به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array

    از خواسته هام وتلاش هایی که کردم خیلی زود میگذرم . چکار کنم؟؟

    دوستان عزیزم سلام
    راستش من ی مشکل بزرگ دارم که نمیتونم چه جوری حلش کنم؟
    من نمیتونم درست و خوب با آدمها حرف بزنم و خیلی وقتها از چیزایی که خیلی زحمت کشیدم به راحتی میگذرم و نمیتونم حقمو بگیرم.
    بزارید ی نمونه براتون مثال بزنم
    من 33 ساله هستم
    دو سال پیش بعد از 10 سال شریک کاری بودن با خواهرم چون من عقد کرده بودم و قصد شروع زندگی مشترک رو داشتم خواهرم همین موضوع رو بهانه کرد که بعد از ازدواجت نمیتونی مثل قبل کار کنی و این مدت هم تنهایی کار کرده و خسته س و تصمیم داره با یکی از دوستاش که اونم چند سالی هست مشغول بکار هست شریک بشه و بدون اینکه نظر من رو بخواد صحبت های نهایی رو با دوستش کرد و بعد از چند ماه استراحت با اون خانم شریک شد.
    پروانه تاسیس و مدارک همه بنام خواهرم بود و من فقط شریک سرمایه و کار بودم.
    تو این گیر و دار من با شوهرم به مشکل خوردم و برای جدایی اقدام کردم. بعد از ی مدتی خواهرم انگار احساس کرد که کار خوبی نکرده با بهانه های مختلف و اینکه ما هنوز شریک سرمایه هستیم و بیا اونجا کار کن میخواست منو برگردونه . من دو سه ماهی بخاطر نداشتن نیرو کار ورزیده کمکش کردم اما بعدش هرچی اصرار کرد و خواست من برم من دیگه قبول نکردم و فقط ازش خواستم هرموقع شرایط مالیش خوب شد سهم منو از اون شراکت قبلی پرداخت کنه.

    بهم خیلی برخورده بود و توقع همچین رفتاری از خواهرم نداشتم.

    اما حالاها احساس میکنم اشتباه کردم و نباید انقدر زود و بدون هیچ حرفی کارمو رها میکردم.

    گاهی وقتها حس میکنم بیش از انداره منفعل هستم و کسی منو اصلا حساب نمیکنه .
    این بدترین موردش بود اما اتفاقات دیگه هم برام افتاده که کنار کشیدم

    اما نمیدونم واقعا رفتار درست در این مواقع چیه؟؟

    میخوام تغییر کنم میشه دوستان راهنمایی کنند

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array

    سلام

    بنظر میرسه مشکلتون درباره مسئله ی کاری از انفعال نیست بلکه شما اگر در باره این موارد آگاهی های خودتون رو بالا ببرید و از راه درستش وارد بشین حقتون تضییع نخواهد شد. در شراکت با خواهرتون باید قبلش با یک مشاور حقوقی صحبت میکردین تا این مشارکت یک حالت قانونی بخودش بگیره و در نهایت خواهرتون مجبور باشه طبق قانون پیش بره . ( البته قدری برای من مبهم هست چقدر طبق مسائل حقوقی پیش رفتین )


    شما میتونین مثال های دیگری برای ما بزنین که فکر میکنین در اون بخش ها منفعل بودین؟





  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها

    سلام

    بنظر میرسه مشکلتون درباره مسئله ی کاری از انفعال نیست بلکه شما اگر در باره این موارد آگاهی های خودتون رو بالا ببرید و از راه درستش وارد بشین حقتون تضییع نخواهد شد. در شراکت با خواهرتون باید قبلش با یک مشاور حقوقی صحبت میکردین تا این مشارکت یک حالت قانونی بخودش بگیره و در نهایت خواهرتون مجبور باشه طبق قانون پیش بره . ( البته قدری برای من مبهم هست چقدر طبق مسائل حقوقی پیش رفتین )


    شما میتونین مثال های دیگری برای ما بزنین که فکر میکنین در اون بخش ها منفعل بودین؟







    سحر بهاری عزیز ممنون از شما
    راستش مشکل من ربطی به قانون نداشت چون ما شراکت نامه محضری و قانونی داشتیم
    اما من هیچ وقت نمیخواستم و نمیخوام که از طریق قانون وارد بشم چون این کار اصلا پسندیده نیست .
    بیشتر منظورم این بود که چه جوری آدم میتونه درست و جراتمندانه بخاطر خواسته هاش بجنگه و حرفشو بیان کنه؟

  4. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    بله خیلی خوب / خواهش میکنم

    بحث جرأتمندی چیزی هست که نیاز به توضیح و تمرین داره. من لینک هایی معرفی میکنم که کلیک کنید و بخوانید ؛



    http://www.hamdardi.net/thread-10721.html

    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html

  5. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    mina_ (یکشنبه 04 خرداد 99)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    من مطالبی که معرفی کردید رو خوندم بسیار مفید بود .

    اما به نظر شما من چه جوری میتونستم کارمو رها نکنم وقتی خواهرم دیگه تمایلی به همکاری با من نداشت و نمیخواستم از مراجع قضایی هم اقدام کنم
    چه رفتاری باید نشون میدادم؟

  7. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    ۱.
    باید اعتماد ایشون رو جلب میکردین که ‌پس از ازدواج طبق برنامه برای کارتون مثل سابق وقت خواهید گذاشت. ( یعنی برنامه ریزی برای اون تایم ازدواج و برنامه ریزی برای شروع کارها بعد از ازدواج )← شفاف سازی

    ۲.
    توضیح میدادین که وقتی وارد این شراکت شدین شما هم اهدافی برای خودتون در نظر گرفتین و از طرفی چون زمان و انرژی هم گذاشتین خروج فیزیکی از اون برای شما قابل قبول نیست.


    ایشون هم وقتی متوجه مصمم بودن شما میشدند یا طبق قانون شراکت رو تمام میکردن یا مجبور بودن سخنان شما رو بپذیرن و به نظر شما احترام بگذارن.

    این همون جرأتمندیست یعنی بیان خواسته ها، احساسات، افکار، عقاید و ... با رعایت احترام بدون پرخاش یا انفعال.


    برای کارتونم بنظر میاد شما هم بتنهایی مهارت هایی دارین و از طرفی سرمایه هم هست. اگر فکر میکنین اون اعتماد بنفس لازم رو هم دارین هر وقتی خواهرتون پول رو دادن، خودتونم شاید بتونین در مسیر جدیدی قرار بگیرین و شما هم مستقل عمل کنین. در این راه کمک از نظر کارشناسان اون حوزه میتونه خیلی بشما کمک کنه و ما هم اگر سؤالی داشته باشین که مربوط به مسائل فردی باشه در خدمتتون هستیم.



  8. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    mina_ (یکشنبه 04 خرداد 99)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سحر بهاری عزیز ممنونم خیلی خوب بود

    راستش من مورد 1 رو بهشون گفتم و توضیح دادم که از کارم نمیزنم اما در رابطه با مورد 2 هیچ صحبتی نکردم و حس کردم که خودش این موضوع رو میدونه که من 10 سال عمر و سرمایه مو گذاشتم و حق دارم که به کارم ادامه بدم اما از اونجایی که من به شدت حساس هستم و نمیتونم حرفمو چندین بار تکرار کنم ناراحت شدم و کنار کشیدم . و این بزرگترین مشکل من هست که نمیتونم محکم و قاطع حرفمو بزنم و انگار چیزی رو حق واقعی خودم نمیدونم که به راحتی کنار میکشم.

    در رابطه با موضوع مستقل شدن ، بله من هم مهارتهای زیادی دارم هم سرمایه که بتونم جدا فعالیت کنم اما خب به دلیل شرایط زندگیم که در حال جدایی از همسرم هستم این روزا تمرکز لازم ندارم و فعلا دارم با کلاس رفتن روزها رو سپری میکنم.

    البته خواهرم بخاطر اینکه خودش فهمیده نباید اینکار رو بامن میکرد خیلی اصرار داره که من به کار برگردم اما خودم نمیخوام چون قبلا در محیط کار شریک بودم و جایگاهی داشتم اما الان اگر برگردم فقط ی نیروی کاری هستم . اما به نظر شما برگشت به کارم به عنوان ی نیروی کاری با توجه به شرایط روحی و بیکاری من مناسب است یا نه ؟

  10. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    از من بپرسی ، می گم با خانواده و آشنا شراکت نکن ، حتی معامله هم نکن ==== کاملا نظر شخصی من هست و هیچ ربطی به اصول روانشناسی و حقوقی و شراکت نداره

    واسه اینکه به خاطر آشنایی و فامیلی خیلی مسائل کاملا باز و شفاف نمیشه چه کاری ، چه مالی و حتی احساسی ... مسلما اگر طرف شما خواهرتون نبود برخورد شما جور دیگه ای رقم می خورد و از طرف خواهرتون اگه دوستش می خواست ازدواج کنه ، جور دیگه ای رفتار می کرد .....



    ===============
    نوشتی
    به شدت حساس هستم و نمیتونم حرفمو چندین بار تکرار کنم ناراحت شدم و کنار کشیدم

    خودت مشکل خودتون رو پیدا کرده اید ... حساسیت زیاد ... خوب عزیزم شما به جای منطق رفتی پی احساس ... احساس خوبه ها خیلی هم عالیه ، اگه احساس نباشه که اصلا زندگی دوزار نمی ارزه
    منتها احساس رو باید رامش کرد و با منطق همراهش کرد تا درست نقش خودش رو بازی کنه

    شما خیلی زود بهت برخورده ، احساساتی شدی ، قضیه رو ول کردی ، آزرده شدی ، رفتی کنار

    یه توصیه کوچولو می کنم ، خواهرت رو ببخش واسه همه احساسات ناخوشایندی که در ایجادشون در شما نقش داشته ... از روی ناآگاهی و ندانستن بوده ... منطق و احساسات رو باهم ترکیب کن و با خواهرت حرف بزن ... بعدش سعی کن به یه تصمیمی برسی که هم خودت راضی باشی و خوشحال و هم خواهرت خوشحال بشه
    من نمی گویم شراکت بکن یا نکن تصمیمش با شخص خود شما هست
    اگه می خواهی آرامش داشته باشی ، در هر کاری سعی کن سطح توقع ات رو از آدم ها بیاری پایین ... اینکه در قبال رفتار خوب و درست شما ، طرف مقابل چه رفتاری می کنه نباید روی شما و رفتار صحیح شما اثری داشته باشه ...
    موفق باشی گلم

  11. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    mina_ (یکشنبه 04 خرداد 99), سحر بهاری (دوشنبه 05 خرداد 99)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    بالهای صداقت عزیز خیلی خیلی خوشحالم که برای من نوشتید
    راستش من اصلا از خواهرم دلگیر نیستم همون روزهای اول بخشیدمش و براش حسابی آرزوی موفقیت کردم و کمکش هم کردم چون اگر هم من این همه سال کار کردم از حمایت های خواهرم بود که تونستم به خیلی چیزا برسم.

    کلا آدم پر توقعی هم نیستم بیشتر از خودم ناراحتم و اینکه چکار باید بکنم تا بتونم انقدر زود از چیزهایی که سالها براش تلاش کردم و زحمت کشیدم دست نکشم و کوتاه نیام و باور کنم که این حق من هست و کسی نباید از من بگیره.

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,974
    سطح
    50
    Points: 5,974, Level: 50
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 176
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    24
    Array
    ی مطلبی رو میخوام بگم که میدونم جاش اصلا توی این موضوع نیست اما بیشتر جنبه دردودل داره .
    راستش دوستان من وقتی زندگی های بقیه رو میخونم و سختی هایی که کشیدن و تلاش هایی که کردن تا از همسرشون جدا نشن همش حس میکنم من تلاش زیادی نکردم و به راحتی به فکر جدایی رسیدم و این ذهنمو به شدت درگیر کرده .
    به نظرتون واقعا تا کجا باید برای حفظ زندگی مشترک جنگید؟؟؟!!


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.