(31/5/1386)
مدتی است با نامزدم قهر هستیم
دیگران مخالف این ازدواجند
شاید چون هنوز عقد نکرده ایم این همه مشکل داریم
اگر با این شخص ازدواج کنم و از کشور خارج شوم تا از دیگران دور شویم، مشکلاتم مرتفع میشه ؟!
توجه شما را به نکاتی جلب می کنم:
يکم:
نحوه تصميم گيري شما همانطور که خود هم تلويحا تاکيد کرده اي، بسيار احساسي هست. اگر مي خواهي وضعيت کنوني و آينده خود را بهتر بفهمي، لازم است که يک آناليز گذرا نسبت به تصميمات گذشته خود داشته باشي. حتما مقاله« تاثير هوش هيجاني بر موفقيت» را در بخش آرامش انسان مطالعه کن.
دوم:
آفت احساس محوري موجب شده است که مرکز کنترل و انتخاب تفکر شما که بسيار هم قوي است، فاقد توانايي حل مسئله گردد. به مانند رايانه بسيار قوي که توسط يک ويروس چند خطي ناکارآمد شده است. شما هيچ راهي نداريد که قبل از هر چيز مرز منطق و احساس خود را برجسته کنيد. احساس بسيار خوب و تفاوت انسان و آدمي را موجب مي شود، اما هر چيزي بايد در جايگاه خودش، اگر عاشق مي شويم عاليست، اما بايد بدانيم که ما عاشق خيال و تصورات ذهني خود در مورد فردي شده ايم، يا عاشق واقعيت و خودواقعي آن فرد.
سوم:
به نظر می رسد شما سابقه عدم توجه به ديدگاههاي منطقي ديگران و مشورت آنها را دارا باشی، اين سئوال را از خودت بپرس که
هم اکنون چقدر تغيير کرده اي؟
آيا اگر احساست تو را به اينجا کشانده است، هم اکنون اين احساس کنترل شده؟
يا هم اکنون هم ، همان احساس تو را تحت فشار قرار داده است؟
مي خواهم بگويم هنوز هم توجه افراطي به بخش احساسي وجودت و تسليم شدن به آن، و منزوي کردن منطقت منجر به آزار و رنجت مي شود.
چهارم:
شما نیاز هست حتما به یک مشاور مراجعه نمایید و اینکه بگویی روت نمي شود پيش مشاور بري، اگر چنين مستاصل هستي. اگر چنين تصميم گيري براي شما مهم است، چرا نبايد به يک متخصص در محل سکونت خود مراجعه کني.
( منظورم اين است اين ديد صرفا احساسي در همه جزئيات و کليات زندگيت ريشه دوانيده است).
پنجم:
البته خيلي برام روشن نبود که مسئله خروج از کشور و قفل کردن روي آن، و ضرورت آن و شرايط شما به چه نحو است. چي شده که چنين انتخابي را کرده ايد. و چرا فکر مي کنيد خوشبختي شما فقط و فقط يک راه دارد که آن هم ازدواج با اين شخص است و آن هم مهاجرت به خارج از کشور و ... ( البته به علت عدم اطلاعات کافي در اين زمينه از زندگيتون از ورود به آن مي پرهيزم، اما اين از اهميت آن کم نمي کند. چه بسا نحوه تصميم گيري شما در اين زمينه هم يکي از ريشه هاي مشکلتون باشه)
ششم:
ازدواج از يک رابطه دوستي و رمانتيک و احساس بالاتر است. ازدواج مسئله احساس را در درون خود دارد، اما ازدواج فقط حاوي همين احساس نيست.
بسيار معيارهايي است که براي زندگي و ازدواج لازم است، اما شايد اين معيارها براي يک رابطه مبتني بر حس رمانيتک و شاعرانه، به نظر برسد که ضرورتي ندارد.
يکي از تعارض هاي شما همين است که ارتباطتان با اين شخص بر اساس احساس و يک رابطه معمولي شکل گرفته و ادامه دارد و شخصيت اين فرد هم در اين ربطه روشن شده است. اما شما وقتي به ديد يک همسر، و ازدواج به ايشون نگاه مي کنيد، تمام وجودت مي لرزد. چون کم کم متوجه مي شوي، زندگي و ازدواج يک شوخي گذراي عاطفي نيست که بتواني از کنار آن سريع بگذري، لذا در بستر زمان دچار تعارض و درگيري مي شوي.
به نظر من اين شخص و شما هم اکنون شرايط ازدواج را نداريد، بسياري از معيارهاي ازدواج کسب کردني هست.
اگر نگاهي به مقالات بخش مشاوره ازدواج سايت همدردي بيندازيد، مخصوصا مقالات
« اگر چنين هستيد، صبر کنيد ازدواج نکنيد» و مقاله «تفاوت عشق و هوس» و مقالات معيارهاي ازدواج و ...، به راحتي متوجه مي شويد که تا کنون از چه مسائل اساسي صرفنظر کرده ايد؟
و هم اکنون هم اگر صرفنظر کنيد با مشکلات فزاينده اي روبرو خواهيد شد.
اما راه حل هاي مشخصي که مي توانم به عنوان مشاور جهت راهنمايي شما ارائه دهم:
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...e6d1d6298e.gif
1 - به خاطر فشار احساسي که در آن به سر مي بريد، از هر گونه تصميم گيري در اين بحران روحي پرهيز کن، خواه مسافرت به خارج از کشور باشد، خواه ازدواج با اين شخص باشد ، خواه درگير شدن با خانواده خودت یا ایشون يا ....
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...e6d1d6298e.gif
2 – کاغذي بردار و تصميماتي که در گذشته و تحت احساسات مختلف نوشته اي روي آن يادداشت کن( چه تصميمات کوچک چه تصميمات بزرگ)، و هم اکنون که از زمان آن احساسات گذشته است، با خود بينديش که اگر الان که آن احساس فروکش کرده به آن موضوع بر مي خوردي چه مي کردي؟
اين به شما نشان مي دهد که چقدر مي تواند تصميم احساس ضرر رسان باشد. و تاکنون چقدر وجود نازنينتان را با دست خود به مخمصه انداخته ايد.
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...e6d1d6298e.gif
3 – تعارض هايي که در موردخودت و ازدواج با این شخص داريد، دوگانگي بین حرف و عمل و خواست درونی خودت و ایشون هست.(دقت کنید شما هنوز به درستی مشخص نکرده اید چه می خواهید)
يعني وقتي به حرفهاي این شخص توجه مي کني، تصور مي کني عاشقته، اما رفتار و عملکرد وی را نسبت به خودت مي بيني به شک مي افتي.
آري ازدواج همينطور است ازدواج بايد عاشق رفتار و کردار و اعمال يکديگر باشيم.
من مي توانم بفهمم که در يک رابطه رمانتيک و احساسي قبل از ازدواج، دو نفر چه عشقهايي را در کلام نصيب هم مي کنند، اما نمي توانم از اين مسئله به راحتي بگذرم که چگونه مي توانند فحاشي کنند، دعوا کنند، اشک بريزند و قهر کنند و خيلي مطالب ديگر که اينجا نمي آورم.
مراجع گرامي آينده رابطه شما تشديد شده رابطه کنوني شماست و به دليل آسيب جدي که هم اکنون در اين رابطه وجود دارد و جز رنج فزاينده براتون نداشته است، آينده آن وحشتناکتر ارزيابي مي شود
( نمي خواهم بترسونمتون، ولي به عنوان يک مشاور اگرچه در دنياي مجازي همديگر را نمي بينيم و از حال و روز هم بي خبريم ، ولي احساس تعهد مي کنم و دوست ندارم وجود عزيزتون در گير ناآرامي ها و رنجهاي بي ثمري بشود که هم اکنون با انرژي کمتري قابل رفع است.)
اگر هم اکنون بتوانم با روشن کردن مسئله شما ، شما را برانگيزم که از چنين رابطه اي در گذري و تحمل اين شکست ارتباطي را بکني، در واقع مي توان گفت که شما با درايت خود جلوي يک طلاق در آينده، جلوي بچه هاي طلاق ، جلوي قلب هاي مجروح شده و .... را مي توانيد بگيري.
شما آنطور که توضيح داده ايد، هم اکنون هم از یکدیگر طلاق گرفته ايد ( در حاليکه هنوز عقد نکرده ايد). خانه اي چنين سست بنياد، جاي آرامي نخواهد بود.
شما اگر رنج گسستن اين رابطه اضطراب آور را از همان ابتدا و با مشورت ديگران تحمل مي کردي، هم اکنون چه آرام و راحت بودي. و الان هم مي تواني بسان جنيني که هنگام تولد با رنج خودش و مادرش از بند ارتباطي ناف رهايي مي يابد ، آنگاه لذت استنشاق هواي تازه را مي يابد. تو نيز اين رنج گسستن رابطه دردآور را تحمل کن، تا بتواني آزادانه تصميم بگيري.
چرا تصور می کني، که باید تن دادن به اضطرابها و دردهاي اين رابطه و آينده زندگيت را نامعلوم ببيني، مگر نه اينست که اين ويروس احساس چشم عقلت را بسته و تو را دست و پابسته ميان مشکلات رها کرده است. اگر احساست به تنهايي مي توانست تو را خوشبخت و آرام کند پس چرا اين کار را نکرد و روز به روز بر رنجهاي مختلفت اضافه کرد.
وقتي صحبت از احساس مي کنم به همه جوانب آن توجه کن، چه ميل خواستن شديد به مسافرت، چه عجلولانه پي گيري رفت و آمدهاي اين شخص را بکني، چه غير منطقي برخورد کردن با ميزان ارتباطت با ايشون، چه خشم و عصبانيت نشان دادن به خانواده خودت، يا خانواده ایشون، چه ضرب العجل تعيين کردن براي خودت و ديگران، و حتي اين عجله هايي که هم اکنون نشان می دهی و...... اينها از نشانه هاي احساسي بودن است.
يعني احساس نمي تواند لذت ها را ناديده بگيرد يا به تاخير اندازد، و هنگام برخورد با مسائل فقط به يک جنبه و آن هم دوست داشتن يا نداشتن و دلمون توجه مي کنيم، در حاليکه ممکن است دچار يک خطاي فکري شده باشيم.
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...e6d1d6298e.gif
4 – عليرغم توضيحات زيادي که دادم اما اين براي شما کافي نيست. حتما و حتما بايد به يک مشاور خانواده در محل زندگي خود مراجعه حضوري کنيد تا طي چندين جلسه اما با صبر ، مشاوره لازم را به شما بدهد.
( حتما تصديق مي کنيد که مسئله اتان آنقدر مهم باشد که برايش وقت و انرژي بگذاريد).
شما از قدرت کافي براي تصميم گيري برخورداريد، اما بايد اين قدرت را باور کنيد، ثانيا در مورد ريزه کاريها و روش صحيح و حل مسئله همانطور که تاکيد کردم به مشاور مراجعه فرمائيد.