از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
سلام به همه دوستای خوبم
من سه ساله ازدواج کردم . خسته ام . توروخدا کمکم کنید .
فقط نگید این سیاستو پیاده کنو اینجوری کن . هرچی سیاست تو این دنیاست یاد گرفتم . ولی از هر راهی وارد میشم خانواده شوهرم از یه راه دیگه وارد میشن .
دوستان اگرم نتونستید کمک کنید میشه لطفا راهنماییم کنید ازکدوم قسمت میتونم با مشاور سایت در تماس باشم و مشاوره بگیرم ؟
شوهرمن تک پسره و دوتاهم خواهر داره . خانوادش خیلی خیلی پرتوقعند . یعنی توی یک هفته سه چهار روز فقط منو همسرم باید راننده باشیم بریم بیاریم ببریم .
حتی خواهرش که ازدواج کرده بعصی وقتا از شوهرمن میخاد دخترشو ببره دکتر .
نمیدونم چیکار کنم . تو این سه سال سعی کردم که بپدیرم که خانوادش پرتوقعن ولی نمیتونم . یعنی وقتی یه توقعی دارن اونروز من ارامش ندارم و تا گریه نکنم روزم شب نمیشه .
از یه طرف تک تک افراد خانواده شوهرم از دامادشون بگیر تا مادرشوهرم در حال کند و کاو و فصولی در زندگی ماهستن . یعنی منوشوهرم جرات نداریم دوکلمه باهم تو جمعشون اهسته حرف بزنیم یه حلقه از ادم ها دورمونو میگیرن تا کشف کنن ماچی داریم به هم میگیم . یعنی من تو جمعشون نمیتونم تکون بخورم . کلا رفتارم مثل یه دوربین مداربسته زیر نطره .
از یه طرفم مادرشوهرمو خواهرشورام فوق العاده حسودن . کافیه من یه لباسی بخرم یه رنگ مو بدارم یا یه مسافرتی باشوهرم برم تا دق دلی اونو سر ما در نیارن اروم نمیگیرن .
من کم اوردم . کمکم کنید .
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
عزیزم سلام
شوهرت ناراحته از این کاراشون؟؟
مثلا وقتی زنگ میزنن بیا ببر دکتر چه عکس العملی نشون میده؟
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
سلام دوست عزیز
نقل قول:
فقط نگید این سیاستو پیاده کنو اینجوری کن . هرچی سیاست تو این دنیاست یاد گرفتم . ولی از هر راهی وارد میشم خانواده شوهرم از یه راه دیگه وارد میشن .
من نمیدونم چرا تا اسم سیاست زندگی میاد وسط همه فکر میکنن یعنی زن باید ساکت باشه،لبخند بزنه،تحمل کنه.نخیر این اسمش سیاست نیست.
سیاست زندگی یعنی به جاش بگو و بخن و به جاش قاطع باش.به نظر میاد تو و همسرت تو مورد قاطع بودن لنگ میزنید.
من بهتون پشنهاد میدم:
1-تموم اون رفتارایی که از اونا سر میزنه و باعث ناراحتیتون میشه رو لیست کنید و بعد به دو دسته تقسیم کنید.یه دسته کارایی هستن که میشه واقعا ازشون گذشت و ایراد گرفتن بهون مته به خشخاش گذاشتنه.ترجیحا بهتره زوم نکنی رو اون مسائل و ذاری انجام بشه و اوقات تلخی نکنی.
یه دسته رفتارایی هستن که ازاردهنده اند و حقوق شخصی تو و همسرت رو زیر پا میذارن باید برای اونا یه فکری کنید.
2-لازمه در صورت نیاز قاطعانه برخورد کنید.مثلا وقتی شما جایی کار دارین و مثلا خواهر شوهرت میخواد که شما جایی برسونینش باید به شیوه صحیح یعنی بدون دعوا که ای بابا مگه ما مسافر کش شماییم مگه خودتون پا ندارید که برید؟(پرخاشگرانه) و محترمانه و واضح و بدون طفره رفتن جواب بدید که نه.
مثلا نمیتونیم بیایم.متاسفم.
اما حالت منفعلانش این میشه بذار ببینم چی میشه؟و اخر هم با ناراحتی و اوقات تلخی برید دنبالشون.
به اون رفتار مناسب میگن جرات مندانه.و یادتون باشه باید ازقبل خودت و شوهرت اماده برخورد و واکنش اونا باشید یعنی به احتمال زیاد اونا واکنش منفی نشون خواهند داد اما شما نه ارامشتونو از دست بدید و دعوا راه بندازید و نه کم بیارید و دوباره به میل اونا باشید.
باید صبر کنید تا اونا بلاخره به این وضعیت عادت کنن.
لازمه این موضوع اینه که ازقبل با همسرت صحبت کنی و بدون متهم کردن خودش و خونوادش به توافق نظر در مورد قاطعیت برسید.
3-دیدی وقتی به بچه شربت و داروی تلخ میدن یه کم بعدش یه خوراکی شیرین میدن تا مزه دارو رو تحمل کنه.اینجا هم برای اینکه تلخی ان موضوع گرفته به و واسه تو و همسرت و خونوادش این روند قابل تحملتر بشه از شیرینی محبت استفاده کنید.یعنی در عین حال اینکه قاطع هستید محبت هم کنید.تا خیال نکن شما شمشیر رو از رو بستید و قصد جنگ دارید.
4-صبور باشید.
5-برای اطلاع دقیق از رفتار جرات مندانه تاپیک زیر رو بخونید.
کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه
موفق باشی
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
خیلی ممنون
واقعا خوب جواب دادید
عزیزم شوهرم هم مایله بره دنبالشون هم نه . وقتایی که ازحد میگدرونن و میدونه منم ناراحت میشم خودشم ناراحت میشه .
شوهرم یه حالت میانه ای هست
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
سلام پری جان
بهار زندگی خیلی خوب و اساسی به مشکل شما پاسخ دادن . در واقع منم مشکل شما را داشتم ولی الان دیگه دقیقا طوری که بهار زندگی عزیز گفتن رفتار میکنم و نه تنها از طرف خانواده همسرم دیگه مجبور به انجام کاری نمیشم آرامش هم دارم که اونجور رفتار کردم که دلم میخواست با اون به آرامش برسم. این رویه ها رو پیش بگیر حتما تو هم مثل من نتیجه خوبی میگیری
موفق باشی:46:
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
سلام دوست عزیز
رایحه یه پست داره که فکر کنم به درد شما هم بخوره...بهتون پیشنهاد می کنم بخونیدش
http://www.hamdardi.net/thread-26318.html
RE: از دست خانواده شوهر خسته شدم و شبها نمیتونم بخوابم
سلام بهار زندگی خیلی زیبا شما روکمک کردند قاطعیت داشته باشید . نه تنها شما بلکه هر دو شما . یعنی حرفتون دو تا نشه . شما بگید نه بعد شوهرتون بره کار رو انجام بده . با شوهرتون یک دل شوید . اون ها یک مدت ناراحت می شند بعد هم عادت می کنند.
حتما یادت باشه باید با شوهرت هماهنگ باشی . تا مجالی برای سوء استفاده نباشه