سلام.
من چند روز پيش يه تاپيک زدم واسه بد دهنى و فحش.ولى ميخام عصبانيتم هم درمان کنم.چون مطمئنم اينجورى فحش هم ديگه نميدم.
متاسفانه دو سه سالى هست که خيلى عصبى هستم.از کوچکترين چيزى عصبى ميشم.اوايل تو دلم عصبانى ميشدم,يعنى کسى متوجه عصبانيتم نميشد.ولى الان تو خونه به عنوان فرد عصبى شناخته شدم.
جالب اينجاست که خودم هميشه از آدماى عصبى بدم ميومد ولى الان خودم دچارش شدم.
راستش يه دليل عصبانيتم,عقده هايى هست که دارم,عقده دارم که کسى وسط حرفم نپره,عقده دارم يه بار به نظرى که ميدم فکر کنن و آدم حسابم کنن,عقده دارم جدى گرفته بشم.از اينجور عقده ها خيلى دارم که الان بقيش يادم نيس.
همينا باعث شده که من يه جورى بشم,يه حالت تندخويى دارم.يادمه بچه که بودم اگه با بچه ديگه اى يه دعوا بچگانه تو مدرسه ميکرديم و پاى اوليا ميرسيد وسط,مامانم حق رو ميداد به بچه مردم,حتى اگه اون منو ميکشت هم حق با اون بود,واسه همين الان هميشه دنبال حقم هستم از همه,از صف نونوايى تا . . . . .
خيلى عقده داشتم تو اين زمينه که بيشترش برطرف شد و سبک شدم.
من با اينکه حجاب دارم و بيرون خيلى سنگينم ولى تاحالا چندبار بهم دست درازى شده,عقده دارم که بگيرم اون افرادو تو خيابون کتک بزنم.بزرگتريت آرزوى زندگيم الان کتک زدن اون افراده.
کلا وجودم سرشار از اين عقده هاست.
هرکى هرچى بهم بگه انقد بدم مياد که حد نداره.
از بيشعورى و بى فرهنگى بعضيا انقد بدم مياد و عصبى ميشم.انقد از اينکه به کسى سوارى بدم,عصبى ميشم,از اينکه تو عمرم يه بار هم به کسى نه نگفتم عصبى ميشم.
واى انقد عصبى ميشم از خاله زنک بازى اين دخترا.از دختر بودن متنفرم.انقد از دختراى فخر فروش متنفرم.
واى من کلا از همه متنفرم اصلاااا.
من توانايى مالى فعلا ندارم که برم پيش روانشناس يا روانپزشک.
منتظر کمک هاى شما هستم.
خودمم نفهميدم چى گفتم و چى نوشتم.
- - - Updated - - -
اينو هم اضافه کنم که من 23 سالمه و بيبى فيس هستم و همه ازم ميپرسن کلاس چندمى.ميگم.ليسانس دارم,باور نميکنن.
دليل آدم حساب نشدنمو تو اين قضيه بيبى فيس ميبينم
علاقه مندی ها (Bookmarks)