-
نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
گاهی وقتها جملات یا تجربه ها یا راهناییهایی در این تالار میبینم که بسیار زیبا و خوب و اثر گذار هستند و در عمق جان آدمی مینشینند .این تاپیک را برای گردآوری این پستها ایجاد کرده ام .
تقدیم به کاربران گل همدردی :72: :72: :72:
با سلام
از آنجا که تاپیک نت برداری از همدردی (1) ، بسیار طولانی شده بود، این تاپیک با عنوان :
نت برداری از همدردی (2)
گشوده می گردد.
در پست اول نت برداری همدردی (2)، یک پست یک خطی از natalie می آورم که از نظر مشاوره ای بسیار مهم هست و عامل عمده و بسیار مهمی در مشکلات خانواده و حتی زمینه ساز طلاق می باشد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط natalie
رفتار غلط : ریز بینی و موشکافی. حساسیت زیاد که واییییییییییییییییی اول از همه خود آدمو اذیت میکنه.
:104::104::104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آفتاب همدرد
دیروز از صبح که رفته بودم بیرون ساعت هشت شب برگشتم خونه، خیلی خسته بودم و بیشتر از اونم دلم خیلی گرفته بود از خیلی چیزا.
همون طور که نشته بودم یه نامه خیالی به شوهرم نوشتم و از همه چیزایی که دلم گرفته بود حرف زدم.حس خوبی داشتم، حس سبک شدن اما از فرط خستگی و گریه رو همون نوشتم خوابم برده بود.
http://www.hamdardi.net/imgup/24562/...c6d959e35f.gif
اصلا قصد اینکه این نامه رو به شوهرم نشون بدم نداشتم چون فکر میکردم نشون دادنشم بی تاثیره. صبح که از خواب پاشدم روی تختم بودم!
ناممو برداشته بود
http://www.hamdardi.net/imgup/24562/...c600e42f2e.gif جلو بعضی ای کاش های من، نوشته بود باشه چشم خانومی غصشو خوردی و واسه خودش تاریخ گذاشته بود، جلو بعضیاش نوشته بود
انجام شد عزیزم و واقعا هم انجام داده بود.یه شام ساده هم درست کرده بود که البته دست نخورده مونده بود.آخر نامم نوشته بود واسه اینکه یادم نره چند وقتی بزار نامتو به دیوار اتاقم بزنم آخه باید تا تاریخایی که مشخص کردم
حتما حتما انجامشون بدم.
یه پلاستیک گنده هم رفته بود هله هوله خریده بود که جزو درخواستهای من نبود!
:104::104::104::104::104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
من جدا از بعضی از کاربرا گله دارم
درسته که ازدواج ، طلاق ، بچه دار شدن و تمام مراحل زندگی برای همه ما یک سری تجربیات رو به همراه داره
اما این دلیل نمیشه که فکر کنیم لزوما اون تجربه تلخی رو که ما در زندگیمون داشتیم دیگران هم خواهند داشت
اگه من ، با دلیل مشخص و موجهی از همسرم جدا شدم ، دلیل نمیشه که دائما برای همه نسخه واحد بپیچم و دیگران رو به طلاق ترغیب کنم !
طلاق اخرین راهه ، همه ما هم اینو میدونیم حتی اگه قبلا تجربه طلاق نداشته باشیم
بیایم بهترین راهکارها رو عنوان کنیم و نهایتا اگه حس کردیم جز طلاق راهی نیست ، گفتنی ها رو بگیم
بعد اجازه بدیم مراجع خودش به این نتیجه برسه
به شدت رنجیده میشم وقتی میبینم بعضی از اعضا مستقیما مراجع رو به جدایی از همسر تشویق میکنن
فقط به این دلیل که خودشون ازدواج مناسبی نداشتن و مجبور به طلاق شدن
جالب اینجاست که دائما یاداوری می کنن که :
دختر جان تو خامی نمی فهمی ، من یه بار همه این مراحل رو گذروندم ، نذار بعدا پشیمون شی !!!!!!!!
:104:
:104::104:
:104::104::104:
:104::104:
:104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام fnh63
در دنیا همه چیزهایی که می گویی هست...
اما عزیزم واقعا آیا هیچ چیز جالب دیگری نیست؟
اگر تصور می کنی، نه هیچ چیز جالبی نیست!!!
پس حداقل تو ای عزیز لبخندی به لب خسته ای بنشان.
یا دستی افتاده را بگیر.
یا فرد تنهایی را انیس باش.
یا اشک غمینی را با سر انگشتان نوازشت پاک کن.
یا جراحت قلبی را التیام بخش.
یا نوازش خود را از همنوعان خود دریغ نکن.
و یا.....
آری منهم از راست نرنجم... ولی... جز اینها را یا باید دید یا باید به بضاعت کوچک خود بیافرینیم.
من نمی توانم کودکان گرسنه آفریقایی را سیر کنم.
من نمی توانم ضجه کودکان فلسطینی را آرام کنم.
جلوی قتل و تجاوز را هم نمی توانم بگیرم.
آمار طلاق را هم مستقیما نمی توانم پائین بیاورم.
اما نمی توانم منفعلانه و بی تفاوت و با نا امیدی نظاره گر باشم.
من حداقل وظیفه خود را که می دانم و می فهمم و می توانم انجام می دهم.
لبخند را خروار خروار به لبان والدینم می نشانم.
کانون خانواده ام را پرعشق و گرم سازم
سعی می کنم دوستانم را مونسی با معرفت باشم.
همنوعانم را شنونده ای آرامبخش گردم.
و ارزش انسانی را فریاد کنم، که تا نانگه کمیت بالای ظلم ، کیفیت والای انسانی را نخشکاند.
من هم به استقبال سال نو می روم.
اما اجازه می دهم چون طبیعت بکر، در دست خداوند قادر مهربان دوباره برویم...
و سرمای یخ زده وجودم دوباره با روح لطیف بهاری سرسبز گردد.
امید را از تنه خشک درختانی یاد گرفته ام که فصل بهار وجودشان سراسر گل و شکوفه می شوند.
می خواهم با طبیعت آشتی کنم.
با طبیعت سبز شوم
و با طبیعت رشد کنم.
پس بیاییم به جای لعنت به تاریکی ، هر کداممان در اطراف خود با شمعی محفلمان را روشن سازیم...
همه ما نیاز به نور امید داریم....
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
وقتی ما در ذهن خود قوانینی غیر واقعی ، سخت گیرانه و غیر قابل انعطافی وضع می کنیم و انتظار اجرای آن را در بیرون و زندگی واقعی داریم، معمولا با مشکلاتی روبرو می شویم.
این باید ها در مورد هر چیزی می تواند باشد : تحصیل، پیداکردن شغل، ازدواج ، پیدا کردن همسر ، بچه دار شدن و ...، که موجب به هم ریختن آرامش ما می شود و ایجاد تنش و اضطراب می کند.
این قوانین سرسختانه زاییده ذهن ماست که گاهی باعث میشه در خلاف مسیر زندگی در تکاپو باشیم حتی گاهی باعث میشه مسائل روزمره زندگی برایمون پیچیده بشود
هیچ کدوم از انسانها به درخواست خودشون به این دنیا نیامده اند
اما من عقیده دارم حیات و زندگی موهبتی است که خداوند به من عنایت کرده و در برابر این لطف من وظیفه و مسئولیت دارم
ما انسانها آزادیم که هرگونه دوست داریم فکر کنیم
اگر در افکارم از زندگیم ناراضی باشم ، خوب طبیعی است که از دنیا و حیات بیزار باشم
و اگر در افکارم از زندگیم راضی باشم دنیا و جانم را دوست خواهم داشت
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مي مي
بله عزيزم
ميدوني گاهي وقتها آدم وقتي ناراحته يا عصبانيه همه چيز رو حق با خودش ميدونه و فکر ميکنه فقط اونه که مورد ظلم واقع شده،من اينجوريم
مثلا:ببين با اينکه اعتراف کردن سخته ولي من از صد شايد بگم فقط 20 درصد شوهرم رو خوب و شايد بالاي 80 درصد شوهرم رو بد ميدونم و همش راجه به زندگيم و اون منفي فکر ميکنم و همش منظورهاي بد و ديد بد دارم و همش فکر ميکنم که شوهرم بهم داره کلک ميزنه،منو دوست نداره،همش ميخواد منو ناراحت کنه،زندگيم ميخواد از هم بپاشه،زندگي منهم مثل خواهرم ميخواد بشه،آخرش از دست همسرم ديونه ميشم و ... در صورتي که نبايد اينجور فکر کنم چرا که به قول دوستان من بايد بيشتر انرژي مثبت پخش کنم تا همسرم هم اينو دريافت کنه بجاي اينکه فکر کنه من در موردش با ديد تنفر نگاه ميکنم و فکر ميکنم که مثل شمر برام چرا فکر نکنه که من اونو عاشقانه دوست دارم چه تو شرايطي که برام کاري ميکنه يا نميکنه ممکنه از دستش ناراحت بشم ولي اين دليل بر تنفر من نبايد بشه.
من نبايد در مواقع بروز ناراحتي چه من يا اون سکوت کنم چرا که عصباني تر و ناراحت تر ميشه به قول دوستم من ميتونم ناراحت باشم ولي سکوت نکنم و باهاش حرف بزنم ولي با کم محلي کردن يا کمتر صميمي شدن،نه با سکوت،سکوت از طرف من يعني اعلام جنگ و لج کردن و قهر و مطمئنا اون بدتر خواهد کرد متاسفانه من بجاي اينکار سکوت ميکنم و کار به جاي باريک که کشيد و داد و بيداد همسرم و فحش و کتک کاريش شروع شد پا جلو ميذارم و يه جورايي آشتي ميکنم و اين بدتر از قبله يعني انگار نه انگار من ناراحت شدم و اين بهش اجازه ميده هر وقت ناراحتي پيش اومد اگه من ناراحت شدم با فحش و کتک منو راضي به آشتي و منت کشي بکنه که مطمئنا هيچ وقت از در آشتي وارد نخواهد شد وقتي من اينجوري بکنم شايد به مرور ياد بگيره ولي به نظرم بهتر اينه که حرف بزنم و کار خودم رو بکنم و در عين حال نشون بدم ناراحتم،اميدوارم منظورم رو رسونده باشم، پس در اين مورد منهم مقصر حساب ميشم البته هنوز نميدونم تو اون مواقع چطور برخورد صحيح داشته باشم چون تو اون جور مواقع نميدونم چه جور اوضاع رو دستم بگيرم و درست جمع و جورش کنم.
يکي ديگه اينکه من وقتي ميخوام رفتارش بهتر بشه دائم از در انتقاد وارد ميشم چطور بگم بلد نيستم اون لحظه خوبيهاش رو يادم بيارم و درست و بجا بگم وهم رفتار بدش رو ياد آور بشم و يا نميتونم بگم و يا ايگه بگم لو ميره که ميخواستم سرش شيره بمالم و هدفم انتقاد کردن بوده و خودم هم به نقطه مثبت اخلاقيش که گفتم اعتقادي ندارم يا برام مهم نيست و همش الکي بوده مثل اينکه به بچه بگي آفرين پسر گل مامان منکه ميدونم تو اينکار رو نميکني و اون اينو ميفهمه.
يا بعضي وقتها بخاطر ترس از ناراحتي همسرم منفعل ميشم و نظري نميدم و شده مواقعي که راي ام ممتنه بوده در صورتي که بايد قاطعانه ميگفتم آره يا نه و چرا آره و يا نه،و همسرم از اينکه منفعل بودم نراحت ميشد انگار که برام مهم نيست،چطور بگم به قول مشاور بايد مديريت رو خودم دستم بگيرم نه اينکه بذارم اون برام تصميم بگيره تا بعدا فکر کنم داره در حقم ظلم ميشه.
در مورد حساسيتهاش خوب بايد تا حدي بهش حق بدم کي ميرم،کي ميام،کجا ميرم و ...،چون بالاخره ميدوني بيشتر درگير فسادهاي جامعه است و بيشتر اونها رو حس ميکنه و ميبينه و متاسفانه خيلي چيزها براش ايجاد حساسيت ميکنه و البته زياده روي ميکنه ها ولي خوب منهم بايد سعي کنم که يه مقداريش رو قبول کنم.
ميدوني من بعضي وقتها خسته ميشم از همه چي و فکر ميکنم خيلي بهم ظلم ميشه و دارم زيادي کوتاه ميام و اول لحظات فقط همسرم رو بد ميبينم و همينطور افکار منفي مياد سراغم و متاسفانه اوضاع رو بدتر ميکنه و به قول مشاور من زود ميبرم و تند و تند بايد شارژ بشم.
بعضي چيزهاي ديگه هم هست که فکر ميکنم و سر فرصت خواهم گفت.....
به قول مشارو ما هر دومون مشکلاتي داريم و من بايد اونقدر سياست و مديريت داشته باشم که هم خودم درست رفتار کنم و هم براي اون مثل يه مشاور باشم ......
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baby
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
وقتي شخصي منفعل است، يعني چي؟ يعني تو سري خوره؟ نه اصلا اينطور نيست! چون همين شخص پرخاشگر هم هست...
وقتي شخصي منفعل هست يعني نسبت به بيان افكار و احساسات و اميال خود و حتي صداقت و روراستي بي ميله و اونها رو پيش خودش نگه مي داره... به هر دليلي! شايد با قصد خوب هم باشد يعني او دوست ندارد ديگران را ناراحت كند و يا از اشتباه مي ترسد... اما اين نوع رفتار موجب احساس رنجش خاطر، سردرگمي و بدگماني فرد مقابل مي شود.
گاهي اين رفتار ناشي از يك نوع ايثار است، از خود گذشتگي است... اما در چه صحنه اي؟ چه صحنه اي را خالي مي كنيد تا همسر شما، عشق شما، ناراحت نشود... صحنه زندگي رو! صحنه عشق رو! اين شرايط بر خلاف اون چيزي كه انتظار داريم... موجب تضعيف صميميت مي شه...
زني مي گه : من همه چي رو گذاشتم وسط! از همه چي گذشتم! از خواسته هام!از احساساتم! از افكارم! اما وضع ما اصلا خوب نشد! چرا؟؟؟ خب با توجه به تعريفي كه از انفعال كرديم مسلما صميميت در اين خانه از بين مي رود!
معمولا افراد منفعل، فرقي نمي كنه زن يا مرد، فردي پرخاشگر رو تربيت مي كنند... يعني وقتي كسي از افكار خودش صرف نظر مي كنه! شخص ديگه افكارش رو پر رنگ مي گه...
وقتي كسي از بيم سرزنش شدن چيزي نمي گه! حتما فرد ديگر عادت به سرزنش كردن داره...
در مقابل انفعال پرخاشگري است: پرخاشگري هم به اين معني نيست كه فرد فحش و ناسزا بگويد... معمولا افراد پرخاشگر يك انگشتشان هميشه رو به سمت مقابل است... معمولا انفعال به پرخاش ختم مي شود.. پرخاش همواره با كلماتي مثل " تو هميشه" يا " تو هيچ وقت" همراهه.. فرد منفعل پرخاش مي كنه چون بعد از مدتي فرد مقابلش رو مسئول احساسات منفي خودش قلمداد مي كنه! معمولا گفتگوهاي افراد پرخاشگر تمركز بر شخصه... : تو قرار بود اين كار رو بكني! اما نكردي!!! تو هميشه فراموش مي كني من رو!!!
تا بر موقعيت! يعني اينطور نيست: من از اينكه تو اين كار رو انجام ندادي،واقعا نگرانم! آيا نمي شه در زمان ديگري اين كار رو انجام بدي؟
بنابراين: زوجهاي منفعل به دليل اينكه نيازهاي خود رو نمي گويند، معمولا به چيزي كه از زندگي مي خواهند نمي رسند و رابطه انها از حداقل صميمت بر خوردار خواهد بود... و بعد از مدتي به شدت بي روح مي شود.. تا جائيكه احساس مي كنند داشتن يا نداشتن عشق تاثيري در رابطه نخواهد داشت.
و اگر همسري پرخاشگر و همسري منفعل در كنار هم باشند، همسر پرخاشگر مسلط خواهد بود كه اين نيز منجر به انفعال بيشتر خواهد بود!
بنابراين اگر مرد و زن كه در كنار هم، با تفاوتهاي كاملا واضح از نظر احساسي و رواني، نتوانند جرات مند باشند، به تدريج يكي ديگري را تغيير مي دهد و رفتارهاي منفي رشد فزاينده خواهند داشت...
پس رابطه در تقابل شكل مي گيرد... و پيشنهاد صريح و واضح آن است كه حتما و حتما هر دو زوج بايد جرات مندانه عمل كنند تا عشق تقويت شود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
وقتي فرد منفعل است، يعني نسبت به بيان افكار، تمايلات، خواسته هاي بزرگ و كوچك، و حتي بيان صادقانه و روراستي و صراحت بي ميل است و تمام آنها رو نزد خودش نگه مي داره!
وقتي زني به واسطه اينكه همسرش احساس خوبي داشته باشد، از نظرات و تمايلات خودش مي گذره، براي اينكه بچه اش احساس بهتري داشته باشه، از تمايلات خودش مي گذره، احساس خودش رو ناديده مي گيره، ويا شوهر، براي اينكه زنش ناراحت نشه و غر و لند نكنه، يا سرزنشش نكنه، كاري رو نمي كنه و حرفي رو نمي زنه... عملا موضع انفعال بوجود مي آد...
اما فرد تاچه زماني منفعل مي مونه؟ تا ابد؟؟ نه.. اون بعد از مدتي در بدترين شرايط تبديل به موجودي پرخاشگر مي شه و شخص مقابلش رو براي انفعال روزهاي گذشته خودش، سرزنش مي كنه و اون رو متهم و مقصر تمام بد بختي ها مي دونه... و بعد مجددا دور جديدي از انفعالهاش شروع مي شه
پس مي بينم كه سبك ارتباطي منفعل، به پرخاشگري هم ختم مي شه...
و كسي كه پرخاشگر هست كمتر به موضع انفعال مي ره...
اما وقتي رابطه مطرح است، شما دو نفر در اين رابطه مطرح هستيد! يعني شما و همسرتون.. بايد هر دو سبك گفتگوتون رو تغيير بديد
جالبه بدونيم كه سطوح صميميت زن و شوهر بر اساس اين سبكهاي ارتباطي خواهد بود...
* اگر دو نفر منفعل باشند، ارتباط بي نشاط ، هر دو بازنده هستند، سطح صميميت روز به روز كاهش خواهد يافت
* اگر يكي منفعل باشه و ديگري پرخاشگر،ارتباط با سلطه همراهه... چرخه فوق العاده بدي هست! ... انفعال يكي ديگري رو به سلطه هر چه بيشتر مي كشونه! يكي از بيان خواسته هاش اجتناب مي كنه و ديگري مسلط تر مي شه و اين يك چرخه منفي است كه هرگز تموم نمي شه.. براي همين بسياري تصميم مي گيرند كه براي متوقف كردن چرخه، ارتباط رو قطع كنند... در صورتيكه اين تصميم هم درست نيست! چرا كه چرخه قطع نخواهد شد و اون افراد در محيط هاي ديگه اين چرخه رو ادامه مي دهند...
در اين شرايط درسته كه شما به نفع همسرتون كوتاه مي آييد، كه دعوا نشه! اما اين نتيجه اش مي شه تسلط بيشتر ايشون، و اين نتيجه اش مي شه انفعال بيشتر شما، و چرخه منفي تكرار مي شه! شما عملا با عدم بيان خواسته هاي خودتون موجب مي شويد كه چرخه آغاز بشه!!! درصورتيكه اگر شما به جاي قطع كردن ارتباط، اجتناب از بحث، انفعال بيشتر، با صراحت و شجاعت، خواسته خودتون رو مطرح كنيد به شيوه جرات مندانه، مسلما چرخه متوقف خواهد شد... گاهي اين عمل سخته و يك شبه اتفاق نمي افته اما با صبر و كوشش حتما انجام مي شه...
و تنها در صورتي ما ارتباط رو قطع مي كنيم كه يكي از افراد به دليل اختلالات رواني نخواهد چرخه متوقف شود!
وقتي دو نفر سالم هستند... چرخه دير يا زود متوقف مي شه!
گاهي همسران اين چرخه رو متوقف نمي كنند... بلكه با بدون كلام سعي مي كنند، با رفتاري پرخاشگرانه اين چرخه متوقف بشه... مثلا زن به همسرش مي گه باشه هر چي تو بگي و كار خودش رو مي كنه! اين يعني عدم روراستي كه متوقف كننده چرخه نيست... يا برعكس مرد به زنش مي گه آره من اشتباه كردم، اما كار خودش رو انجام مي ده!
* اگر هر دو پرخاشگر باشند، ارتباطي هميشه در تعارض خواهيم داشت با صميمتي بسيار كم
* اگر يكي جرات مند و ديگري منفعل باشد... ارتباط ناكام مي شود و هر دو بازنده مي شوند و صميمت باز هم كم است
* اگر يكي جرات مند و ديگر پرخاشگر باشد، ارتباط Confrontational يا خصمانه مي شود، و صميميت بازهم كم است
تنها در شرايطي نشاط و تكامل رو خواهيم داشت و زندگي حفظ مي شود و عشق قوت مي گيرد، كه هر دو جرات مند باشند... صميميت فورا رو به افزايش است.
در اين شيوه ارتباطي سبك گفتگو هم صراحت دو طرفه رو طلب مي كند/ هر دو طرف بايد تصميم بگيرند كه رفتاري جرات مندانه داشته باشند... و اين الگو يك الگوي دو طرفه است!
البته وقتي يك طرفه اجرا مي شه، صبر و تحمل زيادي مي خواهد كه من در كمتر كسي اون رو سراغ دارم...
آنچه در رفتار جرات مندانه مهمه، اينه كه شما با صراحت، روراستي و صداقت نظرات خودتون رو مي گوييد و الزامي در طرف مقابل نمي بينيد كه حتما بايد نظرات شما رو بپذيره چراكه ايشون هم حقوقي دارند. عملا رفتار جرات مندانه بر اساس احترام متقابل شكل مي گيره و اعتماد به نفس شخص
شخصي كه عزت نفس و اعتماد به نفس كافي نداره، نمي تونه جرات مند باشه و شخصي كه اعتماد به نفس داره و احترام طرف مقابل رو نداره، پرخاشگري مي كنه...
مهارتهاي رفتار جرات مندانه، تنها به يكي دو تا ختم نمي شه... شيوه انتقاد، شيوه درخواست، بيان خواسته ها، الگوهاي گفتگو، قاطعيت، حقوق فردي، پذيرش انتقاد، زبان بدن، گفتگوي غير كلامي، مهارت همدلي و... از مولفه هاي مهارت رفتار جرات مندانه است كه تنها راه ايجاد يك رابطه مناسب، كارا، پر نشاط و بسيار راضي كننده است. در اين شيوه، دعوا نمي شود، بحث غير سازنده نداريم، و چون افراد به نظر هم احتارم مي گذارند و حقوق شخصي هم رو مي دانند، كسي سرخورده نيست و مشكلات آرام حل مي شوند، صفحات ذهني دور از هم افراد، به مرور به هم نزديك مي شود و اون تفاهم واقعي اتفاق مي افتد... تفاهمي كه هرگز ذاتي، نا خودآگاه و عجيب نيست و بدست آوردني است
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mania2011
سلام دوستای خوبم
من این نظر رو بیشتر برای همه دخترایی می نویسم که شاید روزی گذرشون به این صفحه بیفته.
عزیزان هیچ وقت زیر بار صیغه موقت نرین. شاید پسری که شما رو صیغه می کنه باعث انتخاب بهترش بشه ولی شما اگه یک ماه هم صیغه باشید وحتی دستتون به این مرد نخوره ،اگر زنش بشید که هیچ وگرنه یک عمر هر خواستگاری بیاد اگه بفهمه هزار فکر به سرش میزنه. تازه این صیغه هم می تواند هزار جور قانون ومحدودیت داشته باشد. مثلا فقط مجازند ببینند .مجاز به رابطه جنسی نیستند. فقط نگاه به دست وصورت حلال باشد .تمام اینها می تواند در متن صیغه نامه بیاید تا حامی شما باشد اگر شرایط ایجاب کرد که حتما صیغه موقت بخوانید که خواهرانه بگویم اگر کسی براین امر اصرار داشت 99 در صد برای دلایل معمول تا مراسم چنین چنان بگیرم تا ماه رمضون تموم شه تا محرم وصفر بگذره و.... همه قصه است،واگر بهم خورد شما ضرر می کنید چون قربانی طرز فکر غلط جامعه خواهید شد. هر ماهی می توان عقد کرد به طور دائم. وجشن را بعدا گرفت.
اگر به هردلیل بالا مردی خواست تا مدتی صیغه باشید حتما به محضر بروید با تحقیق کامل .گذاشتن شرایط وحدود مهم برای خانواده تان وهمین طور مهریه اقدام به این کار کنید. چون اگر در این دوران مثلا شما در خانه یک صیغه خوانده باشید از نظر شرعی زن وشوهرید و رابطه جنسی اگر پیش بیاید گناهی نکرده اید . ولی اگر به هم خورد ویا تبدیل به عقد دائم نشد چه؟؟؟؟؟؟هیچ آن مرد به این شناخت رسیده شما به درد هم نمی خورید شما هم اگر به این شناخت رسیده باشید گرچه از مزایای صیغه بوده ولی خوب ممکن است بهای سنگین تری هم بپردازید. اگر بکارت خود را از دست داده باشید در بسیاری موارد حتی خانواده خودتان هم شما را سرزنش می کنند. بقیه که مشخص است.
قضاوت در مورد احساسی بودن نظرات من هم با خواندن کامل متن تایپیک وآنچه در اطرافتان می بینید،خیلی سخت نخواهد بود. در ضمن بسیاری افراد که به خواستگاری می آیند صرف اینکه قبلا یک بار صیغه کرده اید حتی گفتم اگر دستتان به هم نخورده باشد،خودشان هم مسئله ای نداشته باشند خانواده شان نمی گذارند.
یک صحبت هم با همه برادران عزیز
به خدا نجابت هزاران نمود دارد . یک تکه گوشت نیست،دختری که در یک صیغه زن می شود نامش بیوه نیست. مردها خوبند فرشته اند چون اگر هزاران گناه کنند ووارد صدها رابطه نامربوط شوند از نظر همه قابل بخشایش است چون نشانی ندارد. آیا خدا هم در مورد ما اینگونه قضاوت خواهد کرد.
پاورقی:
اگر شما که این متن را می خوانید تجربه تلخی دارید بدانید ،هنوز مردان خوبی هستند که فقط به خودشون فکر نکنن،هنوز مردانی هستند که از مردانگی فقط نامش رایدک نکشند مرامش را هم داشته باشند.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
رنجها به عنوان مولد نعمتها
|
هر که در زندان قرینِ محنتی است | *** | آن جزای لقمه یی و شهوتی است
|
هر که در قصری قرین دولتی است | *** | آن جزایِ کارزار و محنتی است
|
هر که را دیدی به زرّ و سیم فرد | *** | دان که اندر کسب کردن صبر کرد | *** | 1839:2 الی 1841:2 |
|
رابطه رنج و لذت دو طرفه و نامساویست
در بسیاری اوقات به صورت دو طرفه می توانند رنجها و شادی ها به هم تبدیل شوند.
یعنی لذت تولید کننده رنج است و رنجها مولد لذت می شوند.
مثال: فرد مجرمی که در زندان است به خاطر خطای ناشی از لذت طلبی است. و از طرفی فرد با سخت کوشی و صبر و رنج می تواند به ثروت دست یابد.
نکته بسیار مهم:
رابطه مساوی بین رنج و لذت
نیست.
یعنی معمولاً لذت کم و زودگذر می تواند موجب رنج انبوهی شود.
مثلا دختر و پسری به خاطر یک لذت زود گذر وارد رابطه ای شده و موجب وابستگی عاطفی و یا حتی به خاطر چند لحظه لذت، مشکلات جنسی برای دختر ایجاد می شود و رنج و مشکلات انبوهی را به خاطر چند دقیقه لذت زودگذر بایستی تحمل کند.
یا به عکس
دانش آموزی که یک سال برای کنکور رنج می کشد اما موفق به ادامه تحصیلات در دانشگاه شده و موفقیت تحصیلی، اجتماعی و شغلی در سالهای متمادی به دست می آورد و لذت و نتیجه زیاد و بلند مدتی را برایش به همراه دارد.
http://www.hamdardi.net/imgup/28/132...ef01e07c39.JPG
نتیجه:
* لذت، تولید رنج می کند، همانطور که رنج تولید لذت می نماید.اما نه به صورت مساوی
* لذت کم می تواند تولید رنج فراوان کند و رنج کم می تواند مولد لذت بسیار باشد.
==========
پاورقی:
گفتنی هست که مولانا با دید عمیقتر و بلندتری،حتی همه اجزاء تعادلی رنج و لذت را در این جهان نمی بیند. و بسیاری از رنجهای کم این جهانی لذتها فراوان در جهان باقی دارد و به عکس لذتهای آنی این جهان، رنج فراوان در سرای دیگر دارد. که بعدها انشاء الله مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
بدترين و خطرناکترين کلمات اينست: همه اين جورند
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
یک روانشناسی در تلویزیون در بحث روابط دختر و پسر حرف جالبی می زدند. میگفتند ممکنه دختر خانمی اول از یک آفا پسری خوشش نیاد اما بعدا نظرش عوض شه اما آقا پسری که در نظر اول از یک خانم خوشش نیومده تا آخر اون حس رو با خودش داره و عوض هم نمی شه...
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh
سلام
دیدید وقتی که شیر رو توی یه ظرف کوچیک میگذارید و شعله ی گاز رو هم زیادمی کنید چی میشه؟
اما وقتی شیر رو توی یه ظرف بزرگ می گذارید و شعله ی زیر اون رو کم می کنید و هر دفعه هم یه همی به اون می زنید دیگه شیر سر نمی ره جایی رو کثیف نمی کنه ؟
دیدید بعضی آدما حتی وقتی عصبانی هستند خونشون جوش نمیاد و سرنمی ره ؟
به خاطر اینه که ظرف وجودشون بزرگتراز اون هست ونیز دراون مواقع یا مواقع قبل زیر شعله ی احساساتشون رو بالا نکشیدن . و هر چند وقت یکبار یه ریستارت می کنند و خودشون رو برآورد می کنند تا بعضی چیزا که لازمه ته نشین نشه ویا بعضی چیزها که فوری کف می کنه و رو میاد رو فرو کش کنند این موقع ست که دیگه خونشون یا همون رفتارهای نادرست سرنمی ره و بروز پیدا نمی کنه که اول خودشون و بعدا بقیه رو کثیف کنه .
حالا آیا ما نباید ظرف وجودمون رو بزرگ کنیم ؟شعله احساساتمون رو متعادل کنیم و هر دفعه هم یه همی به وجودمون بزنیم؟؟؟؟:104::43::104:
.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
اول می خواستم این پست رو در قسمت امضاهای اعضا بگذارم، ولی دیدم ارزش این مطلبی که در امضای خانم آنی است بسیار زیاد است و نیاز به تفکر بیشتر دارد. البته امضای ایشون چند قسمت دارد که همه آموزنده هستند و بی دلیل انتخاب نشده اند. ولی امشب به دلایلی یک قسمتش رو توانستم بیشتر درک کنم.
من خوب هستم - شما خوب هستيد
داوری، كافری است!
همیشه با خودم می گفتم چرا داوری کافری است؟!
مگر کافر به آن کسی که به خدا اعتقاد ندارد نمی گویند؟
کم کم به این نتیجه رسیدم که اگر من از روی حساب حدس و گمان خود، و گاه با ذهن بیمار خود، راجع به دیگران هر طور که بخواهم قضاوت بکنم، و گاهی حتی این قضاوتهای اشتباه رو برای خود نگه نداشته و با بیان آن در جمع های مختلف ذهن مردم رو هم آلوده بکنم و به سمت و سوی غلط ببرم، به راحتی به افراد تهمت بزنم و شخصیتشون رو خرد کنم، و فکر کنم که همه بدذات و کثیف هستند و فقط من خوب هستم، چطور می توانم خودم رو با ایمان بدانم؟ من با این کارم دشمن خلق خدا خواهم بود، پس چه فرقی با کافر می کنم؟
این تاپیک رو بخوانید دوستان!
من خوب هستم - شما خوب هستید!
داوری، کافری است!
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
يك توصيه از آقاي مدير براي كساني كه ميخوان واسطه امر خير باشن:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
اما یک نکته :
به هیچ وجه در معرفی افراد به یکدیگر برای ازدواج مسئولیت انتخابهای آنها را به عهده نگیرید.
شما پیش پیش از تعریف و تجزیه و تحلیل و ... در مورد هر یک از طرفین بپرهیزید. و به دو طرف بگویید مسئولیت خوب و بد بودن انتخابشان صرفا به عهده خودشان هست. و فقط شما آن دو را به هم معرفی می کنید فقط همین.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
توصيه خانم بي نهايت به زوج هاي جوان:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
[size=medium]کمتر غر بزنیم .به جاش پیشنهاد بدیم .
[/size]
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
این همه ازین بیچاره ها بد می گیم ببینیم خودمون چه گلی به سر عروسمون میزنیم:311:.چون همه مادر شوهرا فکر می کنن هیچ بدی در حق عروسا نمی کنن:163:
امیدوارم این خاطراتو یادداشت کنیم تا یادمون بمونه و عروسامونو اذیت نکنیم:311:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
اجازه بدیم همسرمون در جمع خانواده اش احساس آزادی کنه و فکر نکنه که ما دائم هواسمون بهش هست.
توصیه ای مفید برای کسائی که فکر می کنن مادر شوهرشون هووشونه.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
عزیزم به نظر من اینقدر یکی می گفت یکی نمی گفت نکن. ببین الان ضرورت زندگی خودت و نفع زندگی خودت در چیه؟ همیشه همه توصیه ها در همه زندگیها جواب نمی دهه وگرنه یک کتاب قانون می نوشتند و همه با اون کتاب قانون زندگی، شاد و سلامت زندگی می کردند.
به اندازه تعداد ادمها روش برای زندگی هست.
من اگر جای شما بودم و به همسرم اطمینان داشتم و زندگیمو دوست داشتم (می دونستم همسرم جایی غیر خونه خرج نمی کنه و تن پرور هم نیست) حتما به همسرم کمک می کردم بدون منت مثلا قسمتی از خرج ماهانه رو من بر می داشتم و البته می تونی خرجی ای که مربوط به خرید برای خودت هست رو بر نداری تا حس حمایتی که از همسرت می خواهی رو داشته باشی. ولی در عین حال مقداریشم برای خودم می ذاشتم تا در مواقع ضروری استفاده کنم . ولی در تمام این حالات حساب مشترک رو قرار نمی ددام. اجازه می دادم حسابمون جدا بمونه. در واقع به همسرم می فهموندم مال من و تو نداره اما حواسم بود که اختیار نحوه خرج مال خودم با خودم باشه.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام سرافراز عزیزم:
خدا رو شکر که دیدت به زندگی آنقدر قشنگه ..http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...b327c0c19f.gif...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
من رها كردم و به خدا سپردم. نه سپردني كه به بازگشتش اميد داشته باشم! نه اينكه نخوام(كه مطمئنا نه قابل باور هست و نه غيرطبيعي) بلكه فايلهاي ذهني ام رو طوري مي چينم كه شب و روزم فكر برگشت اون آدم نباشم.
من براي اون آدم آرزوي خوشبختي مي كنم
+++ بله سرافراز عزیزم..اصل رها کردن و گذشتن از یک چیز این هست که اصلا به بازگشت اون چیز یا فرد امیدی نداشته باشی ...همه ما در اعماق وجودمون اون چیزی که دوست داریم می خوایم و این کاملا طبیعیه ولی پروسه گذشتن یعنی تمام..یعنی شما اون چیز یا فرد آنقدر برات اهمیت داره که حتی نیامدنش برات مهم نیست مهم راضی و خوشبخت بودن اونه ....این پروسه نیاز به زمان زیادی داره و اگر بتونی با موفقیت در مسیرش قرار بگیری اثرات قشنگ اونه در جسم و روحت حتما می بینی...
***فقط و فقط منتظر لطف و رحمت خدا هستم كه بار ديگر شامل حال من بشه و تغييري در زندگي من رخ بده. هرچند به اين آرزوي وقوع تغيير و تحول هم آويزون نمي شم و نمي چسبم چون مي دونم كه براي رخ دادن، اين رو هم بايد رها كنم.
++و این نکته آخر ..ما انسان ها تا حدی قادر به درک رحمت و لطف خداوند نیستیم چون ما ممکنه نتونیم چیزی که به نظرمون شر میاد درش خیر و رحمت خدا رو تشخیص بدیم...آیا میشه به من بگی از نظر شما خیر و لطف خداوند کی هست و شما از کجا متوجه میشی در اون اتفاق خوش یا بد خیر و لطف هست؟و جمله آخرت که در تکمیل اون گفتی دقیقا هدف جمله ماست....منتظر هیچ چیز نباش ..هیچ چیز....
نمی دونم منظورمو متوجه شدی یا نه؟؟
موفق باشی..http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...a4e3f5f5ba.gif
سارا بانو
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
4 – همه تفسیرها صحیح و درست لزوما مفید نیستند.
گاهی در شرایطی که واقعیت ها حقیقتا درد زا هستند و هر گونه تفسیری از آنها رنج آور هستند می بایست تفسیرهای خود را به نحو مطلوبی تحریف کنیم تا در گذر از این مسیر کمتر دچار فشارو استرس شویم . در نظر بگیرید واقعا معلم سخت گیر و بد اخلاقی دارید و در دادن نمره هم بسیار خسیس است . دانستن این مسئله و تفسیر درست آن هیچ کمکی به شما نمی کند ، شاید شما را نیز نسبت به آن درس دلزده و خسته کند. حالا بیائید تفسیر خود را تحریف کنید مثلا به این صورت : < این معلم می خواهد با این شیوه ما را مقید به درس خواندن کند و عادت های صحیح را در ما شکل دهد و در نهایت مجبور خواهیم شد که در درس او ممتاز شویم تا آسوده گردیم. > ، بدین ترتیب برنامه ای مبتی بر این تفسیر خواهید ریخت که به پیشرفت تحصیلی شما کمک خواهد کرد. ( نکته مهم : این بدان معنا نسیت که از واقعیت دور شویم ، بلکه با توجه به بند 3 ، پس از جدا کردن تفسیر هایمان از واقعیتهای که بدانها وقوف داریم ، بیشتر تفسیرهایمان را دنبال می کنیم.)
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و احترام لیلای ساروان
برای پاسخ شما بهتر هست یه کمی عمومی تر و گسترده تر مقدمه را بیان کنم.
در مورد سئوال شما باید صرف نظر از اینها جواب داد که : استاد شما چند سالش هست، مجرد یا مذکر هست، هم جنس یا جنس مخالف هست، اینکه آدم خوبی هست یا نه یا ....
در واقع فاکتورهای بالا روی پاسخ دهی به سئوال شما تاثیری ندارد.
ما در ارتباطات خود باید مهارتهایی داشته باشیم. این مهارتها بسته به مکان، زمان، موقعیت ، آدمها و ... تعریف شده است.
رابطه با همکار معنی خودش را دارد.
رابطه با اقوام معنی خودش را دارد.
رابطه با والدین معنی خودش را دارد
رابطه با خواهر و برادر معنی خودش را دارد.
رابطه با همسایه و آشنا معنی خودش را دارد.
رابطه با جنس موافق معنی خودش را دارد
رابطه با جنس مخالف معنی خودش را دارد.
معنی شاگرد و استاد هم معنی و حدود خودش را دارد.
در کنار انواع ارتباطات در روانشناسی بحث لایه های صمیمیت هم مطرح می شود.
مسلم وقتی شما می گویی من با چند دوست خود صممیمی هستم. فرق می کند تا وقتی که می گویید من با همسرم صمیمی هستم.
یعنی صمیمیت با دوست از جنس دیگر است و صمیمت با همسر از نوع دیگر.
لایه های صمیمت به این اشاره دارد که ما دقیق و درست در هر لایه ای عمل کنیم. و اشتباها افراد را در لایه های عمیق تر ننشانیم.
نتایج کاربردی بحث برای شخص شما:
استاد شما علیرغم خصوصیات و شرایطش فاقد مهارت لازم ارتباطی هست و لایه های صمیمیت و حدود ارتباط بین شاگرد و استاد را نمی داند.(اگر نگوییم که علیرغم دانستن این حدود رعایت نمی کند).
به این معنی که حتی استاد هم جنس، در لایه ای نیست که برای دانشجوی خود جک بفرستد.
رابطه استاد و شاگردی ، رسمی، تعریف شده و صرفا در قالب آموزش تعریف شده است. به این معنی رابطه استاد و شاگردی حتی رابطه دوستانه نیست.( دوستانه در این جا تعریف یک نوع رابطه خاص دارد که مورد بحث ما نیست ).
نتیجه:
شما به هیچ وجه پاسخی به پیامکهای ایشون ندهید.
حتی اگر کسی هستید که قاطعیت کافی دارید و از استاد هم نگرانی ندارید که برایتان مشکل ایجاد کند یک جواب محترمانه بدهید با این مضمون:
"با سلام ، استاد گرامی لطفا برای من هیچ پیامک ( غیر درسی) نفرستید. متشکرم"
اگر عدم پاسخگویی شما به ایشان ، یا جوابتون مبنی بر اینکه" لطفا پیامک ارسال نکنید"، از طرف استادتون توهین تلقی شود، مشکل خودش هست و به شما ربطی ندارد.
شما هم می توانید، ارسال پیامک جک ایشون را توهین به خودتون تلقی کنید. اما با این وجود استاد شما این کار را کرده است. لذا روش صحیح این هست و انجام دهید و نگران برداشتهای احتمالا اشتباه کسی نباشید.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
سلام آتیس مهربان
خوب بسیار خوشحالم که داری سعیت را می کنی و خوب هم تا کنون عمل نموده ای!
:104: :104: :104:
اما خیلی سخت نگیر! ... تغییر پروسه ای زمان بر و طولانی است و تو بسیار خوب عمل کرده ای!
مثلا من به خودم قول دادم که تغییر کنم و رفتارهای بدم را به رفتار های درست تبدیل کنم!
تا میایم یک اشتباه کنم سریع یاد قولم میافتم و به یاد اینکه همیشه این رفتار اشتباه را انجام
داده ام...بهتر است راه بهتری را امتحان کنم! این فکر چنان آرامم می کند که سریع آرام می شوم
گاهی هم کنترل از دستم خارج می شود!
این ها را گفتم که بدانی تغییر کار سختی است و همین که شروع خوبی داشته ای بسیار خوب
و عالیست! برای رفتارهای مثبتت خودت را تشویق کن و برای رفتارهای بدت تنبیه!
باز هم حساسیت بیجا از سوی شما بووده!
مادر همسرت ناز نمی کند! او رفتارش طبیعیست! پسرش را دوست دارد اما به چشم تو که
حساسی "ناز" به نظر می رسد!
یک سخن هم از من به تو!
همه چیز را برای شوهرت تعریف نکن! مثلا همین سایت را می گویم!
مردها را بی دلیل حساس نکن! آنوقت فکر می کند جوگیر مطالب این سایت شده ای و در برابر
تغییرات مقاومت می کند!
باز هم از پیشرفت هایت برایمام بگو و از حساسیت هایت هم کم کن و الکی حرص نخور!
بی تفاوت به رفتار همسر و مادرش باش!
موفق باشی!
:72:
واقعا قسمتی که بهار جون راجع به حساسیت نسبت به مادر شوهر گفتن کاملا به جاست.همین طور قسمتی که گفته همه چیز رو به همسرمون نگیم مثلا نگیم می یایم این تالار
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
واقعا باید به ستاره به خاطر ایجاد این تاپیک آفرین گفت
فوق العاده بود عزیزم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh
گاهی اوقات لازم میشه الی (L)حرکت کنیم ;)اون موقع شاید خودمون یا طرفمون بیشتر به حرفی که می خواهیم بزنیم توجه کنیم وتو یادمون بمونه وگرنه این حرف ها اینقدر تکرار شده .
نمی دونم حکایت پیامبر و کافر ی که مهمون پیامبر بود رو در تایپیک
آیا تو هم مانند پیامبر (ص)تطهیر می کنی ؟ رو خوندید یا نه ؟بزرگواری پیامبر و پوشوندن عیب و اشتباه کافر باعث شد که او با تمام وجود به دین و آیین پیامبر(ص) یعنی اسلام در بیاد.
دختر و پسری که با هم ازدواج می کنند دوست دارند طی مسیر با هم همراه و همدل باشند به همین خاطر دلشون می خواد خطا ها رو اصلاح کنن و اونجوری که دلشون می خواد بشن یعنی می خوان طرف مقابلشون رو به آیین (تمایلات -خواسته ها - اهداف)خودشون در بیارن . اما بعضی به غلط در مواجهه با اشتباهات و خطاها اونها رو حتی انتشار هم می دن .در صورتی که با بزرگواری و محبت هست که میشه خطا رو نا دیده گرفت ,کمک کرد و تطهیر کرد وبه این طریق بذر عشق رو توی دل طرف کاشت طوری که خود او با تمام وجود به آیین و مسلک تو در بیاد نه! زور و جبر .نه! با پیف پیف و سرزنش.:104:
:104: :104: :104: :104: :104:
این تاپیک ارزش 10 ها رتبه رو داره....
در واقع دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
:72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نمی دونم چرا امروز خودشیفته شدم:227: :43:و می خوام از پست خودم تو نت بردار نقل قول بگذارم؟!:163:
اما این رو می دونم که ان شالله اگر تونسته باشم او ن چیز هایی رو که با تجربه متوجه شدم رو خوب انتقال داده باشم کمک دهنده ست .
برای من که این تایپیک خصوصا این دو پست (اولی ) (دومی )برای کنترل و تعدیل احساسات مثل یه سرمایه ست .دیدید یه جونی می خواد یه فعالیتی بکنه و آینده شو بسازه وقتی یه سرمایه ای به دستش می رسه چقدر خوشحاله !حالا باید پا شو و بسم الله .
واگر یقین پیدا کنم که انرژی احساسی باید صلح آمیز باشه کلی راه رو طی کردم
امیدوارم برای شما هم کار ساز باشه .اگه اینطوره بسم الله و ما رو هم از دعا فراموش نکنید :323:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh
اگر من درست و به موقع تصمیم نگیرم دیگران برام تصمیم می گیرند .
اگر من احساساتم رو مدیریت نکنم دیگران برام مدیریت می کنند .
اگر من موفق نشم اینجا و دراین گفتار و رفتار خودم رو مدیریت کنم و احساساتم رو تیز و هیجانی یا طغیان بروز بدم
مطمئن باشم یک سری احساسات رو نیز در طرف مقابلم بر می انگیزم .
اون طرف بالاخره یا با بفرما یا با بشین یا با بتمرگ من رو سر جام می شونه .
شاید اگر به این امر واقف باشم دونستن این نکته بهم کمک کنه تا احساساتم رو تحت کنترل در آرم و مدیریت کنم .
این یه قاعده ست که یک حرف یا یک کار برای همه افراد به نوع های گوناگون و در اندازه های متفاوت خوشایند یا نا خوشایند باشه !
یعنی وقتی تو یه سری رفتار یا یه سری احساسات رو مدیریت نکردی و انتقال دادی مطمئن باش یه سری احساسات رو در طرف مقابل بر انگیختی . حال ممکنه طرفت اون احساسا ت رو کنترل کنه یا نکنه .با ظرفیت باشه یا کم ظرفیت یا حتی بی جنبه و بی ظرفیت . یعنی وقتی تو خودت رو میکنی راحت و دیگر ی رو می کنی ناراحت .مطمئن باش !علاوه بر اینکه مشکلت حل نمی شه بلکه
ضعف از خودت بروز دادی و از ناحیه ی طرف مقابلت مدیریت خواهی شد حال یا با بفرما یا با بتمرگ .
پس قبل از اینکه دیگران با گذشت یا تلافی – با احترام یا بی احترامی و توهین – با فداکاری یا انتقام – با مهربونی یا خشم و.......تو رو سر جای خودت بنشونند لطفا برای خودت ارزش قائل شو!و خودت و احساساتت رو مدیریت کن !
پس اگر در مقابل تو افرادی هستند که صبورند, با گذشتند, فداکارند ,مهربونند این بدون که اونها خودشون رو دوست دارند و برای خودشون ارزش قائلند پس چرا تو اینگونه نباشی:exclamation::question:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Omid_refah
فردی را در نظر بگیرید که در اثر اشتباهی که خود معترف به ان است، دچار عوارضی گردیده که بناچار نزد پزشک رفته. فکر میکنید کار پزشک چیست ؟ توبیخ فرد در اثر اشتباه ارتکابی و یا دلجویی و مرحم گذاردن بر زخم ؟؟؟؟
دوستانی که فقط فیلتر دیــــــــــــــن رو پیش رو دارند، اندکی هم خدا پسندانه فکر کنید و رفتار کنید.......
اگر ادعای دین مداری دارید بدانید خدا نیز بر اساس شرایط موجود و " لا یکلف الله نفسا الا وسعها از بندگانش توضیح میخواد. نه بر اساس یک حکم واحد. کمی کفش طرف را بپوشیم و راه برویم تا ببینیم از چه رو لنگان لنگان مسیر می پیماید
همیشه خود را جای دیگری بگذارید
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Omid_refah
فردی را در نظر بگیرید که در اثر اشتباهی که خود معترف به ان است، دچار عوارضی گردیده که بناچار نزد پزشک رفته. فکر میکنید کار پزشک چیست ؟ توبیخ فرد در اثر اشتباه ارتکابی و یا دلجویی و مرحم گذاردن بر زخم ؟؟؟؟
دوستانی که فقط فیلتر دیــــــــــــــن رو پیش رو دارند، اندکی هم خدا پسندانه فکر کنید و رفتار کنید. طوری از خیانت حرف میزنید که ....... چقدر برایتان راحت است بزبان آوردن این تعابیر.
اگر ادعای دین مداری دارید بدانید خدا نیز بر اساس شرایط موجود و " لا یکلف الله نفسا الا وسعها از بندگانش توضیح میخواد. نه بر اساس یک حکم واحد. کمی کفش طرف را بپوشیم و راه برویم تا ببینیم از چه رو لنگان لنگان مسر میپیماید
همیشه خود را جای دیگری بگذارید
سلام
می خواستم این مطلب رو به این بخش اضافه کنم اما چون تاریخ این تایپیک گذشته بود .این بحث وارد نبود و چون دوستمون بالهای صداقت این مطلب رو در بخش نت برداری گداشتن اینجا این مطلب رو اضافه می کنم :
نقل قول:
فردی را در نظر بگیرید که در اثر اشتباهی که خود معترف به ان است، دچار عوارضی گردیده که بناچار نزد پزشک رفته. فکر میکنید کار پزشک چیست ؟ توبیخ فرد در اثر اشتباه ارتکابی و یا دلجویی و مرحم گذاردن بر زخم ؟؟؟؟
دکتر هم همیشه دلجویی نمی کنه و مرحم نمی گذاره .گاهی تیغ جراحی دستش میگیره البته قبول باید خیلی ظریف وبا مهارت باشه .
یه بچه وقتی یه میخ بر می داره و می خواد درون پریز برق بگذاره . پدر و مادر با حرف و عزیز دلم و.....اقدام نمی کنند . بلکه مداخله می کنند و بچه رو دور می کنند و اون رومنع می کنند گاهی برای اینکه بچه به خودش بیاد یکی هم روی دستش می زنن .
نقل قول:
اگر ادعای دین مداری دارید بدانید خدا نیز بر اساس شرایط موجود و " لا یکلف الله نفسا الا وسعها از بندگانش توضیح میخواد. نه بر اساس یک حکم واحد. کمی کفش طرف را بپوشیم و راه برویم تا ببینیم از چه رو لنگان لنگان مسر میپیماید
در مورد این مطلب نیز توجه به وسع فرد برای امر به معروف هست در مورد نهی از منکر این مورد صدق نمی کنه . مثلا کسی که دزدی می کنه بگن چون این فرد وسعش نمیکشیده هم معنوی هم مادی پس باید با او مدارا کرد .نه همین فرد هم مجازات و زندان خواهد شد
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط violet02
درست در همون لحظاتی که احساس میکنم تمام استخونام داره زیر بار این فشار خورد میشه...
درست در همون لحظاتی که فریاد میزدم خدایا رحم کن، خدایا این بار سنگین از عهده شونه های من بر نمیاد...
درست در همون لحظاتی که احساس میکردم از شدت درد، روحم داره از بدنم جدا میشه...
درست در همون لحظات خدا برم گردوند. درست در همون لحظه ای که داشتم پرت میشدم ته دره خدا برم گردوند...
بهم نشون داد که زندگی من پیچیده در کلاف سردر گم وسواس شوهرم نیست
بهم نشون داد که زندگی من خلاصه به جنگیدن برای حفظ مهریه و از بین بردن وسواس شوهرم نیست
میشه هههههههمه اینارو از یاد برد و فقط " نفس کشید"، کنار اونی که میدونی دوست داره...
روز ها و ماه ها و سالها میجنگیم و میجنگیم و میجنگیم ... فقط به خاطر توهماتمون از زندگی،
خوشبختی و آرامش اصلا اون چیزی نبود که من فکر میکردم...
خوشبختی و آرامش همین جا بود، روی زمین، نه توی آسمونا...
خدایا شکرت..
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط linda
سنت يعني اين كه از هزاران سال پيش راه و روش, چشم و گوش بسته ....بوده و ماهم بايد با همين روش پيش بريم تا با دنيا گذشتمون هيچ فرقي نداشته باشيم اين موقع ميگيم بله ما به روش سنتي ازدواج كرديم و سنت قديمي مونو حفظ كرديم و لطمه اي به اون نزديم;قديما كه عروس خانوم قيافه خوشكل آقا دوماد رو سر سفره عقد ميديد و بله رو هم كه از قبل گفته بود, ازدواج سنتي يعني اين.
خب اگر تعریف شما از ازدواج سنتی این است که فکر کنم مشکل حل شد. چون من خودم اولین کسی هستم که با چنین ازدواجی مخالفت می کنم. بهاره هم نظرش را بده، معشوق همینجاست هم که مخالف بود، گردآفرید هم که مخالف بود، خود شما هم که مخالفی، پس بهتر است از این مطلب بگذریم چون چنین ازدواج سنتی با چنین تعریفی را هیچکدام قبول نداریم.
پس معلوم می شود تفاوت نظرگاهای ما در تعریف ها بوده است. چون آنها که حرف از ازدواج سنتی می زنند و قبول دارند، از جمله خودم تعریف متفاوتی از آن داریم. شاید بهتر باشد به جای ازدواج سنتی بگوئیم ، ازدواج عاقالانه+عاشفانه، نمی دونم شاید هم تعریف دیگری .
تمام این انرژی که در این سایت شما شاهدش هستید بر اساس تغییر رویه ازدواج از حالت چشم و گوش بسته به حالت بینایی و آگاهی هست.
چشم گوش بسته 2 نوع است. یک نوع آن ازدواج سنتی که شما تعریفش کردید و همگان قبول کردیم.
دومین نوع ازدواج چشم و گوش بسته به این ترتیب است، دختر یا پسری تحت نیاز عاطفی، یا تحت نیاز جنسی، قبل از اینکه شناخت کاملی از طرف مقابل داشته باشد، صرفا از روی حس ورزی پیشقدم می شود، اما چشم و گوشش به لحاظ خامیش بسته است. لذا آخرش باید با ترانه های داریوش خودش را آرام کند(که از قضا بیشتر شعله ور می شود)، یه گشت در محتوای ترانه ها بزن تا متوجه بشی چند بار لفظ بی وفایی با مفاهیمی از این قبیل می شنوی. ( خودش می تونه یه تحقیق قشنگ برای طرفداران موسیقی باشه، که محتوای این ترانه بیشتر حالی از ارتباط دلخواه در این رابطه هاست، یا اشاره به یک رابطه شکننده، یک جانبه یا ....، دارد).
بحث سر 1 سال 2 سال و 3 سال نیست.که دختر و پسر آزادنه با احساسات خود و روابط خود سرگرم باشند ( که میگذره). بحث سر عاطفه و احساس یک دختر یا یک پسر هست ، حرف سر یک انسان است که به بازی گرفته می شود.
......................
اگر linda کمی با سعه صدر، با آرامش در این تالار به سئوالات عزیزانی که با چشم گریان و قلب شکسته و بی پناه به اینجا سرک می کشند و در نا امیدی سئوالات خود را مطرح می کنند دقت کنی، کم کم مرز واقعیات را با آرزوهای قشنگت را پر رنگ خواهی کرد.
من به پاک بودن ذهن و روحت اعتماد دارم و شما از روی پاک نیتی خودت نسخه می پیچی. ای کاش واقعا اینگونه بود، که هدف از دوستی های دختر و پسر صرفا عشق و محبت و ازدواج و راستی بود. اما حداقل من چنین تجربه ای ندارم. در این تالار هم که شما مشاهده می کنید کمتر اثری از این خوش خیالی هست.
تازه بگذریم از مسائل حادی که صدها مراجع از طریق ایمیل و پیام خصوصی مطرح می کنند و مشکل آنقدر حاد هست که واقعا حیای آنها مانع از این می شود در تالار مطرح کنند. فقط همین را بگویم که آنها حتی نمی توانند با خودشان کنار بیایند و یا با خانواده یا دوستشان مطرح کنند.
شاید نتوانم که جهان را گلستان کنم، ولی مانعم نشوید که یک گلی را در باغچه وجودم بکارم ، آب دهم و در سرسبزی آن همیشه کوشش کنم. شاید که دیگری با عطر آن آرام گیرد.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamran2007
نقل قول:
هر کسی میتونه تعداد دانههای داخل یک سیب رو بشمره اما تنها خداست که میتونه تعداد سیبهای داخل هر دانه رو بشمره...
من فکر میکنم، مشکل اصلی ما عموما، در عدم پذیرش خود واقعی انسان هاست،
یعنی عدم پذیرش اینکه، هر انسانی یک انسان هست، هم خصوصیات مثبت دارد، هم خصوصیات منفی...
انسان کامل وجود ندارد،
حداقل در میان انسانهای دور و بر ما،
در حقیقت مشکل اصلی ما بر میگردد به تعمیم دادنی که من این را بت ساختن مینامم،
در زندگی شخصی من، انسانهای بزرگی تاثیر گذار بوده اند، انسانهای بزرگی که من زمانی از آنها برای خودم بت ساخته بودم، و زمانی به نویی غرق خصوصیات مثبت آنها شده بودم...
نتیجه این میشد، که بالاخره زمانی میرسید، که بتهای من خود انسانیشان را نشان میدادند، اشتباهاتی میکردند و آنگاه در ذهن من خورد میشدند، میشکستند...
بله انسانهای بزرگی که به واسطه خصوصیات مثبت انسانیشان در ذهن من بت شده بودند، اشتباهاتی داشتند چون انسان بودند...و این واقعیت به من ضربههای بزرگی وارد کرد، چرا که بتهای من و همه تصورات مثبتی که از آنها در ذهن خودم ساخته بودم یکباره به کنار میرفت و از نظر من، آنها میشدند، دروغگو،دو رو و ...:163:
این من را شوکه میکرد...:303:
اما امروز، من دیگر هیچ بتی نمیسازم، امروز خوب فهمیده ام، بتی که دیروز ساختم و خورد شد، یک انسان است و انسان جایز الخطاست...و یک اصل در زندگی من وجود دارد، هیچ انسانی کامل نیست،
امروز خودم را به همه آن بتهای خورد شده، مدیون میدانم، چرا که بسیاری از آنها، به من درس زندگی دادند، درس دادند که چگونه تصمیم بگیرم یا چگونه دوست بدارم...اما هیچ کدام کامل نبودند،
همه آنها را به خاطر آن بخش مثبت وجودشان که با من شریک میشوند یا شریک شده اند، دوست دارم...
حالا، اگر، در شخصی خصوصیات مثبتی میبینم یا چیزی برای آموختن، سعی میکنم، تنها همین یک بعد شخصیتش را ببینم ، یاد بگیرم و دوست داشته باشم و تعمیمش ندهم به همه شخصیت او...
چون او یک انسان هست، با خصوصیات مثبت و منفی، خصوصیات مثبتی که من دوست میدارم و از آن لذت میبرم،
درست مثل من که یک انسانم، با خصوصیات مثبت و منفی،
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داود.ت
پ. ن : دوستی دارم ، شاید بیشتر از 50 دوست دختر داشته که کاملا باهاشون ... داشته !
الان موقع ازدواج می دونید چی می گه ؟ پشیمون شده و توبه کرده ! می گه فقط اخلاق ! می گه تمام قشنگی ها رو تجرب کردم ، هیچ کدام اونقدر تو بلند مدت لذت نداشته ، که بخوام به خاطرش ازدواج کنم ! تنها یه چهره دلنشین داشته باشه ، بقیه فقط اخلاق !
در ضمن بهتر هست ، زودتر به هم بزنید تا همچین خانوم نجیبی گیر افرادی بیوفته که قدر خوبی های یه خانم رو تو اخلاق نه تو اندام ببینند !
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mostafun
****چيزهايي كه باعث ميشه همسرم رو دوس داشته باشم****
-- به پدر و مادر من تلفن بزنه.
-- به عقايد مذهبي من احترام بذاره.
-- منو گاهي وقتا به حال خودم رها كنه تا با خودم تنها باشم.
-- نسبت به ورزش مورد علاقم حداقل كنجكاو باشه.
-- اجازه بده منم گاهي بوسيدن رو آغاز كنم. (حتي اگه تاخير زيادي داشته باشه)
-- با من بياد سفر.
****چيزهايي كه باعث ميشه عاشقش بشم****
-- وقتي نشستم تلوزيون نگاه مي كنم، آروم بياد كنارم بشينه، ساكت، هيچي نگه، يه ذره (4 انگشت) هم فاصله داشته باشه ازم، بعد از 20 ثانيه يه خورده خودشو به من تكيه بده. و همراه من تلوزيون ببينه. اونوقت اگه من بعد از 15 ثانيه تلوزيونو خاموش نكردم و يه ماچ گنده از لپش نگرفتم نامردم !!!!
--نيمه شب، وقتي كه خوابم، حس كنم داره منو مي بوسه.
**** چيزهايي كه منو ناراحت ميكنه****
-- بدون مشورت با من برام يه كادوي گرون قيمت بخره
-- تحت تاثير حرفاي مادرش يا بقيه باشه.
-- وقتي براش چيزي مي خرم، (چيپس، آبميوه و ...) نخوره.
-- وقتي بعد از هزار بار ميگم بعد از نماز، جانماز رو جمع كن، بازم اونو جمع نمي كنه.
-- وقتي كم حوصله است.
-- وقتي برنامه ريزي منو بهم ميزنه.
-- زيادي به من محبت ميكنه. نمي ذاره منم ابراز عشق كنم.
-- نسبت به كاري كه انجام ميده، بي ملاحظه ميشه (مثلا ظرفا رو خوب نمي شوره)
****چيزهايي كه باعث ميشه ازش بدم بياد****
-- بيشتر از 2 بار در روز به محل كارم زنگ بزنه
-- براي خريد وسايل غير ضروري منو تحت فشار بذاره
-- وقتي مي خوام به مادرم تلفن بزنم، جلوي من وايسه و بگه الان زنگ نزن
-- وقتي ازش مي خوام منو تنها بذاره، كنارم بمونه و منو جدي نگيره.
-- دوس نداره بريم مهموني، مهمون بياد، بريم بيرون شهر، بريم پارك و ...
-- فكر مي كنه من فقط براي "بچه" اونو مي خوام.
****چيزهايي كه باعث ميشه ازش متنفر بشم***
-- اگه با راننده تاكسي به خاطر كرايه بحث كردم، طرف اونو بگيره.
-- اگه پول، قدرت، استعداد و ... مرد همسايه يا شوهر دختر خاله رو به رخ من بكشه.
-- وقتي توي ماشين پشت فرمون نشستم، توي ترافيك، و اون كم حوصله شده، دستشو دراز كنه طرف بوق و بوق بزنه يا به بقيه بد و بيراه بگه.
-- وقتي حرف زشت (فحش) مي زنه.
-- وقتي نسبت به خانواده من بي احترامي مي كنه.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط r969
ا
...
به خاطر خدا ، قبل کاری میخواهید بکنید خوب فکر کنید ، منطقی فکر کنید و تصمیم بگیرید . الان 1 ساله با اون خانوم ارتباطی ندارم . ولی هنوز ته قلبمو میلرزونه . این عشق ، منو از همه چی ، از هر چیزی که تو زندگی بهش دلبسته بودم ، دلکنده کرد .
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
پست بسیار کاربردی:104::
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
سلام
در خصوص مشکل شما نظر شخصی ام را بیان میکنم
رویا پردازی یا خیال بافی خصوصا" منفی باعث ایجاد اضطراب میشود .آیا برایتان پیش آمده که بی دلیل احساس استرس و اضطراب داشته باشید، و مدام ذهنتان درگیر باشد؟ خصوصا" وقت خواب که خودتان به ان اشاره کرده اید، بدون اینکه خودتان متوجه بشوید به آنچه که فکر میکنید و خیال پردازی میکنید،در ضمیرناخودآگاه شما ثبت میشود.
ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود
فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم"، "توانایی انجام این کار را ندارم"، و یا "قابلیت انجام چنین کاری را ندارم"؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد.
ترس ، اندوه ، اضطراب و بسیاری از عواطف منفی دیگر بوسیله حرف و تلقین اعم از حقیقی یا خیالی وارد مغز می شود ، و از طریق دستگاه سلسله اعصاب با ماهیچه ها به غده صنوبری فشار وارد می نماید و در نتیجه غده صنوبری ماده ای به نام اس – تی – اچ زائد بر احتیاج ترشح کرده و این ماده از طریق خون وارد سایر غدد و سایر اعضای بدن می شود و در نتیجه تولید ( و یا ایجاد ) بسیاری از انواع بیماری ها را می نماید
ما با اطلاعاتی که وارد ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم در واقع داریم او را برنامه ریزی نمائیم و برای ضمیر ناخودآگاه فرق نمی کند که این اطلاعات درست باشد یا غلط ، به ضرر انسان باشد یا به نفع انسان
یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان.
حال که متوجه شدیم وضعیت زندگی کنونی ما ، ماحصل باورهای درونی ماست که این باور هم از دستاوردهای ضمیر نا خودآگاه می باشد، چرا آگاهانه او را برنامه ریزی نکنیم و برای دست یابی به موفقیتها از این ابزار قدرتمند استفاده نکنیم ؟
باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند.
حال راه حل چیست؟
با اجرای اصول زیر ضمیرناخودآگاه را برنامه ریزی کنید
1- اصل خود هوشیاری
خود هوشیاری به این مفهوم است که آدمی لحظه به لحظه نسبت به خود بصیرت و اشراف داشته باشد ؛ و این نوعی حالت مراقبه و بیداری نسبت به خود است ، مانند فرد روزه داری که دائم مواظب است که کاری نکند که روزه اش باطل شود ، در این اصل که یکی از بهترین ومهمترین راههای برنامه ریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه است فرد مدام توجه اش به کانالهای ورودی اطلاعات است ،
حواس پنجگانه
او باید هر لحظه مواظب باشد که زیبائی ها را ببیند ، مثبت ها را بشنود ، منظره های زیبا را تماشا کند ، بوهای معطر را استشمام نماید ، غذاهای خوشمزه بخورد وچیز های لطیف و دوست داشتنی را لمس کند . این مواظبت و مراقبت لحظه به لحظه از ورودی های حواس پنجگانه حکایت از خود هوشیاری و بیداری آدمی نسبت به اطلاعات وارد شده به ضمیر نا خودآگاهش دارد.
اندیشه ها
همچنین انسان در کار گاه تولید فکرش باید پیاپی افکار مثبت و روحیه ساز تولید کند ؛ در چنین شرایطی ضمیر نا خودآگاه هر لحظه زیباترین پیام ها و مثبت تری فرمان ها را در یافت خواهد کرد و بطور طبیعی خروجی های آن متناسب خواهد بود با ورودی ها .
2 – اصل استفاده از قدرت تمرکز
تمرکز روی یک چیز تاثیر زیادی روی ضمیر ناخودآگاه دارد و بازتاب آن در روحیه و فکر احساس می شود مثلا تمرکز بر روی یک منظره زیبا ویا تمرکز بر روی یک فکر مثبت در روحیه انسان تولید روحیه شاد و اندیشه مثبت می کند و بر عکس تمرکز بریک اندیشه منفی یا دیدن منظره ای نا خوش آیند ، روحیه ای غمگین و اندیشه ای منفی در انسان تولید می نماید .
برای روشن تر شدن مسئله کافی است امتحان کنید ، مثلا دو بار روی دو چیز جداگانه تمرکز کنید ، یکبار روی جنازه ای که در یک تصادف له شده !! و بار دیگر روی صحنه ای از پیوند ازدواج یک زوج خوشبخت ! نتیجه کاملا روشن است ، ما به همین دلیل از این خاصیت و از این اصل می توانیم برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه استفاده کنیم و مرتب با تمرکز روی افکار مثبت و خاطرات شیرین ، پیام های قدرتمندی را به کامپیوتر ضمیر خود وارد نمائیم تا هم " باورهای عالی " در ما ایجاد شود ، هم "روحیه عالی " پیدا کنیم و هم باعث جذب نیکی ها و زیبائیهای دنیا به سوی خود بشویم زیرا ضمیر ناخودآگاه بر اساس همان پیام های دریافتی ، کائنات را با آدمی همنوا می کند که همان شرایط برای انسان بوجود آید .
اگر تمرکز بر بدبختی و عدم موفقیت باشد ، آن را جذب خواهد کرد و اگر تمرکز بر موفقیت و سلامت باشد آن را جذب خواهد کرد . انسان قدرتی دارد که اگر بر هر چیزی تمرکز کند تمام سیستم بدنش متناسب با آن چیز هماهنگ می شوند ، این یک اصل علمی است. علت اینکه بعضی افراد به چیزی نمی رسند به این دلیل است که بلد نیستند که به چیز های خوب فکر کنند !
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
عزیزم
برای جایگزینی عادات بد به عادات خوب زمان لازم است . در نتیجه بهت توصیه می کنم قبل از اینکه به هم بریزی و قضاوت کنی و حکم صادر کنی . تامل کنی . نفس های عمیق بکشی . مدتی سرت را با یک کار دیگر گرم کن تا از فشار عصبی خارج بشوی و باز به نظر من یک قلم و کاغذ بردار و خودت را وادار کن که از زوایای مختلف مسئله را بنویس و بررسی کن .
بابا این شوهر مال توست . مادرش قدرتی نداره . تو در ذهنت به قدرت داده ای . این حس حسادت را کنترل کن . کمی این زن را دوست داشته باش . راهش عشق ورزیدن و درک جایگاه ها و عدم مقایسه و ...........است .
با شوهرت هم آشتی کن .
این حرف او به معنای این است که خوب ترا می شناسد و می داند که این حرفها و واکنش ها ته نداره و از روی حسادت است . :311:
اما حسادتت را کنترل کن . اگر اینکار را نکنی شوهرت را فراری می دهی و به جای مادرش باید حسادت نسبت به زن دیگر را تجربه کنی که فکر می کنم در این صورت روزی هزار بار حسرت خواهی خورد چرا او را فراری دادماااااااااااااا. از من گفتن . :163:
:104::104::104:
:104::104:
:104:
كاش همه به درك اين جمله برسن البته اونوقت تاپيك هاي همدردي از نصف الان هم كمتر ميشه:311:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ترگل1
سلام اقلیمای عزیز:72:
اقلیما جون خوشحالم که اوضاع داره بهتر میشه , آقای sci و دوستای دیگه هم خیلی خوب دارن سعی میکنن بهت کمک کنند و حرفهاشون واقعا جای تامل داره . نظر منم اینه که خیلی داری حساسیت به خرج میدی که البته طبیعیه ولی باید بتونی این حساسیت رو کنترل کنی . من مشاور نیستم و مشاوره هم بلد نیستم ولی تجربه شخصی خودم رو برات میگم عزیزم .
وقتی با همسرم ازدواج کردم خیلی مورد آزار مادر شوهرم قرار گرفتم . همه رو تحمل کردم تا عروسی کردیم و رفتیم سر خونه زندگیمون :227:. اونوقت بود که فکر میکردم دیگه اوضاع بهتر میشه ولی نشد . هر بار که به خونه مادر شوهرم میرفتم یا اونا میومدن خونه ما یه دعوای حسابی به پا میشد . بدون اغراق میگم حتی یک بار با آرامش مهمونی رو پشت سر نذاشتیم تا این که همسرم تصمیم گرفت دیگه اجازه نده اونا بیان خونمون و منم نرم اونجا , گفت هر وقت خواستم برم خودم تنهایی میرم . بهش گفتم دوست ندارم تنهایی بری تا هر وقت تو بری منم میام ولی قبول نکرد . اقلیما جون منم مثل تو فکر میکردم اگه بدون من بره اونجا مادر شوهرم مغزشو شستشو میده و نظرشو نسبت به من بر میگردونه به خاطر همین به شما حق میدم که چنین احساسی داشته باشی. نمیگم مادر شوهرم این کار رو نمیکرد چون دقیقا این کاری بود که در نبود من میکرد ولی مادر من بهم یه نصیحتی کرد . گفت : تا وقتی توی خونه برای همسرت آرامش رو برقرار کنی حرفهای مادرش روش تاثیری نمیذاره ولی اگه باهاش لجبازی کنی و اخم و محیط خونه براش یه محیط نا امنی بشه اونوقت خودت با دستای خودت مادر شوهرت رو به خواستش رسوندی .
منم حساب کار دستم اومد نمیگم آسون بود , خیلی سخت بود چند ماه تنها رفتنش خونه مادر شوهرم رو تحمل کردم . خیلی ناراحت بودم ولی وقتی اونجا بود یکی دو تا پیام عشقولانه براش میفرستادم ولی نه طوری که احساس کنه نمیخوام بذارم با خانوادش تنها باشه . نگران جواب نباش چون اونم به من جوابی نمیداد . نه که دوستم نداشت ولی راستش نمیدونم دلیل این که بهم جواب نمیداد چی بود , منم هیچ وقت ازش نپرسیدم . وقتی هم میومد خونه اصلا ناراحتی خودم رو بروز نمیدادم و خیلی خوب و گرم باهاش برخورد میکردم . از در که میومد تو, میرفتم تو بغلش و میگفتم دلم برات تنگ شده. بعد هم مثل اینکه اتفاق خاصی نیفتاده .
دقیقا توی اون چند ماه ,تمام خواسته های همسرم رو برآورده میکردم و تا حد زیادی از خواسته های خودم گذشتم .
بعد از مدتی هفته ای سه بارش شد هفته ای دو بار , هفته ای دو بارش شد هفته ای یک بار , یک ماهی بود میدیدم نمیره اونجا بهش گفتم چرا نمیری خونه مامانت گفت : میرم ولی چند دقیقه یه سر میزنم زیاد نمیمونم . چیزی نگفتم . تا اینکه یه روز مادرشوهرم تلفن کرد خونه ما و هر چی از دهنش در اومد بهم گفت منم که از همه جا بی خبر پرسیدم چی شده گفت : تو یک ماهه نذاشتی پسرم بیاد به من یه سری بزنه , بهش گفتم ولی اون که میاد و.... خلاصه تازه فهمیدم که یک ماهه نرفته سر بزنه ( قابل توجه این که خونه ما تا خونه پدر شوهرم پیاده 10 دقیقه راه بود ) همسرم که اومد خونه قضیه رو بهش گفتم . گفت میدونستم زنگ میزنه خونه آخه زنگ زد به من جواب ندادم . گفتم چرا نرفتی سر بزنی . گفت بدون تو نمیتونم اونجا رو تحمل کنم اوایل این طوری نبودم ولی حالا وقتی میرم جای خالیت رو خیلی کنارم حس میکنم , نمیتونم تحمل کنم ,خودم اونجام ولی همه حواسم پیش تو .
خلاصه این که یه مدت نرفت و به مادرشوهرم گفت من بدون همسرم نمیام اونجا اگه میخواید بیام باید همسرم هم با خودم بیارم . با رفتار هایی هم که تو میکنی فقط باعث ناراحتیش میشی . پس نمیایم . بعد از مدتی مادر شوهرم خودش زنگ زد و دعوتمون کرد خونشون , ما هم بدون نه و اما دعوتش رو پذیرفتیم و رفتیم . اونم کم کم رفتارش رو بهتر کرد . نمیگم یکدفعه خوب شد چون خیلی سخته یه نفر یکدفعه بخواد عوض بشه ولی چون دیدم داره سعی خودش رو میکنه منم یکمی صبرم رو زیاد کردم تا بهش فرصت بدم عوض بشه . خدا رو شکر الان همه چیز بهتره و حقیقتش قابل مقایسه با قبل نیست .:310:
اقلیما جون ببخش که طولانی شد عزیزم گفتم شاید اینا بتونه کمکت کنه . ولی باید صبر زیادی داشته باشی چون همه ی این اتفاقات تقریبا 9 ماه طول کشید ولی درست شد .
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
گاهی اوقات شخص ناقل خودش می شه مزید علت، گاهی خود مطلب می شه عامل و گاهی خود مطلب گرچه عامل ناراحتی هست ولی جایگاه ناقل توی قلبمون و اعتقادی که به کارش داریم می شه مسکن.
خیلی جای تامل داره ....
وقتی درکش کردم ، اون مواقعی که بینهایت از سخن و حرف شخصی خشمگین می شوم ، این جمله رو به یاد می آورم ... وقتی جایگاه گوینده رو در قلبم می سنجم ... دیگه رنجشی به دلم نمی ماند
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
سلام نازنین عزیز
چه خوب که به این بهانه خبر دار شدیم در چه حال و روزی هستی
در جریان مشکلاتت بودم و خوشحالم که رابطه ی خودت و همسرت با هم خوبه .خدا راشکر عزیزم .
حکایت انتقام به گونه ای است که تا ابد ترا با خودش می کشد و ذهنت درگیر میشه . چشم در مقابل چشم به خودت آسیب می زنه در دراز مدت .
بخشش .
چرا ؟!
نه به این دلیل که دیگران لایق بخشش هستند بلکه به این دلیل که تو لایق آرامشی .
گاندی می گه : چشم در مقابل چشم باعث صلح بین مردم جهان نمیشه و باعث شر و نفاق است .
درک می کنم که چی می گی . اما الان نیاز به یک بزرگواری و ایثار داری و آن بخشیدن است و به هر ترتیب برای بزرگان سخت است قبول اشتباه . همین که پدر شوهرت بهت زنگ میزنه و دعوتت می کنه خونه شون یعنی از خر شیطون بیا پائین و ما را ببخش .
همیشه نباید دنیال واژه ی عذرخواهی بود . گاهی اعمال آدم ها بهترین نشانه است .
یادم هست که آن زمانها ذهنت در گیر قسط و .....بود . چی بهتر از این که به آنها ثابت شده که زن با جربزه ای بودی هستی و اهل زندگی و زندگی خودت رو سرو سامان دادی
به نظر من با اعتماد به نفس عید برو خونشون . اساسا فلسفه ی عید و دید و بازدید عید برای همین مسائل است . کاری نداشته باش به پدرت زنگ زدند و یا رفتند دیدن او و.........
فعلا بر حسب مصلحت تو برو . فقط به خاطر خودت و بچه ای که تصمیم داری بیاوری و اینها به هر حال پدر بزرگ و مادر بزرگش هستند و بچه ی تو نیاز به خانواده و حمایت داره .
به مرور که بچه بزرگ تر بشود درک خواهی کرد که وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ چه نعمتی بر زندگی فرزند عزیزت است . باید تجربه کنی .
در ضمن گذشته را شخم نزن . گذشته گذشت و تمام شد و تو تجربه کردی که چطور زندگی ات را مدیریت کنی و اساس آن را پی ریزی کنی که الحمدالله موفق هم بودی . پس به جای حمل بار درد به قسمتهای موفقیت آمیز ماجرا توجه کن که باعث ساختن و رشد تو و همسرت شد .
و یادت باشه
برکت روزهای سخت است که انسان را بزرگ و آبدیده می کند .
منتظر خبرهای خوب از تو دختر عاقل و مدیر هستیم . :72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط طاهره
همسفر!:72:
در این راه طولانی كه ما بی خبریم و چون باد می گذرد!بگذار خرده اختلاف هایمان با هم،باقی بماند.
خواهش میكنم!مخواه كه یكی شویم؛مطلقا یكی.
مخواه كه هر چه تو دوست داری،همان را من به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست می دارم،به همان گونه،مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه كه هر دو یك اواز را بپسندیم،یك ساز را،یك كتاب را،یك رنگ را،و یك شیوه نگاه كردن را!مخواه كه انتخابمان یكی باشد،سلیقه مان یكی و رویامان یكی.
همسفر بودن و هم هدف بودن،ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست.و شبیه شدن دال بر كمال نیست،بل دلیل بر توقف است.شاید "اختلاف"،كلمه خوبی نباشد و مرا نگوید.شاید"تفاوت"بهتر از "اختلاف" باشد.نمی دانم؛اما به هر حال تك واژه مشكل ما را حل نمی كند.پس بگذار اینطور بگویم:
عزیز من!:72:
زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت هایمان،نه از میان رفتن و محو شدن یكی در دیگری؛نه تسلیم بودن،مطیع بودن،امر بر شدن و در بست پذیرفتن.من زمانی گفته ام:"عشق،انحلال كامل فردیت است در جمع."حال نمی خواهم این مفهوم را انكار كنم؛اما اینجا سخن از عشق نیست،سخن از زندگی مشترك است،كه خمیر مایه ان می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا تركیبی از اینها،و در هر حال كه دو نفر سخت و بی حساب عاشق هم اند،و عشق انها را به وحدتی عاطفی رسانده است،واجب نیست كه هر دو،صدای كبك،درخت نارون،حجاب برفی،قله علم كوه،رنگ سرخ،بشفاب سفالی را دوست داشته باشند ، به یك اندازه .اگرهم چنین حالتی پیش بیاید،كه البته نمی اید،باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق.یكی كافی ست.عشق،از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است؛اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می زنم كه ارزش ان در "حضور" است نه در محو و نابود شدن یكی در دیگری.
عزیز من!:72:
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست،بگذار یكی نباشد.بگذار فرق داشته باشیم.بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.بخواه كه در عین یكی بودن،یكی نباشیم.بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید!
تو نباید سایه كمرنگ من باشی
من نباید سایه كمرنگ تو باشم
بگذار صبورانه و مهر مندانه در باب هر چیز كع مورد اختلاف ماست بحث كنیم؛اما نخواهیم كه بحث،ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.بحث باید ما را به ادراك متقابل برساند نه فنای متقابل.
چه خاصیت كه من،با همه تفردم،نباشم،و تو باشی،یا به عكس،تو با همه تفردت نباشی و همه من باشم؟
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست،سخن از ذره ذره واقعیت ها و حقیقت های جاری زندگی ست.
من كام را بر سارتر ترجیح می دهم،صادقی را بر ساعدی.
باخ را بر بتهوون ترجیح می دهم،عود را به جملگی سازها.
كوه را به دریا،دالی را به پیكاسو.
شاملو را،حتی به نیما!
تو اما ساعدی را دوست تر داری و بالزاك را...پیانو و سنتور را به عود ترجیح می دهی.
نه دالی را نه طالبی نه پیكاسو ر.ونگوگ را به هر دو ترجیح می دهی.
شاملو را دوست داری،اما هرگز نه به قدر سهراب سپهری.
دریا را دوست داری اما نه دریایی را كه باید حسرت زده به ان نگریست...
بیا درباره همه اینها به گفتگو بنشینیم!
بیا بحث كنیم!
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!
بیا كلنجار برویم!
اما سرانجام نخواهیم كه غلبه كنیم!و این غلبه منجر به ان نشود كه تو نیز چون من بیندیشی یا به عكس.
مختصری نزدیك شدن بهتر از غرق شدن است...تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
تا زمانی كه تو ساعدی را ترجیح می دهی و من سهراب را،درست تا ان زمان،ساعدی و سهراب مرا به تفكر و شناخت،به زنده بودن و حركت وادار می كنند.اگر تو همه من شوی،من و تو،سهراب را كشته اییم،و ساعدی را،و بسیاری را...
عزیز من!:72:
بیا حتی،اختلاف های اساس مان را تا انجا كه حس میكنیم دوگانگی شور و حال و زندگی می بخشد،نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،حفظ كنیم.
من و تو،تو و من حق داریم در برابر هم قد علم كنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم،بی انكه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.گمان می كنم این از جمله اخرین حقوقی ست كه در جهان كنونی برای انسان ها باقی مانده است:این حق كه در خانه خود،در اتاق خود و در خلوت خود،در باب بسیاری از مسائل،منجمله سیاست و ارمان های سیاسی اختلاف نظر داشته باشند.
عزیز من!:72:
دو نیمه زمانی به راستی یكی می شوند و از دو"تنها"یك "جمع كامل"می سازند كه بتوانند كمبودهای هم را جبران كنند،نه انكه عین مطلق هم شوند،چیزی بر هم مضاف نكنند و مسائل خاص و تازه ای را پیش نكشند...پس بیا تصمیم بگیریم كه هرگز عین هم نشویم. بیا تصمیم بگیریم كه حركاتمان،رفتارمان،حرف زدنمان و سلیقه مان هرگز یكی نشود...و فرصت بدهیم كه خرده اختلافها،وحتی اختلاف های اساسی مان،باقی بماند...و هرگز این اختلاف نظر را وسیله تهاجم قرار ندهیم...
عزیز من :72:
بیا متفاوت باشیم!
(برگرفته از كتاب چهل نامه كوتاه به همسرم،نوشته نادر ابراهیمی)
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
خانمی شما گرفتار نتیجه ناسازگاریهای شناختی خود شده ای .
شما باید به خوبی در نظر بگیری که در چه جامعه ای زندگی می کنی ، اگر فرهنگ ملی و دینی و قوانین جامعه رادرنظر نگرفته و رفتارهایی درپیش بگیری که سازگار با این فرهنگ و سیستم اجتماعی نیست باید منتظر تبعاتش هم باشی ، که اتفاقاً منتظر هم هستی و اذعان داری که می ترسی چون مردهای ایرانی این روابط را بر نمی تابند . قید ایرانی که برای مردان لحاظ کرده ای یعنی اینکه باور داری که در ایران چنین روابطی و حاصل آن که شما هم گرفتارش شده ای پذیرفته نیست و شما هم در ایران زندگی می کنی پس یا باید تبعات را بپذیری و به قول معروف پیه همه چیز را به تن بمالی یا برای گرفتار تبعات منفی و مخاطره آمیز نشدن فرهنگ عرفی و قانونی و شرعی را رعایت کنی . شما نه به تبعات آن فکر کردی و پیه آنرا به تن مالیدی و نه فرهنگ جامعه را رعایت کرده ای ، و همین تعارض است که الآن هم نگران نتیجه اش هستی و نگرانی کاملاً به جایی هست .
عملکرد شما و هرجوان دیگری که نظرش این است که این روابط خارج از چهارچوب درست است و نیاز هست و ...... غیر ازآن سنت غلط :
اولاً >>> عقیده نیست بلکه یک ناهنجاری است ( ناشی از ناسازگاری شناختی هست ) و حتماً معنی رفتار بهنجار و نابهنجار را می دانید . اگر نمی دانید توصیه می کنم در این زمینه خوب مطالعه کن . چون اگر تعارضاتت را حل نکنی بعید ندان در آینده با تصورات اشتباه دیگر مسائل دیگری برای خود بیافرینی یا در تربیت فرزندانت دچار اشتباه شوی .
ثانیاً >>> هوشیاری آن است که از تجربه های دیگران بهره بگیریم و درست عمل کنیم . شما در رابطه با دیگران حتماً متوجه شده ای که این روابط عوارض دارد چون نگران از این هستی که مردان ایرانی چنین چیزی را نمی پذیرند ، یعنی تجربه شده که چنین است . چرا از این تجربه عبرت نگرفتی ؟
اگر پسری که می خواهد با امثال شما رابطه برقرار کند خوب شما را توجیه می کند که : این یک نیازه و تو حق داری به آن بپردازی ( و او هم خیرخواهانه می خواهد برآورده اش کند ) و چرا باید بخاطر تعهد به همسر آینده ات الآن تو خودت را محروم کنی ، یا اینک هیچ پسری نیست رابطه نداشته باشه پس همسر آینده تو هم حتماً این رابطه را قبلاً داشته پس تو هم حق داری داشته باشی . تصور نکن همین آقا پسر همین را برای خواهر خودش می پسندد وحاضر هست ببیند خواهرش با همین حرفها با کسی رابطه برقرار می کند . یا می پذیرد دختری قبلاً رابطه داشته را بگیرد و اگر هم اولش پذیرفت بعداً کابوسش نشود ( ما نمونه ها دیده ایم ) .
پس عزیزم حرفهای آنها را به عنوان عقیده راسخ خود بیان نکن . همانطور که گفتم این یک ناهنجاری هست . و واکنشها نسبت به این نوع ناهنجاریها اصلاً مثبت نیست چنانکه در همین تاپیک دیدی که واکنشها چگونه بود تازه این دنیای مجازی هست .
راهکار :
بهتره سنگایت را اول با خودت وا بکنی و بپذیری که رابطه ای که داشتی و نتیجه آن خطا بوده و آنرا توجیه نکنی . همچنین سعی کن خود را ازنظر فکری و شخصیتی آنالیز کنی و این نوع ناسازگاری های شناختی و بی مهابایی را در خودت پیدا کنی و نگرشت را پالوده کنی ( به کمک یک مشاور بطور حضوری ) و خودت را تغییر دهی . همین را با خواستگارت مطرح کن ، که به این نتیجه رسیده ای که اشتباه کرده ای و ........... می خواهی مشاوره بری تا نگرش های اشتباهت را که یک نمونه اش همین بوده که باعث شده خطا کنی را بشناسی و در پی رفعشون بر بیایی . تقاضا کن تو را همراهی و بهت کمک کند . همین خودش زیربنای جلب اعتماد است . بعد که به مشاور مراجعه کردی علاوه بر کمک گرفتن برای خودشناسی بیشتر ویافتن اشکالات و رفع آنها بخواه که با نامزدت هم کار کند که ترا با اشتباه قبلیش نبیند و ........
موفق باشی .
.
.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
فرشته مهربان نوشته
نقل قول:
سلامی دوباره
در مقابل اینگونه حرفهاش واکنشی نشون نده و بخند .
بعد هم بگو ، معنی اینکه من اینهمه دوستت دارم چیه ؟
معنی اینکه میگم بلد نبودیم با هم زندگی کنیم چیه ؟
بگو مطمئن باش ، کسی کسی رو نمیخواد که ازش متنفر باشه ؟ من اگر متنفر باشم ابایی ندارم از بیان کردنش .
بگو من خوبی و خیر برای تو میخواهم . و جدایی برای تو خیر وخوبی به همراه داره اگر من باعث رنج و آزارت در زندگی میشم .
این حرف شوهرت یعنی پالس عاطفی .
شما فقط با خلوص نیت و بدون هدف بازی باهاش مهرورزی داشته باش و حرفهایت هم با همین اعتقاد باشه .
اگر توکل به خدا کنی و خودت را بسپاری و فقط مواظب باشی و بخواهی که رفتار درست داشته باشی . خود خدا کمکت می کند که در وقتهای غیر منتظره چطور عمل کنی .
عزیزم ما همیشه کنار تو نیستیم ، اما خدا همیشه و همه جا آن هم با مهربانی و خیرخواهی هست ، کافیه تو با او باشی . تا بی واسطه یاریت کند .
موفق باش