به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array

    فراموشی لازم دارم...

    با سلام
    قبل از هر چیزی میخاستم بگم که من قدرت تصمیم گیری خوبی به نسبت دارم در کارهام (بغیر از ازدواج) و معمولا تصمیماتمو قاطع میگیرم.

    حالا داستانمو میگم. ما رفتیم برای امر ازدواج، جلسه اول برگزار شد و جلسات بیشتری برای آشنایی برگزار شد. ولی در نهایت بخاطر تفاوتهایی که بینمون دیدم، خودم قضیه رو کنسل کردم. حالا مشکل من:
    از همون اول به یکباره شک و تردید در مورد انتخابم اومد سراغم. گفتم خدایا آیا کار درستی کردم؟ به عقلم رجوع میکردم و دوباره عقلم اکی میداد و میگفت درست انتخاب کردی. ولی دوباره خاطرات صحبتها و رفت و آمدها میومد توی ذهنم و دوباره این سوال که آیا دوباره درست انتخاب کردم؟ باز عقل میگفت درست انتخاب کردی و این سیکل معیوب ادامه داشت تا چند روز تا بالاخره بهتر شدم.
    یه چند مدتی گذشت، و همه چی نسبتا اکی بود. اما دوباره این سیکله اومده سراغم. هی خاطرات صحبتها و رفت و آمدها میاد توی ذهنم و اذیتم میکنه (با اینکه هیچ رابطه احساسی با طرف نداشتم و صرفا صحبتهای عقلانی و منطقی بوده) و هی عقله میگه درست انتخاب کردی.
    دوستانی که تجربه مشابه داشتن، میشه بگن چیکار کنم که از این فکرا رهایی پیدا کنم؟ (اینو بگم که عقلم میگه انتخابت درست بوده و برگشت به این قضیه کار درستی نیست). من زمان دادم به این قضیه و سرمم نسبتا گرمه، ولی خاطرات اذیتم میکنه و همچنین دودلی (دودلی که از نوع موقته و عقل سریع جوابشو میده).

    مشابه تاپیک من یه تاپیک دیگه دیدم:
    http://www.hamdardi.net/thread-16620.html
    ویرایش توسط gholam1234 : چهارشنبه 24 اردیبهشت 99 در ساعت 21:21

  2. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), شمیم الزهرا (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 22:05]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,561

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام آقا غلام گل

    من به شخصه خیلی چیز ها از شما یاد گرفتم.

    چه کار خوبی کردی اومدی تاپیک زدی،

    ولی خیلی کم توضیح دادی، الان به اطمینان رسیدی که به درد هم نمی خورید و نیاز به فراموشی داری؟

    یا نیاز داری ببنیی تصمیم درستی گرفتی یا نه؟

  4. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (چهارشنبه 24 اردیبهشت 99), wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    قربونت برم mvaz عزیز مخلصم. حالت اول. یعنی مطمئنم که تصمیم درست گرفتم. ولی هر بار به محض اینکه مکالمات و خاطرات میاد سراغم، شک و تردید هم میاد باهاش، میگه درست تصمیم گرفتی یا نه؟ در نهایت عقلم میگه آره درست تصمیم گرفتی. یه حالت چرخه ای پیدا کرده ذهنم.
    نمیدونم متوجه شدین یا نه... جزئیات هم متاسفانه نمیتونم بگم شرمندتم.
    باز هم میخام از اون راهنماییهای قشنگتون من رو مستفیض کنین.

  6. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 22:05]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,561

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    یه سری احساسات طبیعیه، اگر وجود نداشته باشه باید نگران شد.

    ما انسان ها، علاوه بر عقل و منطق، احساسات و عواطف هم داریم، این احساسات ما در اینجور مواقع درگیر می شن، هر چی بیشتر درگیر بشوند، سخت تر دل میکنند.

    کار درست همون بوده که شما انجام دادی، یعنی نگذاشتی این احساسات زیاد درگیر بشه.

    از طرفی باتوجه به مطالعات و آگاهی هایی که داری، احتمال خیلی زیاد تصمیم درستی گرفتی، ( هرچند کنجکاوی ام هی میگه به آقا غلام بگو چه تفاوت هایی دیدی که گفتی قضیه منتفی)

    ممنون بابت معرفی تاپیک حامد 65،

    جواب نحوه فراموشی در اون تاپیک اومده بود

    این شعر هم خیلی جالب بود

    سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل *** بيرون نمي توان كرد الا به روزگاران

  8. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    یه سری احساسات طبیعیه، اگر وجود نداشته باشه باید نگران شد.

    ما انسان ها، علاوه بر عقل و منطق، احساسات و عواطف هم داریم، این احساسات ما در اینجور مواقع درگیر می شن، هر چی بیشتر درگیر بشوند، سخت تر دل میکنند.

    کار درست همون بوده که شما انجام دادی، یعنی نگذاشتی این احساسات زیاد درگیر بشه.

    از طرفی باتوجه به مطالعات و آگاهی هایی که داری، احتمال خیلی زیاد تصمیم درستی گرفتی، ( هرچند کنجکاوی ام هی میگه به آقا غلام بگو چه تفاوت هایی دیدی که گفتی قضیه منتفی)

    ممنون بابت معرفی تاپیک حامد 65،

    جواب نحوه فراموشی در اون تاپیک اومده بود

    این شعر هم خیلی جالب بود

    سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل *** بيرون نمي توان كرد الا به روزگاران

    ممنونم. میخاستم ببینم این چرخه طبیعی هست؟
    راهکارهایی مثه stop ذهنی رو امتحان کردم، ولی برام جواب نداد. ناخودآگاه میاد توی ذهنم. سرمم نسبتا گرمه. ولی نمیدونم چرا این فکرها میاد توی سرم

  10. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 22:05]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,561

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    آقا غلام

    فراموش کردن، برای اینجور اتفاقات در کوتاه مدت شاید کمک بکنه ولی در بلند مدت خیر.

    این اتفاق بخشی از زندگی شما بوده، هست و خواهد بود. باید بپذیری این آشنایی برای شما رقم خورده.

    در این آشنایی شما تجارب و مهارت هایی کسب کردی، قطعا از این رابطه چیز هایی یاد گرفتی، شناخت ات از خودت بالا رفته.

    پس فراموشی کار درستی نیست، مثل این می مونه که بگیم من سال چهارم دبستانم رو که نمرات خوبی نگرفتم رو میخواهم فراموش کنم.

    بهترین کار مدیریت احساسات هست، باید احساسات خودت رو تحت کنترل در بیاری، هر چی از این رابطه بیشتر فرار کنی، بیشتر میاد سمتت. باید با این قضیه رفیق بشی،

    باهاش حرف بزنی، در موردش اندیشه کنی، در نهایت بندازیش رو روال زندگی که این بخش از زندگی بره در آلبوم خاطراتت.

    وقتی به عقل و منطق و از همه مهمتر به خدا توکل میکنیم، تا آخرش باید این راه رو ادامه بدیم، از خدا بخواه کمک ات می کنه و در دجه بعدی عقل ات رو بیار جلو این پرونده رو ببنده، به طور ریشه ای، نه فقط اینکه ما به درد هم نمی خوریم و تمام، وقتی ریشه ای حلش کردی، احساسات چند باری فشار میاره، ولی دیگه میبینه زورش نیمیرسه.


    نکته بعدی که وجود داره، هدف و شناخت از خودت هست.

    توجه کردن به اهداف زندگی و نقاطی که قراره برسی این قضیه رو برات سهل تر میکنه.

    مثلا یکی میگه من هدفم داشتن همسری با فلان مشخصاته، در فرآیند خواستگاری ها، تا مطمئن نشده فرد مورد نظر نیست، مثل کاری که شما کردی اجازه وابسته شدن رو نمی ده. اگر هم اندکی احساسی شد، هدفش بهش گوشزد میکنه که این ماجرا تموم شده و من برای هدفم باید قوی باشم.


    یادمه از خانم مصباح الهدی چند باری نام بردی!

    ایشون یه برادری داشتن که به خواستگاری که می رفتن و اگر جواب مثبت نمیشد، دو رکعت نماز می خوندند و از خدا تشکر می کردند برای این نشدن و برای اون دختر هم دعا میکردند عاقبت اش به خیر یشه.
    خانم مصباح میگفتن این سلوکش باعث میشد که خیلی قوی بشه در این قضیه ها.

  12. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (چهارشنبه 24 اردیبهشت 99), wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), سحر بهاری (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    خیلی ممنون از پاسخت mvaz جان، نگاه قشنگ و جالبی داشتی به این قضیه. با حرفات به این قضیه نگاه میکنم، یه مقدار آرامش پیدا میکنم حقیقتش (من اعتماد به نفسم بد نیست، ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم!).
    این یاداوری خاطرات برام اتفاق می افته و امیدوارم که باز مثه قبلا کمتر بشه. علاوه بر اینا بعضی وقتا به ذهنم میاد که اگه کنسل نکرده بودیم، چه اتفاقی می افتاد........ واقعا این حس و حال لعنتی شاید خیلی قابل وصف نباشه.
    باز ممنون که اومدی نظر دادی.

  14. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), wisdom (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    اگه درست فهمیده باشم به نظر من اصلا مهم نیست و طبیعیه. ادم سالها بعدشم یک سری خاطرات تو ذهنش مرور میشه از خواستگاری ها که ذره ای نه محبتی بوده نه مقایسه ای نه هیچی. بلاخره خاطرات زندگیه دیگه میادو میره

  16. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), Mvaz (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    دو مطلب در مورد شما باید عرض کنم؛

    * بنظرم تصمیم این که چه فردی گزینه مناسبی برای شماست یا نه، نیازمند اینه که به سطح مناسبی از خودآگاهی ، اطلاعات درست درباره ازدواج و ... برسید، اگر اینها ناقص باشن تصمیمات نهایی شما میتونه از عوامل دیگری همچون خواسته و نظر دیگران، ترس از‌ تنهایی و... متاثر بشه و در نتیجه پس از اخذ تصمیم دچار برخی تفکرات بشین.
    یادم هست در تاپیکهای قبلی این بحث رو داشتیم ( مسئله ی خرد جمعی ) و من اونجا هم مطالبی عرض کردم .


    * از طرفی من فکر میکنم تفکرات سخت گیرانه یا ناقصی در شما وجود داره که در نتیجه این تفکرات هم میتونه به طریقی دیگر باعث خطا در شناختتون بشه و محصولش تصمیمات ناقص و در نتیجه تأخیر در ازدواجتون بشه، مثل ( قراردادهای ذهنی ، تفکرات دو قطبی، استدلال های هیجانی، بزرگ نمایی های بیش از حد، تعمیم افراط گونه، ذهن خوانی و ... )


    شما باید ریشه یابی و درمان کنین که بعد از اخذ تصمیم به گذشته بر نگردین، ( در حالی که بیان میکنین هیچ احساسی هم در کار نبوده ... یکسری رفت و آمد که برای هر کسی پیش میاد چه دختر و چه پسر )

    شما اگر از تفاوت هایی که با خانم مد نظر حسش کردین و مواردی که باعث شد این جریان خواستگاری رو متوقف کنین بنویسین شاید بتونیم در رسیدن به جواب قانع کننده یاریتون کنیم.








  18. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), Mvaz (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), Pooh (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام اقا غلام
    به عنوان کسی که تو زندگیم چند بار با فراموش کردن دست و پنجه نرم کردم، میخواستم یه چیزی بگم.

    اول اینکه با حرفهای سحر کاملا موافقم. با دقت بخونید.


    یک چهارچوب برای ملاکهاتون داشته باشید که واقعا بر اساس ارزشهایی که بهش باور دارید. اگر کسی خارج از این چهارچوب بود خیلی راحت بذاریدش کنار. اما در محدوده داخل این چهارچوب انعطاف داشته باشید به این صورت که زمان بیشتری برای شناخت بذارید ولی نه وسواس گونه.


    ازدواج هم یک ریسکه. اما با شناخت خودمون و تعیین چهارچوب و معیارها میتونیم خیلی این ریسک رو کم کنیم.

    مثلا من میخوام ازدواج کنم. .... تا اینجا هر دختری روی کره زمین میتونه احتمال انتخاب داشته باشه
    بعد میام میگم خب میخوام ایرانی باشه.... خیلی گزینه ها حذف میشن و فوکوس من دقیق تر میشه.
    بعد میگم میخوام در این محدوده سنی باشه.... باز فوکوسم قویتر.
    میخوام مذهبی باشه... باز خیلی گزینه ها حذف. میشن
    میخوام فلان اخلاق ها رو نداشته باشه.... باز دقیق تر میشه

    تا اینکه اونقدر فوکوسم دقیق بشه که برسه به اون محدوده ای که من میخوام و از این بین انتخاب میکنم.

    نمیدونم چند سالتونه. ولی شما پسرا که کارتون خیلی راحتتر از یه دختره. میتونید برید سراغ همون محدوده ای که میخواید. ولی دختر مجبوره صرفا فقط خواستگارهایی که میان رو بررسی کنن.


    ضمن اینکه فراموش کردن، چیزی مقطعی نیست. به مرور پیش خواهد اومد و اگر وقتتون پر باشه از چیزهایی که براتون مهم هست و برنامه ریزی کنید برای وقتتون، این روند فراموشی هم سریعتر اتفاق خواهد افتاد.

  20. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), Mvaz (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99), سحر بهاری (پنجشنبه 25 اردیبهشت 99)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.