواست بهش بدم یا نه؟

یک ریال پول بهش بدی ، بعدا خراب تر می شی
نفقه رو هم گفتم ، برو بگو رابطه جنسی اجازه نمی ده و ... ! راحت می شد ثابت کرد
برو شکایت کن برای عدم تمکین
طلاق هم خواستی بگیری هیچی بهش نده ، یه ماشین دادی زیادش هم بوده
اینقدر ضعیف نباش ، اگه می خواهی ادامه بدی برای تلاش ! بده
ولی اگه خواستی تمام کنی با ذلت ( ز ؟ ) تمام نکن !
احمق نشی برای اینکه مثلا ثابت کنی که دوسش داری چیزی بهش بدیا ! یا گولت نزنه و احساساتی بکنه تو رو !

دیدی بدون پول قبول نمی کنه برو عدم تمکین بزن و بیفت دنبال زندگی جدیدت ! مهریه رو هم قسط بندی کن و بهش بده ولی طلاقش نده !
اگر هم خواستی طلاق بدی ، تمام پولی که بهش دادی رو ازش پس بگیر و بعد طلاق بده

چرا توافقی؟ایشون اگر مصر هستند به طلاق خودشون باید اقدام کنن.شما میتونید حتی بگید مهریه رو ببخش تا طلاقت بدم.چون زندگی شما رو دارند نابود میکنند.اگر شما رو دوست نداره و به هر قیمتی می خواد بره شما هم شرایط خودتون رو بهش بگید ایشون باید شرایط شما رو بپذیرند:72:

حالا که شرایط توافق مشخص شد بهتر می تونید بفهمید موضوع چیه و باید چیکار کنید.

بهتره برید با یک وکیل مشورت کنید.
مشاوره های حقوقی آنلاین و ... هم هست. سرچ کنید پیدا می کنید.

ایشون دفعه قبل چند ماه رفته بود خونه پدرش و مصر می گفت طلاق می خوام.

خانواده اش برای شما فیلم بازی کردند که ما موافق برگشتنش هستیم و کمکت می کنیم برگرده و ... بعد هم از شما خواستن ماشین را به نامش کنی تا راضیش کنند برگرده.
به خودش هم گفتن دیگه خونه را ترک نکن که قانونی حق با ما باشه.
مهریه هم دردسر داره، بگو خونه به نامت کنه و توافق کنی ....

می بینی که خانواده اش با شما رو راست که نبودن هیچ، گولت هم زدن.
به دروغ ادعای رفاقت با شما و تلاش برای برگردوندن خانمت می کردند. اما قصدشون چیز دیگه ای بود.

شاید واقعا از نظر زندگی خانمتون به مرحله ای رسیده که نمی تونه با شما زندگی کنه و مجبوره طلاق بگیره
معلوم نیست چه اتفاقاتی افتاده
ولی اونی که حقش هست بدین.
به هر حال شرط توافقشون سنگینه. همون بهتر که برید دنبال مهریه دادن.

در مورد ماشین به نامش کردید توی دادگاه مهریه بگید که این اتفاق اخیرا افتاده و ماجرا را شرح بدین. برای قسطهای مهریه قاضی بیشتر کمکتون می کنه.

در مورد خونه هم بهتره که زودتر خونه را خالی کنید و جایی را اجاره کنید که در وسعتون هست.
چون پول پیش خونه برای مهریه مسدود می شه.
گفتید بخشی از این پول را قرض کردید. بهتره پسش بدید تا مسدود نشده.

تو رو به خدا قسم میدم از حقت نگزر داداش من اینو با چشمان گریه مینویسم داداش از حقت دفاع کن بعد پشیمون میشی اگه دفاع نکنی داداش اینا میخوان فشار بیارن تا تو تسلیم شی داداش اصلا به هیچ وجه تسلیم نشو داداش کسی که میخواد طلاق بگیره باید با شرایط تو کنار بیاد چرا داداش منفعل هستی چرااااااااااااااااااااااا اااااااا داداش برو حتما خونه رو خالی کن جای دیگه خونه بخر با شرایط نرمالتر بعد اگه خانم اومد زندگی نکرد برو دادگاه بگو ایشون تمکین من نیست که نفقه بدم دادخواست بده داداش حتما با وکیل جلسه بزار وتمام شراطتتو بگو چرا اینقدر ضعیف هستیییییییییییییییییییییی یییییییییییییی چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ا

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط داود.ت

یک ریال پول بهش بدی ، بعدا خراب تر می شی
نفقه رو هم گفتم ، برو بگو رابطه جنسی اجازه نمی ده و ... ! راحت می شد ثابت کرد
برو شکایت کن برای عدم تمکین
طلاق هم خواستی بگیری هیچی بهش نده ، یه ماشین دادی زیادش هم بوده
اینقدر ضعیف نباش ، اگه می خواهی ادامه بدی برای تلاش ! بده
ولی اگه خواستی تمام کنی با ذلت ( ز ؟ ) تمام نکن !
احمق نشی برای اینکه مثلا ثابت کنی که دوسش داری چیزی بهش بدیا ! یا گولت نزنه و احساساتی بکنه تو رو !

دیدی بدون پول قبول نمی کنه برو عدم تمکین بزن و بیفت دنبال زندگی جدیدت ! مهریه رو هم قسط بندی کن و بهش بده ولی طلاقش نده !
اگر هم خواستی طلاق بدی ، تمام پولی که بهش دادی رو ازش پس بگیر و بعد طلاق بده

---

درود بر شماااااااااااااا داداش یک مقدار زرنگ باششششششششششششش با این قوم ظالمممممممممممممممممممممم ممممممممم یزید

بهتره بیشتر خودتونو دوست داشته باشین این بهتر نیست؟
حرفای شیدا خانم واقای داود.ت کاملا درسته فکرنکنید اگه چیزی به نامش کنید وتوافق کنید طلاق که گرفت میگه وای چه مرد خوبی بود مرد بود نخیر اقا میره پیش فامیل میشینه میخنده میگه خرش کردم تونستم بچاپمش چرا نفهمید ببخشید اما کور شدید کر شدید انقدر مصرانه التماس کردیدکه چشماتون کور کرده واقعا نمیبیندش؟بگین اون برگ گل بهشتی شمارو
ن می خواد اما حالا که انقدر زندگیش سخته چرانمیگه مهرم حلال جونم ازاد نمیگم باید اینو بگه میگم مشخصه زندگیش اونقدرم براش عذاب اور نیست وحرف شیدا خانم راجب خانواده ایشون کاملا درست بود ببخشید اما بهوش بیاید یه ماشین به نامش کردید چرا؟
میخواید با باج دادن بهش برش گردونید طلاقش بدید دوسش دارین اگه هرشب از دوریش زار بزنین بهتر از اینکه به دست وپاش بیفتین خونه رو بهش ندید که تا یه عمر باید اسیر باشید من کم دیدم جایی توی همدردی به طلاق اصرار کنن ببین دیگه موضوع شما چقدر حاده یکی از بیرون شما رو ببینه فقط یچیز به ذهنش میاد شما کور شدید

سلام اقای تنهاواقعا ناراحت شدم وقتی دیدم وضع زندگیتون به اینجا رسیده و بهتر نشده،خیلی متاسفم

به نظر من هم اگه خواستین توافق کنین واسه طلاق حتما حتما به این شرط باشه که مهریشو ببخشه،
شما مثه من احساسی تصمیم نگیر،چقدر پدرم گفت راضی به طلاق توافقی نشو یا راضی به مهریه قسط بندی نشو ولی من فقط به خاطر شوهرم که دوست نداشتم اذیتش کنم و فکر میکردم اگه اون کارایی که شوهرم واسه طلاق ازم میخواد عمل کنم شاید شانس بیشتری واسه برگشت دوباره اون داشته باشم،ولی شوهرم فقط اصرارش واسه طلاق توافقی ندادن حق و حقوقم بود و خیلی راحتمنو از زندگیش بیرون کرد و حتی هنوز یه سکه هم بهم نداده،منم واسم مهم نیست که الان میده یا نمیده ،بیشتر از این ناراحتم که خیلی کوتاه اومدم و اون به من دروغ گفت و الان هم با پولهایی که از من بدست اورد و حتی پول طلاهای من داره دوباره ازدواج میکنه،
میخوام بگم شما هم فکرنکن الان هرچی بیشتر کوتاه بیای اون حسش بهت عوض میشه یا نظرش عوض میشه،
حتما حتما برو بایه وکیل خوب مشورت کن تابهترین راهو انتخاب کنی بدون هیچ احساسی،و یه تصمیم عاقلانه،تا بعدا مثله من حسرت گذشترو نخوری

اینا آدمای بی آبرویی هستند. الان هم منتظرن تا بابت مهریه بیفتم زندان تا بتونن هم طلاق بگیرن و هم خونه رو تحت فشار ازم بگیرن.
خانومم هم تهدید کرده که آبروت رو میام تو شرکتتون می برم.
آخه جرم من چیه؟ چرا باید اینقدر تحت فشار باشم. خدایا خودت نظری کن.
چند روز دیگه باید خونه رو تخلیه کنیم و مطمئنا جهیزیش رو هم بر می داره می بره. اونا می خوان منو تحت فشار بزارن ولی من واقعا نمی خوام خانومم اذیت بشه. ولی الان داره از این و اون خط می گیره تا منو تحت فشار بزاره تا هم طلاقش بدم هم یه چیزی گیرش بیاد.
تابستون پارسال یه دست نوشته بهش داده بودم که کل وسیله های خونه متعلق به همسرم است. چون لیست جهیزیه نداشت و نگران بود وسیله هاش رو بهش ندم. نمی دونم الان وسیله هایی که من خریدم (ماشین لباسشویی، یخچال، ماکروویو و تلویزیون) رو می خواد ببره یا نه؟ شاید بخواد اذیت کنه، اونا رو هم بخواد ببره تا مجبور شم بخرم.
ولی من می خوام اگه وسیله هام رو برد، پولی که از داداشش برام قرض کرده بود رو بهش ندم. نمی دونم کارم درسته یا نه ولی مطمئنا جنجال درست می شه.
شاید با این حرفم بازم دعوام کنید ولی دله دیگه چه کارش کنم. هنوزم دوستش دارم و دلم نمی یام قدمی واسه خراب شدن زندگیمون بردارم ولی باید کم کم بپذیرم که همه چیز تموم شده. دیگه تلاش یک طرفم فایده ای نداره. ولی دلم آروم نمی شه. دلم راضی نمی شه. دلم بدجور داره بی تابی می کنه. ولی عقلم می گه دیگه تموم شد. دیگه باید بجنگی تا حقت رو نخورن.
لطفا نظر بدین. خدا این روزها رو نصیب هیچ کسی نکنه. خیلی شرایط بدی دارم. واسم دعا کنید.

[QUOTE=tanhaye93;385095]اینا آدمای بی آبرویی هستند. الان هم منتظرن تا بابت مهریه بیفتم زندان تا بتونن هم طلاق بگیرن و هم خونه رو تحت فشار ازم بگیرن.
خانومم هم تهدید کرده که آبروت رو میام تو شرکتتون می برم.
آخه جرم من چیه؟ چرا باید اینقدر تحت فشار باشم. خدایا خودت نظری کن.
چند روز دیگه باید خونه رو تخلیه کنیم و مطمئنا جهیزیش رو هم بر می داره می بره. اونا می خوان منو تحت فشار بزارن ولی من واقعا نمی خوام خانومم اذیت بشه. ولی الان داره از این و اون خط می گیره تا منو تحت فشار بزاره تا هم طلاقش بدم هم یه چیزی گیرش بیاد.
تابستون پارسال یه دست نوشته بهش داده بودم که کل وسیله های خونه متعلق به همسرم است. چون لیست جهیزیه نداشت و نگران بود وسیله هاش رو بهش ندم. نمی دونم الان وسیله هایی که من خریدم (ماشین لباسشویی، یخچال، ماکروویو و تلویزیون) رو می خواد ببره یا نه؟ شاید بخواد اذیت کنه، اونا رو هم بخواد ببره تا مجبور شم بخرم.
ولی من می خوام اگه وسیله هام رو برد، پولی که از داداشش برام قرض کرده بود رو بهش ندم. نمی دونم کارم درسته یا نه ولی مطمئنا جنجال درست می شه.
شاید با این حرفم بازم دعوام کنید ولی دله دیگه چه کارش کنم. هنوزم دوستش دارم و دلم نمی یام قدمی واسه خراب شدن زندگیمون بردارم ولی باید کم کم بپذیرم که همه چیز تموم شده. دیگه تلاش یک طرفم فایده ای نداره. ولی دلم آروم نمی شه. دلم راضی نمی شه. دلم بدجور داره بی تابی می کنه. ولی عقلم می گه دیگه تموم شد. دیگه باید بجنگی تا حقت رو نخورن.
لطفا نظر بدین. خدا این روزها رو نصیب هیچ کسی نکنه. خیلی شرایط بدی دارم. واسم دعا کنید.[/QUO
معلوم هست دنبال چی هستی یک مقدار از خواب بیدار شو تو خوابی میفهمی خوابی اون داره نابودت میکنه اون داره بی چاره ات میکنه میفهمی برو خونه رو خالی کن یک جای دیگه خونه بگیر هیچی به نام خودت نزن بزار مهریه قسط بندی بشه 5 ماه یک دونه بده داداش از خواب غفلت بلند شو اومد زندگی کرد تو خونه جدیدت که اومد نیومد عدم تمکین بزن تا نفقه تعلق نگیره اگه اومد سر کار ازش شکایت کن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

اینا آدمای بی آبرویی هستند. الان هم منتظرن تا بابت مهریه بیفتم زندان تا بتونن هم طلاق بگیرن و هم خونه رو تحت فشار ازم بگیرن.
خانومم هم تهدید کرده که آبروت رو میام تو شرکتتون می برم.
آخه جرم من چیه؟ چرا باید اینقدر تحت فشار باشم. خدایا خودت نظری کن.
چند روز دیگه باید خونه رو تخلیه کنیم و مطمئنا جهیزیش رو هم بر می داره می بره. اونا می خوان منو تحت فشار بزارن ولی من واقعا نمی خوام خانومم اذیت بشه. ولی الان داره از این و اون خط می گیره تا منو تحت فشار بزاره تا هم طلاقش بدم هم یه چیزی گیرش بیاد.
تابستون پارسال یه دست نوشته بهش داده بودم که کل وسیله های خونه متعلق به همسرم است. چون لیست جهیزیه نداشت و نگران بود وسیله هاش رو بهش ندم. نمی دونم الان وسیله هایی که من خریدم (ماشین لباسشویی، یخچال، ماکروویو و تلویزیون) رو می خواد ببره یا نه؟ شاید بخواد اذیت کنه، اونا رو هم بخواد ببره تا مجبور شم بخرم.
ولی من می خوام اگه وسیله هام رو برد، پولی که از داداشش برام قرض کرده بود رو بهش ندم. نمی دونم کارم درسته یا نه ولی مطمئنا جنجال درست می شه.
شاید با این حرفم بازم دعوام کنید ولی دله دیگه چه کارش کنم. هنوزم دوستش دارم و دلم نمی یام قدمی واسه خراب شدن زندگیمون بردارم ولی باید کم کم بپذیرم که همه چیز تموم شده. دیگه تلاش یک طرفم فایده ای نداره. ولی دلم آروم نمی شه. دلم راضی نمی شه. دلم بدجور داره بی تابی می کنه. ولی عقلم می گه دیگه تموم شد. دیگه باید بجنگی تا حقت رو نخورن.
لطفا نظر بدین. خدا این روزها رو نصیب هیچ کسی نکنه. خیلی شرایط بدی دارم. واسم دعا کنید.

---

شما کوتاه نیا ، شاید همین کوتاه نیومدنت باعث سر عقل اومدن خانومت بشه .

به شما هم پیشنهاد دادم ، ولی گوش ندادید

اصل رو بر این می گیریم که می خواهید برای زندگیتون تلاش کنید ، خیلی هم خوبه ، نظر من هم همینه ولی با ذلت نه !

شما عدم تمکین رو حتما اجرا کنید ، مهریه رو هم بهش بگو قسط بندی بهت می دم ولی طلاقت نمی دم ، از اون طرف هم بهش بگو ، اگه روزی خواستی طلاق بگیری باید تمام مهریه پرداختی رو بهم برگردونی .

بعد از عدم تمکین ، خانومت رو دیگه راه نده خونه ، خودت هم دیگه تو اون خانه نرو ، همسر شما از لحاظ قانونی ، اخلاقی و شرعی عملا نفقه بهش تعلق نمی گیره چون تمکین به شما نداره ، اگه بحثی شد تو دادگاه بگو تمکین جنسی انجام نمی ده ، مدت زمانش رو هم به قاضی بگو .
به قاضی توضیح بده زندگیتو ، کاملا بگو ، که ماشین به نامش زدی ، این رفتارهارو باهات کردن ، قاضی خودش تا ته داستان رو می خونه .

بعد اینکه عدم تمکین رو گرفتی ، دیگه ولش کن به حال خودش ، بهش هم بگو ، بگو عملا دیگه زن من نیستی ، آزاد هستی برو پی زندگیت ولی طلاقی در کار نیست .

شما مجبوری یه مدت اینجوری رفتار کنی ، اگه واقعا می خواهی به نتیجه برسی ، نتیجه می تونه برات طلاق باشه یا برگشت همسرتون .
ولی اینکه بهش باج بدی ، حق طلاق بدی ، ماشین دادی ، وسایل خانه رو هم بهش بدی! کل نتیجه رو باختی .

یه خورده سفت جلوش وایسا ، بهش بگو هر کاری بکنه ، عواقبش رو باید بپذیره .
اگر بی آبرو بازی در اورد ، شکایت کن ازش ، زنگ بزن 110 !
اگه برادر یا پدرش تهدید کرد ، برو کلانتری شکایت کن ازشون .

اگه می خواهی هم مالت بره ، هم آبروت و هم زنت ، همین مسیر مسخره الان رو پیش بگیر

یه کم به خودت بیا ،موقعی میفهمی چه بلایی سرت اومده که دیگه خیلی دیره،اون حق نداره وسایلی هم که شما خریدی با خودش برداره ببره،اصلا از لحاظ قانونی همچین حقی نداره،میتونی بابت عدم تمکین ازش شکایت کنی،قبله اینکه اون جمع کنه بره شما برو یه خونه جدید اجاره کن مطمئنا اون نمیاد وقتی هم نیاد ازش مدرک کافی داری که تمکین نداره،مهریش هم که قسط بندی میشه ولی طلاقش نده ،نذار همه چی به نفع اون تموم بشه،دلسوزی نکن اینقدر،اون دلش میسوزه واسه شما؟کوتاه نیا از حق و حقوقت،

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط داود.ت

شما کوتاه نیا ، شاید همین کوتاه نیومدنت باعث سر عقل اومدن خانومت بشه .

به شما هم پیشنهاد دادم ، ولی گوش ندادید

اصل رو بر این می گیریم که می خواهید برای زندگیتون تلاش کنید ، خیلی هم خوبه ، نظر من هم همینه ولی با ذلت نه !

شما عدم تمکین رو حتما اجرا کنید ، مهریه رو هم بهش بگو قسط بندی بهت می دم ولی طلاقت نمی دم ، از اون طرف هم بهش بگو ، اگه روزی خواستی طلاق بگیری باید تمام مهریه پرداختی رو بهم برگردونی .

بعد از عدم تمکین ، خانومت رو دیگه راه نده خونه ، خودت هم دیگه تو اون خانه نرو ، همسر شما از لحاظ قانونی ، اخلاقی و شرعی عملا نفقه بهش تعلق نمی گیره چون تمکین به شما نداره ، اگه بحثی شد تو دادگاه بگو تمکین جنسی انجام نمی ده ، مدت زمانش رو هم به قاضی بگو .
به قاضی توضیح بده زندگیتو ، کاملا بگو ، که ماشین به نامش زدی ، این رفتارهارو باهات کردن ، قاضی خودش تا ته داستان رو می خونه .

بعد اینکه عدم تمکین رو گرفتی ، دیگه ولش کن به حال خودش ، بهش هم بگو ، بگو عملا دیگه زن من نیستی ، آزاد هستی برو پی زندگیت ولی طلاقی در کار نیست .

شما مجبوری یه مدت اینجوری رفتار کنی ، اگه واقعا می خواهی به نتیجه برسی ، نتیجه می تونه برات طلاق باشه یا برگشت همسرتون .
ولی اینکه بهش باج بدی ، حق طلاق بدی ، ماشین دادی ، وسایل خانه رو هم بهش بدی! کل نتیجه رو باختی .

یه خورده سفت جلوش وایسا ، بهش بگو هر کاری بکنه ، عواقبش رو باید بپذیره .
اگر بی آبرو بازی در اورد ، شکایت کن ازش ، زنگ بزن 110 !
اگه برادر یا پدرش تهدید کرد ، برو کلانتری شکایت کن ازشون .

اگه می خواهی هم مالت بره ، هم آبروت و هم زنت ، همین مسیر مسخره الان رو پیش بگیر

---

درود بر شما داوود جان

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر آریایی

یه کم به خودت بیا ،موقعی میفهمی چه بلایی سرت اومده که دیگه خیلی دیره،اون حق نداره وسایلی هم که شما خریدی با خودش برداره ببره،اصلا از لحاظ قانونی همچین حقی نداره،میتونی بابت عدم تمکین ازش شکایت کنی،قبله اینکه اون جمع کنه بره شما برو یه خونه جدید اجاره کن مطمئنا اون نمیاد وقتی هم نیاد ازش مدرک کافی داری که تمکین نداره،مهریش هم که قسط بندی میشه ولی طلاقش نده ،نذار همه چی به نفع اون تموم بشه،دلسوزی نکن اینقدر،اون دلش میسوزه واسه شما؟کوتاه نیا از حق و حقوقت،

---

درود بر شما

سلام .جون مادرت از خواب بیدار شو .بزار بره این کلاهبردار شیطان رو.اعصابم خورد شد از این اتفاقات.فکر نکن از دور میگم لنگش کن.مشابه قضیه شما رو داشتم و کارم به بیمارستان و افسردگی و قرص و غیره کشیده.داداش مار تو اسینت پروروندی
برو با یه خانم خوب اشنا شو وباهاش ازدواج کن.طلاق مگه لولو خور خوره اس که میترسی؟تام کروز هم سه بار طلاق گرفته
براد پیت رونالدو .بابا اینقد به حرف اطرافیانت اهمیت نده گور پدر حرف مردم.من جای تو بودم وقتمو واسه همچین موچود مفلوکی تلف نمی کردم.جفت شیش اوردی داداش که ازش بچه نیوردی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط raha20014

تنهای عزیز بهتره تاپیکهای قبلیتو یکبار دیگه بخونی . افراد زیادی نظر دادند و شما رو درست یا غلط راهنمایی کردن گفتنیها گفته شده و این شما هستید که باید تصمیمی مبتنی بر واقعیات بگیرید. چسبندگی شما اون زن بیچاره رو داره به دیوانگی می کشونه . فکر نکنید که رفتارهای جدید او راهی است برای مستاصل کردن شما چه بسا ایشون از نظر روح و روان در شرایطی است که ناخواسته دست به اینکار می زنه. این زنگ خطریست که ممکنه به مراحل خطرناکتر و حتی صدمه زدن به خود یا شما منتج بشه. ادامه این زندگی به این نحو به نفرت می انجامد و تبعات سخت اون گریبان هر دوی شما را خواهدگرفت.

---

خانم کدوم زن بیچاره?چرا اینقدر شما خانمها فکر منافع خودتونید?چرا از همجنساتون بدون قید و شرط طرفداری میکنید?چون خانوم هستش هر کاری بکنه و اخر سر بیچاره .اخی طفلکی.طلاا ق میخاد بره درخواست طلاق بده .یخورده انسان باشه

از بس کوتاه اومدی و ....بازی در اوردی حسابی سرت شیر شده ...

یجورایی جایگاه مرد و زن بودن تون باهم عوض شده

برا چی میخوای باهاش بمونی ؟؟؟

به چه قیمتی ؟؟؟

به قیمت خراب شدن روحیه مردونگی ت !!!!

به قیمت اینکه تحقیرت کنه ...؟؟؟؟

به قیمت اینکه بخوای تو زن بشی و اون مرد ..!!!

به چه قیمتی ... ؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

دیگه روی خانوادش هم نمی تونم حساب کنم.

---

برادر من ساده ای ؟؟؟

ته تهش دخترشون - اونا که نمیاند تو را بگیرند و دخترشون ول کنند .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

حالا می گه چرا دیر میای خونه تکلیف من رو مشخص کن. منم گفتم واسه اینکه تو اذیت نشی و نری تو اتاق.

---

برو بابا دنبال زندگی ت ....

(( میخوام اذیت نشی و نری تو اتاق ))

اون داره تورو داغون میکنه ، اذیت میکنه ، ازت خوشش نمیاد

اونوقت تو به فکر اسایش و روح و روان اونی ...

خوابی - یا خودتا زدی به خواب ....؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

خانومم از دیروز شروع به شکستن وسایل منزل و پرخاشگری کرده تا بازم منو تحت فشار بزاره.

---

وسایل خونه را میشکنه ؟؟؟

حتما شما هم وامیسی نگاه ش میکنی و عشق در وکنی ... :43:

==================================

مگه نمیگه بیا توافقی از هم جدا بشیم ؟؟؟

عزیز من توافقی یعنی توافقی ، نه هرچی اون گفت ..

یعنی بدون یک ریال پول و ماشین و خونه و ....

حیف حیف که بلد نیستی
==================================

برای آدم کردن یا مثل خودش شدن هزار و یک راه هست .

1- راه قانونی

راه قانونی که مشخص هست و دوستان بهت راهنمایی کردند .


2- راه غیر قانونی ( تخصص های خودش داره و نمی تونم عمومی برات بگم )


قرار 3 دانگ خونه تا بگیره برای طلاق ...

تو این شرایط اقتصادی فکر میکنم 3 دونگ ش هر چی نباشه ، نباشه

حدود 60 - 70 تومن قیمت داشته باشه ، درسته ؟؟؟


بهش بگو یا مثل بچه آدم سرتا میندازی زمین و سر زندگی ت

یا اگه پاتا از کفشم در نیاری و برا خونه و ماشین و .... من نقشه کشیده باشی



یکم قاطع باش ، نترس هیچی نمیشه ... :160:

=================================

برادر من در زندگی همیشه انعطاف خوب نیست و

گاهی باید قاطعیت و تندی داشته باشی ...


این خانم دست شما را خونده ، فهمیده به دلایل متفاوتی میترسی

و فکر آبرو ت هستی ، خلاصه هی داره دست شا فرو میکنه تو زخم ت

اگه الان بهش کولی بدی --- مطمعن باش در ازدواج بعدی هم کولی خواهی داد .


امیدوارم از تند نوشتن بنده ناراحت نشده باشی ولی فکر میکنم گاهی لازم باشه ....

اقای تنهایی شما با زنتونم اینجوری برخورد میکنید؟بشقاب بزن تو سرش چیه نیاین الان بگین چون دختری داری از زنش دفاع میکنی که اصلا اینطوری نیست ومن واقعا متاسفم همجنسی مثل این زن دارم کارش صد در صد نهی میکنم
اقای تنهایی شورشو دراوردین زنتون سیاست بلده وگرنه اگه بی سیاست بود انقدر از دست این کاراتون حرص خورده بود که اون با بشقاب میزدتو سرتون یعنی چی دوسش دارم دوسش دارم چیو دوست دارین؟
این همه محبت وتوجه واسه یه دست بیل خرج کرده بودین الان میوه داده بود
ببخشیدا ناراحت نشید ولی عین کبک سرتون کردید زیر برف اون زنی که سه سال به شما کمک کرد مرد فاتحه صد بار گفتیم شما طلاقش بدیدولی زمانی که مهریشو ببخشه حالا اگه پشیمون شد برگشت بیاید یه تاپیک بزنید عشقم برگشته چیکارش کنم ولی اگه برنگشت یعنی دیگه شمارو نمیخواد چقدر اقای داود.ت واقای lumixخوب راهنمایی کردند اینا اقا هستن شمارو میفهمن به حرفشون گوش نمیدید ما خانومیم زنتونو میفهمیم بازم گوش نمیدید تاپیک باز کردید ما شرح احوال زجر کشیدنتون بخونیم؟مگه دوسش ندارین نمیخوان زجر بکشه طلاقش بدید راحت شه اما نه با پول روی چه حسابی بهش پول بدید؟ایشون از پارسال قصد طلاق داشته که سر جهزیه اش تا این حد ترسیده که نکنه بعدا بهش ندید اگه قصدش زندگی بود که میدونست بازم باهم هستید واین جهزیه استفاده میشه دیگه تعهد نمیخواست رفتار بچگونه تون خنده اوره شما خیلی منفعل هستید خیلییییییییییی واقعا منو ببخشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر جوان

اقای تنهایی شما با زنتونم اینجوری برخورد میکنید؟بشقاب بزن تو سرش چیه نیاین الان بگین چون دختری داری از زنش دفاع میکنی که اصلا اینطوری نیست ومن واقعا متاسفم همجنسی مثل این زن دارم کارش صد در صد نهی میکنم
اقای تنهایی شورشو دراوردین زنتون سیاست بلده وگرنه اگه بی سیاست بود انقدر از دست این کاراتون حرص خورده بود که اون با بشقاب میزدتو سرتون یعنی چی دوسش دارم دوسش دارم چیو دوست دارین؟

---

ماشاا.... چقدر جوش آوردید ، یکم ترمز کنید ....

کی همچین کاری کرده ، یا میخواد بکنه ....

من تا حالا حتی یک تلنگر هم چه به همسر اول م که طلاق ش دادم و چه به همسر

دومم نزدم و نخواهم زد ... :81:


ولی بنظر بنده گاهی وقت ها در زندگی لازم که مثل طرف مقابل ت برخورد کنی تا اون

فرق خوبی و بدی را بفهمه , بدونه اگه آروم هستی انسانی یت داری و گر نه توام میتونی

داد بزنی ،بشکنی ، خورد کنی و ....


الان هم خدا را شکر با هم هیچ مشکلی نداریم ، اگر هم بحثی بوده و هست سر بچه من

بوده که ایشون تعهد کرده

و البته فهمیدم که من هم کمی حساس شده بود که از حساسیت م کم کردم

و خدارا شکر الان مشکلات مون تا حد بسیار زیادی حل شده و داریم با هم زندگی میکنیم .

چون فهمیدم با محبت به خانمم خیلی خیلی از مشکلاتم حل میشه ...

ولی نه در همه جا ....

نه برای همه افراد ....

الان این آقای tanhaye 93 نیاد این خط من بخونه و بگه پس منم برم محبت کنم تا

زندگی م درست بشه

نه ، اصلا همیشه ، همه جا و برای همه صدق نمیکنه ..... :81:

گاهی وقت ها لازمه و باید به طرف مقابل ت بفهمونی که

میتونم بد باشم ، میتونم دیر بیام خونه ، میتونم بشکنم و .....

پس اگر این کارها را نمیکنم ، تو هم انسان باش و درست زندگی تا بکن .

=============================================

دقیقا چقدر تبلیغ و پیام تلویزیونی که راننده محترم کمر بند ایمنی تون را ببندید ...

خوب چرا پلیس اگه یه نفر را گرفت جریمه ش میکنه ؟؟؟

چون میخواد بهش بگه من به زبان خوش ، و هشدارهای لازم را به تو دادم

الان جریمه ت میکنم یا فرض مثال ماشین ت را میبرم پارکینگ که برای دفعه دیگه بفهمی که

همیشه زبان خوش نیست گاهی تنبیه هم لازم است ....

=============================================

منظور من به این دوست عزیز هم همین است که تا الان زبان خوش ، مهربونی و ... داشتی

جوابی نداده ...

نزار طرف اینجوری سوارت بشه - هم زندگی ت بره ، هم پول ت بره ، هم خونه ت بره ، هم عابروت

الان دیگه وقت قاطعیت و کمی مثل خودش شدن هست .

خانومم الان که دیده موضوع جدی شده و من کوتاه نمی یام، داره نشون می ده که پشیمون شده و عذاب وجدان گرفته ولی دیگه نه راه پس داره نه راه پیش. توی دادگاه نفقه هم محکوم شد و مهریه هم قسط بندی می شه. مال و دارایی هم ندارم بدم بهش.
............................
دو روز پیش بهم گفت من می خوام ببخشمت و تو اگه منو می خوای باید قید همه رو بزنی. این شرط منه. جالبه پشیمون شده ولی هنوز واسم شاخ و شونه می کشه. هنوز من و و خانوادم رو تحقیر می کنه و حرف نامربوط می زنه. البته من مقصرم که اون فکر می کنه همیشه کوتاه می یام. اون فکر می کنه درها همیشه به روش بازه تا هر موقع خواست برگرده. الانم می گه یه بار دیگه شانسم رو آزمایش می کنم و واسش شرط و شروط می زارم.
بهش گفتم فحش دادن کار راحتیه ولی انسان وقتی انسان هست که بتونه خودش رو کنترل کنه. گفتم تا کی می خوای واقعیت ها رو نبینی. امیدوارم خیلی منطقی رفتار کنی از این به بعد. دیگه هیچ جوابی بهش ندادم.
........................
تو دلم گفتم این هم یه بازی دیگه هست. زنی که همه بلایی سر شوهرش آورده و آبروش رو برده واسه هیچی، دیگه می شه اعتماد کرد؟ به قول یکی از دوستام این خانوم دیگه بلایی نبود که سر تو نیاره.
.........................
من تصمیم گرفتم راهی رو که همه دوستان بهم پیشنهاد کردن برم. دیگه هم هیچ شرط و شروطی و از خانومم نمی پذیریم.
به قول معروف آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شه. می خوام پا روی این دل لعنتیم بزارم. تمام دادگاه ها رو هم می رم. به قول اکثر دوستان این خانم باید سرش به سنگ بخوره.
الان خانومم مونده چه کار کنه. اصلا فکر نمی کرد که من تا این حد مقاومت کنم و کوتاه نیام. هر شکایتی خواست کرد. هر رفتار نادرستی داشت و الان می گه باید قید خانوادت رو بزنی و دیگه خونه هیچ کدومشون نمی یام. منم دیگه بهش نگفتم که دیگه تو نمی تونی شرط بزاری از این به بعد این منم که شرط می زارم.
......................
خدایا التماس می کنم این آزمایش سنگین یا تاوان و یا هر صلاحدیدی که برام داری رو به خیر و خوشی برام تموم کن. من دیگه طاقت ندارم. دارم کم می یارم. راضیم به رضای خدا.

دیگه از موضع ضعف و التماس وارد نشو قاطع باش که حتی اگه قرار شد بمونه و طلاق نگیره یکسال دیگه دوباره سرت بامبول درنیاره

خانومت فقط قصد ادب کردن و اذیت کردن شمارو داشته درست مثل خواهرگرامیشون ظاهرا خونوادگی تعطیلن

وقتی میگه اگه منو میخوای باید ال کنی بل کنی شما بگین خیلی چیزها این وسط شکست و از بین رفت دیگه هیچی واسم مهم نیست نگین تو واسم مهم نیستی بگین غرورم شخصیتم اعصابم ارامشم همه رو خورد کردی

راه دادگاه نرفته بودم که به لطف شما اونم رفتیم خونوادت لگدم نزده بودن که اونم به لطف شما زدن دیگه واسم هیچی اهمیت نداره

من چرا قید خونوادمو بزنم خونواده ی شما خیلی خوبن؟ کدوم یک از کاراییکه خونواده ی تو سرم اوردن خونواده ی من سر تو اوردن حالا هم من بیام قید خونوادمو بزنم؟ هروقت تو زدی منم میزنم

بگین یه زمانی حاضر بودم برات جون بدم از همه دنیا بگذرم اما حالادیگه نه

باید خیلی مواظب باشی که طوری رفتار نکنی که لجش در بیاد و بگه اهاحالا تو داری ناز میکنی جوری رفتار کن که دیگه هیچی واست مهم نیست

دیگه دوسش نداری ازش خسته شدی اینطوری نشون بده

اگر الان قاطع نباشی فردا روز دوباره همین بلاها رو سرت درمیاره چه بسا بدتر

شاید الان دیده چیزی بهش نمیماسه فعلا کوتاه اومده که کم کم خونم ازچنگت در بیاره بعد د برو که رفتیم

پس مرد باش قاطع باش بذار فکر نکنه هر کاری بکنه شما عاشقو دیوانش هستین هر وقت خواست بیاد هروقت خواست بره شمام که این وسط ببخشید اما از نظر ایشون عددی نیستی

پس سعی کن خودتو بی تفاوت نشون بده و حاضر به پذیرفتن شرط نشو تازه ایشون باید دوباره اعتماد شمارو برگردونه و شروط شمارو بپذیره اولینشم اینه که ماشینو بهتون برگردونه

خانومت دچار عذاب وجدان نشده اقا یا ایشون از اولم قصد طلاق نداشته میخواسته تادیب کنه به حساب خودش چون از جانب شمام مطمئن بوده که همیشه هستی گفته هرکاری خواستم

میکنم هر بلایی خواستم سرش در میارم بعد میگم عذاب وجدان گرفتم یا الان که فهمیده هیچی بهش نمیماسه فهمیده زندگی کنه بیشتر به نفعشه در هر صورت تو هیچکدومش شما مهم نبوده و نیستی

فقط یادتون باشه تو این رفتارهایی که بهتون گفتم افراط نکنید که دوباره نندازینش رو لج و لجبازی

تا میتونی خودتو بی تفاوت نشون بده که مجبور بشه کاراشو جبران کنه

مدام بگین خیلی حرمتها شکسته شد من تلاشم این بود حرمتها نشکنه حالا که شکست دیگه چه فایده

روند دادگاهم طی کنین بذارین یه بار برای همیشه بفهمه از دادگاه ترسی نداشتین اگه اونهمه اصرار کردینو تلاش کردین که زندگیتون حفظ شه بخاطر ترس نبوده بخاطر چیزای دیگه بوده

بعضی زنها انصافا نمیدونم تو مغزشون چی میگذره که با دادگاهو مهریه میخوان مردارو تحت فشار بذارن مثل اینه که خودت با دست خودت بری تو چاه

متنفرم از زنهایی که بجای منطق برای ادب کردن شوهرشون از مهریه استفاده میکنن

با سلام
من خیلی وقته توی خانواده همدردی هستم. زیاد مطلب نمیذارم چراکه هرگز دوست ندارم کسی رو به جای اشتباه بکشونم.
اما شما آقای محترم. در راهنمایی باید بگم که به همین سادگی نیست که یه خانم بیخود و بی جهت الکی بهانه بگیره، یا شما اشتباهاتی داشتین و قبول نمیکنی؟ یا از اول به زور با شما ازدواج کرده و معنی زندگی و ازدواج رو هم نمیدونسته و از روی دلخوشی ازدواج کرده. اما با گفته های شما که می فرمایید خیلی بهش احترام میذارم یا میخام اذیت نشه. من بنای بحثم رو به گفته های شما میذارم.

اما چیزی که به ذهن من میرسه اینکه شما از یه طرف کار خیلی خوبی میکنید و این حس شما قابل تحسینه. کمتر کسی پیدا میشه اینطور با شخصیت رفتار کنه.چراکه قرار نیست وقتی دو طرف ازهم
طلاق میگرن عین دشمن خونی برای هم باشن اینو هم دین ما میگه هم به قول بعضی روشن فکرا! حقوق بشر هم میگه. قرار نیست شما هم مثل اون باشین در جواب دوستایی میگم که فرمودن باید مثل خودش بشقاب بکوبی سرش. نه شما کاملا مار درست و شرافت مندانه ای میکنید. با این وضع و اگر که همه حقیقت ها اونی باشه که خودتون میگین شما فردای قیامت پیش خداهم سرتون بالاست و میتونین حقتونو از خدا بگیرین. و این دنیا هم عذاب وجدان ندارین.

اما از طرفی احترام و فرصت دادن های شما به همسرتون درسته اما تا یه حد. شما باید بپذیرین که نمیتونین بیش از این یه کسی رو با خودتون نگه دارین. و به همسرتون بفهمونین که اگه مصر به طلاق هست شما هم نمیخایید بیشتر از این نگهش دارین. چون اون یه انسانه. بذارید بره طلاق بگیره. و حق قاونونی اش را هم بدید اما نباید ضربه بخورید و تمام دارایی تان را از دست بدهید. شما به همسرتون بدهکارید نه به خانوادش. جایی که دیدین که محبت شما خانوادشو منتفع میکنه. و جیب اونا رو پر میکنه حق ندارین به خودتون ظلم کنید و خدا هم از شما قبول نمیکنه. اما بهرحال هرچی حق قانونی خود همسرتون هست باید بهش بدون ازار بدین. چراکه روز عقد قبول کردین که مهریه اش را بپردازین.

بذارید بره با طلاق خوش باشه که هرگز و هرگز خوش نمیشه. به خودشم بگید که مطمئنا بعد طلاق خوشبخت نمیشه چون دلایلش احمقانه است.
براتون دعا میکنم.

آقای تنهایی سلام ، این دومین پستم توی تاپیک شماست

این آدرس اولین پستم توی تاپیکتونه یه بار دیگه با دقت بخونیدش

http://www.hamdardi.net/thread38005-2.html

آقای تنها من یک زنم و از رفتار همسرم بریدم و ایشونو تحت فشار گذاشتمش برای اینکه طلاقم بده ، دفعه قبل هم که ازش خواستم طلاقم بده برای برگشتنم خونمونو به نامم زد،

یه چیزی تو مایه های مشکل شما پس خواهش میکنم حرفامو با دقت بخونید فقط فرق زندگی من با شما این بود که خانواده هامون هرگز دخالت نکردن و همسرم نزد خانوادم احترام ویژه ای داره و دوستش دارن که اینم به این دلیله که

من هرگز نزاشتم خانوادم از مشکلاتم با خبر بشن وگرنه هر خانواده ای احساس کنه جای بچش خوب نیست و داره از جانب عروس یا داماد اذیت میشه مسلمه که احترامش کمتر میشه

چرا تا حالا که ایشون داشت شاخه و شونه میکشید شما داشتی زجه میزدی و حالا که ایشون نرم شده شما میخوای شاخ و شونه بکشی؟ این یعنی جنگ یعنی شما 2تا باهم فرقی ندارید چون هرکدومتون که احساس میکنه

ابزارآلات جنگی داره بیشتر مبارزه میکنه و میخواد پدر حریفشو دربیاره ، اینطوری تغییر کردین واقعا؟

شما یا باید این زندگی رو تموم کنی و بیخیال این عشقی که به همسرت داری بشی

یا اگه واقعا میخوای زندگی کنی ، این زندگی اونقدر پاشیده که برای یکپارچگی دوبارش دقت زیاد میخواد ، اگه میتونی واقعا تغیر کنی و یه زندگی درست بسازی اینطوری نمیشه ، "حالا نوبت شرط گذاشتن منه"

یعنی چی مگه زندگی نوبتیه؟ مگه دعواست ؟ تا حالا تو زدی حالا باید من بزنم ؟

یه سری به تاپیکهای من بزنید ، ببینید چرا من بریدم و میگم طلاق میخوام با اینکه توی کل شجره ناممون سابقه طلاق نیست و زمانی شیفته همسرم بودم ، خوب خانمتونم همینطوری

من اصلا ابدا رفتار های لوس همسرتونو تایید نمیکنم به هیچ جه

اما یکم از دور نگاه کنید ببینید دقیقا چه اتفاقی افتاده؟

شما با یک خانم ازدواج میکنید که به لحاظ فرهنگی باهم فرق داشتید و خانوادتون دخالت زیادی توی زندگیتون کردن شما هم که مشکلات مالی زیادی داشتی ، همسرتون کمی تحمل میکنه اما میبینه شما درست شدنی نیستی

و به خاطر سختیها و.. دیگه خسته میشه و میگه من طلاق میخوام شما حالا اصرار و اصرار دارید که نه من بمیرمم طلاق نمیدم ، همسرت که زندگیو واسه خودش زندان میبینه و تمام آرزوهاشو بر باد رفته میبینه کنترلشو از دست میده

وقتی تمام تلاششو میکنه واسه جدایی و میبینه نمیتونه حالا داره نرم میشه واسه ادامه ، اما الان همین شما دوباره میخوای انتقام این آبروریزیهای همسرتو بگیری !!!

به نظرتون این لجبازی ، جنگ کردن و غیره نیست؟

اینجا همه اومدن گفتن همسرتون سیاست داره و بده و فلان ، من بازم رفتارشوو تایید نمیکنم اما از نگاه ایشون میبینم

همسرت فقط پیش خودش یه فکری کرده ، اون با خودش گفته چرا باید اجازه بدم یه نفر بیاد باهام زندگی کنه و به خانوادش اجازه دخالت بده واسه زندگیشم تلاش نکنه بعدشم مهریه ای که قانونا شرعا عرفا حقمه بهم نده و بزاره بره

هرچند اگه یادت باشه اولین اصرار همسرت به طلاق توافقی بود که به مهریش نمرسید بعدا نظرش عوض شد

این خانوم اگه میخواست شما رو بتیقه و سیاست داشت و فلان چرا 3 سال عمرشو هدر میکرد؟

چرا نرفت با یه پولدار ازدواج کنه؟

باور کنید ایشون فقط بریدن همین بریدن

این راه ساختن یه زندگی نیست

اگه خواستید راهنماییتون میکنم که چه کارهایی میتونید انجام بدید اگه میخواهید زندگی کنید

شما یه بار دیگن از این سوراخ گزیده شدی اما عبرت نگرفتی
ازنوشته هات تابلوه عبرت نگرفتی
پارسال با یه سری xxشعر خانوادش خام شدی و ماشینو از دست دادی و اون قسمت از جهیزیه هم که مال توبوده رو زده به نام خودش پس بخاطر همین اولا مول برادرشو پس نده دوما اگه خواست زندگی کنه و مشیمون بشه بیای اینجا بگی دوباره شرطاشو قبول کردی بنزین میزنم خودمو خودتو آتیش میزنم
ایشون ثابت کرده انسانیت وا عشق و گذشت براش چیزای مسخره این و خودش اونا رو نداره
حتی اگه راس بگه و عذاب وجدان داره و پشیمونه بازم داره بچه پررو بازی در میاره کا بعیده به نظرم پشیمون باشه
اون زمان که من شما رو به ادامه زندگی تشویق میکردم فک میکردم از وقتی اومدین هممدردی مشکلاتتون شروع شده و برای حلش اومدید نمیدونستم که این قصه سره درازی داره و پارسال باج سیبیل دادید

آینقدر که بقیه گارد گرفتن رو درست نمی دونم
قاطعیت با بد رفتاری خیلی فرق داره
خیلی با محبت باهاش رفتار کن ولی حرفتو بزن و روش بمون
یعنی وقتی می گی فلان کارو انجام می دی ، داد نزن ، خیلی با آرامش و محکم بگو و رو حرفت هم باش .

اگه خانومت می خواد زندگی کنه ، پس نزنش ، زندگیتو بساز ، اشتباهتو با اشتباه دیگه تکرار نکن
باهاش صحبت کن ، بگو 2 تا راه هست
بگو دوست دارم و می خوام اشتباهاتمون رو با کمک هم حل کنم
هرچقدر هم سخت باشه پاش ایستادم
با هم دیگه ، مشکلات هم رو حل کنیم و ...

راه دوم که اصلا دوست ندارم اینه که روش گذشتت رو انجام بدی ولی من دیگه اون آدم گذشته و رفتار گذشته رو با رفتار بدت ندارم

خودت فکر کن هی تکمیل کن
ولی باج نده ، قول اشتباه نده

اقای تنهایی نخیر بنده با شما نبودم من چیکار شما دارم خداروشکر که زندگیتون خوبه هزار بار شکر بله چشم از این به بعد خواستم بنویسم از شما میپرسم که یه موقع درهم وبرهم وتند نباشه
شما ناراحت شین فقط مونده بود بزنین تو گوشم
اقای تنهای ۹۳حرفای خانم یک قربانی عزیز کاملا درسته
اما فکر میکنم برای جامعه ارمانیه به نظرم رفتار

الانتون مناسبه اگر الان نتیجه کارهاش رو نبینه

وحداقل کمی خراب شدن زندگیشو نبینه

وپشیمونی حس نکنه نه تنها در زندگی با شما

بعدا بازهم دچار مشکل میشه وبازم

باید همیشه سواری بدید(البته ببخشید) وجلوی

تمام خواسته هاش کوتاه بیاید وعملا همواره

منفعل باشید در زندگی شخصیش هم دچار

مشکل میشه به خودش مغرور میشه

وخودشیفته گی زیاد میشه رفتار پرخاشگرانه

براش میمونه وبه زن بی منطقی تبدیل میشه

پس شما نه فقط برای خودتون که حتی بخاطر

اونهم که شده باید رفتار جرتمندانه مردانه مقتدر

و قاطع رو پیش بگیرید وپیش برید تا جایی که

واقعا سرش به سنگ بخوره واز صمیم قبل

قدرتون رو بدونه البته شما اصلا بهش بی ادبی

نکنید رفتار مناسب داشته باشید تا شرمنده بشه

ولی کوتاه نیاید وتا تهش برید اگر توی دادگاه

محکوم نشده بود ایا بازم این رفتارو داشت؟

احساس پیروزی نمیکرد وادامه نمیداد؟پس تا

تهش برید اما با رفتار درست نگران نباشید بعد هرسختی یه اسونیه موفق باشید(بفرمایید اقای تنهایی راحت شدین)

سلام.
عزیز من تو و همسرت ماه هاست کخ به بن بست خوردید و تلاشهای شما هیچ کمکی که نکرده, تازه اوضاع رو بدتر هم کرده. تلاشهات خودزنی بوده.

ترسی نداره. گفته طلاق توافقی? بگو اوکی. پاشو بریم توافقی طلاقت بدم. فقط توافقی یعنی گذشتن از مهریه و همه حق و حقوق. توافقی یعنی تو مهریه رو میبخشی من هم طلاقت میدم.

این که بهت گفته میبخشمت پلی حق نداری با خونوادت رفت آمد کنی از صد تا فحش بدتره. زندگیتو جهنم کرده دو قورت و نیمشم باقیه?

خام نشو که اینا همش بازیه تا بیشتر و بیشتر ازت پول بکنه.
این کهدگفته میبخشمت و با این شرط که با خونوادت نگردی, هم بازیه. انقد بازی نخور.
چرا میگی اگه طلاق میخوای خودت برو? این حرف اشتباهه. بگو باشه پاشو بریم طلاق. ولی توافقی یعنی مهریه رو کامل میبخشی و منم طلاقت میدم

داداش چکار کردی با این قوم خونخوار خبر بده باج ندی به این کثافتهااااااااااااااااااا اااااااااااااااا

خدا رو شکر رای دادگاه مهریه هم قسط بندی صادر میشه، حالا که دیدن دستشون جایی نمی رسه دنبال آشتی و صلح هستن
عصر باجناقم زنگ زد که تلاشت رو ادامه بده منم با پدرخانومم صحبت کردم و یکم قانع شدن، گفت می خوام جلسه بزاریم مشکل حل بشه و نمی زاریم جهیزیش رو ببره،
خیلی کلافه ام و داغون، چندماهه شب و روز ندارم، نمی دونم تموم کنم یا تلاش؟ نمی دونم ته دل خانومم چیه، نمی خوام زورکی باهام زندگی کنه و خودمو بهش تحمیل کنم، لطفا نظر بدین، دیگه حوصله اعصاب خردی ندارم و دارم می برم، خدایا کمک کن

اقای تنهای ۹۳خواهش میکنم ادامه بدید حداقل تا یجایی بزارید اونم ارزشتون بفهمه پدرش با اون همه توهین حداقل بزارید ازتون یه معذرت خواهی بشه اونا الان که فهمیدن دخترشون به هیچی نمیرسه از غرورشون کوتاه نیمدن ودخترشون کامل ترد کنن بلکه دارن یجور جلوه میدن که همیشه منت رو سرتون بمونه یبار حرف گوش بدید الان وقت بریدن نیست الان وقت ادامه دادنه مادامی که خودتون برای خودتون ارزش قایل باشید میخواید اونا حرمتتون رو حفظ کنند
اقا یچیزی هست به اسم عزت نفس شما ندارین؟بردار عروس اومده لگتتون زده چند ماهه خون دل خوردین پدرشون با شما دعوا گرفتند زنتون
حتی حاضر نشد کمی حرفاتون قبول کنه شما چرا اینطوری هستین اخه شما مشکل اصلیتون زنتون نیست عدم عزت نفس وارزش گذاری برای خود هست معذرت میخوام ولی شما طوری
رفتار میکنید که من به خودم اجازه میدم با شما تند حرف بزنم دیگران به خودشون اجازه میدن به خانوده زنتون بگن کثافت ویا راهنماییتون کنند با بشقاب بزنیدشون طرفداری اون زنو نکردم گفتم رفتار شما هست که مشکل سازه وخانومتون هم این رو دیده که یه تیری میزنم توتاریکی یا میگیره ومهریم میاد دستم یا دوباره برمیگردم پیشش کمی خودتون دوست داشته باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

خدا رو شکر رای دادگاه مهریه هم قسط بندی صادر میشه، حالا که دیدن دستشون جایی نمی رسه دنبال آشتی و صلح هستن
عصر باجناقم زنگ زد که تلاشت رو ادامه بده منم با پدرخانومم صحبت کردم و یکم قانع شدن، گفت می خوام جلسه بزاریم مشکل حل بشه و نمی زاریم جهیزیش رو ببره،
خیلی کلافه ام و داغون، چندماهه شب و روز ندارم، نمی دونم تموم کنم یا تلاش؟ نمی دونم ته دل خانومم چیه، نمی خوام زورکی باهام زندگی کنه و خودمو بهش تحمیل کنم، لطفا نظر بدین، دیگه حوصله اعصاب خردی ندارم و دارم می برم، خدایا کمک کن

---

شما فقط می یایی اینجا می خونی و می ری .
بیشتر همدردی شده تا مشاوره

چند تا نظر خوب دادن
شما که علاقه داری به خانومت ، راه حل بهت نشان دادم
باز می ری و می یایی کار خودتو می کنی :81::81::81:

دوستان ممنون که نظر میدین
من الان تصمیمی نگرفتم، هنوز کوتاه نیومدم و به باجناقم گفتم که با من خیلی بد کردید و خسته شدم، حالا به نظر شما جلسه گذاشتن برم یا نه؟ اگه موافقین برم، چی بگم؟ تعهد بگیرم؟ نمی خوام دیگه اشتباه کنم کمک کنید من که ذهنم خیلی خسته شده داغونم پس سرزنشم نکنید تا درست تصمیم بگیرم، درسته که من زندگیم رو دوست دارم ولی اصلا دیگه باج نمی دم و کوتاه نمیام، باید خانم سرش به سنگ بخوره

تعهد لازم نیست
اگه رفتی ، بگو جلسه قهر و آشتی نیست
جلسه دست کشیدن از لجبازی و خودخواهیه و نمی خواهی کسی رو محکوم کنی
بگو خانومم می خواد زندگی کنه ، یا نمی خواد .
اگه به اجبار می خواد بیاد ، مهریه قسط بندی هست بره پی زندگیش من هم زندگی خودمو می کنم
اگر می خواد زندگی درست شه ، قدمش روی چشم ، بره شکایت و ... پس بگیره ، بریم مشاوره دنبال حل مشکلاتمون ، هم من اشتباهاتمو رفع کنم هم شما .
محکم و قاطع ، وسطش حتما چندتا حرف مهربانه بیا ولی اکثرا شما و خانم استفاده کن .
نشان بده دوسش داری ولی نه به هر قیمتی .

داداش دیدی گفتم جلوی این اشغالها مقاومت کنی پیروز میشی دیدی به حرفم رسیدی داداش محکم باش داداش اصلا نترس الان وقت بریدن نیست فعلا بجنگ وقت برای استراحت زیاده لطفا محکم باش گول نخوری لازم نیست تعهد بدی تو اونا باید تعهد بدن فهمیدی قتل که نکردی دزدی که نکردی ادم که نکشتی اونا باید بخاطر تمام زجرهای که دادن تو رو تعهد بدن تو زندگیتون دخالت نکن تا تق به توقی خورد دوباره این فیلم سریال رو دوباره بازی نکنن داداش بهشون بگو میاد سر زندگی باید بره شکایتشو پس بگیره باید بریم مشاوره بایددددددددد هیچ کس حق دخالت نداره تو زندگی مننننننن اگه پذیرفت که پذیرفت اگه قبول نکرد بگو مشکلی نیست من مهریه میدم اما طلاق نمیدممممممممممممم به هیچ عنوان میخواد زندگی کنه میخواد زندگی نکنه بیاد جهیزیه شو ببره من مونده جهیزیه اون نیستم من میرم برای خودم یک خونه میگیرم وعدم تمکین ایشون رو هم ثابت میکنم تا نفقه تعلق نگیره تنها زندگی میکنم داداش اینجا تو باید حتما از صبر نماز کمک بگیری صبرتو ببر بالاااااا داداش من خودم دقیقا همین مشکل تو رو دارم 3...4 ساله خدا شاهده با کمک خدا هنوز دارم زندگی میکنم تنهایی داداش از من که کمتر نیستی داداش یک کلام باججججججججججججججججججججججج جج ندهههههههههههههههههههه اصلا ابدا حق نداری فهمیدی تو رو امام رضا باج ندهههههههه

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط داود.ت

تعهد لازم نیست
اگه رفتی ، بگو جلسه قهر و آشتی نیست
جلسه دست کشیدن از لجبازی و خودخواهیه و نمی خواهی کسی رو محکوم کنی
بگو خانومم می خواد زندگی کنه ، یا نمی خواد .
اگه به اجبار می خواد بیاد ، مهریه قسط بندی هست بره پی زندگیش من هم زندگی خودمو می کنم
اگر می خواد زندگی درست شه ، قدمش روی چشم ، بره شکایت و ... پس بگیره ، بریم مشاوره دنبال حل مشکلاتمون ، هم من اشتباهاتمو رفع کنم هم شما .
محکم و قاطع ، وسطش حتما چندتا حرف مهربانه بیا ولی اکثرا شما و خانم استفاده کن .
نشان بده دوسش داری ولی نه به هر قیمتی .

---

باریکلا داوود

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط داود.ت

تعهد لازم نیست
اگه رفتی ، بگو جلسه قهر و آشتی نیست
جلسه دست کشیدن از لجبازی و خودخواهیه و نمی خواهی کسی رو محکوم کنی
بگو خانومم می خواد زندگی کنه ، یا نمی خواد .
اگه به اجبار می خواد بیاد ، مهریه قسط بندی هست بره پی زندگیش من هم زندگی خودمو می کنم
اگر می خواد زندگی درست شه ، قدمش روی چشم ، بره شکایت و ... پس بگیره ، بریم مشاوره دنبال حل مشکلاتمون ، هم من اشتباهاتمو رفع کنم هم شما .
محکم و قاطع ، وسطش حتما چندتا حرف مهربانه بیا ولی اکثرا شما و خانم استفاده کن .
نشان بده دوسش داری ولی نه به هر قیمتی .

---

آقای تنها شما که نمیدونی چی بگی و چیکار کنی ، واسه اینکه خرابکاری نکنی همین چند تا جمله رو واضح و قاطع بگی بهترین کمک هست.

عاقل باشید و عاشق.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tanhaye93

عصر باجناقم زنگ زد که تلاشت رو ادامه بده منم با پدرخانومم صحبت کردم و یکم قانع شدن، گفت می خوام جلسه بزاریم مشکل حل بشه و نمی زاریم جهیزیش رو ببره،

---

یه مثل قدیمی میگه : هفت تا باجناق تو یه باغ بودند ، گرگ هر هفتایی شون درید ولی

هیچ کدوم به داد هم نرسیدند
و باز از قدیم میگند : ژیان ماشین نمیشه و باجناق فامیل نمیشه ... :biggrin:

======================

شما با چه کسی صلاح مشورت میکنی ....

ته ته تهش ، اون خوب خوب خوبشون دسته خنجر یزید ...

مواظب باش داری با کی صلاح مشورت میکنی و کی داره بهت خط میده و راهنمایی ت میکنه .

از کجا میدونی گوسفند نفرسته و گرگ به دنبالش ...؟؟؟

=======================================

من هم خودم در زندگی اول م باجناق داشتم

هم دامادهای خودمون باهم باجناق هستند میبینم باهم چیکار میکنند



خیلی وقت ها در چنین شرایط بحث و دعوا باجناق ها برای اینکه به پدر

و مادر زن و .... خانواده زن بفهمانند که ببینید ما چه آدم های خوبی هستیم

ما بحث نداریم - ما مشکل نداریم - من دخترتا خوشبخت ش کردم و ....

میاند و این وسط شکلات میشند ....

خودشیرینی میکنند -- میشند بهترین داماد خانواده

یعنی چی ؟؟؟

یعنی یکی به میخ ، یکی به نعل ...


از اینور به تو میگه من نمیزارم جهیزیه شا ببره ...

از اونور ممکنه به اونا بگه : وای این داماد چیه - همش بحث - شر - مکافات

بابا ، جون تا بردار برو --- و از این قبیل حرف ها ...

=======================================

خلاصه که رفیق زیاد رو باجناق حساب باز نکن ....

(( آقای تنهایی کوهی از تجربه در خدمت شما .... :310: ))


من تجربه شا دارم که بهت میگم ...


از ما گفتن بود ، دیگه خود دانی .... :303: