سلام دوستان. من 26 سالمه و پس از بالا و پايين هاي زياد و پيگيري هاي مستمر به موقعيت هايي كه مي خواستم تا حد زيادي رسيدم و موانعي رو كه هميشه موانع پيشرفت مي دونستم از سر راهم برداشتم. اما مشكل اينجاست كه جديداً خيلي بي اراده شده ام. من تلاش كردم به خارج از كشور اومدم. مسائل و موانع جانبي رو از سر راه برداشتم. اما حالا تنبل شدم. بستر برام آماده است. وقت آزاد فراوان،دسترسي به كتابخانه و اينترنت 24 ساعته و هر چيز ديگري كه براي درس خواندن لازمه. اما هي به خودم مي گم از فردا شروع مي كنم. اما دوباره روز از نو روزي از نو. وقت رو به بطالت مي گذرونم . انگار طلسم شده ام.تو ذهنم هي افكار مختلف مي چرخه و بين چند مسير مرددم. همه ي مسير ها سخت و بلند پروازانه است اما مي دانم كه پتانسيل انجام اون كارها رو دارم.
دلم مي سوزه. از وقتي كه هدر مي ره. از اينكه بي اراده شدم از خودم بدم اومده. تو زندگيم هيچ وقت اينجوري نشده بودم. نمي دونم شما دوستان هم دچار اين حالت ها شده ايد يا نه؟ در يك چرخه ي باطل گير كرده ام. قبل از اينكه به اينجا برسم مي گفتم چنان مي كنم و چنين مي كنم اما حالا كه خدا رو شكر در موقعيت دلخواهم قرار گرفته ام وارفته ام و در جا ميخكوب شده ام.
مي دانم كه راه حل در خودم است. مثل ماشيني شده ام كه در چاله گير كرده و هر چي گاز مي ده بيرون نمياد. دليلش شايد اينه كه مي خوام خواندن يك رشته اي رو آغاز كنم كه هيچ دانش پايه اي در اون مورد ندارم( هر چي بوده طي سالها فراموش شده) اينه كه مثل يه هيولا شده برام نمي دونم از كجاش شروع كنم. از طرفي اگر درس نخونم كار ديگه اي نيست كه انجام بدم. من اولين باره تو عمرم كه اعتراف به ضعف مي كنم چون معمولاً در ظاهر هم كه شده عمراً تا به حال كسي اظهار ضعف و ناتواني از من نديده. لطفاً بهم بگيد چطور مي تونم به زندگي پر تلاش گذشته ام برگردم. الان چون چند وقته كار نمي كنم و دانشگاهم هم 2 سال پيش تموم شده رخوت و سستي در وجودم ريشه كرده . احتياج به راهنمايي شما عزيزان دارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)