داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
سلام
نمیدونم اینجا همه متاهلن و بحث ها متاهلی ولی من یه قضیه ای دارم تقریبا قبل از ازدواج آقای رامین زمانی گفتم بهتره الان با شما و کارشناسا مطرح کنم و جواب بگیرم تا اینکه خدای نکرده تو موقعیت ایشون بخوام مطرح کنم
من یه دانشجوام سر بزیر ولی شیطون خیلیم کم رو نیستم
ابراز علاقه از طرف دختری شروع شد و و به من ختم شد الانم با همیمو همدیگرو دوس داریم و البته اون به قول خودش عاشقمه و میمیره برام و منم دوسش دارم خیلی زیاد.
مشکل ما از اون جایی شروع میشه که این دختر خانم اول کار حدودا یه هفته ای بعد از آشناییمون گفت که از اون جایی که نمیخوام دروغ بت بگم من مدت نه ماه نامزد بودم ولی اصلا از پسره خوشم نمی اومده و به اجبار مامان پسره بوده و بیشتر حکم یه نشون کرده داشتم و صیغه 6 ماهم کردن و اونم بخاطر این بوده که اگه رفت وآمد خانوادگی داشتیم کنار هم نشستیم راحت باشیم نه چیز دیگه ای ....
حالا میگه بابام ناراضی بوده و اصلا از پسره خوشش نمیومده و شاید مهمترین مساله ای که باعث شده بش جواب رد بدم همین بابام بوده (در مورد خودشم میگه که من هیچ حس خاصی نسبت بش نداشتم چون بچه بودم )
حالا پسره میره و خودکشی میکنه و در نهایت خدا کمکش میکنه و زنده میمونه ولی یکی از سوالات من اینه ازدواج من با این دختر خیانت به اون پسر نیس (دو سالی از موضوع نامزدیشون میگذره و از پسره هم هیچ خبری نیس) یا باعث نمیشه که بخواد بعدا اذیت کنه(منظورم مزاحمت و این چیزاس )
اوایل میگفت من حتی دسم به دسش نخورده و بخاطرشم قسم میخورد ولی تازگیا میگه بخدا فقط و فقط یه بار بوسم کرده نه هیچ چیز دیگه ای حالا من شک دارم میترسم که باش رابطه داشته باشه میترسم خدای نکرده باکره نباشه حتی به خودشم گفتم حتی یه دروغ ازت بشنوم تو هر موقعیتی باشم همه چی بینمون تموم میشه و باش اتمام حجت کردم اونم قول داد و قسم خورده.(من عادت بدی دارم هر کی بم یه دروغ بگه تمام حرفاش دیگه برام دروغ)
و متاسفانه یه مشکل اصلی دیگم وجود داره و اونم اینه که جرات گفتن همچین مساله ای رو به خانوادم ندارم (چون خانوادم بسیار بسیار مذهبی و سنتی هستن)که اگه مطمین باشم از سلامتش تا آخر دنیا پاش میمونمو جواب همرو میدم و حتی خانوادمم قانع میکنم....
حالا من چیکار کنم از ارتباط ما فقط خواهرم اطلاع داره واونم فقط مادرو خواهرش چطور باید مطمعن شم که سالمه(ازش خواهش کردمو گفتم تورو خدا باش ارتباط نداشتی ناراحت شد ازمو گفت نه بجون بابام نه بخدا گفتم دستشو نگرفتی گفت نه بخداو..... )
حالا با این تفاسیر اگه من اطمینان کنم ضربه نخورم و چطور میتونم مطمعن بشم و اطمینان کنم
ممنون از همه لطفا کمکم کنید که خیلی ذهنم مشغوله !!!!
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
منظورتون از سلامت، بکارت هست؟
برای این منظور می تونید با مراجعه به پزشکی قانونی گواهی سلامت بگیرید. حتی اگر تماسی بوده که بکارت حفظ شده بازهم مشخص هست و بهتون می گن.
پزشکان و ماماهای معمولی هم می تونید مراجعه کنید ولی امکان این که راست نگند هست.
اما این که درست هست که شما این خانم را به پزشک قانونی ببرید و گواهی بکارت بگیرید به خودتون و اون خانوم مربوط می شه. بعضی افراد این کار را توهین به خانم تلقی می کنند. بعضی هم به مصداق "آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است" راحت می پذیرند.
با توجه به این که صیغه بوده اند و عقد رسمی نشدند احتمالش کم هست که رابطه جنسی داشته باشند.
البته ایشون هم کار درستی نمی کنند که هر چه وابستگی و ارتباط شما بیشتتر می شود موضوع جدیدتری را رو می کنند.
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
سلام دوست گرامي :72::72::72:
اولا اينكه وقتي مدته معين شده واسه صيغه محرميتشون به پايان رسيده، و هيچ قول و قراري هم گذاشته نشده و صراحتا جواب منفي دادن ، به نظرم ازدواج شما با اين دختر خانم خيانتي محسوب نميشه...
اين خانم كه نميتونن تا آخر عمر به پاي مردي بشينن كه هيچ نسبتي الان باهاشون ندارن
دوما اينكه، سلامت بكارت رو نذارين معياري واسه سنجش عصمت و دست نخوردگيه يه خانم، متاسفانه تو اين دنياي امروزي
درسته باكره نبودن يه خانم قبل ازدواج خيلي چيزها رو اثبات ميكنه
اما باكره بودن يه خانم ديگه نميتونه چيزي رو اثبات كنه ...((مثل قديما))
(((((اگر چه اگه اين خانم كاري هم كرده باشن با محرم خودشون كردن و نا پاكي و بي عصمتي در كار نبوده)))))
پس اگه واقعا اين خانم رو قبول دارين و باورش دارين، خوب به حرفهاش ميتونين اعتماد كنين... وقتي ميگه نكردم يعني نكردم
اما اگه به صداقت و راستگوييش شك دارين، حتي اگه بره پزشك قانوني و تاييدم بشه كه باكره هست، بازم بايد شك داشته باشين كه نكنه خيلي كاراي ديگه اي كرده و فقط پرده بكارتش رو تونسته حفظ كنه
پس چيزي كه اين وسط خيلي واسه شما مهمه، اعتماد و ايمانيه كه به ايشون پيدا كردين ....(((اگر چه تو اين دنيا ديگه به سختي ميشه به كسي اعتماد كرد، و گاهي اين شده يه رويا ...)))
سوما اينكه، شما فقط رو مساله بكارت ايشون حساس شدين يا كلا رو گذشته ي ايشون و تمام كارهايي كه با نامزد قبليشون كردن؟؟؟؟
مساله بكارت كه قابل اثباته (((از همون راهي كه پيداي عزيز گفتن)))... اما از باقيه چيزها فقط خود خانم و نامزد سابقشون و خدا خبر داره
اگه خيلييييييييييي در اين زمينه ميخواي كنكاش كني و كلا روش وسواس پيدا كردي و اگه خدايي نكرده بعد از ازدواجتون اگه از چيزي خبردار شدي كه باب ميلت نيست ميخواي زمين و زمان رو به هم برسوني ، رو تصميمت واسه ازدواج با اين خانم تجديد نظر كن
پات رو جايي نذار كه به سست بودن يا سفت بودن زمينش شك داري... جايي قدم بردار كه بتوني با صلابت و اقتدار پاتو به زمين بكوبي و مطمئن باشي فرو نميريزه... و يا اگه ريسك كردي و قدم رو زمين سست گذاشتي پاي همه چيزش وايسا و جا نزن
ممكنه بعد از ازدواج به دروغ يا واقعيت خيليها خيلي حرف ها رو بزنن... پس اگه تصميمت واسه ازدواج با ايشون قطعي شد سعي كن ايشون رو همين طوري كه هستن بپذيري و با گذشتش كنار بياي و گرنه بي خيالش شو
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
راما جواب کاملی داده .
من فقط یه چیز دیگه اضافه کنم در مورد خودت .
میگی آدمی هستم که اگه یکی یه بار بهم دروغ بگه ، دیگه تمام حرفاش برام دروغه .
یعنی چی واقعاً ؟
این اصلاً درست نیست . اگه اینجوری باشه زندگی برات خیلی سخت میشه . چه در زندگی متاهلی و چه در زندگی مجردی .
بهتره به فکر اصلاح این اخلاق خودت باشی.
راستی اصلاً عنوانی که برای این تاپیک انتخاب کردی خیلی گنگ و مبهمه . یعنی چی رامین زمانی ؟ ؟ به خدا من اصلا نفهمیدم رامین زمانی چیه و چرا اینجا آووردی .
پس در پست بعدی حتماً یک عنوان دیگه ایی رو برای تاپیکت انتخاب کن . مدیران عنوان تاپیکت رو از "داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟ " به عنوان جدیدی که ارائه میدی تغییر می دهند.
مثلا می تونی بذاری : شک و تردید در مورد دروغهای دختر ، آیا باور کنم که باکره هست؟
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
گیرم که حالا دستشم خورده باشه و رابطه ی جنسی هم داشته... کار گناهی که نکرده!!! محرمش بوده...
بهتره به جای زیر و رو کردن گذشته و اینکه اوقات خانوم رو با این حرفا تلخ کنید آیندتون رو به شیرینی بسازید...
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
سلام دوباره دوستان گلم ممنون از پاسخ هاتون
مدیرای عزیز لطفا نام تاپیک رو به شک به گذشته دختر مورد علاقم تغییر بدید!
از همتون ممنون ولی من گذشتش برام مهمه ولی نه اونقدری که بخوام در موردش وسواس به خرج بدم اگرم وسواسی هست فقط و فقط بخاطر خانوادمه چون همونجوری که گفتم از لحاظ خانواده من دختر صیغه ای ینی دختری که شوهر کرده وای به حال عقد کردش ولی من خودشو و اخلاقشه که واسم مهمه دوس دارم و میخوام
خودشم قول بم داده پس موضوع برا من تا حدودی حل شدس...
حالا مهمترین موضوع خانوادمه که چه برخوردی میکنه میترسم از گفتنش اصلا دهنم باز نمیشه که بگم نمیتونم بگم من زن میخوام بعدش بگم اینو میخوام چطور باید گفت و چطور باید خانوادرو قانع کرد!!!
اگه مخالفت کنن چی؟؟؟؟؟؟بازم میگم عاشق نیستم ولی خیلی دوسش دارم و فک نمیکنم از ذهنم هیچ وقت بتونم خارجش کنم.
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
درود بر دوستان عزیز
اولا:شما شغلت چیه؟
دوما: درآمدت چقدره:
سوما: چند سالته و خانوم چند سالشه؟
چهارما: آمادگی واقعی واسه ازدواج داری یا فقط دوست دختر و دوست پسریه؟
یکچیزی میگم بعدا بهش میرس از من میشنوی دادا بیخیالش بلد نیستم مثل دیگران مشاوره بدم ولی میدونم به مشکل میخوری سری که درد نمیکنه رو هیچوقت نمیبندن.بازم میگم بخودت مربوطه ولی بعدها حتما برات مسئله ای بوجود میاد.
RE: داستان شبیه به زندگی رامین زمانی؟
خب حالا جواب دوستان
1)پیدا
بله من مهمه برام واقعا برام مهمه چرا دروغ بگم و خودشم قبول کرده و میگه که هر موقع خواستی حاضرم هر جا خواستی بیام که چک کنن.
2)rama25
اولا بله شما کاملا درس میگین هیچ تعهدی نیس ولی من از مشکلات احتمالی که اون پسر برای ایشون ممکنه پیش بیاره میترسم
دوما من واقعا بش اعتماد کردم از ته قلبم ولی وقتی اطرافمو نگاه میکنم میترسم
سوما من کل قضیه قبل نامزدیشون برام مهمه چون دوس ندارم کسی قبلا دستش بش خورده باشه چون خیلی دوسش دارم وای به حال چیزای دیگه و همینطور در کلم اعتماد زیادی بش دارم چون حرفایی که از خانوادش میزنه مطمعنم میکنه که کاری نکرده اوایل که فهمیدم میخواستم باش بهم بزنم ولی خیلی اصرار میکرد چرا باید تاوان گناه نکردرو بدم چرا باید تاوان یه اشتباه نکردرو بدم منم وقتی دیدم انقد مصر وایساده و به قول خودش منو دوس داره نتونستم ینی نشد چون تا به خودم اومدم فهمیدم منم بش عادت کردمو واقعا دوسش دارم از ته قلبم.
3)omid 65
دوست عزیز من از اول با ایشون ودر کل با همه با صداقت رفتار میکنم یا حرفیو نمیزنم یا اگه بزنم هیچ موقع دروغ نمیگم اگر گفتم یه دروغ ایشون و یا هرکی برام حکم کلا دروغو داره به این دلیله که هیچ موقع دلیلی برای دروغ نمیبینم (مثلا برای بدست اوردن من دروغیو بگه و بعد من بفهمم و زندگیم نابود بشه)
دوما در مورد نام تاپیک با عرض معذرت این یکی از پست های قدیمی سایت بود که خوندمش و فک میکردم همه خوندنش و عذر میخوام به این دلیل (زندگی رامین زمانی با دو عنوان 1)فریب یا دروغ زنم 2)فریب یا دروغ زنم 2 )
4)gole kaghazi
بهتره از اول بگه تا من راحت قبول کنم نه اینکه دروغ بگه و بعد ازدواج و یا قبلش خودم بفهمم که هیچ راه برپشتی برای دروغش وجود نداره و باعث ضربه روحی و عاطفی به جفتمون میشه.
منم دوس دارم شیرینو شیرینتر بشه مثل الانمون که خیلی خوبیم با هم
انشالله همه موفق باشن بازم از همتون ممنون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط khaleghezey
درود بر دوستان عزیز
اولا:شما شغلت چیه؟
دوما: درآمدت چقدره:
سوما: چند سالته و خانوم چند سالشه؟
چهارما: آمادگی واقعی واسه ازدواج داری یا فقط دوست دختر و دوست پسریه؟
یکچیزی میگم بعدا بهش میرس از من میشنوی دادا بیخیالش بلد نیستم مثل دیگران مشاوره بدم ولی میدونم به مشکل میخوری سری که درد نمیکنه رو هیچوقت نمیبندن.بازم میگم بخودت مربوطه ولی بعدها حتما برات مسئله ای بوجود میاد.
دانشجوی بیکار که آخرای درسمه وفعلنم در حال حاضر هیچ برنامه ای ندارم
منظورتون از مساله چی هست ینی بحث مالی و اینجور چیزا؟؟؟؟
خوب ما هم میخوایم بزاریم واسه وقتی که جفتمون قدرت مالی مناسبو داشته باشیم ینی یه نامزدی رسمی بعد کار بعد ازدواج ؟؟؟؟؟