سلام الهه جان . ظاهرا میشل جان دو تا سهم میخواستن حالا من اشتباه متوجه شدم ! نمی دونم :103:
جزء یک برای اقا غلام هست .
میشل جان منظورت یه جزء خارج از برنامه سیمرغ بوده ؟ بیا روشنم کن:biggrin:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام الهه جان . ظاهرا میشل جان دو تا سهم میخواستن حالا من اشتباه متوجه شدم ! نمی دونم :103:
جزء یک برای اقا غلام هست .
میشل جان منظورت یه جزء خارج از برنامه سیمرغ بوده ؟ بیا روشنم کن:biggrin:
بچه ها ببخشید من درست متوجه نمی شم این دو حالتی که می گید چه تفاوتی با هم دارن. در هر دو حالت من هفته ای دو جز ٔ می خونم، فقط شماره هاش با هم فرق می کنه.
در هر حال، داستان این که من (ضمن عذر خواهی) مغزم کشش صلوات رو نداره. اونم این تعداد. البته نسبت به حضرت محمد احساس محبت دارم و موضوع این نیست.
پس میشل منظورت جز یک و نه بود اول؟؟
اگه فقط نیتت مادر اقا غلامه همون جز یک و نه بمونه
هفته نهم دعاهامون برای تو باشه خاصه.
اسم هر کس که تو هر هفته میاد خاصه برای اون دعا میکنیم.
اعمال مراقبتی هم داره که مقید به انجامش میشیم
میتونی هم نه و ۱۰ برداری
به هفته نهم رسیدیم چون نیت تو مادر اقا غلامه ماهم برای ایشون دعا میکنیم.
خودت بگو
ولی اول منظورت ۱ و ۹ بود من درست گفته بودم
راست میگی فرقی نمیکنه چون کیفیت مهمتر از کمیته
ولی ما قول کیفیت هم اینجا دادیم پس کمیت هم در نظر بگیریم فرق میکنه ۱و ۹ باشی یا ۹و ۱۰....... فقط میخواییم تعداد جز بیشتری ختم بشه هر هفته.
.
.
.
اقا علام ماهم دعا میکنیم خانوم شما اهل ارایش نباشه دیگه.
آهان فهمیدم. من با جز ٔ نه شروع می کنم. که شمیم لطف می کنه و باهام شریک می شه.
و این می شه یک سهم کامل که به نیابت از طرف مادر دوستمون هست. صلوات ها از شمیم و قرآن از من.
با این حساب، طنین جان اسم من یکبار نوشته می شه. اینجوری من هم با دقت بیشتری می تونم بخونم. :۷۲:
- - - Updated - - -
موافقی؟ الان روشن شد؟
- - - Updated - - -
الهه ببخشید من با گوشی ام، پست ها رو کامل نخوندم. الانم اومدم ویرایش کنم نصف پستم حذف شد.
آره عزیزم، اولش منظورم این بود. اما حالا که شمیم کمک می کنه، اینکه یک سهم کامل به نیابت از مادر دوستمون باشه، بهتره. دو جزٔ در هفته کیفیتش میاد پائین.
اجازه هست بازم
اوه عالی محدودیت پست نداریم:307::307:
پس میشل جان این هفته جز ۹و ختم میکنی؟
بچه ها اگر کس دیگه ای هم وقتش کمه ....من از یک جز یکم بیشتر میتونم بخونم.
اگر نرسیدید هر وقت بگید کمک میکنم
حالا طنین جان شما
من بردم :314::180: دستها بالا ...چه ذکری میگی برام؟؟؟:82:
طنین جان بعدا از اینکه اعلام شکست کردی این پیشنهادم هم گوش کن
اگه حالا همه موافقن ی تاپیک ضمیمه داشته باشیم
چون من قول نمیدم حرف نزنم اون وقت برنامه هایی که قراره هر هفته بذاری گم میشه شوتم میکنن بیرون
مثل پشت صحنه صندلی که بود
چون اگر بعدا هم کسی اضافه بشه حرف پیش میاد دیگه نه؟
الهه جان . امشب هزار ذکر یا الله و هزار ذکر یا علی میگم برات :43:
دیگه هر صحبتی در قالب سیمرغ داریم همین تاپیک میگیم :310:
راستی تو این انجمن محدودیت پست نیست عزیزم:72:
میشل جان چشم متوجه شدم عزیزم:43:
***********************************
بروزرسانی لیست
هر بزرگواری که کنارش جزء مربوطه رو می نویسم از اون جزء شروع به خواندن می کنه و ادامه میده تا آخر...
جناب gholam1234 ◄◄◄ جزء یکم
طنین باران 1 ◄◄◄ جزء دوم
الهه زیبایی ها ◄◄◄ جزء سوم
جناب Mvaz ◄◄◄ جزء چهارم
ملیحه ◄◄◄ جزء پنجم
فرشته اردیبهشت ◄◄◄ جزء ششم
پاییزه ◄◄◄ جزء هفتم
شمیم الزهرا ◄◄◄ جزء هشتم
میشل ◄◄◄ جزء نهم
طنین باران 2 ◄◄◄ جزء دهم
قربون تو من برم:228:نقل قول:
الهه جان . امشب هزار ذکر یا الله و هزار ذکر یا علی میگم برات
دیگه هر صحبتی در قالب سیمرغ داریم همین تاپیک میگیم
منم به نیتت خواهم گفت:43:
قبول باشه از همگی:203:
من میخوام با اجازه جمع
هر جا به ایه یا نکته ای خوردم بیام به اشتراک بذارم ...
التماس دعای فراوان
من رفتم بای
بچه ها خیلی دوستون دارم:43:
این تاپیک خیلی پر انرژیه ممنون از الهه از اینهمه مهربونی و انرژی قشنگش، طنین، میشل، اقا غلام، اقای ام واز، فرشته، پاییزه، مامان آقا غلام که برکت وجودشون تا فرسنگها پیش ما میرسه، اقای باغبان که واقعا صبرشون برای من همیشه تحسین برانگیز بوده و همه اونایی که قبلا و اینده و اکنون تو سیمرغ شرکت کردن
الهی به برکت آیه های قرآن در همین دوره سیمرغ ظهور آقا امام زمان عج شاهد باشیم:72::43:
منم موافقم، در صورتی که همدیگه رو نقد نکنیم. از افکار و دریافت های همدیگه نترسیم و وحشت زده نشیم. فکر نکنیم اگه یکیمون یه برداشتی داشته باشه، بقیه منحرف می شن. کسی به تکاپو نیفته که اثبات کنه یکی اشتباه برداشت کرده یا برداشتش کامل نبوده. قرآن و تفسیرهاش در دسترس همه هست. هرکس می تونه بخونه و افکار خودش رو داشته باشه.
حالا من هم مثل تو می نویسم، اگه ببینم حال کسی بد شده و به تکاپو افتاده که اثرات حرف منو خنثی کنه، دیگه ادامه نمی دم.
اگه بخوام در مورد همه چیزی که امروز صبح خوندم، بنویسم، خیلی طولانی می شه و وقت ندارم. پس فقط آخرین آیه رو می نویسم:
ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
آیه 95 از سوره اعراف. منظورم این قسمت هست:
وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ
می گن این سختی ها و آسونی هائی که به ما می رسه، به پدرانمون هم می رسید. ظاهرا منظورشون اینه که این کلا نظام طبیعته. حکمت خاصی درش نیست.
یه نوع تفکری که الان خیلی رایج هست. که همه چیز همین کائناته. و پشتش خدائی نیست.
من هم سالها پیش همین دیدگاه رو داشتم. البته با یک تفاوت. من وجود یا عدم وجود خدا رو نمی دیدم. یعنی نه فکر می کردم هست نه فکر می کردم نیست. نمی گفتم کائنات هست و خدا نیست. چون وجود کائنات اثبات نمی کرد که خدا وجود نداره.
نسبت به دیدگاه اون زمانم نقدی ندارم. به هر حال من روی اون زمین ایستادم تا چشم هام این زمین رو دید. نمی خوام هم کسی رو از اون دیدگاه جدا کنم، الان دوست های خوبی دارم که همین اعتقاد رو دارن.
پس ظاهرا کلا حرفی ندارم!!
اما یه نکته دیگه ای هم هست. من به نوع دیگه ای الان در همون وضعیت هستم. اینکه یک دوره طولانی ای در سختی بودم، حالا امور زندگیم به روال خوبی افتاده و فکر می کنم یه موفقیت بزرگی در همین نزدیکی ها منتظرمه. یعنی فردای خیلی بهتری برای خودم پیش بینی می کنم.
الان از یک زاویه دیگه این بخش از آیه ای که نوشتم برام معنی داره. اینکه وقتی به ماه های اخیرم نگاه می کنم، خیلی وقتا با دیدن انسان هائی که در سختی هستند، با خودم گفتم: خب سختی و آسونی جزئی از زندگی و جزئی از روال رشد ماست.
اینها هست. اما نسبت به قبل، نسبت به درد های انسان ها بی تفاوت تر شدم.
مثلا از وقتی دبیرستانی بودم، یک پنجم ماهیانه م رو صدقه می دادم. جمعش می کردم وقتی به پولی می شد، به یه نفر می دادمش.
بعدها هم همین روال رو ادامه دادم. هر پولی در میاوردم، یک پنجمش رو کنار می ذاشتم تا یه روزی مستحقش رو پیدا کنم. به خودم می گفتم میشل هر کاری که بتونی با همه حقوقت انجام بدی، با 4 پنجمش هم می تونی. هر کاری هم با 4 پنجمش نتونی، با همش هم نمی تونی.
و این حقیقت داشت.
اما اخیرا دیگه اینکارو نمی کنم. چون یک پنجم درآمد ماهیانه م بیشتر از چیزیه که همینجوری بدمش به یکی دیگه.
یا نه،
چون اهداف مالیم بیشتر شدن. یا خواستنی تر شدن. 4 پنجم درآمدم خیلی کندتر از همه ش منو بهشون می رسونه. خصوصا با در نظر گرفتن تورم.
هرچند که می دونم اینجائی که الان هستم، خیلی شانسی به دست اومده. اما خب بازم، درآمدم متعقل به خودمه. اونی هم که نداره، مثل قبلن منه که نداشتم. همونطور که من نداشتم و نمردم، اونم نداشته باشه نمی میره.
خاک بر سرم.
اینها برای من مصداق همین آیه ست.
همون موقع یادمه هیچوقت خودم رو سخاوتمند تر از آدم های دیگه نمی دیدم. به خودم می گفتم میشل یک پنجم حقوقت خیلی کمه، قابل گذشته. تو هم وقتی داشته باشی معلوم می شه که چقدر سخاوتمندی.
و امروز معلوم شده.
آره...