به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array

    نه برای ساختن زندگی مشترک درب و داغونم قدرت دارم و نه برای تموم کردنش.لطفا کمکم کنید

    سلام
    من الهه ام
    چند سال پیش وقتی تازه زندگی مشترکمو بعد از دو سال عقد شروع کرده بود با مشکلات بیشماری تو رابطه ام مواجه شدم.همدم تنهاییی و راهنمام تو خیلی از مسائلم همین تالار بود.الان دیگه بچه های قدیمی نیستن...بعضیهاشون به زندگی مشترکشون خاتمه دادن،بعضیا باهاش کنار اومدن و بعضیام ساختنش....متاسفانه من جزو هیچکدوم ازین دسته ها نیستم.مشکلاتم تو این چند سال بزرگ و بزرگتر شدن و من خسته و داغونتر.......
    8 سال پیش با پسری که فکر میکردم خیلی صاف و ساده اس ازدواج کردم.من ازش دوسال بزرگتر بودم.خونواده مرفه و تحصیلکرده ای داشتم.دختر امروزی و خوش مشربی بودم.ظاهر و تیپ و پول معیار ازدواجم نبود برام مردونگی یه مرد و پشتکارش مهم بود .شوهرم اون موقع یه دانشجوی ساده بود.خدمت سربازی نرفته بود.کاری نداشت و از خونواده ای که حمایتش کنن محروم بود.اما هیچکدوم اینا برام مهم نبود چون با شناختی که ازش پیدا کرده بودم همینکه سالم بود و کاری برام کافی بود...ما با هم ازدواج کردیم علیرغم تمام اختلاف سطح طبقاتی و خانوادگیمون....
    ازونجایی که همسرم مرد بلند پروازی بود خوش رو غرق کارش کرد و تونست در مدت کوتاهی زندگی خوبی رو بسازه..البته هر روز غرق کارش میشد و این موضوع باعث شد تا از من به شدت فاصله بگیره..اونقد که حتی رابطه جنسیشو بامن کاملا قطع کرد ....بعد از مدتی متوجه شدم تمایلات جنسیشو با دیدن فیلم و عضویت تو سایتهای سکسی رفع میکنه
    همسرم به بهانه اینکه ساعات کارم طولانیه و به شدت خسته میشم ازم میخواس وقتی میاد خونه من هیچ کاری به کارش نداشته باشم.میگفت حوصله حرف زدن ندارم.سرش میرفت تو لب تابشو به بهانه سرچ تو اینترنت با دیگرون رابطه داشت.اون موقعها که فیسبوک بود الانم که با راحت تر شدن امکانات دنیای مجازی با تلگرام و اینستا گرام.....
    من روزبروز داغونتر و افسرده تر میشدم.هر راهی که به ذهنم میرسید رفتم.براش نامه های زیادی نوشتم.به مشاور رجوع کردم.ظاهرم رو هر روز به یه شکل دراوردم و سعی کردم با تنوع و شاد بودنم سمت خودم جذبش کنم اما نتونستنم.به مرور اعتماد بنفسمو از دست دادم.از درون تهی شدم.جلو همه فیلم بازی کردم و دردمو به هیچ کس نگفتم.....
    شرایط کاری همسرم طوریه که بیشتر مراجعینش خانومها هستن....در طول این سالها متوجه ارتباطش با چندین دختر مختلف شدم...هربارم که اعترلض کردم یا کتک خوردم یا بلایی سرم اورد که تا مدتها سکوت کردم..
    بارها تصمیم گرفتم همه چیز رو از اول شروع کنم،اما هربار وقتی از شروع تصمیمم و تلاشهام یه هفته یا ده روز میگذشت سر و کله دختر جدیدی تو گوشی شوهرم پیدا میشد و من تمام انگیزمو از دست میدادم....
    گاهی فکر میکردم شاید خدا از عمد اینارو نشونم میده تا بهم بفهمونه بس کن....دست ازین زندگی بکش.....
    چندین بار فکر طلاق به سرم زد و حتی یبار تا دادگستری هم رفتم اما همسرم تو پیام بهم گفت بدون تو نمیتونم زندگی کنم و منم دلم سوخت و برگشتم....اما به یه هفته نکشید که دوباره میفهمیدم نفر جدیدی پیدا شده..
    دیروز ازم خواست تا کامپیوتر محل کارش رو(همسرم اموزشگاه کنکور داره)درست کنم .من سرگرم کارم بودم که یهوو دیدم تو نسخه تلگرامی که رو سیستمش نصب شده داره پیامهایی از طرف یه دختر میرسه... ظاهرا دختره شاکی بوده که چرا همسرم به یکی از دوستای همون دختر تو اینستاگرام دایرکت داده...همسرمم داشت براش توضیح میداد و قانعش میکرد که اون خانوم همکارشه..همسرم در جواب اعتراضای اون دختر بهش گفت "من همیشه دوستت دارم"
    نمیدونم میتونید خودتون رو جای من بذارین یا نه؟دستام یخ کرد قلبم اتیش گرفت ....تازه یه ماه نشده بود که فهمیده بودم به یکی از ارباب رجوهاش گفته بود که مجردم و از همسرم جدا شدم...و ئقتی من جریان و فهمیده بودم و تا پای دادگستری رفتم بهم گفته بود که من دارم اشتباه میکنم.در حالیکه اون خانم از تمام پیامهایی که بین خودش و همسرم ردوبدل شده بود برام اسکرین شات فرستاده بود.(ظاهرا اون دختر بیچاره هم بعد از اصرار مداوم همسرم قانع شده بود که مجرده و به هوای اینکه همسرم ازمن جداشده باهاش دوست شده بود)



    الان دیگه برام مهم نیس.میدونم همسرم فرد بیماریه که نمیتونه دست بکشه ازین رفتاراش و دروغها و عذرهای بدتر از گناهش

    الان مشکلم اینه نمیدونم چیکار کنم؟برای طلاق اونقدرا قوی نیستم.دلم نمیخواد برگردم خونه پدریم...شرمنده خونوادمم.نمیتونم تو چشماشون نگا کنم...اونها8 سال پیش به تصمیمم احترام گذاشتن و علیرغم تمام اختلاف فرهنگی و طبقاتیمون به ازدواجمون رضایت دادن.حتی بخاطر اینکه به همسرم فشار نیاد گفتن نمیخواد عروسی بگیری.مهریه من فقط 20 سکه اس بخاطر اینکه خونوادم اصلا به مادیات اهمیتی نمیدن.قصدم از ازدواج معامله نبود.درگیر ظواهر و مادیات نبودم.ملاکم رفتار و ارزشهای شخصیتی بود اما انگار اشتباه میکردم....همسرم عقده تمام روزهای نداری و کمبود محبتهای بچگیشو تو این چند سال سر من خالی کرد...انگار چون از صفر به جایی که هست رسیده ظرفیت و جنبه این موقعیت رو نداره...
    جنبه پول،ماشین و موقعیت شغلی،و حتی داشتن گوشی و شبکه های مجازی
    توروخدا بمن بگید من چیکار کنم؟

    چطوری قوی بشم؟اعتماد بنفسمو چطوری برگردونم؟تو طول تمام زندگی همیشه همسرمو به خودم ترجیح دادم برا همون از خودم فاصله گرفتم......
    راستی یادم رفت بگم حدسم از اصرار شوهرم برا موندنم تو زندگی اینه که چون من بخش بزرگی از کارهای همسرمو انجام میدم (همسرم بعد از دوسال اموزشگاه داری مجوز مدرسه غیردولتی رو گرفت و چون مجوز دخترانه بود تمام کارهای اداره مدرسه باالجبار بمن داده شده)واسه همین میدونه با رفتن من همه چی به هم میریزه و اوضاع کارش گره میخوره..
    راستشو بخواین من براش دقیقا مثل یه پادوام ....منو فقط بخاطر پیشبرد کاراش میخواد. واسه همینم طلاقم نمیده



    من چکار کنم.؟کمکم کنید......به مشاور هم مراجعه کردم اما حقیقتش دیگه شرایط پرداخت جلسات گرون مشاوره رو ندارم...تمام پس اندازمو برا جلسات مشاوره دادم...الان هیچی ندارم...داغون و خسته و مهمتر ازهمه بلاتکلیفم.....واقعا به کمک و راهنماییتون نیاز دارم......
    میخوام خودم زندگیمو بسازم اما افکار و تنشهای درونیم نمیذاره.فقط دلم میخواد بخوابم و به چیزی فکر نکنم.....
    اینک همه چیز را از نو می سازم.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    سلام خانومی ... خسته نباشی از همه تلاش هایی که برای زندگی ات انجام داده ای ، مطمئنم که این همه خوبی ها و گذشت ها در همین دنیا خیر و برکتش به شما بر می گردد ...نگران هیچ چیز نباش ... شما خیلی خوب از ابتدا تلاش کرده ای تا روند زندگی ات را به درستی مرتب کنی و خدا را شکر به سمت خوبی سوق بدهی .. اگرچه الان با مشکلاتی رو به رو شده ای ، اما مهم این هست که بدانی و مطمئن باشی که شما می توانی از پس مشکلاتت بر بیایی ( حالا این مشکل اصلاح همسرت باشه و ادامه زندگی با او / یا بدون اصلاح همسرت و ادامه زندگی با او / و یا در نهایت جدایی و طلاق)
    وقتی ایمان داشته باشیم که در راه درست هستیم و کاری و رفتاری رو نشان می دهیم که خداپسندانه هست ، مطمئن باش نیروی زیادی به کمک ما خواهد آمد
    عزیزم ، توی نوشته های پست شما ، نشانه های زیادی از خستگی و دلزدگی بود ، کاملا مشهود هست که فشار زیادی رو متحمل هستی و بار سنگینی رو بر دوش داری ...
    این رو بدون که هر انسانی وقتی تحت فشار باشه نمی توانه به خوبی تصمیم بگیره
    از عنوان تاپیک شما هم اینگونه بر میاد که سردرگم و کلافه هستی
    پیشنهاد می کنم ، کمی از همه مسائل فاصله بگیری ( فاصله ذهنی) اصلا به هیچ چیز فکر نکن ، حتی به چند ساعت بعد ، سعی کن به خودت استراحت بدهی ، به ذهنت ، به فکرت ... اجازه بده هوایی عوض کنی ، روحیه ای بگیری ، تا بتونی خیلی خوب صورت مساله را بیان کنی
    می دونم الان چی میخواهی و داروی دردت چی می تونه باشه ، ولی شرایط شما در حال حاضر فقط و فقط به استراحت نیاز داره تا بتونی خودت رو بازیابی (ریکاوری) کنی
    پس در گام اول اجازه بده کمی آرامش بگیری و خستگی ات بیرون بره
    بعد گام های بعدی رو ادامه بدهیم
    ===
    استراحت کن ، برو بیرون ، سینما ، تفریح ، برای خودت هدیه بخر ، یه شام دلپذیر درست کن یا برو رستوران ، با دوستانت یه گپ شاد و دوستانه داشته باش ، نقاشی بکش ، اگر می تونی یه مسافرت کوتاه برو ، یا حتی اگر تهران هستی ، تور تهرانگردی برو ، اگر شرایطش رو داری و اهلش هستی ، برو قم ، جمکران ، یه دعای توسل ، یه دعای ندبه و ...
    اگر با موسیقس ریلکس می کنی ، موسیقی ملایم گوش بده و برو پیاده روی ...
    کلا یه مقدار از فضای خسته و دلگیر خودت و همسرت فاصله بگیر ( نه اینکه قهر کنی پاشی بری ها !! منظورم این هست که در همین حال که در کنار همسرت هستی ، از فاز فکر کردن به غصه ها و چرا ها و چگونه ها بیایی بیرون و به چیز های خوب فکر کنی تا ذهنت آزاد بشه )

    گام اول رو خوب انجام بده تا گام های بعدی

  3. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    الهه آذر (چهارشنبه 08 دی 95), بارن (پنجشنبه 09 دی 95)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز با دو تا راه میتونید زندگیتونو بسازید

    اولی اینه که شوهر شما چیزی به نام حریم و نامحرم و عفت تو وجودش معنی نداره و تا وقتی اسیر نفسشه به هیچ عنوان شما براش جذابیتی نخواهید داشت و ایشون باید بدونند چارچوب خونواده چیه

    و راه دوم هم اینه که اگه دست از این کارهاشون برنداشتند میتونید با یه وکیل صحبت کنید و با پرینت گرفتن و ارائه مدرک ازشون شکایت کنید ..

    موندن شما تو این زندگی هیچ توجیهی نداره و به قول خودتون شما رو واسه اهدافش نگه داشته ..

    نظر مشاوری که رفتین چی بوده؟؟

  5. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    الهه آذر (چهارشنبه 08 دی 95), بارن (پنجشنبه 09 دی 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    سلام خانومی ... خسته نباشی از همه تلاش هایی که برای زندگی ات انجام داده ای ، مطمئنم که این همه خوبی ها و گذشت ها در همین دنیا خیر و برکتش به شما بر می گردد ...نگران هیچ چیز نباش ... شما خیلی خوب از ابتدا تلاش کرده ای تا روند زندگی ات را به درستی مرتب کنی و خدا را شکر به سمت خوبی سوق بدهی .. اگرچه الان با مشکلاتی رو به رو شده ای ، اما مهم این هست که بدانی و مطمئن باشی که شما می توانی از پس مشکلاتت بر بیایی ( حالا این مشکل اصلاح همسرت باشه و ادامه زندگی با او / یا بدون اصلاح همسرت و ادامه زندگی با او / و یا در نهایت جدایی و طلاق)
    وقتی ایمان داشته باشیم که در راه درست هستیم و کاری و رفتاری رو نشان می دهیم که خداپسندانه هست ، مطمئن باش نیروی زیادی به کمک ما خواهد آمد
    عزیزم ، توی نوشته های پست شما ، نشانه های زیادی از خستگی و دلزدگی بود ، کاملا مشهود هست که فشار زیادی رو متحمل هستی و بار سنگینی رو بر دوش داری ...
    این رو بدون که هر انسانی وقتی تحت فشار باشه نمی توانه به خوبی تصمیم بگیره
    از عنوان تاپیک شما هم اینگونه بر میاد که سردرگم و کلافه هستی
    پیشنهاد می کنم ، کمی از همه مسائل فاصله بگیری ( فاصله ذهنی) اصلا به هیچ چیز فکر نکن ، حتی به چند ساعت بعد ، سعی کن به خودت استراحت بدهی ، به ذهنت ، به فکرت ... اجازه بده هوایی عوض کنی ، روحیه ای بگیری ، تا بتونی خیلی خوب صورت مساله را بیان کنی
    می دونم الان چی میخواهی و داروی دردت چی می تونه باشه ، ولی شرایط شما در حال حاضر فقط و فقط به استراحت نیاز داره تا بتونی خودت رو بازیابی (ریکاوری) کنی
    پس در گام اول اجازه بده کمی آرامش بگیری و خستگی ات بیرون بره
    بعد گام های بعدی رو ادامه بدهیم
    ===
    استراحت کن ، برو بیرون ، سینما ، تفریح ، برای خودت هدیه بخر ، یه شام دلپذیر درست کن یا برو رستوران ، با دوستانت یه گپ شاد و دوستانه داشته باش ، نقاشی بکش ، اگر می تونی یه مسافرت کوتاه برو ، یا حتی اگر تهران هستی ، تور تهرانگردی برو ، اگر شرایطش رو داری و اهلش هستی ، برو قم ، جمکران ، یه دعای توسل ، یه دعای ندبه و ...
    اگر با موسیقس ریلکس می کنی ، موسیقی ملایم گوش بده و برو پیاده روی ...
    کلا یه مقدار از فضای خسته و دلگیر خودت و همسرت فاصله بگیر ( نه اینکه قهر کنی پاشی بری ها !! منظورم این هست که در همین حال که در کنار همسرت هستی ، از فاز فکر کردن به غصه ها و چرا ها و چگونه ها بیایی بیرون و به چیز های خوب فکر کنی تا ذهنت آزاد بشه )

    گام اول رو خوب انجام بده تا گام های بعدی
    سلام بالهای صداقت عزیز ..ممنونم که جوابمو دادین...راستش خودمم همش به این فکر میکنم که به خودم کمک کنم و حال خودمو خوب کنم.اما فکر و خیالات مداومم نمیذاره.سعی امو میکنم.به خودم خیلی بدهکارم...خیلی چیزها رو از خودم دریغ کردم بخاطر همسرم...مثلا با زحمت کلی پول پس انداز کردم که برا تولدش خوشحالش کنم.بعد واسه خرید چیزی برای خودم لنگ پول میشدم....همسرم هیچوقت این کارهامو نمیبینه....الان بیشتر ازین ناراحتم چون احساس میکنم حقم این نبود...من برا زندگیم چیزی کم نذاشتم.چه مسائل عاطفی.چه گذشت مالی .چه رسیدگی به خودم و جذاب بودن.....
    خیلی تحقیر شدم تو این سالها...جلو دوستامون بدترین حرفها رو بهم زده...بارها تو خیابون فحاشی کرده...البته میدونم خودمم مقصرم که اجازه چنین رفتارهایی رو بهش دادم.خیلی وقتها بخاطر اینکه تو اپارتمان ابروریزی نکنه سکوت کردم تا هرچقد میخواد سرم فریاد بکشه...بعد همه کارهاش با یه دلجویی کوجیکش همه چیو فراموش میکردم و دوباره باهاش خوب میشدم






    جوادیان عزیز ممنونم از اظهار نظرت...مشاورم بهم گفت که من اعتماد بنفس پایینی دارم و باید روی اعتماد بنفسم کار کنم.بهم گفت با تعاریفی که من از همسرم کردم مثل اینکه مثلاا گوشیشو با خودش تو حموم و دستشویی میبره یا همیشه برعکس میذاره تا من نبینم یا بیدار موندنش تا پاسی از شب و چت کردناش رفتار طبیعی نیس اما در کنارش بهم گفت تو هم دچار بدبینی هستی....ما تو شهر کوچکی زندگی میکنیم بخاطر اینکه ابروی شوهرم نره روم نشد بگم چه مدل اس ام اسهای سکسی رو تو گوشیش دیدم آخه این بدبینیه؟ این که باهم قرار میذارن فلان نوع پوزیشن رو دفه بعد اجرا کنن بدبینیه؟(خیلی عذر میخوام)


    مشاور دیگه ای بهم گفت راه خودتو سوا کن و قبل از جدایی حالت رو خوب کن..استقلال مالی پیدا کن و سعی کن اول ادم نرمالی بشی بعد تصمیم بگیر الان مشکل من همینه میخوام بشم الهه سابق....اما انقد اسیب دیده و زخمی ام که نمیتونم به خودم کمک کنم
    اینک همه چیز را از نو می سازم.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    ممنون از پاسختون

    منم با حرف مشاور دومی موافق هستم.. حالتون خوب میشه در صورتیکه بدونید خرابی حال شما بخاطر کسی هست که ارزشی براتون نذاشته و پس ارزشی هم نداره زندگیتونو بخاطرش خراب کنید..

    کم کم روحیتونو درست کنید و خودتونو برا زندگی جدید اماده کنید..

    اما در صحبتهاتون یک نکته ای وجود داشت که بهش اشاره میکنم..

    شما نوشتین بعد ازدواج شوهرتون تمایلی به نزدیکی نداشتن و با فیلم و غیره خود ارضائی میکردن.. ولی با زن های دیگه این رابطه رو ایجاد کردن , پس ممکنه در شما چیزی دیدن که رابطه با شما لذت بخش نبوده و کشیده شدن سمت زنهای دیگه..
    قسمت تاریکه مشکل شما در این جا نهفته شده .. نمیدونم در این مورد باهاش صحبت کردین یا نه , ولی فرموده بودین که براش همه جوره ارایش کردین و کم نذاشتین.. بار روانی این دوری کردن باید پیدا بشه

  8. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    الهه آذر (سه شنبه 14 دی 95), بارن (پنجشنبه 09 دی 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهه خانم....به عنوان یه خان متاهل نه یه کارشناس، همون قدر کار همسرتان عجیب هست که تحمل شما برام جای سوال داره.....مورد آخر پیامک همسرتان به پارتنر جنسی شون واقعا شوکه کننده است....برام عجیب هست تحمل و صبر شما...
    به نظر من البته حتما اول یه زمینه سازی با خانوادتون داشته باشید شخصی رو انتخاب کنید که دوز هیجانش کمتر هست مثلا برادر و ازش خواهش کنید در عین رازداری صبوری به خرج دهند تا این مسیر رو با آرامش طی کنید...
    آیه ی صریح قرآن هست که اگر اختلاف جدی شد جوری که زن و شوهر نتوانستند به یک نقطه مشترکی برسند دو نفر حکم از هر دو طرف تعیین کنند فقط تواین انتخاب حکم دقت کنید ....
    قبلش هم خیلی صریح و واضح خواستتون رو به همسرتان بگید و ازش بخواهید جدی پیگیری کنه و به روانشناس مراجعه کنند و اگر قبول نکنند تبعاتش رو حتما بگید....
    رابطه معنوی خودتون رو هم بیشتر کنید این مسیر چه سازش چه خدای نکرده جدایی روحیه قوی رو میخواد...براتون از خدا آرامش میخوام....

  10. 2 کاربر از پست مفید دنیای یاسی تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (پنجشنبه 09 دی 95), الهه آذر (سه شنبه 14 دی 95)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    ممنون از پاسختون

    منم با حرف مشاور دومی موافق هستم.. حالتون خوب میشه در صورتیکه بدونید خرابی حال شما بخاطر کسی هست که ارزشی براتون نذاشته و پس ارزشی هم نداره زندگیتونو بخاطرش خراب کنید..

    کم کم روحیتونو درست کنید و خودتونو برا زندگی جدید اماده کنید..

    اما در صحبتهاتون یک نکته ای وجود داشت که بهش اشاره میکنم..

    شما نوشتین بعد ازدواج شوهرتون تمایلی به نزدیکی نداشتن و با فیلم و غیره خود ارضائی میکردن.. ولی با زن های دیگه این رابطه رو ایجاد کردن , پس ممکنه در شما چیزی دیدن که رابطه با شما لذت بخش نبوده و کشیده شدن سمت زنهای دیگه..
    قسمت تاریکه مشکل شما در این جا نهفته شده .. نمیدونم در این مورد باهاش صحبت کردین یا نه , ولی فرموده بودین که براش همه جوره ارایش کردین و کم نذاشتین.. بار روانی این دوری کردن باید پیدا بشه

    خیلی ممنونم ازینکه جواب میدین در مورد علت دوری بارها و بارها ازش پرسیدم اما جواب درستی نمیده....
    میگه تو زن جذابی هستی.منم بهت علاقه دارم....خودم فکر میکنم ریشه این کارهاش در اعتیادش به دیدن فیلمهای پورنو از دوره نوجوونیشه.....جایی خوندم کسایی که عادت به تماشای پورن دارن تمایلی به همسرشون ندارن و برقراری رابطه با همسرشون براشون ارضا کننده نیست.....من درین مورد خیلی تلاش کردم.....اما شوهرم حاضر به همکاری نیس...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیای یاسی نمایش پست ها
    سلام الهه خانم....به عنوان یه خان متاهل نه یه کارشناس، همون قدر کار همسرتان عجیب هست که تحمل شما برام جای سوال داره.....مورد آخر پیامک همسرتان به پارتنر جنسی شون واقعا شوکه کننده است....برام عجیب هست تحمل و صبر شما...
    به نظر من البته حتما اول یه زمینه سازی با خانوادتون داشته باشید شخصی رو انتخاب کنید که دوز هیجانش کمتر هست مثلا برادر و ازش خواهش کنید در عین رازداری صبوری به خرج دهند تا این مسیر رو با آرامش طی کنید...
    آیه ی صریح قرآن هست که اگر اختلاف جدی شد جوری که زن و شوهر نتوانستند به یک نقطه مشترکی برسند دو نفر حکم از هر دو طرف تعیین کنند فقط تواین انتخاب حکم دقت کنید ....
    قبلش هم خیلی صریح و واضح خواستتون رو به همسرتان بگید و ازش بخواهید جدی پیگیری کنه و به روانشناس مراجعه کنند و اگر قبول نکنند تبعاتش رو حتما بگید....
    رابطه معنوی خودتون رو هم بیشتر کنید این مسیر چه سازش چه خدای نکرده جدایی روحیه قوی رو میخواد...براتون از خدا آرامش میخوام....
    دنیای یاسی عزیزم میدونم دلیل صبرو تحملم نشونه اختلالی در روان خودمه....شاید ناشی از اعتماد بنفس پایینمه...اما واقعا دلیل اصلیم اینه که نمیخوام شرمنده پدر و مادرم بشم....بعد این چند سال کجا برم؟چی بگم؟دست از پا درازتر؟با وجودیکه کار میکنم اما استقلال مالی ندارم..بعد از جدایی(چون کارم با کار شوهرم یکیه)درامدی ندارم.البته وضع مالی خانوادم خوبه..اما واقعا روم نمیشه با34 سال سن برم ازشون پول بگیرم؟من به همه این مسائل فکر میکنم...دلم میخواد روزی از همسرم جدا شم که لااقل بتونم از پس زندگی خودم بربیام.درامدی داشته باشم.قوی باشم...دلم میخواد طلاقم تو اوج قدرت و تواناییم باشه نه از سر بیچارگی و بدبختیم.....
    واقعا دلم میخواد قوی بشم..اما این افسردگی و رخوت بهم غالب شده....نمیدونم چکار کنم؟
    اینک همه چیز را از نو می سازم.

  12. 3 کاربر از پست مفید الهه آذر تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 14 دی 95), بارن (سه شنبه 14 دی 95), جوادیان (سه شنبه 14 دی 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با این ازدواج غلط افسرده و داغونم
    توسط raha69 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 خرداد 95, 22:49
  2. یک هفته از طلاقم میگذره خیلی داغون شدم
    توسط مینا 66 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 13 تیر 94, 22:36
  3. افکاری که از ذهنم بیرون نمیره و داره داغونم می کنه!
    توسط tonio_m2000 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 اردیبهشت 93, 13:44
  4. چی جوری با غول بدخوابی مبارزه کنم؟
    توسط سپیده سحر در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 91, 19:19
  5. داغونم کمکم نمی کنید؟
    توسط من تنهام در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 دی 91, 23:21

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.