به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 57
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    صبرت تموم شده ولی سیاست نداری

    اگه داشتی جوری رفتار میکردی که خودت بری برای خواهر زاده اش کادو بخری
    درست یا غلط بودن حرفهات رو کاری نداری،تا حدودی هم حق داری ولی همیشه توی شان خودت رفتار کنه،شوهرت محبت کردن بلده همینطور که عاشق یه بچه کوچولو شده،منتها شما دوتا کارتون رسیده به لج و لجبازی عوض اینکه سر مسائل مهم مثل دوتا آدم بالغ صحبت کنید،بهترین زمان و وقت حرف زدنتون رو در مورد یه بچه فسقلی هدر میدی،سیاست داشته باش الهام جان،خودت پیش قدم شو توی خرید کادو برای هر کدوم از اعضای خانواده اش،میدونی اگه کل حق هم باتو باشه ولی چون حرص میخوری و جوش میزنی همسرت ازش سواستفاده میکنه .در ضمن قناعت کردن و رعایت حال همسرت رو کردن نشونه خانومیت هستش ولی تا این حد از خواسته و علایقت نگذر که بعدا منتشو بذاری.یه سری چیزها مهم و ضروری هست که از تو و همسرت برای همدیگه تدارک دیده بشه

    کاش یکم بزرگتر هاتون پیش قدم میشدن

  2. 4 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    paiize (یکشنبه 06 مهر 93), Somebody20 (دوشنبه 07 مهر 93), terme00 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  3. #42
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    الهام، مامانش و مادرم و فامیل و این حرفها رو ولش کن!
    باور میکنی، من از کل پست آخرت، هیچی نفهمیدم، اصلا متوجه منظورت نشدم.
    ولی بخدا، حاشیه ها اصلا مهم نیستند، مهم شما دو تا هستید.
    ببین، من شوهرمو دوسش دارم، اون هم خیلی زیاد، بیشتر از هر خواهری توی دنیا!
    خوب، وقتی پشت سر خواهر من داره یه حرفهایی میزنه و یه توقعاتی میکنه که اصلا درست نیست، (تفاوت نوع نگاه شوهرم به مسائل با منه، حساسیت هاشه)؛ من از خواهرم پیشش دفاع میکنم، داغ میکنه و دائم تکرار میکنه که تو خواهرت رو بیشتر از من دوست داری!
    در صورتی که من وقتی به خواهرم تعصب دارم، باید بفهمه که شاید 10 برابر بیشتر از این رو نسبت به شوهرم دارم، پیش دیگران!
    اما اون قبول نمیکنه. همه چیز توی یه سوء تفاهم کوچیکه!
    اما حل این سوء تفاهم به نظرم کار ساده ای نیست، همسرم خودخواهانه داره به مسائل نگاه میکنه، حساس شده!
    من قبول دارم که در به وجود آوردن این حساسیت نقش داشتم، اما یه مقداری هم خودش باید همت کنه، من نمی تونم همه چیز رو براش فراهم کنم، درسته شاید هم حسی و سکوت من بتونه کمکش کنه، اما همه ی اینها وقتی با بحث های بیخودیه دیگه قاطی میشه، دست به دست هم میده که در انتها، باز هر کدوم حرف خودمون رو بزنیم،
    حالا تو هم خودت باید بتونی خودت رو کنترل کنی، آروم باشی تا بشه سوء تفاهم ها رو راحت حل کرد، تا بشه حرف زد، بدون اینکه بحث و جدلی پیش بیاد.
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  4. 4 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 مهر 93), paiize (یکشنبه 06 مهر 93), Somebody20 (دوشنبه 07 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  5. #43
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    میدونی.من میگم یه چیزی باید تو زندگیت باشه که باهاش عشق کنی.هروقت نیگاش کنی غصه هات یادت بره.یه کسی یه چیزی که مشکل داری برگردی بهش نیگا کنی.بتونی ازش کمک بخوای.کمکت کنه.
    خدا خیلی خوبه میدونی.
    ولی همه نیازارو برطرف نمیکنه.
    مثلا الان.دلت میخواد یکی باهات حرف بزنه....ولی خدا فقط میشنوه.
    دلت میخواد یکی بغلت کنه.ولی اون فقط نیگات میکنه.

    بعد مجبوری پناه ببری به ادما.که متاسفانه همشون در نهایت دورت میزنن.

    دید خوب که میگی.دید مثبت به مشکلات که میگی برای من سخت ترینه.
    چون من با همین دید شروع کردم.
    روزایی بود که شوهرم بدترینارو میکرد ولی من اصن نمیفهمیدم.انقد دوسش داشتم که واقعا نمیفهمیدم.
    و دارم چوبسو میخورم.
    نمیخوام دیگه به خاطر یه ارامشه دو روزه چشامو ببندم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط del نمایش پست ها
    الهام، مامانش و مادرم و فامیل و این حرفها رو ولش کن!
    باور میکنی، من از کل پست آخرت، هیچی نفهمیدم، اصلا متوجه منظورت نشدم.
    ولی بخدا، حاشیه ها اصلا مهم نیستند، مهم شما دو تا هستید.
    ببین، من شوهرمو دوسش دارم، اون هم خیلی زیاد، بیشتر از هر خواهری توی دنیا!
    خوب، وقتی پشت سر خواهر من داره یه حرفهایی میزنه و یه توقعاتی میکنه که اصلا درست نیست، (تفاوت نوع نگاه شوهرم به مسائل با منه، حساسیت هاشه)؛ من از خواهرم پیشش دفاع میکنم، داغ میکنه و دائم تکرار میکنه که تو خواهرت رو بیشتر از من دوست داری!
    در صورتی که من وقتی به خواهرم تعصب دارم، باید بفهمه که شاید 10 برابر بیشتر از این رو نسبت به شوهرم دارم، پیش دیگران!
    اما اون قبول نمیکنه. همه چیز توی یه سوء تفاهم کوچیکه!
    اما حل این سوء تفاهم به نظرم کار ساده ای نیست، همسرم خودخواهانه داره به مسائل نگاه میکنه، حساس شده!
    من قبول دارم که در به وجود آوردن این حساسیت نقش داشتم، اما یه مقداری هم خودش باید همت کنه، من نمی تونم همه چیز رو براش فراهم کنم، درسته شاید هم حسی و سکوت من بتونه کمکش کنه، اما همه ی اینها وقتی با بحث های بیخودیه دیگه قاطی میشه، دست به دست هم میده که در انتها، باز هر کدوم حرف خودمون رو بزنیم،
    حالا تو هم خودت باید بتونی خودت رو کنترل کنی، آروم باشی تا بشه سوء تفاهم ها رو راحت حل کرد، تا بشه حرف زد، بدون اینکه بحث و جدلی پیش بیاد.
    ما امروز خیلی اروم با هم حرف میزدیم.برا اولین بار.
    ولی میدونی.
    من خسته شدم.شاید اونم شده.که حتما شده.
    دیگه حوصله ندارم از مغزم کار بکشم چی بگم چی نگم.دوس دارم یه بار مثه شوهرم ولش کنم مغزمو هرچی دوس داره بگه.فحش بده اصن.کاری که دوس داره بکنه.بهش توهین کنه...بهش بگه ازت متنفرم.
    الان نیاز دارم یکی همه اینارو بریزه بیرون از داخل من.
    دوس دارم تنها باشم.ولی میدونم این خاموش کردن گوشیم عواقب سنگینی داره.چون تا حالا هزار بار گفته اینکارو نکن.اگه من اینکارو باهات کنم خوشت میاد؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    صبرت تموم شده ولی سیاست نداری

    اگه داشتی جوری رفتار میکردی که خودت بری برای خواهر زاده اش کادو بخری
    درست یا غلط بودن حرفهات رو کاری نداری،تا حدودی هم حق داری ولی همیشه توی شان خودت رفتار کنه،شوهرت محبت کردن بلده همینطور که عاشق یه بچه کوچولو شده،منتها شما دوتا کارتون رسیده به لج و لجبازی عوض اینکه سر مسائل مهم مثل دوتا آدم بالغ صحبت کنید،بهترین زمان و وقت حرف زدنتون رو در مورد یه بچه فسقلی هدر میدی،سیاست داشته باش الهام جان،خودت پیش قدم شو توی خرید کادو برای هر کدوم از اعضای خانواده اش،میدونی اگه کل حق هم باتو باشه ولی چون حرص میخوری و جوش میزنی همسرت ازش سواستفاده میکنه .در ضمن قناعت کردن و رعایت حال همسرت رو کردن نشونه خانومیت هستش ولی تا این حد از خواسته و علایقت نگذر که بعدا منتشو بذاری.یه سری چیزها مهم و ضروری هست که از تو و همسرت برای همدیگه تدارک دیده بشه

    کاش یکم بزرگتر هاتون پیش قدم میشدن
    من الان یه هفته س هرجا میرم حواسم به لباسای بچه هاست که واسش کادو بگیریم.اونم برا دو هفته دیگه!
    ولی یادم نبود ایشون با همه مردم فرق دارن لباس در شانش نیست پلاک طلا باید بگیریم!

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  6. #44
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    تایپیک ها شما خیلی زود به حد نصاب 50 تا پست میرسه بدون اینکه نتیجه ای داشته باشه.
    لطفا از طریق انجمن آزاد پیگیر باشید.
    اولین مرحله حفظ آرامش در مراجع هستش که شوزبختانه در شما کمتر دیده میشه.و زدن تایپیک های مختلف و بی نتیجه بیشتر باعث میشه از آرامش دور بشید
    البته نظر بال نظر شخصی بنده هستش و بدون هیچ تخصصی.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 07 مهر 93), Somebody20 (دوشنبه 07 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  8. #45
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    طبیعی هست این مشکلاتتون ادامه پیدا کنه.
    شما حرفهای خودت را می زنی و راه خودت را می روی!!
    او هم کار خودش را می کند و راه خود را می رود!
    اینطوری ارتباط اصلا شکل نمی گیرد.


    دقیقا همین کار را در مشاوره هم انجام می دهید؟
    حرف خودت را زدی! مشکلت را طرح کردی!
    من هم بر اساس تک تک حرفها که زدی آگاهی دادم و لینک دادم و تمرین دادم!
    اما شما دوباره پست زدی و باز حرفهای خودت را زدی. اصلا با بنده تعامل برقرار نکردی. که کدامیک از حرفهایم را خواندید؟ کدام را یادداشت برداشتید؟ کدام را اجرا کردید؟به کدامها فکر کردید؟ کدام را اجرا نکردید، شوهرتان نسبت به آنچه احرارکردید چه واکنشی نشان داد! و خیلی حرفهای دیگر.

    اگر من برای خودم بنویسم. شما هیچ نتیجه ای را نمی گیرد.
    خواهش می کنم پست قبلی ام را مرور کنید و در چند خط و خلاصه بگویید اصلا چه برداشتی از جوابم کردید و چه کارهایی را کردید.
    آیا مسائل قبلی ات حل شده است و این مشکل جدیدی هست که برایت پیش آمده است؟
    پاسخ اقای مدیر تو انجمن ازاد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    درک احساسات آزارنده شما کار مشکلی نیست. و واقعا میشه فهمید چقدر تحت فشار هستید.

    واضح هست که شما و همسرتون شخصیت کاملا متفاوتی دارید. اما ظاهرا مدت زیادی که دوست بودید، شما اصلا به این تفاوت های عمده به طور جدی فکر نکردید. یا نخواستید ببینید یا نخواستید این دیده ها را جدی بگیرید.

    اما گذشته ها گذشته.

    اکنون چه باید کرد؟
    ببینید شما فردی حساس، ظریف، تحلیل گر، و مسئولیت پذیر، اهل بحث و نگران هستید.(این دو لینک تا اندازه ای به شما نزدیک هست.1 - شخصیت کمالگرا، 2 - درمان کمالگرا)
    ایشون فردی راحت، بی تفاوت، لذت طلب و تقریبا کم مسئولیت هست.

    چنین زوجی همواره دچار مجادله و رنجش از هم می شوند. نه به خاطر اینکه به هم آسیب برسانند بلکه فقط به این دلیل که طبیعت شخصیت آنها متفاوت هست.
    برای کم کردن این فشار باید حداقل یکی از آنها کاملا اهل مدارا بشود.
    نگران نشود. و بی خیال شود و با خلق و خوی طرف مقابل عمل کند.

    به دیگر سخن شما شما یکی از گزینه های ذیل را باید انتخاب کنید و پیش بروید :
    1 - یا باید تغییری در خود ایجاد کنید و با بی تفاوتی و بدون نگرانی بی خیال اشتباهاتش شوی و بحث نکنی و مرتب به آن فکر نکنی. تا بتوانی در کنار آن بدون آسیب به زندگی ادامه دهی. چیزی شبیه زن دایی شوهرت.

    2– یا به شیوه کنونی درگیر شوی، مجادله و بحث کنید. قهر کنید، کوتاه بیایید و خودخوری کنید. و آسیب ببینید.

    3 – یا اینکه از او جدا شوی.

    البته راه سوم (طلاق) به خاطر نوع روحیه شما می تواند بازهم زیاد به شما آسیب بزند. چون شما فرد خودخوری هستید. زیاد به غمها و رنجها می چسبید. زیاد به شکست در زندگی فکر می کنید. نگرانی شما بیش از حد هست. لذا طلاق هم می تواند منجر به اضطراب، افسردگی و عصبانتی شما بشود.

    شما اگر بخواهید راهکار سوم یعنی طلاق را بروید، ابتدا باید بند اول را طی کنید تا محکم شوید. یعنی بی خیالی را یاد بگیرید. نگرانی ها را کنار بگذارید، افکار اتوماتیک و آزارنده خود را تحت کنترل در بیاورید.

    یعنی بند اول (بی خیالی)شرط لازم و پیش نیازبرای بند سوم (طلاق)هست. چرا؟

    چون با تمرین در بند یکم، شما قوی و پوست کلفت و قوی می شوید. می توانید بدون وابستگی به همسرت ادامه دهید. حالا اگر طلاق هم بگیری، فشار کمتری به شما می آید.
    اگر هم طلاق نگیری، آنقدر قوی شدی که چنین زندگی را ادامه دهی و از هم نپاشی.

    نکته بسیار بسیار مهم اینست که اگر بند اول را بتوانی اجرا کنی: آنقدر قوی و راحت خواهی شد که احتمالا بی خیال طلاق هم می شوی. چون آنقدر قوی خواهی بود. که رفتارهای همسرت تاثیر کمی روی شما می گذارد. لذا به راحتی می توانی زندگی را ادامه دهید.

    از طرفی با اجرای بند اول (بی خیال شدن و کنترل افکار منفی و اتوماتیک خود) به خاطر بی تفاوتی، نق کمتر می زنی، عصبانیت کمتر داری، خود خوری کمتر داری، مجادله کمتر می کنی، و پذیرش بیشتر خواهی داشت، کمتر حالت غمگین داری و همه اینها کمک می کند که همسرت بیشتر به طرف شما جذب شود و بیشتر با شما همراه شود. مخصوصا اگر شما مهارتهای ارتباطی و هم حسی و گوش دادن فعال را به کارگیرید
    .

    از طرف دیگر باید بدانیدصبوری نیاز هست و زمان نیست هست و این دو کاری سخت هست که شما بتوانید بی تفاوت باشید. و کمتر تحلیل و تجزیه کنید.
    شما بهتر هست تحت فشاری باشید که خودتون انتخاب کرده اید. یعنی فشار بی خیال بودن.
    این بهتر از این است که شما تحت فشارهای همسرتون باشید.

    معمولا کسانی مثل شوهر شما تغییراتش اندک هست. اما اگر به آنها فشار نیاید و بحث و جدل نشود بهتر می شود آنها را تحمل کرد.
    شما باید دست از تفسیر کارهای او بکشید.
    اینکه کارهای او به چه معنا هست ، اشتباه هست.
    اینها خودشان هم کمتر به معنی کارهایشان فکر می کنند.
    اینها هر کجا بیشتر لذت می برند همان می کنند. نه اینکه بخواهند به کسی آسیب برسانند. بلکه تنها به خاطر این بی مسئولیتی می کنند که اینطوری راحت ترند.
    حالا اگر شما با ایشون درگیر شوید، ایشون تغییر نمی کند بلکه بیشتر از شما دور می شود.
    شما با پذیرش و مراعات او را جذب می کنید و حداقل مانند دوستانش در کنارش خواهید بود.
    او برای این کنار دوستانش قرار می گیرد. که کاری بهش ندارند و لذت می برد. شما هم بی خیال مسئولیتها و کارها واشتباهاتش شوید، کم کم در لایه دوستان او قرار می گیرید.

    لینک های ذیل می تواند به شما کمک کند.

    مهارت گوش دادن و مهارتهای ارتباطی(به همراه لینک مقالات برگزیده)

    آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي

    انرژی احساسی صلح آمیز

    بی ثباتی احساسی ارتباطات انسانی را تخریب می کند

    انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارضهای ما

    اینم
    پست قبلیشون که اجراش نمیتونم کنم انگار واقعا

    - - - Updated - - -

    دوستان برا اون ارامشی که میگفتین میشه بگین دقیقا باید چیکار کنم؟ به چی فک کنم؟ محور کار چیه اصن؟ بیخیالی؟...
    من واقعا نمیتونم به خودم کمک کنم انگار!!!!!!

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  9. 4 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 08 مهر 93), khaleghezey (چهارشنبه 09 مهر 93), paiize (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  10. #46
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    الهام جان جناب مدیرگفتن بی خیالی یعنی چی!
    کامل هم توضیح دادن...
    بی خیالی یعنی اینکه خودت رواینقدرقوی کنی که اگه مشکلی پیش اومدبتونی باخونسردی وآرامش حلش کنی ودرموردش صحبت کنی
    بی خیالی به این معنا نیست که اگه شوهرت مثلا بهت خیانت کردتوهیچ کاری نکنی..نه...یعنی اونقدرقوی باشی واجازه ندی اشتباهات همسرت توروتحت فشاربزاره وبه تبع اون عکس العمل احساسی وهیجانی نشون بدی
    بایداین زودرنج بودنت روحل کنی...قهرکردن ودعواکردن به خاطرهرمشکلی روبزارکنار
    آرامشت روبه دست بیار...روحت روبزرگ کن...ظرفیتت روبالاببر
    یادته بهت گفتم ببین ازدوستاش چی نصیبش میشه؟گفتم سعی کن واسش همونهاروفراهم کنی...تاتوکم کم جای دوستاش روبگیری..امااول باید آروم باشی..تابتونی بفهمی خودت چی میخوای وهمسرت چی میخواد
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  11. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 08 مهر 93), Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  12. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با توجه به روحیات شما و رفتارای بدون مسئولیت طرف مقابلتون..و زجری که شما توی این رابطه دارین میکشین من فکر میکنم بهترین کار برای شما جدایی هستش.. اینجوری داری ذره ذره آب میشی اما با جدا شدن اقلا مرگ یه بار و شیونم یه بار..به نظر من هرچی بیشتر ادامه بدی داغونتر میشی.. تحمل غم وتبعات جدا شدن خدای نکرده از تحمل مرگ یه عزیز که سختتر نیس.. بعد از یه مدت میتونی خودتو بسازی وایندفعه با چشم باز اقلا با کسی ازدواج کنی که درکت کنه و بهت آرامش بده..

  13. 2 کاربر از پست مفید پسرایرونی تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 08 مهر 93), Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93)

  14. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام دوست خوبم قبل از هر حرفی از دوستان همدردی خواهش میکنم این ضرب المثل مرگ یکبار شیون یکبار رو هی تکرار نکنید . درسته طلاق خوب نیست و اخرین راهکاره ولی با مرگ قابل مقایسه نیست بلکه شاید سراغاز یک زندگی دوباره یا خوب باشه .
    دوست خوبم منم یک خانم هستم پس احساسات شما رو تمام و کمال درک میکنم . به نظرم میرسه همسر شما پسر بدی نیست ولی به دلیل سن کمش هنوز به بلوغ فکری لازم نرسیده . شما رو دوست داره و باهاتون ازدواج کرده ولی ازدواج براش زود بوده . همونطور هم در مورد شما . شما مهارتهای همسر داری رو اصلا بلد نیستید برای همین دو جبهه تشکیل دادید که یک طرفش خودت هستی و طرف دیگه اش خانواده همسرت و انتظار داری همسرت بیاد به جبهه تو خانواده اش رو کنار بگذاره ولی این نشدنیه . شما مغلوب این جنگ خواهی شد . اگه میخوای پیروز باشی راهش اینه که اصلا جنگی و جبهه ای در کار نباشه . عزیزم مشکل زندگی شما خواهر زاده ایشون یا کادو ارزون و گرون نیست . مشکلاتت رو بشناس و برای حل اونا تلاش کن و مسائل رو باهم قاطی نکن .
    باید بگم خود شما هم هنوز اماده ازدواج نبودی . مشکل شما گرفتن این خونه یا رفتن به شمال نیست . چرا سر این مسائل باهاش بحث میکنی ؟ شما باید وضعیت مالی همسرت رو بدونی و مراعاتش کنی . یعنی وقتی میخوای یه چیزی برای خودت بخری باید بدونی اون چقدر توان داره هزینه کنه و در اون محدوده خرید کنی یا اصلا ممکنه از خرید صرف نظر کنی . یعنی بهش بگی من اگه از میزان درامد و شغل شما خبر داشته باشم میتونم مراعاتت کنم تا بهت فشار نیاد چون من و تو الان ما شده ایم واگه من مراعات شما رو نکنم پس کی باید اینکار رو بکنه ؟ اینطوری در مورد خرید کادو برای دیگران هم مشکلی ندارید و وقتی مبینید که فلان قدر پول دارید خریدتون رو با میزان پولتون هماهنگ میکنید. اون از بدو تولدش تا الان توی خونواده خودش بزرگ شده و نسبت به اونا تعلق خاطر داره شما هیچوقت نمیتونید این تعلق خاطر رو از بین ببرید و هر چقدر هم تلاش کنید خودتون بیشتر از چشمش می افتید . دوست داشتن خواهر و مادر منافاتی با عشق به همسر نداره . نه شما میتونید جای اونها رو بگیرید . نه اونها میتونند برای ایشون همسر باشند . هر کدوم جایگاه خاص خود را دارید . مثلا خواهر ایشون که از بدو تولد باهاش بوده و خاطرات کودکی و نوجوانی با هاش داره و دلش میخواد محبتهایی که بهش داشته رو جبران کنه . و شما حق نداری مخالفت کنی .در ابتدای ازدواج وابستگی مرد به خانواده زیاد هست ولی کم کم و خود به خود نقش همسری بیشتر میشه و نیازی به مداخله شما نیست . ادم تا وقتی مجرده و خودش بچه نداره به بچه خواهر یا برادر علاقه زیادی داره .ولی وقتی بچه خودش به دنیا بیاد وضعیت فرق خواهد کرد .
    خوب اینها مسائلی هست که بین شما پیش امده و اصلا مشکل نیستند و شما با عدم مهارت اونها رو تبدیل به مشکل کردید . برای اینکه مسائل باهم قاطی نشه شما این مسائل رو باید با خودت حل کنی و کنار بگذاری و مشکلی که همسرت داره رو درست و صحیح باهاش مطرح کنی و حلش کنی . مشکل شما اینه که همسرت دوستای ناباب داره که باید کنار بگذاره مشروب و قلیون و این قبیل کارها رو باید کنار بگزاره . من با اینکه گوشی وسیله شخصیه و همسر نباید بهش دست بزنه مخالفم کسی که ازدواج میکنه برای اثبات صداقتشو اعتماد سازی هم که شده باید رو راست باشه . هر کی این حرف رو میزنه که گوشی وسیله شخصیه و تو حق نداری بهش دست بزنی من میگم حتما ریگی به کفشش هست ! اگه اینطور پس ماشین هم وسیله شخصیه پس به تو ربطی نداره کی رو سوار میکنه . خونه هم مال خودشه به تو ربطی نداره کی میاد و کی میره . پس همسر محترم این وسط چه کاره ست ؟
    عزیزم بشین خوب در مورد مشکلاتت فکر کن . همه اونها رو روی یک کاغذ بنویس . بعد سواشون کن . اونایی که مشکلند و باید حل بشن . و اونهایی که مشکل نیستند ولی الکی موجب دعوای شما شدند . وقتی جداشون کردی هر کدوم رو جدا بنویس و راه حلشون رو هم بنویس . میتونی اگه خواستی اینجام بنویسی . بعد به همسرت بده تا اونم برای اون راه حل بده و همینطور مشکلاتی که داره رو بنویسه و راه حلش رو بنویسه و شما هم راه حل بده.

  15. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  16. #49
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    الهام گلی، بی خیالی که آقای مدیر همدردی، توصیه اش رو بهت کرد، به معنی این نیست که بزنی به رگ بی غیرتی، بی خیالی که ایشون دارن ازش یاد میکنن، یعنی اینکه روحت بزرگ و قوی بشه!
    همون چیزی که من هم دقیقا بهش احتیاج دارم، یعنی با بیدی نباشیم که با هر بادی بلرزیم، یا حتی با هر پس لرزه و پیش لرزه ای، حتی با هر زلزله ای!
    یعنی، باید بتونی، خودت، هیجاناتت، احساساتت رو کنترل کنی، یعنی من باید بتونم، وقتی مثلا شوهرم داد میزنه، اون قدر روز خودم تسلط داشته باشم، که از این موضوع نرنجم، بلکه به اصل حرفش، فکر کنم. به منظورش، خواسته ی دلش، یا حتی اگر نمی تونم، توانش رو ندارم که همراهش باشم، خودم رو اذیت نکنم، آروم باشم و آرامش داشته باشم.
    حالا تو هم باید بتونی اون قدر خودت رو بزرگ کنی و آرامش داشته باشی، که در مقابل رفتارهای همسرت، نرنجی؛ اذیت نشی، خودخوری نکنی، وقتی دیگران میگن: شوهرت ال و بل، نریزی توی خودت، به خودت بگی: شخصیت هر کس با رفتارهای خودش شکل میگیره و شخصیت همسر من، از شخصیت من جداست.
    خوب، من میدونم که خیلی سخته!
    فشاری رو هم که روت هست، درک میکنم. چون تجربه هایی رو که داری رو دارم. ذره ذره می فهمم که چی میکشی، بحث های احساسیه بی نتیجه که انتهاش فقط و فقط یه ذهن و روح ناآروم و زجر کشیده برات داره. احساسی مثل یه فرسایش!
    تمرین کن! تمرین کن، صبوری رو!
    یاد بگیر، به خودت متمرکز بشی! خیلی سخته، ولی تا یادت می افته، به خودت بگو، الهام! این تویی که باید درست رفتار کنی، مهم نیست شوهرت داره چیکار میکنه!
    در کنارش، یه مقدار هم باید مهارت های شوهرداری رو یاد بگیری! اومد سمتت، نرون از خودت، تحویلش بگیر، میخنده، باهاش بخند! حرف میزنه، حرفاش رو بشنوه و گاهی تاییدش کن، سعی کن، با آرامش خودت، به سمت خودت جذبش کنی!
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  17. 2 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  18. #50
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ممنونم از همگی.
    واحد جان میشه بگی چجوری باید از جیب شوهرم خبردار شم؟!
    اون میگه ما هنوز زیر سقف نرفتیم و پول من مال منه و پول تو مال تو.من به پولهای تو کار دارم؟ میگم برا کی چی بخر؟ توام لطفا کار به پولای من نداشته باش!
    هروقتم میریم چیزی برام بگیره برا هدیه انقد میگه ندارم ندارم ندارم که ادم خجالت میکشه ازینکه داره هدیه میگیره ازش!
    حتی روز پدر یه کار کرد که وسط خیابون گریه کردم...

    اون مشاور نمیدونم چرا اینطوری کرد!
    اصلا بهش نگفت رفیق بازی نکن!!
    حتی گفت تو به زنت ثابت کن دوسش داری.اونوقت هرچقد میخوای برو خونه خواهرت.برو با دوستات باش!! باور کن دیگه نمیگه چرا میری.
    مشکل زنت نه دوستاتن نه خواهرت نه خواهرزادت.مشکلش اینه که توجه کافی بهش نمیشه!!!
    یعنی مهر تایید به کارش زد!


    خودمم خیلی دوست دارم بنویسم.چیزایی که ازارم میده رو مینویسم.اونوقت شما بگین کدومش غیر منطقیه مثلا.چون به نظر خودم همش ازاردهنده ست:
    1.وابستگی زیاد به خونوادش(که فک نمیکنم طبیعی باشه!).
    2.رفیق بازی
    3.شغلش.دوست دارم مستقل شه .بره دنبال درسی که خونده.نه که اینجا شاگرد مغازه باشه فقط برا اینکه ور دل مامانش و باباش باشه
    4.اینکه من به بهونه اینکه نامزدیم به هیچ چیز حق ندارم نظر بدم.و هیچی به من مربوط نیس.گوشیش.جایی رفتنش.درامدش...
    5.اینکه تنها هرجا دلش میخواد بره.مثلا همین خونه خواهرش.میگه اینجوری املتم باشه میخوریم.ولی تو بیای اون به زحمت میوفته!(خب من مبگم من که هستم بیام غذا درس کنم.چرا بری اونجا؟!بعد هر هفته میریم بهش سر میزنیم.بعد اون میگه تو به رابطه من و خواهرم حسودی میکنه.باز شروع میکنه دیگه: خواهرمه.دوسش دارم.همین یکیه.شاید یه حرفی داریم نمیخوایم بفهمی....)
    یا عروسی دعوتیم.اوووو.هزار فرسنگ راه.میگم نریم.میگه تو نیا من میرم!
    6.جدیدا احساس میکنم بینشون یه غریبم.اینکه به شدت همه رو دوست داره و منو عضو اون خونواده نمیدونه.یا اینکه نمیخواد بفهمه رایطه ما در اولویته.یه جور احساس تنهایی شدید.
    یعنی اینکه اول دایی هست بعد پسر مامانشه و برادر خواهرش و در نهایت هم گاهی همسر من!
    7.بین خونواده خودش و من خیلی فرق میذاره.
    میدونم جای اونارو نمیگیرن براش خونوادم ولی میخوام حداقل ظاهر حفظ شه.
    8.خیلی چیزا هست که ازم مخفی میکنه.تو خیلی زمینه ها.
    9.عصبانی که میشه حرفای بدی میزنه.با کوچکرین چیزی عصبانیش میکنه.نه که فحش بده.ولی حرفایی میزنه که ازش بدم میاد به مرور زمان.حرفایی که دل ادم میشکنه
    10.هیچوقت منو به بقیه ترجیح نمیده
    11.اهل تفریح و خوشگذرونی نیست.برعکس من که خیلی دوست دارم و به خاطر اون نمیرم.هرجا دوستام میرن با شوهراشون نمیاد.یعنی ما هیچ تفریحی نداریم کلا.
    12.بد بینه
    13.کینه ایه
    14.لجبازه
    15.ماشینشو به من نمیده.واقعا چجوری دلش میاد این همه منتظر سرویس وایستم؟؟!! تو افتاب.تو سرما....
    16.با من حال نمیکنه کلا
    17.تو هیچ کاری به من کمک نمی کنه
    18.هیج اشتیاقی نداره و نداشت که بریم خونمون.اصن براش مهم نیست یعنی.فک میکنم در اینده منو میذاره تو خونه و میره واسه خودش خوشگذرونی
    18.همه حرفامونو به خونوادش میگه
    19.هیچوقت پشت منو نمیگیره
    .20مسخرم میکنه.خیلی منو دست میندازه و اعتماد به نفسمو میاره پایین
    21.در کل فک میکنم دوسم نداره(یعنی داره.ولی خیلی کم)
    22.من واقعا میترسم باهاش برم زیر یه سقف.پر از استرس و نا امید م
    23
    .فک میکنم عین دایی شه تاسفانه.که زندگیشو گذاشت رو خواهرش و بچه هاش

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت


 
صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 27 اردیبهشت 93, 01:55
  2. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  3. آیا با دوستایی که دوست پسر دارن ارتباط داشته باشم یا نه ؟؟
    توسط مهنا67 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 91, 13:10
  4. ارتباط جنسی به خاطر دوست داشتن قبل ازدواج؟؟
    توسط ramin00 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 مهر 90, 19:53
  5. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 87, 21:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.