به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 خرداد 93 [ 22:50]
    تاریخ عضویت
    1392-8-14
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    489
    سطح
    9
    Points: 489, Level: 9
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دو راهی بین "هیجان"و "آرامش(لطفا کمک کنید!)

    سلام
    من دختری 25 ساله هستم دانشجوی فوق لیسانس و ازخانواده ای خوب و نسبتا سطح بالا
    حدود 3ماه پیش خواستگاری برایم پیدا شده که دندانپزشک هست و خونواده خوبی داره و خودش هم آدم سالم و خوب و با اعتقادیه.مدتیه که به علت اینکه ایشان در تهران مشغول خواندن تخصص هست بیشتر تلفنی در ارتباط هستیم.و حضورا جمعا 4 بار همدیگه رو دیدیم.مشکل من اینه که هنوز به این آقا علاقه خاصی پیدا نکرده ام و این داره خودم رو آزار میده.مرتب برای همه چیزش ایرادمیگیرم.از ظاهرش گرفته تا طرز حرف زدنش.اصلا دلم براش تنگ نمیشه و زیاد دوست ندارم راجع بهش فکر کنم .قیافه اش زیاد به دلم ننشسته و نمیتونم همچین چهره ای رو توی عکسهای نامزدی یا عروسی کنار خودم تصور کنم. ولی همه خانواده و اطرافیان از تردید من در مورد این ازدواج انگشت به دهان موندن،همونطور که ممکنه خیلی از شماها هم همین حس رو داشته باشید و بگید یک دکتر با این خصوصیات!این دختر حتما دیوانه است!خودم هم نمیدونم شاید به واقع دیوونه باشم اما تو دلم نمیره!.حس میکنم نقطه مشترکی باهاش ندارم در ضمن هنوز هیچی نشده و من هنوز جواب قطعی به این آقا ندادم ولی ایشون طوری رفتار میکنه انگار من زنش هستم!با اینکه ظاهرا آدم مذهبی هست و نمازش ترک نمیشه ولی دفعه دومی که با هم ملاقات داشتیم دست منو میگرفت و سعی میکرد منو بغل کنه یا یه جوری خودشو بهم بچسبونه!جلوی من روی در بایستی نداره و حتی وقتی میاد خونه مون ممکنه با زیرشلواری و زیرپوش بیاد جلوی من!توی حرف زدنش هم گهگاهی حس میکنم هنوز هیچی نشده بهم حس مالکیت پیدا کرده و حتی امر و نهی میکنه.
    حس میکنم به من وابسته شده تا حدودی و بدتر از همه اینه که از من هم توی این موقعیت انتظار ابراز علاقه متقابل داره!
    ولی در عوض آدم مهربون و با محبت ،تحصیل کرده و منطقی هست و با مساءل عاقلانه و صبورانه برخورد میکنه طوری که حس میکنم کاملا به بلوغ فکری رسیده و مردیه که میشه بهش تکیه کرد.تصور میکنم با این مرد به نوعی"آرامش"خواهم رسید ولی از طرفی با مرد رویاهام و شخصیتی که تصور میکردم بهش علاقه مند بشم و ازدواج کنم خیلی فاصله داره و گرچه آرامش رو تجربه خواهم کرد ولی مطمءنا "هیجان"یک زندگی پر شور رو که توش احساس خوشبختی کنم بهم نخواهد داد.اینو میگم چون میدونم که آدم عاشق پیشه ای هستم و مادیات تا جایی که یادم میاد برام ارزش فوق العاده ای نداشته و از زندگی مشترک بیشتر به مچ بودن با طرف مقابلم و عشق فکر میکردم.
    اگر این خواستگار رو رد کنم مطمءنم بعدا هم اگر خواستگاری داشته باشم از هر لحاظ با این آدم مقایسه اش میکنم و شاید دیگه ازدواج نکنم!
    ااگه ممکنه کسایی که از این خط گذشته اند،ازدواج کرده اند !تجربه مشابهی داشته اند یا هر کس دیگه ای هر فکری که در این مورد میکنه بهم بگه چه کار باد بکنم؟بمونم منتظر روزی که اتفاقی بیفته و مهرش به دلم بشینه یا بی خودی خودم و بقیه رو توی بلاتکلیفی نذارم؟
    لطفا همه نظر بدین

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1392-8-17
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    627
    سطح
    12
    Points: 627, Level: 12
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 14 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من که کاشناس نیستم

    ولی هنوز زیر یک سقف نرفته اصلا ازش خوشت نمیاد

    بقیه با کلی ذوق و شوق میرن خونه بخت میشه اون شما که اینطوری شروع کردی چه پایانی خواهی داشت

    به نظر من در مورد عامل دوست داشتن باید اعتدال داشت

    نه اینکه بگی فقط موقعیت شغلی مهم هست و دوست داشتن ایجاد میشه !

    و نه اینکه بگی فقط دوست داشتن مهمه و بقیه مسائل خود به خود جور میشه !

    نظری نمیدم که باهاش ادامه بدی یا نه چون کارشناس نیستم {تاکید}

    ولی الان تو دوران آشنایی دلت براش تنگ نمیشه زیاد جالب نیست

    دست شما رو هم به زور نباید بگیره

    باید محترمانه درخواست کنه اگر شنا شدیدا مخالف بودید این کار که باعث ناراحتی شما میشه انجام نده

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 آذر 92 [ 07:51]
    تاریخ عضویت
    1392-4-01
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همیشه یه جای زندگیت میلنگه.
    اینو حس کردم که میگم.
    منم دنبال عشق و شور و هیجانش بودم اما کاملا برعکس ازدواج سنتی‌ای داشتم با یه آدم منطقی و پشتیبان.
    لحظاتی هست که تو زندگی به این میرسم که ای کاش با عشق ازدواج کرده بودم مخصوصا ووقتایی که یه کوچولو اختلاف نظر پیدا میشه
    اما حس آرامشی که با ازدواج با یک مرد منطفی،صبور،پشتیبان و مهربون به آدم دست میده
    با هیچ شور و هیجانی قابل وصف نیست.
    چون تو زندگی خیلی وقتا اتفاقاتی می افته که آدم احتیاج به یه همراه داره نه کسی که بهش هیجان بده.
    اینو بهش اطمینان داشته باش که دوست داشتن برتر از عشق است.
    درهرحال از خدا میخام هرچی برات خیره همون پیش بیاد عزیزم

  4. کاربر روبرو از پست مفید "باران آرام" تشکرکرده است .

    tamanaye man (پنجشنبه 23 آبان 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 خرداد 93 [ 22:50]
    تاریخ عضویت
    1392-8-14
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    489
    سطح
    9
    Points: 489, Level: 9
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم دوست عزیز.
    یاد فیلم "چهل سالگی "می افتم...فیلم زیاد جالبی نبود ولی این تیکه اش خوب یادم مونده که لیلا حاتمی میگه:یه موج سوار وقتی یه موج بلند رو میگذرونه خیلی احساس هیجان میکنه ولی این حس قابل مقایسه نیست با حس آرامشی که موقع رسیدن به ساحل بهش دست میده.
    شاید بهتر باشه برای رسیدن به آرامش توی زندگیهامون دور یک سری هیجانات رو خط بکشیم چون خیلی وقتها هردوش با هم نمیشه!
    باز هم از اینکه راهنمایی کردید ممنونم و براتون آرزوی بهترینها رو دارم

    - - - Updated - - -

    به نظر شما دلایلم برای علاقه مند نشدن کافیه؟فکر میکنید چون از هم دور هستیم و روابط محدودتره این اتفاق افتاده و با گذشت زمان علاقه به وجود میاد؟یا اینکه چون تا حالا علاقه پیدا نکرده ام پس امکان نداره بعدا علاقه مند بشم؟

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    25
    Array
    با سلام
    به نظرمن ترديد ودودلي دراين مواقع کاملا منطقي ست ولي نداشتن هيچ علاقه وميلي خيلي خوب نيست زندگي دو بال داره يکي اش ميل وعلاقه وعشق هست وديگري عقل وشعور ومنطق .... عاقلانه رفتارکردن وفهم وشعور ويا داشتن موقعيت اجتماعي خيلي خوبه ولي نداشتن عشق وعلاقه اون گرمي وحرارت رو نداره نميشه تصورکردد که تحمل دوري ازهم به دليل مسائل کاري ويا عدم ابراز عشق وعلاقه وشوروحال ويا برق عاشقي درنگاه هاي طرفين ميتونه جاش رو با صبر ومتانت ومنطق جبران کنه .... به نظر من هردوشون لازمه نه عشق بي منطق جواب ميده ونه عقل بي عشق نشاط لازم خواهد داشت .... بگردين نکات مثبتي ازجهت خودتون درايشان پيدا کنين اونقدر هم سن ايشون بالا نيست که هيچ شور وحالي نداشته باشه واگه بازم خيلي جذابيتي براتون ايجادنميکنه بيشتر فکرکنين چون ميخواهين اين قيافه ورفتار وآداب ومنش رو بپذيريد....!

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 آذر 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-8-21
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    59
    سطح
    1
    Points: 59, Level: 1
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    5

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    افراد زیادی با علاقه شروع میکنن و بعدش میگن علاقه کمرنگ شده ولی شما
    به نظرم پول و تحصیل و ..... یک طرف و مهمه و ملاک بعضی ها ولی باید ته دلتون یه لرزش خفیف باشه
    تا اخر عمر که نمیتونید خودتون رو بخورید با این حرف که همه چیش خوبه ولی من دوسش ندارم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ایا برای تامیین اینده ام…"""…… بیمه عمر ……"" تصمیم و گزینه درستی هست؟؟؟
    توسط عروس خوشبخت در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 اسفند 95, 21:30
  2. "چادر" بهتر است از "مانتو"، ولی همسر آدم باید به دل هم بنشیند!
    توسط PesareGol در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مهر 93, 14:12
  3. توصیه نوروزی یک روانپزشک: نه "چاقی" خانمها را به روی شان بیاورید، نه "کچلی" مردها را
    توسط khaleghezey در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 13:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.