نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
می دونم این کار حماقته محضه اما دیگه تحمل این زندگی رو ندارم
فقط می خوام خودمو تمام کنم تا راحت بشم ... آدم ِ مذهبی ایی هستم و می دونم حرامه اما خب حاضرم برم جهنم ولی از این زندگی راحت بشم ...
فقط نمی دونم تا شب که می خوام این کار رو بکنم چه کارهایی بکنم
پدرم ماموریتن و من دلم می خواد برای آخرین بار ببینمشون :(((((
کارهایی دارم که باید قبل از مرگ به پایان برسونم ولی
ولی نه
من دیگه این زندگی رو نمی خوام
فقط بگین چطوری تا هم دردش کم باشه و هم حتما به مرگ منتهی بشه ؟
سلام
بحران منجر به خودكشي موقتي است .غير قابل تحمل ترين دردها و ناراحتي ها نيز مي توانند تحمل گردند .كمك هميشه دردسترس شماست .
خیلی كساني كه خودكشي كرده‌اند افراد با هوشي بوده‌اند كه در موقعيت بحران ، انتظار بيش از حدي از خود داشته و موقتا دچار آشفتگي و پريشاني احوال شده‌اند.
دوست عزیز تمام سختی ها یه روزی تموم میشه.فکر نکنی من ادم خیلی خوشحال و شادیم.دقیقا برعکس.من حتی سر سوزنی انگیزه در زندگیم ندارم.فقط به عشق پدر و مادرمه که خیلی چیزها رو تحمل می کنم.تنها کسایی که تو این دنیا از خودم برام مهمترن.اینقدر خودخواه نباشید و به کمر هایی که با نبود شما خم میشه فکر کنید.
راستی گفتید یه سری کارها دارید که قبلش باید انجام بدید.حتما انجام بدید.به خودتون زمان بدید.اگه ادم مذهبی هستید نیاز به گفتن خیلی مسایل برای شما نیست.
برای خودکشی همیشه وقت هست اما برای برگشت!!!!!!!!!
فقط خدا
نه دوست عزیز
من با خانواده ی خودم هیچ مشکلی ندارم، درسته گاهی اذیتشون می کنم ولی به عشق اوناست که زنده ام
خسته ام
از شوهرم
از زندگی مشترکمون
بریدم
اگر بمیرم خیلی خوب میشه
خیلی خوب میشه
لااقل یکم می فهمه که چقدر در حق من بدی کرده
چقدر در حق من جفا کرده
نه اگر به خودم زمان بدم دوباره ممکنه که به جای مرگ زندگی رو برای ادامه انتخاب کنم و من این رو نمی خوام
منتظر راهکار هستم
قرص بهتره یا چیزای دیگه ؟ چه نوع قرصی بهتره ؟
وقتی فکر خودکشی قوی میشه و جدی نشاندهنده مرحله خطرناکی از افسردگیه و از فوریتهای اورژانسی روانپزشکی محسوب میشه! توصیه میکنم حتما با ی متخصص روانپزشک صحبت کنید!بعدا هم میشه خودکشی کرد!
قطعا اینجا نیومدی که بهت بگیم با چی میشه راحت خودتو بکشی
اتفاقا منم توی دورانی قصد همچین کاری رو داشتم چون دوست ندارم برای مشکلاتم زیاد کمک بگیرم
راه حل هم پیدا کردم .. اما دیدم من باید قوی تر از اینا باشم الان هم با مشکلاتم زندگیه خوبی دارم دلم میخواد اینجوری فکر کنم
هیچ ادمی نبوده و نیست که تو زندگیش مشکلی نداشته باشه ..
« اگه مشکلات رو سنگ تصورم کنیم این سنگا هستن که صدای زیبایی به رودخونه میدن »
ما هم بدون مشکلات و سختیا چه جوری باید بفهمیم که چی خوشحالمون میکنه !!
لطفا منطقی فکر کن و دنبال حل مشکل باش نه اسون ترین راه
اگر صبر کنم، باعث میشه دوباره زندگی رو ادامه بدم و من این رو نمی خوام
باید همین امشب کارو یک سره کنم
http://www.hamdardi.net/thread22785-4.html
عزیز این یه تاپیک بود. دوستان هر کدوم به هر زبانی که می تونستن نوشتن که نباید خودکشی کرد.
یه کمی صبر کن این وقتایی که حالت اینطوریه. بعدش دیگه نمی خوای بمیری. در نهایت تا جایی که خوندم اغلب کسایی که خودکشی می کنن پشیمون میشن و حتی لحظات آخر دنبال کمکن که برگردن به زندگی.
کلا وقتی ناراحتی صبر کن. بعدش حالت بهتر میشه یه کمی. چه به خدا اعتقاد داشته باشی چه نه دلیلی واسه اینکه به این زودی و سادگی بمیری نیست. اصلا دلیلی نیست.
موفق باشی.
اگر فقط مساله خودم بود، و فقط خودم و موفقیت ها و شکست های خودم مطرح بود همه ی شما درست می گفتید
اما وقتی در به وجود آمدن این حال ِ بد من کسی دیگه هم دخیل هست من به این راحتی نمی تونم بگذرم و بگم اگر فکر کنم و بگذره حالم بهتر میشه
طرف دوم این ماجرا شوهرمه، که واقعا در این حالت ِ من مقصره
باور کنید نمی دونم چرا اومدم و اینجا نوشتم که می خوام خودکشی کنم
شاید نمی خواستم به کسی دیگه بگم
نمی دونم
دوست عزیزم اینجا کسی جواب سوالتونو نمیده چون اینجا جایی برای بهتر زندگی کردنه نه مرگ...و مطمئن باشید شما که اومدین و اینجا همچین سوالی میپرسید یعنی اون ته ته های قلبتون کمک میخوایید...شاید خودتون متوجه نباشید ولی مشکلات اونقققدر بهتون فشار آورده که تقاضای کمک خواستنتون به یه شکل دیگه گفته میشه
پس عزیزم به خودت مسلط باش...هییییچ مشکلی نیست که حل نشه...اینی که میگم بهش ایمان دارم...فقط سعی کن به خودت مسلط شی...میتونی بری یه جا داد بزنی یا دو سه تا ظرف بشکنی یا گریه کن...مثل دیوونه ها گریه کن...هیچکس تورو نمیبینه بجز خدا هیچکس صداتو نمیشنوه بجز خدا و ناراحتی و دلشکستگی تو برای هییییچکس مهم نیست بجز خدا و چه کسی از اون بهتر....
خدا همه مارو به دلیلی به این دنیا آورده و مطمئن باش دلیل به دنیا آوردن شما شکستن دلتون یا ناراحت کرنتون نیست شما دنبال اون دلیل باش
باشه ممنون
منم خواستم زندگیم خوب باشه
منم خواستم دوباره تلاشمو از سر بگیرم
تاپیک های قبلیم هست
منم وقتی یه نفرو می دیدم که به خودکشی فکر میکرد کلی نصیحتش می کردم
به خدا این قدر داغونم که وقتی دوستان گفتن تازه از خودم پرسیدم چرا اومدم اینجا و این سوال رو پرسیدم
ازتون ممنونم
اینرو هم بدون که دیگه برگشتی در کار نیست. مطمئنم با اینکارت شوهرت هم خوشحال خواهد شد و از دست تو راحت.
خودکشی را به معنای بازنگری در رفتار و کردار و اندیشه و منش زندگی فعلیت از حالا به بعد بگیر و خودکشی کن!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamrava
یکی از حرفهایی بود که واقعا روم اثر گذاشت، درحدی که ادامه ی نامه ای که برای همسرم داشتم می نوشتم رو گذاشتم بعد بنویسم و الان برم تنها راه برم
آقا یا خانم توجیه
به خدا من این قدر هم بد نیستم که با رفتنم همه ازم راحت بشن
راهی رو که گفتید امتحان می کنم، البته اگر خواستم عملیش کنم 10 تا قرص می خورم بدونی کلاه پلاستیکی چون به نظرم خیلی اونطوری وحشتناکه! برای مامان و خواهر کوچکترم که بعدش می خوان منو ببینن
فرض میکنیم روش بدون درد toojih جواب داد و به میمنت و مبارکی خودت رو کشتی بعد با یک آسانسوری از آتیش هدایت شدی به اونور. بعد آقایان و خانمهای فرشتگان مامور بازپرسی و شکنجه اومدند و ازت سوال کردند: دلیــــــل؟
اونوقت شما با ترسی که داره قلبت از حلقت میزنه بیرون (و ما ادریک ماالقارعه)!! میگی: شوهرم خیلی دوستم داشت. اما نیاز به تایید و محبت من هم داشت. و دلش میخواست بیشتر توی خلوت دو نفره مون تفریح کنیم و با هم اینور اونور بریم.
بعد اونا میگن: خانوم اینا که نشد دلیل! دلــــــــیــــــــــلت چی بود؟
اونوقت شما میگی: اوا خوب اینا مگه دلیل کمیه؟
بعد اونا میگن: یعنی خدا وکیلی همه دلیل ات همین بود؟
میگی: خوب آره!
بعد اونا میگن: خدایا خودت بگـــــــو با کدوووووووم آتیش بسوزونیمش که همیچین جیگرمون از این بنده لوس و ننر خونوک بشه!
خداوند هم میفرماید: نميــــــــــــدونم فقط از جلوی چشم من دورش کنین تا تبدیلش نکردم به خاکستر سفید!
سلام
دلپذیرجان من درجریان مشکلاتت نیستم عزیزم وقتی اون کار نحس رو انجام بدی میدونی اگ شانس بیاری عمرت به دنیا باشه پشیمون میشی واقعا پشیمون میشی حتی دلت میخاد این قسمت زندگیت حذف شه..اگ هم دور از جونت خدای نکرده همه چی تموم شه کسی ک رفته برنگشته بگه اما میگن حسرت وحشتناکی داره..امیدوارم هیچکدوم رو تجربه نکنی..
قران رو باز کن ببین خدا چی گفته..کاش وقتی باز میکردی همون آیه درمورد این کارنحس میومد اونوقت تموم بغضات شکسته میشد خجالت میکشیدی حتی بش فکریدی..
اگ سند مکتوب میخای راجبه بحران بعد خودکشی برو تایپیک شب نیلوفری جون رو بخون..
چی انقد به همت ریخت عزیزم؟چی انقد طاقتتو طاق کرد؟برا حل مشکلت تا حالا چه کارایی کردی؟بگو حرف بزن دلپذیرادجونم..راستی معنی اسمت چیه؟
گفتی بخاطر خودم باشه زندگی میکنم بخاطر یکی دیگست..دلپذیرادمهربون اون فرد انقدر برات ارزش داره ک میخای هدیه ی زندگیتو به خدا پس بدی؟؟؟
اگ انقد مهمه وایستا زندگیتو خرجش کن..
گریه کن بغضتو بشکن.. برو ی دوش بگیر سبک شی..
از خدا برات آرامش دلپذیر رو درخواست دارم.
- - - Updated - - -
نیگا بی دل بانو هم اون دنیا رو چه خوب توصیف کرد البته انقد جذاب نی..;-)
دلپذیراد عزیز و نازنین
معلومه خیلی خسته و آزرده ای . درکت می کنم .
فقط به یه سئوال من جواب می دهی ؟
گفتی می خواهی دیگه رنج زندگی با همسرت را به دوش نکشی . و گفتی جهنم بهتر از این زندگی هست . سئوالم اینه :
از جهنم مگر چقدر خبر داری ؟ مطمئنی بهتر از این زندگی هست ؟ مطمئنی رنجش کمتر هست ؟ مطمئنی می توانی برای همیشه یعنی جاودانه عذابش رو تحمل کنی ؟
یعنی به نظرت وقتی نمیتونی رنج زندگی با همسرت که چاره داره و میشه راهی رفت که حل بشه یا کم بشه را نمی توانی تحمل کنی ، می توانی جهنم را تحمل کنی که چاره نداره و پایانی
نداره برات ؟
خواهش می کنم خوب روی اینها فکر کن و به من جواب بده .
به نام خدا
سلام
من یک توصیه به شما و به تمام آدمهایی که می خواهند خودکشی بکنند دارم.
.
تشریف ببرید آشپزخانه بعدش بزرگترین شعله گاز رو روشن کنید و سپس کف دست مبارکتون رو بچسبونید روی اون حالا به یاد دوران دبستان شروع کنید به شمارش آرام از 1 تا 1000 تاکید میکنم برداشتن دست از روی شعله گاز جر زنی محسوب میشود و شما سوختید!!!!
حالا اگر تا پایان این کار جراتمندانه پای گاز تشریف داشتید تشرف ببرید پشت بام و با کش ضخیمی خود را از اون بالا برای دار زدن پرت کنید پایین چون بسیار مرگ با هیجان و فرح بخشی خواهد بود. عبور از این مراحل نشان دهنده استقامت شما در دادگاه عدل الهی خواهد بود.
منتظر اعلام نتیجه هستم. اگر زنده بودید که پستی مرحمت کنید و اعلام نتیجه و اگر هم تشریف بردید اون دنیا ، شب در خواب منتظرتان هستم!
.
در پناه حق.
دوستان از همتون ممنونم
واقعا اشکم جاری شد وقتی همه ی این ها رو خوندم
درسته که از اون طرف هیچ خبری ندارم
ولی از این طرف که خبر دارم
مامان و بابام ماهند، می پرستمشون، یه خواهر دارم که به شدت بهم وابسته اس، 5 سالشه و یه داداش که خب خیلی با هم آبمون تو یه جوی نمی ره، خونه ی ما
و یک همسر!
که یه سری مورد رو مدام در مورد من تکرار می کنه و با اون ها به شدت قضاوت می کنه
میگه تو همه ی کارهات رو توجیه می کنه
اصلا توجه نمی کنه که من دارم توضیح می دم یا توجیه می کنم، تا دهنم باز میشه میگه توجیه نکن! توجیه نکن
میگه تو بی انصافی
مثلا برای یه موردی 100 بار عذر خواستم و اشک ریختم و اونم قبول کرده! حالا دوباره میگه خیلی بی انصافی که یادت رفته که تو فلان کار به من کمک نکردی
میگه تو مغرور و خودخواهی
نمی دونم باید چه کار می کردم تا مغرور نباشم ... قبل از ازدواج واقعا مغرور بودم ولی الان چی ؟ یه دختر چطور باید بگه من مغرور نیستم
تا حرف می زنم میگه چیزی نگو!
بفهم من مرد تو ام !!!
بعد وقتی چیزی نمی گم ، میگه چرا حرف نمی زنی! چرا لجبازی می کنی! ( یکم لجباز هستم و مدام میگه که تو لجبازی و منم بدتر می کنم)
بعد که خوب حرفاشو زد میگه ببین من دارم التماستو می کنم ! تو رو خدا به من محبت کن!
وای خدایا
تمام دعواهایی که تو این 9 ماه کردیم رو آورد جلوی چشمم و گفت تو خواستگاری بهم دروغ گفتی و تو حساب شده عمل کردی ( به خاطر این که من جلسه ی اول مکالماتمونو ضبط نکردم و از اون به بعد ضبط کردم و ... ) میگه تو خودتو به من اشتباه معرفی کردی و تو اون نیستی؛ یا میگه دارم تناقضاتی رو توی خانوادت می بینم که اصلا بخشیدنی نیست ...
بهش گفتم که من که نیومدم خواستگاری تو! می خواستی نیای ! حالا هم دیر نشده
اصلا نمی فهمه که من بحثم سر ِ چیه! ناراحتیم از کجاست ؟ فکر می کنه که خودش درست و صحیح می فهمه
به خدا خیلی دختر شادی بودم، همه رو شاد می کردم، اما تو این 9 ماه به اندازه 9 سال پیر شدم، دل و دماغ زندگی ندارم
تازه! همه حسرتمو می خورن که وااای فلانی که دیگه خوشبخته خوشبخته !!!
خدایا
آخه با این مرد میشه رفت زیر یه سقف!؟ حالا جالبه بدونید که در تمام این لحظات ادعای عاشق بودن رو هم داره!!!
یعنی من این قدر خار شدم که میام و اینجا می نویسم و از همه کمک می خوام و همه هم فکر می کنن من می خوام خودمو لوس کنم
ببین من چقدر عوض شدم ... :((
عزیز
حالا برو یه تاپیک باز کن و بخواه دوستان کمک کنند به ارزیابی خودت زندگیت تا دریابی که مشکل کجاست و راه حل چیه .
فقط خواهش میکنم مدتی از تمرکز روی شوهرت بیا بیرون و هرطور که هست فعلاً بپذیرش . ما اینجا بهت کمک می کنیم که خودتو بهتر بیابی . نقاط قوت و ضعفت رو بفهمی . قوی تر بشی و
مهارت کسب کنی و یاد بگیری با این مسائل چطور برخورد کنی که زندگیت تغییر کنه . اینجوری جا نزدی و اومدی به میدان تلاش برای ساختن .
اولین قدم اینه :
بخواه که تلاش کنی برای ساختن . اگر در دوران عقد هستی که بهترین فرصت هست برای بررسی و تلاش . نهایتش اینه که به این نتیجه می رسی که به درد هم نمیخورید و ادامه
نمی دهید که اگر با مشاوره بررسی و تلاش را انجام دادی ( نه احساسی و نه بدون کمک تخصصی ) و به این نتیجه رسیدی وجدانت راحت خواهد بود . پس در بن بست نیستی .
هرچند من امید زیادی دارم که به توان و هوش خودت و کمک مشاوره ای و ید گرفتن مهارتها زندگی شما به خوب شکل می گیرد وادامه می یابد .
منتظر تاپیکت هستم
در نبرد بین انسان‌های سخت و روزهای سخت این انسان‌های سخت هستند که باقی می مانند نه روزهای سخت!!!!!!!
عزیزم زندگی مهارته غصه نخور چارش یادگرفتن مهارت هاس..
آره راس میگه عاشقته اما نمیدونه چطور دلخواهتو ابراز کنه..دلپذیراد باهوش با مهارتهاش غیرمستقیم بهش یاد میده..اونوقت زندگیتون مثل عسل شیرین میشه..
نگفتی اسمت یعنی چی؟
پاشو برو ی دوش مشد بگیر بعد با خدای مهربون بحرف و ازش کمک بخواه تا کمکت کنه..
از امشب یا فردا بجای غصه خوردن تلاش کن برای کسب مهارتها..بگرد همدردی مقاله و کارگاهها رو بخون هروقت حسش نبود برو قسمت سرگرمی طنز،باغ، آشپزخونه،..انقد میخندی ک بقیه فکرمیکنن خل شدی;-)
دترجون ما آشپزیش چطوره؟فرمولها رو روکن.. فرمول یک نه ها فرمول آشپزیتو..;-)
الان این شکلی هستی مگه نه؟:310::310:
شادوموفق باشی
اون همه نوشتم پر:-( دوباره نوشتم..
- - - Updated - - -
به توصیه ی فرشته مهربون عمل کن عزیزم..منتظر تایپیکت هستیم
عزیزم همه آدمهای دنیا یک بار تو زندگیشون به خودکشی فکر کردند این امری است بسیار طبیعی که البته این با اقدام به خودکشی فرق میکنه و اقدام بهش نشونه افسردگیه
در هر صورت من فکر میکنم دلیل این که شما میخواهید خودکشی کنید به خاطر افسردگی نیست به دلیل عدم مهارت در گفتگو با همسرتونه نمیتونین از راه درستی گفتگو کنین شما خسته شدین همسرتون هم خسته شده چون حرفهای هم رو متوجه نمیشید به نظرم بهتره راههای گفتگو رو یاد بگیرید این طوری به جای این که خودتون رو بکشید میتونید منظورتون رو به درستی به همسرتون بفهمونید و منظور همسرتون رو هم بفهمید و زندگی نرمال تری داشته باشید
با سلام
وقتی پستهای این تاپیک را می خواندم، خدا را شکر کردم که میان انسانهایی زندگی می کنم که اگرچه آنها را ندیدم. اگرچه نمی شناسم و حتی اسمشان را نمی دانم اما اینگونه در گمنامی دلشان برای انسانی دیگر می تپد، نگرانش هستند و هر کس به هر نوعی که می داند می خواهد او را حفظ کند می خواهد انسانی را با آرامش و شادکامی حفظ کند که او را نمی شناسد. اما توجه کردید هر کس از این عزیزان به روشی وارد شد.
بعضی حرفهای شیرین گفتند. بعضی شما را ترساندند، بعضی به طعنه گفتند، بعضی نوعی شما را از این کار سرزنش کردند، بعضی از آن دنیا گفتند، بعضی آموزش دادند.، بعضی حالت مسخره صحبت کردند، بعضی هم احساسی کردند و بعضی هم تند تر بود که ممکن است ویرایش یا حذف شده باشد.
یعنی اینکه:
1 - اگر دیگران که شما را اصلا و ابدا نمی شناسند اینقدر شما را دوست دارند و تمایل دارند که آرامش داشته باشید، قطعا یقین بدانید همسرتان بیشتر دوستتان دارد.
2 - همانطور که در بین آدمها در این تاپیک هر کس سبک خاصی با شما برخورد کرد. که ممکن است بعضی سبک ها را خیلی دوست داشتی و نسبت به بعضی سبک ها ممکن است عصبانی شده باشی.(تازه ما بعضی سبکها که به نظرمان آسیب رسان بوده ویرایش یا حذف کریم.) همسرت هم سبکی احتمالا دارد که شما دوست ندارید یا شما سبکی از رفتار وگفتار داری که همسرتان تحریک می شود. و حذف ویرایش هم نمی کنید. کاری که به مهارت نیاز دارد و شدنی هست.
نتیجه:
یکم: شما را به غیر از خانواده ات، همسرت هم بسیار دوست دارد. و حتی همنوعان ناشناخته و گمنام شما در این تالار هم به شماعشق می ورزند
دوم: دوست داشتن بدون مهارت کافی ممکن موجب اذیت شدن دیگری بشود. کاری که ممکن است بعضی در این تاپیک کرده باشند یا همسرت یا شما نسبت به او انجام دهید.
سوم: برای لذت از زندگی نیاز هست ابتدا مهارت کافی کسب کنید.
رانندگی ، اسکی ، شنا، کوهنوری اگرچه لذت بخشند، اما اگر مهارت نداشته باشی یا تصادف می کنی یا سقوط می کنی یا غرق می شوی.
لذا مشکل از زندگی نیست، مشکل از رانندگی و اسکی و شنا نیست، مشکل از نحوه آموزش مهارتهاست.
پس بهتر هست به جای ترک رانندگی، به جای ترک اسکی، به جای ترک شنا و به جای ترک زندگی، انرژی بگذار و تمرین و تمرین و تمرین کن.
واقعا ازتون ممنونم
نمی دونم باید چطور تشکر و قدردانی کنم تا در شان لطف شما باشه ...
فقط از خدا می خوام زندگی خوب و آرومی داشته باشید ...
ممنونم، چشم یک تاپیک می زنم فقط امیدوارم زود ازم خسته نشید ...
نگران نباش عزیز
این دوستان همدردی که می بینید . خستگی ناپذیر هستند .
ما دوستت داریم و زندگی تو برای ما مهمه . پس وقتی خواهان هستی که مسائل زندگیت را حل کنی . همین ما را شارژ می کند و باعث میشه خستگی نیاید .